دومین سالگرد مهسا؛ زنانی که میخواهند آزاد باشند
بیبیسی: «پاشو بیا اینجا. فقط خفهشو. اینا چهار نفر هستند با اسلحه. ماشین رو نگه داشتند.»
«مادرم پای تلفن بود، زنی ۶۸ ساله با موی سفید. چند ساعت پیش که از خانه بیرون رفت، آرایش داشت٬ با ناخنهای لاک زده و کفش پاشنهدار. مادرم بعد از مهسا امینی دیگر رسما روسری سرش نمیکند. میگوید طبق اسلام بر زن یائسه و موی سفید من حجاب واجب نیست. اما صدایش آن روز پای تلفن به من خطر را منتقل کرد. منی که بعد از جنبش زن٬ زندگی٬ آزادی همه روسریهایم را دور ریخته بودم و میگفتم بر اعتقادم در هر شرایطی میایستم.»
«آن لحظه فقط به مادرم فکر کردم. پدرم چند سال پیش فوت کرده و جز من کسی را ندارد. پیش مادرم رفتم. ماشین به دلیل نداشتن حجاب توسط چهار مرد موتورسوار با اسلحه توقیف شده بود. نیروی انتظامی نبودند، اما اسلحه آنها من را به سکوت وادار کرد. ماشین جریمه شد. یک هفته در پارکینگ توقیف ماند و از آن پس من روسری حریر کوچکی در کیفم به همراه دارم. ولی مادرم و خالههایم همچنان بر همان رویه خودشان ماندند.»
این روایت دو سال گذشته زندگی سارا، ۳۸ ساله از تهران با پوشش دلخواهاش است که با ما در میان گذاشته است. لحن سارا وقتی داستانش را تعریف میکرد٬ محکم و صریح بود: «هیچکس نمیتواند برای دیگری تعیین تکلیف کند و حق آزادی انتخاب را بگیرد. این موضوع شامل نوع پوشش هم میشود که به نظرم از حقوق اولیه انسانهاست.»
سارا کریمی٬ مهاباد:
به یاد دارم زمانی که اگر حتی دکمه آخر مانتو بسته نمیشد یا اگر تا بالای زانو نمیآمد بیحیایی بود، اما الان نه تنها مانتو بیمعنی شده، پیرهن و روپوشهایی که دکمههایش بسته نمیشود و بالای باسن است، جایش را گرفته است
ساناز از مشهد:
مشهد فضای بستهای برای حجاب داشت. بعد از جنبش مهسا در سال ۱۴۰۱ کمکم دختران بدون حجاب بیرون آمدند. اینجا گشت ارشاد ندارد، اما مردم خودشان گشت ارشاد هستند. البته محله به محله متفاوت است. در خیابانهایی مثل وکیل آباد، احمدآباد و هاشمیه زنان آزادتر میگردند. اما در جاهایی مثل اطراف حرم و بلوار فردوسی به دلیل بافت مذهبی کمتر کسی بدون حجاب راه میرود.
شادی از کرج:
گذشته از تذکرات گشت ارشاد برای پوشش و حجاب، خیلی از مواقع توی تاکسی، کافه یا رستوران پرسنل و آدمهای عادی بهم تذکر حجاب میدن که خیلی آزاردهنده است. الان همه چیز از قبل از خیزش مهسا بدتر شده، چون من طعم یه آزادی تقریبی رو توی این مملکت چشیدم ولی مجبورم به اجبار تن بدم. اکثر مواقع وقتی بیرون میرم مردم تو خیابون بهم هشدار میدن که جلوتر گشت ارشاد ایستاده.
لیلا از قم:
حجاب انتخابی شده یعنی طیف وسیعی از زنان از انواع پوشش برای حجاب استفاده می کنند . قبلا بیشتر چادر بود اینجا اما حالا شاهد استفاده از سایر پوششها هم به طرز چشمگیری هستم. من خودم قبلا بیشتر چادری بودم ولی حالا از مانتو و روسری برای بیرون رفتن استفاده میکنم و احساس میکنم حال بهتری دارم و خوشحال ترم.
روژین از سنندج:
زنها قبل از بیرون رفتن از خانه، خودشان را برای سناریوهای مختلفی که پیشرو دارند آماده میکنند، مخصوصا زمانی که طرحهایی مانند «نور» به اجرا گذاشته شد. وقتی احتمال میدادیم که شاید بازداشت شویم موبایلهایمان را پاکسازی میکردیم، داروهای واجبی که اگر نیاز بود بخورم همراهمان میبردیم و کارهایی از این دست.
مرجان از کرمانشاه:
یکی از مشکلات ما این است که هم باید با حکومت بجنگیم و هم با خانواده سنتی. در خانه پدر و برادر و شوهر و در خیابان گشت ارشاد و آمرین معروف. خیلی سخت است که در خانه هم امنیت نداشته باشی و مجبور باشی که خودت را سانسور کنی و خودت نباشی. من این زیست دوگانه را دارم. لباسهایی که من در تهران و کرج میپوشم را در کرمانشاه نمیپوشم.
