01.12.2023

دوست شاه و دشمن ظریف؛ هنری کیسینجر برای محمدرضا پهلوی چه کرد؟

محمدرضا پهلوی و هنری کیسینجر در کنفرانس خبری در گراند هتل در زوریخ سوئیس، ۱۹۷۵

«رادیوفردا: برای ملت‌ها تاریخ همان نقشی را ایفا می‌کند که شخصیت هر انسانی به او می‌بخشد». این جملهٔ هنری کیسینجر، سیاستمدار کهنه‌کار آمریکایی است که در چندین دولت این کشور خدمت کرد و هشتم آذرماه در صدسالگی درگذشت؛ تئوریسین کم‌نظیر روابط بین‌الملل که سال‌ها به‌عنوان وزیر امور خارجه و مشاور امنیت ملی فعالیت کرد و روابطی خاص و ویژه با محمدرضا پهلوی داشت.

کیسینجر به‌ویژه در زمان حضور در دولت نیکسون روابط بسیار نزدیکی با آخرین پادشاه ایران برقرار کرده بود و همواره از نقش مهم و مؤثر او در منطقهٔ پرآشوب خاورمیانه دفاع می‌کرد. رهام الوندی، مورخ و نویسنده، در کتاب «نیکسون، کیسینجر و شاه» می‌نویسد که کیسینجر نقش مهمی برای شاه در دوران جنگ سرد قائل بود.

او در آن کتاب چنین می‌نویسد:

«شاه یک عامل مهم در جنگ سرد در دههٔ ۱۹۷۰ بود که از تأثیر فوق‌العاده‌اش بر کاخ سفید به رهبری نیکسون استفاده کرد تا بر سیاست خارجی آمریکا در منازعات منطقه‌ای از خاورمیانه تا آسیای جنوب شرقی مؤثر باشد.»

کیسینجر در آن سال‌ها بارها با شاه دیدار و ملاقات کرد و هر بار بر اهمیت روابط دوجانبه میان تهران و واشینگتن تأکید کرد. او یک بار پس از دیدار با محمدرضا در پاسخ به خبرنگاران در خصوص مراودات دو طرف گفت: «ما برای روابط خود با ایران و همچنین نقش حیاتی‌ای که این کشور در امنیت و توازن در کل منطقه ایفا می‌کند، اهمیت زیادی قائل هستیم.»

الوندی در کتاب خود در خصوص روابط شاه و نیکسون که با نقش‌آفرینی کیسینجر هم همراه بود می‌نویسد: «طبق دکترین نیکسون، ایران از یک مشتری صِرف به مقام یک شریک ایالات متحده در جنگ سرد ارتقا یافته بود؛ رابطهٔ مشارکتی که طرفین هر دو از مقابله با شوروی سود می‌بردند.»

اما با پایان دولت نیکسون روابط گرم طرفین هم رو به افول نسبی نهاد. ضمن این‌که در سال‌های پایانی حکومت شاه، کیسینجر نقشی در دولت دموکرات جیمی کارتر نداشت. با این حال او در ماه‌ها و هفته‌های پایانی منتهی به انقلاب ۵۷ تلاش زیادی کرد که شاه را به آمریکا منتقل کند.

این دیپلمات کارکشته در ۲۹ نوامبر ۱۹۷۹ در روزنامهٔ واشینگتن‌پست در مقاله‌ای توضیحات کاملی در خصوص نظراتش درباره اتفاقات منتهی به انقلاب ایران، سیاست ایالات متحده در قبال آن و همچنین تلاش‌هایش برای انتقال شاه به آمریکا نوشته است.

در بخشی از آن مقاله چنین می‌نویسد:

«در هفته اول ژانویه ۱۹۷۹، یکی از مقام‌های ارشد وزارت خارجه از من برای یافتن اقامتگاهی برای شاه در آمریکا کمک خواست. او به من گفت که کاخ سفید به این نتیجه رسیده اگر حکومت بختیار از تلاش‌های آیت‌الله خمینی برای به دست آوردن قدرت کامل جان سالم به در ببرد، شاه باید ایران را ترک کند.»

کیسینجر در ادامه تأکید کرده که اگر اقامتگاه مناسبی در آمریکا برای محمدرضا پهلوی پیدا می‌شد، او بر تردید خود غلبه می‌کرد و سریع‌تر از ایران خارج می‌شد.

مشاور امنیت ملی در دولت نیکسون همچنین اضافه کرده که تلاش‌های بسیاری هم برای این منظور صورت داده و با دیوید راکفلر، رئيس هیئت مدیره بانک چِیس منهتن تماس می‌گیرد تا از او برای این کار کمک بگیرد اما راکفلر ضمن ابراز همدردی با محمدرضا پهلوی پوزش می‌طلبد، چرا که در آن زمان نگران بوده کمک به شاه به روابط مالی بانک چیس منهتن با نهادهای دولتی و شبه‌دولتی در ایران لطمه بزند.

با این حال کیسینجر به تلاش‌های خود ادامه می‌دهد و با کمک برادر دیوید یعنی نلسون راکفلر محل سکونتی برای شاه پیدا و یک هفته بعد محمدرضا ایران را ترک می‌کند، اما دو هفته بعد نلسون فوت می‌کند و شاه به مصر و سپس مراکش می‌رود.

