روایت توماس کیمس زندانی دانمارکی مبادله شده با اسدی؛ هم سلولی با محکوم به اعدام
بیبیسی: «من بعد از مدتی متوجه شدم برای رژیم ایران مثل ارز هستم… ارزی برای معامله با دیگر زندانیان…»
این گفتههای توماس کیمس، شهروند دانمارکی، در مصاحبه با بیبیسی فارسی است که به تازگی از ایران آزاد شد. او اکنون روایت مفصلی از بازداشتش در ایران را بازگو میکند.
اوهمراه با دو شهروند ایرانی-اتریشی دیگر به نامهای مسعود مُصاحب و کامران قادری، در جریان تبادل زندانیان بین ایران و بلژیک، با اسدالله اسدی، دیپلمات سفارت ایران در وین، مبادله شد.
توماس کیمس، جهانگرد و یوتیوبر (ویدیو بلاگر) است. او میگوید دوست داشت به شرق سفر کند. اوکراین و ارمنستان کشورهایی هستند که او سال ۲۰۲۲ به آنها سفر کرد. بعد این کشورها درگیر جنگ شدند و توماس ناچار آنجا را ترک کند.
آقای کیمس در سفر به شرق نهایتا سر از ایران درآورد، آن هم در روزهایی که اعتراضات سراسری «زن، زندگی، آزادی» جریان داشت.
توماس اغلب از طریق سفر با خودروی رایگان به جهانگردی میپرداخت، اما سفر ارزان به ایران این بار برای او هزینهای گران داشت؛ بازداشت و هفت ماه حبس در زندان اوین.
سفر به ایران
توماس کیمس در جریان جهانگردیهایش ابتدا به اوکراین، گرجستان، سپس ارمنستان و در جریان سفر به شرق، اواخر سپتامبر ۲۰۲۲ وارد ایران شد.
توماس کیمس در گفتوگو با بیبیسی فارسی گفت میدانست در برخی شهرهای بزرگ ایران اعتراضات جریان دارد، به همین دلیل تصمیم گرفته بود هنگام سفر به ایران به محلهای نظامی و دولتی نزدیک نشود، از آنها عکس و فیلمبردای نکند و نزدیک به هیچ اعتراضی نشود.
توضیح تصویر،
عکسهایی از توماس کیمس در ایران
او تعریف میکند در ایران مهربانی و مهماننوازی فراوانی را تجربه کرده است و همه چیز برای او جدید بود: «وقتی از ارمنستان به ایران رفتم، گویی وارد جهان دیگری شدم.»
کیمس در سفر به ایران از تهران، تبریز، شیراز، یزد، کاشان و اصفهان دیدن کرد.
بازداشت؛ بازجویی در اوین، آغاز اعتصاب غذا
توماس کیمس در تهران بازداشت شد.
او به بیبیسی فارسی گفت در مهمانسرای حراتیج تهران اقامت داشت و هنگام بازداشت مشغول اصلاح صورتش بود که یکی از مسئولهای مهمانسرا آمد و گفت کسی میخواهد با او صحبت کند: «من کمی سردرگم شدم، چون افراد زیادی را در ایران نمیشناختم. دیدم شش-هفت نفر با لباسهای سیاه ایستادهاند و عصبانی به نظر میرسیدند. یکی گفت نیروهای امنیتی هستند، بعدش دیگر نمیتوانستم نفس بکشم… شوکه شدم، از آنها پرسیدم کاری کردم؟»
نیروهای امنیتی توماس کیمس را با خود بردند. او وقتی در خودروی نیروهای وزارت اطلاعات بود اطراف را نگاه میکرد تا متوجه شود کجا برده میشود: «وقتی رسیدیم یک در آهنی بزرگ را دیدم، چشمبند به من دادند و گفتند آن را بزن و بعد در باز شد.»
کیمس سعی کرد کمی سرش را عقب ببرد و از زیر چشمبند ببیند کجاست و چشماش به تابلویی افتاد که به انگلیسی نوشته شده بود «زندان اوین».
«یک روز پس از بازداشت، بازجویی شروع شد»
به گفته توماس، یک روز بعد از بازداشت، بازجوییهایی او شروع شد و به مدت دو هفته هر روز از صبح تا شب ادامه پیدا کرد: «آنها [بازجوها] فقط یک سوال میپرسیدند، فکر میکنی چرا بازداشت شدی؟»
این زندانی سیاسی تعریف میکند همان روز بعد از بازجویی او را نزد قاضی بردند و دو برگه فارسی جلوی او گذاشتند تا آنها را امضا کند اما هیچ مترجمی در کار نبود: «نمیدانستم برگهها چیست. یکی از بازجوها که انگلیسی بلد بود، گفت چیز خاصی نیست آنها را امضا کن، یک چیز معمولی است. گفت درباره این است که در اوین هستی، ولی احتمالا دروغ میگفت. فکر کنم برگه اتهاماتم را امضا کردم.»