مریم از بندرعباس :
سختتر شدن شرایط برای رستورانها را درک میکنم و برای اینکه کمتر تذکر حجاب در رستوران بگیرم و باعث پلمب آنجا نشوم٬ با دوستانم بیشتر سفارش بیرونبر میدهیم و کمتر بیرون میرویم.
رژنا از چابهار:
در پوشش زنان تغییرات زیادی به وجود آمده برای مثال تعداد زنانی که رو بند میزنند کمتر شده و تعداد افرادی که چادرهای نازک میپوشند و موهایشان را رها میکنند بسیار افزایش پیدا کرده و جامعه هم این مورد را به نوعی پذیرفته است.
مینا از تهران:
آلاله دخترم از ۹ سالگی نماز میخوانده و کسی یک تار موی او را ندیده بود، اما به یکباره در خانواده «کودتا» کرد و همه چیز برعکس شد. «اولش من به عنوان مادرش که حجاب دارم ناراحت شدم ولی کمکم رفتار و انتخابش را پذیرفتم. مادربزرگش هنوز به آلاله ایراد میگیرد ولی او دیگر حجاب ندارد و یک تنه جلوی کل خانواده ایستاده. راستش را بخواهید من از شجاعتش خوشم میآید.»
ما با ۱۸ زن از جمله از تهران تا بندرعباس، کردستان تا بلوچستان و مشهد صحبت کردیم تا ببینیم پوشش آنها در دو سال گذشته چه تغییری کرده است. تاثیر پوششی که انتخاب کردهاند بر زندگی روزانه آنها چه بوده است؟ چه فشارهایی بر آنها وارد شده است؟ و واکنش حکومت و جامعه چه بوده است؟
برای حفظ هویت زنانی که با ما مصاحبه کردند، از اسامی مستعار در گزارش استفاده شده است.
همه این زنها یک حرف مشترک دارند: «وضعیت حجاب به قبل برنمیگردد».
بسیاری از زنانی که ما با آنها صحبت کردیم به همدلی شهروندان وقتی آنها را بدون «حجاب اجباری» میبینند و تغییر مسیر رفت و آمد برای روبهرو نشدن با گشت ارشاد اشاره کردند. این روایتها از تغییر سبک زندگی بسیاری از زنان و مقاومت روزانه و جاری آنها در همه عرصههای عمومی حکایت دارد.
طبیعتا این گزارش صرفا مشاهدات و تجربیات این افراد را بازگو میکند و بازتابدهنده همه جامعه ایران نیست ولی تصاویر و روایتهای دیگری هم که از ایران به دست میرسد عموما حکایت از جابجایی جدی خطوط قرمز حاکمیت در ایران در مورد نوع پوشش مورد پذیرشاش دارد.
در میانه اعتراضات زن، زندگی، آزادی، ستاد امر به معروف و نهی از منکر، از پایان «مأموریت گشتهای امنیت اخلاقی و اجتماعی» خبر داد، اما دیری نپایید که برخلاف انتظارها، قوه قضائیه لایحه «عفاف و حجاب» را تهیه کرد و به دولت ابراهیم رئیسی فرستاد. لایحهای که به سرعت از طرف دولت به مجلس رفت و برای اجرای آزمایشی سه ساله تصویب شد، اما اجرای طرح به دلیل ایرادات شورای نگهبان، فعلا به تعویق افتاده است.
در این میان نیروی انتظامی ایران از ۲۵ فروردین ۱۴۰۳، طرحی به نام «نور» را برای برخورد با زنانی که حجاب اجباری را رعایت نمیکنند، در سطح خیابانها به اجرا درآورد. این بار ونهای سفید بدون آرم گشت ارشاد با مامورانی که میخواستند زنان را آنطور که بعضی از مردم توصیف میکنند «به زور به بهشت ببرند»، وحشت را به خیابانها برگرداندند.
به قول آوا ۳۹ ساله از تهران حکومت حاضر نیست عقبنشینی کند، اما زنان هم مصممتر هستند: «هزینههای زیادی دادیم به همین خاطر به عقب برنمیگردیم.»
سارا پشت فرمان نشسته و رانندگی میکند: «با خودت عهد بستهای که چیزی به نام روسری دیگر سرت نخواهی کرد تا اینکه برای تو هم روی موبایلت پیامک جریمه میآید. این زمانی است که فشارها را احساس میکنی. چند بار باید جلوی مردهای این سیستم بروی و از خودت دفاع کنی؟»
سارا، زن ۳۸ ساله در تهران با صدایی محکم این جملهها را میگوید تا اینکه لحنش کمی تغییر میکند و میگوید٬ «بالاخره ماشین من را هم گرفتند.»
ادامه متن: بیبیسی
پیام برای این مطلب مسدود شده.