کمتر از دو ماه بعد، در اوایل ماه مارس، یکی از مقام‌های وزارت خارجه آمریکا از کیسینجر می‌خواهد که شاه را از درخواست ویزای آمریکا منصرف کند تا اوضاع در تهران آرام شود. کیسینجر می‌گوید از این درخواست عصبانی شد و آن‌را نپذیرفت. ضمن اینکه دیوید راکفلر بار دیگر درخواست کیسینجر برای کمک به شاه را رد می‌کند.

کیسینجر نقل می‌کند که دولت آمریکا در آن زمان اعلام کرده که قصد ندارد به محمدرضا برای گرفتن پناهندگی از کشور دیگری کمک کند؛ سیاستی که به باور او عمیقاً اشتباه بوده است.

او شاه را به‌خاطر تلاش‌هایش برای کمک به آمریکا در طول چهار دهه و همچنین به‌عنوان دوستی مهم برای واشینگتن تحسین می‌کرد. او در آن مقاله اشاره می‌کند که محمدرضا پهلوی از سوی هفت رئيس جمهور مختلف آمریکا مورد تقدیر قرار گرفته و در نتیجه نباید چنین رفتاری از سوی واشینگتن با او صورت می‌گرفت.

وزیر امور خارجه دولت نیکسون همچنین تأکید می‌کرد که حفظ احترام به کسی که برای دهه‌ها دوست و همراه دولت‌های آمریکا در منطقه بوده، به‌معنای تلاش کاخ سفید برای بازگرداندن او به قدرت نبوده و به باور او اتفاقاً آمریکا باید روابط خوبی با مقام‌های حکومت جدید در تهران برقرار کند.

نکته‌ای که البته کیسینجر از آن غافل بوده و احتمالاً مقام‌های دولت کارتر به آن استناد می‌کردند، برداشتی بوده که با آمدن احتمالی شاه به آمریکا نزد حاکمان جدید ایران از این اتفاق شکل می‌گرفت؛ با توجه به سابقه کودتای ۲۸ مرداد، احتمالاً حضور شاه در آمریکا می‌توانست رهبران حکومت جدید را از طرح‌ریزی برنامه‌ای برای بازگرداندن شاه به قدرت نگران سازد. هرچند رویکرد دولت کارتر هم در نهایت نتوانست مانع شکل‌گیری بحث‌هایی در آمریکا تحت عنوان «چه کسی ایران را از دست داد» نشود و در نهایت واشینگتن و تهران از دوستانی نزدیک به دشمنانی ایدئولوژیک تبدیل شدند.

کیسینجر البته در سال‌های بعد نگاهش در قبال حکومت تازهٔ ایران تغییر کرد. او در فصل چهارم کتاب نظم جهانی خود به صورت مفصل‌تری به ایران و سیاست‌های ایالات متحده می‌پردازد.

کیسینجر دربارهٔ تاریخ ایران که او آن‌ را «تاریخ افتخارآمیز و غنی‌ ایران» نامیده، سه رویکرد مختلف را در قبال نظم بین‌المللی از سوی حاکمان طبقه‌بندی می‌کند. بر اساس این طبقه‌بندی کیسینجر، نخست سنت امپراطوری بود که ایران را مرکز دنیای متمدن می‌پنداشت و درصدد بود تا جایی که قدرتش اجازه می‌دهد، استقلال کشورهای پیرامون خود را از بین ببرد.

دوم حکومت شاه که کیسینجر معتقد بود در محافظت از مرزها هشدار بود و به حق حاکمیت سایر ملت‌ها احترام می‌گذاشت و به مشارکت در اتحادها و پیگیری منافع ملی از طریق اصول وستفالی متمایل بود.

در نهایت رویکرد سومی که کیسینجر آن‌ را حکومت پسا انقلاب خمینی می‌نامید، معتقد است که جمهوری اسلامی به‌دنبال «توسعه‌طلبی عقیدتی» است و باورهای سید قطب نزد حاکمان این حکومت پیگیری می‌شود. او همچنین تضاد این حکومت جدید میان مبارزه با نظم وستفالیایی و بهره‌مندی از فواید آن را که برآمده از نظام سیاسی پیشین بوده، پررنگ می‌دانست.

او یکی از مخالفان توافق هسته‌ای سال ۲۰۱۵ میان ایران و قدرت‌های جهانی بود و برجام را توافقی «ناکافی» و در عین حال «خطرناک» می‌دانست. او در این باره گفته بود: «نظر من این بود که راستی‌آزمایی وعده‌های ایران بسیار دشوار خواهد بود و گفتگوها الگویی ایجاد می‌کرد که طبق آن پیشرفت برنامهٔ هسته‌ای تنها می‌توانست احتمالاً کمی کند شود.»

او همچنین در سال‌های اخیر با تلاش‌ها برای احیای برجام هم مخالف بود و آن‌ را تلاش برای «بازگشت به توافقی که از ابتدا هم ناکافی بوده»، معرفی می‌کرد. با این حال ظاهراً کیسینجر جواد ظریف را تحسین می‌کرد و کتابش را با این جمله برای ظریف امضا کرده بود: «تقدیم به دشمن قابل احترام، ظریف».

این تئوریسین سرشناس روابط بین‌الملل که تا آخرین روزهای زندگی‌اش همچنان فعال بود و با جدیت تحولات در چهار گوشه جهان را پیگیری می‌کرد، یک بار در خصوص روابط میان ایران و آمریکا گفته بود: «کشورهای کمی در جهان وجود دارند که ایالات متحده دلیل کمتری برای نزاع با آن‌ها داشته باشد و نیز منافع سازگارتری با آن‌ها نسبت به آنچه با ایران دارد.»

پیام برای این مطلب مسدود شده.

Free Blog Themes and Blog Templates