آقای کیمس به بیبیسی میگوید در یکی از جلسات بازجویی با داد و فریاد از او میپرسیدند: «چرا به ایران سفر کردی؟ چه کسی هزینه سفرت را پرداخت کرده؟ برای چه کسی کار میکنی؟ و سوالاتی از این دست.»
بازجوها درباره ویدیوهایی که در ایران گرفته بود نیز از او سوال میپرسیدند. در یکی از ویدیوهایی که توماس از یک ساختمان گرفته است، صدای سردادن شعار «مرگ بر دیکتاتور» شنیده میشود، اما او آن زمان نمیدانست معنی این شعار چیست.
نهایتا بعد از ۶ هفته، برای اولین بار به توماس اجازه ملاقات با سفیر دانمارک در ایران داده شد. او میگوید سفیر دانمارک وسایل زیادی برایش آورده بود: «پتو، جوراب و شش-هفت جلد کتاب، من به وسایلی که سفیر آورده بود نگاه کردم و گفتم چقدر قرار است اینجا بمانم؟»
کیمس میگوید متوجه شد سفارت کشورش نمیتواند برای او کاری انجام دهد و آنزمان به وکیل نیز دسترسی نداشت.
همسلولی با محمد بروغنی
توماس کیمس تعریف میکند که در زندان اوین با آدمهای مختلفی آشنا شد که اکثرا تحصیلات عالی داشتند: «برای همین به آنجا میگویند دانشگاه اوین.»
او میگوید زبان فارسی نمیدانست، تنها چند کلمه یاد گرفته بود و بیشتر با حرکات اشاره و بدن با هم اتاقیهایش صحبت میکرد.
آقای کیمس در زندان اوین ابتدا به بند ۲۰۹ که تحت نظارت وزارت اطلاعات است منتقل شد و آنجا با پنج نفر هماتاق بود، از جمله عبدالحمید معصومی تهرانی، محمد بروغنی، حمید پورآذری و دو نفر دیگر.
محمد بروغنی جوان ۱۸ سالهای است که به دلیل شرکت در اعتراضات سراسری ۱۴۰۱ بازداشت و به اتهام «محاربه» توسط قاضی صلواتی به اعدام محکوم شده است.
آقای کیمس روایت میکند یک روز بعد از اینکه از بازجویی به داخل بند برگشت، دید محمد بروغنی ناراحت است و گریه میکند: «یکی از هم اتاقیها پزشک بود و کمی انگلیسی صحبت میکرد، از او پرسیدم چه اتفاقی افتاده؟ گفت حکم بازداشت محمد یک ماه دیگر تمدید شده. محمد حدود یک و ماه نیم بود که در زندان بود و با خودم گفتم یک ماه که چیزی نیست، او از پس آن برمیآید. روز بعد دکتر به من گفت که محمد حکم اعدام گرفته. شوکه شدم.»
توماس وقتی فهمید که هماتاقیهایش درباره حکم اعدام محمد بروغنی حقیقت را به او نگفتهاند ابتدا ناراحت شد، اما میگوید درک کرده که آنها نمیخواستند او ناراحت شود.
عبدالحمید معصومی تهرانی، روحانی شیعه منتقد حکومت که در زمینه صلح و رعایت حقوق شهروندی فعالیت میکند نیز آن زمان بازداشت شده بود و با توماس کیمس در بند ۲۰۹ زندان اوین هماتاق بود.
آقای معصومی تهرانی به بیبیسی فارسی میگوید توماس چهار روز اول در زندان اوین اعتصاب غذا کرد و گفته بود تا زمانی که با خانوادهاش تماس نگیرد، غذا نخواهد خورد: «زندانبانها هم اصلا اهمیت نمیدادند، میگفتند شما غذایش را بخورید، ما میگفتیم نمیشود و کسی دست به غذایش نمیزد. توماس فقط نمک میخواست و آن روزها به ما نمک نمیدادند، با کمک یکی از نگهبانها به سختی کمی نمک برای توماس گیر آوردیم و آن را با آب خورد به جای غذا.»
آقای معصومی تهرانی میگوید روزی که حکم اعدام محمد بروغنی به او ابلاغ شد بسیار حال بدی داشت: «محمد گریه میکرد و توماس هم میدید که ما حالمان خراب است. به بچهها گفتم باید به توماس بگوئیم؛ یکی از همبندیها گفت اینها چنین چیزی ندیدهاند، میترسد… منم گفتم به هر حال باید بداند برای محمد حکم اعدام صادر کردند و برای همین حالاش بد است. توماس زمانی که فهمید برای محمد بروغنی حکم اعدام صادر شده عصبانی شد که چرا به او دروغ گفتهایم…»
آقای معصومی تهرانی میگوید توماس بسیار متعجب و شوکه بود که در ایران به راحتی برای افراد حکم اعدام صادر میکنند.
توماس کیمس به بیبیسی فارسی گفت: «در زندان شکنجه فیزیکی نشده است، اما متوجه شده زندانیان ایرانی را به شدت شکنجه میکنند و شنیده که روی پای زندانیان را با سیگار میسوزاندند». آقای معصومی تهرانی نیز میگوید محمد بروغنی را به شدت شکنجه کرده بودند و توماس او را دیده بود.
