کتاب تاریخ جنسیت فوکو
انسانشناسی: جنسیت شامل مجموعه ی رفتارها، نقشهای اجتماعی و اندیشههای اجتماعی است که فرهنگ حاکم بر هر جامعه بر عهده زن و مرد گذاشته است. از نظر فوکو، بحث و گفت و گو درباره جنسیت و لذات جسمانی یکی از مهم ترین موضوعات تاریخی قدرت در جامعه غربی به شمار میرود. فوکو جنسیت را منظومه ای اتفاقی از گفته ها، رفتارها و مضامینی می داند که در عصر حاضر آدمیان را در حیطه مناسبات قدرت و گفتمان قرار می دهد. به عبارتی دیگر، جنسیت عبارت است از راهبردی در جهت اداره، تولید و نظارت بر اندام آدمیان و مناسبات اجتماعی آنها. در فرهنگ مدرن جنسیت به صورت اهرمی برای چیرگی بر وجود انسان ها به کار می رود.. جنسیت به نظر فوکو، بیشتر مجموعه ای تصادفی و مشروط از سخن ها، درون مایه ها یا اعمال است که از سرآغاز روزگار مدرن با سفسطه گری روزافزونی، افراد را دورن مناسبات قدرتی اجتماعی و سخن باقی نگه داشته است. جنسیت یعنی روش اداره کردن، تولید کردن و نظارت ما بر بدنمان، کنش هایمان و مناسبات اجتماعی مان در جامعه مدرن.
فوکو تاریخ جنسیت را که سه جلد دارد (جلد اول: اراده به دانستن، جلد دوم: کاربرد لذت، جلد سوم: مراقبت از خود) بین سال های ۱۹۷۶ تا ۱۹۸۴ نگاشت. یک سال پیش از آن، مراقبت و تنبیه: پیدایش زندان را در ۱۹۷۵ انتشار داده بود و در سال ۱۹۶۳ پیدایش کلینیک را نوشت. همچنین در سال ۱۹۶۱ تاریخ جنون در عصر کلاسیک را منتشر کرد. از این رو می توان چنین گفت که پروژه تاریخ جنسیت فوکو چیزی جدای از سایر پروژه های او نیست، بلکه در واقع مکمل و آخرین حلقه مجموعه پژوهش های تاریخی-نظری فوکو در باب شکل گیری و تکوین سوژه در خلال تاریخ غرب از دوران کلاسیک تا عصر کنونی است.
کتاب سه جلدی تاریخ جنسیت فوکو موضوعات متنوعی را شامل می شود که از مقایسه ی عصر باستان و شرق و غرب دوران معاصر تا موضوعاتی همچون اقتصاد، سلامت، هویت، اخلا، لذت، عواطف و خانواده را در بر می گیرد. این کتاب درباره اخلاق و کنشهای جنسی و باورهای مذهبی و علمی درباره رفتار و آداب جنسی نیست
فوکو فصل نخست کتاب «تاریخ جنسیت» خود را به فرهنگ ویکتوریایی اختصاص می دهد و مدعی است که در آغاز قرن هفدهم هنوز پنهان کاری جنسی به شدت قرن نوزدهم وجود نداشت. یعنی گونه ای تسامح و تساهل در مورد اسرار جنسی افراد جامعه وجود داشت. در این زمان هنجارهای حاکم بر رفتار و گفتار جنسی آدمیان متضمن سخت گیری های رایج در قرن نوزدهم نبود. اما با رواج فرهنگ ویکتوریایی، نوعی سکوت توطئه آمیز بر اندیشه و رفتار جنسی سایه افکند. گفت و گو درباره امیال و اعمال جنسی در کلیه سطوح جامعه تحریم شد و تنها حوزه ای که رفتار و گفتار جنسی در آن مجاز اعلام شد کانون زناشویی بود. به دیگر سخن از قرن هجدهم رفتار و گفتار جنسی موضوع سرکوب اجتماعی قرار گرفت. سرکوب جنسیت از اواسط قرن هفدهم آغاز شد و در قرن نوزدهم به اوج رسید. در حقیقت پنهان کاری جنسی، به عنوان بخشی از اخلاق بورژوازی، سکوتی بی سابقه را بر اعمال و امیال جنسی حکمفرما ساخت. پارسا منشی ویکتوریایی متضمن سه وجه عمده بود: اول تابو، دوم امتناع و سوم سکوت. بدیهی بود که چون کودکان به اعمال جنسی نمی پردازند، در نتیجه از گفت و گو درباره امیال جنسی منع می شدند. اگر کسی در مورد امیال و اعمال جنسی دیگران چیزی می شنید، باید آن را نشنیده قلمداد می کرد؛ و اگر شاهد صحنه ای بود باید چشم بر آن می بست. فوکو در فصل دوم کتاب در پی آن است تا انگاره سرکوب را واژگون سازد. به باور او، انگاره سرکوب نه تنها برداشتی نادرست از روابط قدرت به دست می دهد، بلکه از قرن هفدهم به بعد گفتار درباره جنسیت روز به روز فزونی یافته است. البته فوکو منکر این نیست که جنسیت با ممانعت مواجه بوده است، اما مدعی است که سرکوب عاملی است که جنسیت را وارد گفتمان می کند. به عبارت دیگر، ما از سرکوب – و جنسیت- سخن می گوییم. از نظر وی نه تنها جنسیت سرکوب نشده، بلکه گفت و گو درباره آن بیش از هر زمان دیگری رواج یافته است. فوکو در این کتاب در پی آن است که ثابت کند مناسبات جنسیت با قدرت و دانش هرچه بیشتر در هم تنیده شده است. به این معنا که قدرت و جنسیت تقویت کننده یکدیگر شده اند. به نظر او، جامعه ویکتوریایی جامعه ای نبود که در آن سرکوب جنسی بیش از جوامع دیگر اعمال شود. حقیقت امر این است که در این دوره بحث درباره امور جنسی از هر زمان دیگر بیشتر شد. طرفداران فرهنگ ویکتوریایی به صورتی جدی و پارسا منشانه به بحث و گفت و گو درباره جنسیت پرداختند. دلیل این امر را می توان در انتشار جزوهها و متون روانشناختی، پزشکی و حقوقی درباره امیال و اعمال جنسی در این عصر جستجو کرد. در تاریخ جنسیت، فرد به عنوان موضوع دارای امیال جنسی و اقرار کننده به این امیال مورد پژوهش قرار میگیرد. با علم روانکاری، فرد بیمار با اقرار درباره پنهانترین امیالش باعث میشد که هم دیگران او را بشناسند و هم خود به شخصیت خویش پیببرد. از قرن ۱۹ به بعد انسانها به سوژهای منفرد تبدیل شدند و اینگونه در معرض قدرت قرار گرفتند. انسانها تبدیل به سوژهای و ابژه شدند. نهادهایی چون آسایشگاه، بیمارستان، زندان مطب همه عرصههایی هستند که انسانها در آن اعمال قدرت میشوند
پیام برای این مطلب مسدود شده.