قتل زهرا کاظمی در زندان اوین
منبع تویتر خط خطی: شهادت دکتر شهرام اعظم از معاینه ی #زهرا_کاظمی پیش از کشته شدن: دقیقا ساعت ۱۲شب ۱۳ تیر ۸۲ بود.بیمار از زندان اوین با شرح حال خونریزی گوارشی در اورژانس بیمارستان بقیه الله پذیرش شده بود.خانمی۵۴-۵۵ ساله با صورتی کبود و زخم و زیلی.به پرستار گفتم لوله ای که از بینی به معده میرود برایش بگذار تا من بیایم معاینه کنم،ببینم علت خونریزی معده چیست.روسری دور سرش پیچیده شده بود. روسری کاملا بسته بود.یعنی انگار این آدم آماده شده بود.پرستار صدا زد گفت: دکتر این لوله از بینی تو نمیرود.من که رفتم، دیدم استخوان بینی کاملا شکسته بود. بعد از معاینه و بررسی معده متوجه شدم بیمار اصلا خونریزی معده ندارد.پشت سرش یک برجستگی نرم و بزرگ بود.این یعنی جمجمه شکسته و زیر پوست پر از خون شده بود.رفتیم سیتیاسکن. دو تا شکستگی روی جمجمه بود، یک شکستگی پس سر بود، یک شکستگی قسمت راست جمجمه بود و خونریزی وسیع داخل جمجمه هم وجود داشت.و این یعنی دو ضربه ی جداگانه به سرش خورده بود.به پرستار گفتم برایش سوند ادراری بگذارد.
پرستار با بغض برگشت. گفت وحشتناک است این اصلا. گفت من نمیتوانم این را بگذارم بیا خودت ببین. یک پارگی وسیع بود. با یک جسمی فرو کرده بودند داخل قسمت تناسلی.سوند را از روی مثانه گذاشتیم. از مجرا نمیرفت مجرا کلا به هم ریخته بود.در معاینهی عمومی بدن، همه درب و داغان بود.ناخنهای پای کنده شده، انگشت شکسته شده.من نمیدانم.ممکن است با یک ضربه ناخنش کنده شده باشد،ناخن دستش یک دانه بود که کنده شده بود اما ناخنهای پایش وضعش خراب بود.خیلی وضع زنندهی کریهی داشت که نشان میداد کاملا ضرب و شتم برنامهریزی شده..فردای ان روز طاقت نیاوردم.به بیمارستان زنگ زدم.گفتم من پزشکی هستم که دیشب کشیک بودم،مریضی دارم آنجا،ببین چطوری است، خیلی شلوغ بود و خیلی مضطرب گفت مریض را دارند احیا میکنند،مریض ایست تنفسی کرده.۹ روز بعد مجدد کشیک بودم. خانم کاظمی لباس بیمارستان تنش بود و توی آی سی یو.کاملا کبودیها از بین رفته بود. یعنی رنگش متغیر شده بود، در حد آن هشت- نه روز، تر و تمیزتر شده بود. سر و صورت وضع بهتری پیدا کرده بود که من همان لحظه توی ذهنم افتاد که علت اینکه به دستگاه وصل است این است.چون عموما به دلیل هزینه بالای دستگاهها و بیمارستان بیمار مرگ مغزی را مدت طولانی نگه نمیدارند.
داشتم کاملا دیوانه میشدم. برای اینکه همه چیزم به هم ریخته بود. برای اینکه یکهویی هویتم، دنیا و آخرتم، همهی حسابهایم به هم ریخته بود، اینجوری نباید میشد.من بخشی از این جنایتم. من دیگر چطوری فردا بیایم با بچهام بنشینم سر همین میز بخندم؟دکتر اعظم پناهنده شد و از ایران رفت و متهمین پرونده قتل زهرا کاظمی تبرئه شدند
پی نوشت:زهرا (زیبا) کاظمی خبرنگار کانادایی-ایرانی تبار بود که در مسافرتی به قصد تهیه گزارش در ایران،هنگام ناآرامیها و اعتراضات دانشجویی سال ۸۲، به جرم عکسبرداری حین تجمع برخی از خانوادههای زندانیان در مقابل زندان اوین، بازداشت و در زندان درگذشت. او به اصرار سعید مرتضوی دادستان وقت تهران بازداشت شد، این بازداشت برخلاف نظر وزارت اطلاعات که وی را جاسوس نمیدانست انجام شده بود.هدف از این روایتها فقط اگاهی از حجم جنایت و سقاوت حکومت است
پیام برای این مطلب مسدود شده.