به گفته توماس کیمس رفتار بازجوها و زندانبانها با زندانیان خارجی به مراتب بهتر از زندانیان ایرانی و دوتابعیتی است.
او بعد از مدتی دریافته که برای حکومت ایران حکم «ارز» را دارد: «ارزی برای معامله با دیگر زندانیان…»
توماس تابعیت دانمارکی خود را دلیل رفتار نسبتا مناسبتر زندانبانها و بازجوها با خودش میداند و میگوید اگر دو تابعیتی بود یا فقط تابعیت ایرانی داشت، با او هم مانند زندانیان ایرانی رفتار میکردند.
او به بیبیسی گفت با وجود همه این مسائل و دیدن زندانیانی که سالها در زندان بودند، هیچگاه امیدش را از دست نداد و میدانست که بالاخره روزی به اروپا باز خواهد گشت، اما فکرش پیش زندانیان در ایران است: «یکی از زندانیها به من گفت اوین زندان واقعی نیست، کل ایران زندان است.»
داستان آزادی؛ مبادله با اسدالله اسدی
در طول دوران بازداشت، بارها به توماس کیمس وعده آزادی داده شد که مثلا یک هفته دیگر آزاد میشود، وعدههایی که به گفته او دروغ بود. او امیدوارانه این موضوع را در تماسهای محدودی که با خانوادهاش میگرفت به آنها اطلاع میداد، اما این اتفاق نمیافتاد.
بعدها یک وکیل ایرانی در اختیار توماس کیمس قرار داده شد. وکیل به او گفته بود اگر خانوادهاش « ۱۰۰ هزار یورو وثیقه» پرداخت کنند او آزاد خواهد شد، اما سفیر دانمارک به توماس پیشنهاد کرد برای پرداخت وثیقه کمی صبر کند.
هفت ماه بعد از بازداشت، در تاریخ دوم ژوئن بدون اینکه به او اطلاع داده شود که قرار است آزاد شود، مقامهای زندان همه وسایلاش را به او پس دادند: «گفتم من را کجا میبرید؟ گفتند فرودگاه مهرآباد.»
او میگوید وقتی به فرودگاه مهرآباد رسید متوجه شد دو زندانی دیگر هم آنجا هستند و با یک جت خصوصی به عمان پرواز کردند.
آن دو زندانی دیگر مسعود مُصاحب و کامران قادی بودند، شهروندانی ایرانی-اتریشی که به ترتیب ۵ سال و ۷ سال در ایران زندانی بودند.
او میگوید تا وقتی که به بلژیک رسید اطلاع نداشت که بخشی از برنامه تبادل زندانیان با اسدالله اسدی است که ایران و بلژیک که در خصوص آن به توافق رسیده بودند. او در بروکسل از طریق رسانهها هنگامیکه در هتل به سر میبرد از این موضوع اطلاع پیدا کرد: «وقتی در اتاق هتل بودم، اخبار را دیدم. نوشته بود سه اروپایی با یک ایرانی تبادل شدند.»
توماس کیمس، اسدالله اسدی را تا پس از آزادی نمیشناخت و اطلاع نداشت نهایتا با کسی مبادله شده است که به اتهام «طرحریزی اقدامات تروریستی» در خاک اروپا، به ۲۱ سال زندان محکوم شده است و زمانی که از این موضوع مطلع شد به شدت «احساس گناه» کرد.
توماس میگوید زمانی که در زندان بود درسهایی از زندگی را یاد گرفت، اینکه شانس آورده در غرب به دنیا آمده: «این عجیب است که آزادی شما را ملیت شما تعیین میکند. زمانی که در اوین زندانی بودم متوجه شدم که قوانین خود حکومت ایران زیر پا گذاشته شده و رعایت حقوق بشر تقریباً وجود ندارد.»
توماس اکنون به خانه بازگشته و میگوید تجربهای که در ایران داشته باعث نخواهد شد دست از سفر کردن بردارد: «در یک نقطه من یک بار دیگر با دوربین و کانال یوتیوبم به جهان سفر خواهم کرد تا داستان روایت کنم. وقتی سفر میکنی با انسانهای جالبی آشنا میشوی و تجربههای ارزشمندی به دست میآوری. سفر یک آموزش بیوقفه است.»
توماس کیمس از همه هماتاقیهایش سپاسگزار است که سعی کردند در زندان شرایط مناسبی برای او فراهم کنند: «از آقای معصومی تهرانی ممنونم، او هر روز نصفی از غذای خودش را به من میداد، هرگز فراموش نمیکنم. ذهنم پیش محمد ۱۸ ساله است که ناعادلانه به اعدام محکوم شده، ما یک ماه را در بند ۲۰۹ اوین با هم سپری کردیم، او مهربانترین کسی بود تا به حال دیدم. ذهنم پیش ایرانیان و خارجیهایی است که هنوز ناعادلانه در زندان هستند و آرزو میکنم بهزودی خانوادههایشان را ببیند.»
پیام برای این مطلب مسدود شده.