11.08.2013

نفت و گاز و سهم و پورسانت و کلک در کارند، تا …

خودنویس: خبر قتل عباس یزدانپناه یزدی، درست باشد یا نباشد، با زنده شدن ماجرای «کرسنت»، در جعبه پاندورا را بازکرده است. نفت، آب حیات گروهی از دلالان و سیاسیون، می‌تواند به ضد خودش هم تبدیل شود.

از قدیم هنگام هشدار در کوچه و خیابان شنیده‌ایم که گفته‌اند: «نفتی نشوید». لک نفت بر جای مانده گویی برای اکثریت مردم خوش یمن نیست، اما برای عده قلیلی، نفت، آب حیات بوده است.

تا وقتی سرنوشت نفت سیاه را گروه قلیلی تعیین می‌کنند و تصادفا «محموله‌های نفتی» در نقاطی از خلیج فارس توسط دلال‌های نفتی ظاهرا فراری از جمهوری اسلامی خرید و فروش می‌شود و سهم دلالان، فرضا ۱۰-۱۵ دلار از هر بشکه محموله باشد، همان گروه قلیل می‌توانند به راحتی چند ده میلیون دلار را بدون کمترین زحمتی در مدتی کوتاه به جیب بزنند، بی‌آنکه اثری در جایی به ثبت برسد. اگر هم سهم همه از این معاملات تامین شود و نان همه به تنور بچسبد، «همه رازی، از چسب رازی».

دور زدن تحریم‌ها گرچه منافعی برای جمهوری اسلامی به همراه دارد، اما برای مدیران سابق وزارت نفت و نیز دلال‌های‌شان بدون بهره نبوده است.

فقدان ساختار شفاف و دموکراتیک باعث شده که بعضی از مدیران سابق وزارت نفت با کمک دلال‌هایی که با اوکراین، ارمنستان، روسیه، امارات و نقاط مختلف رفت و آمد دارند، شریک شوند، بی آنکه معلوم شود چه بر سر نفت ایران آمده است و می‌آید.

یک کارشناس آمریکایی امور خاورمیانه معتقد است که عباس یزدانپناه یزدی جزو کسانی بوده است که به خاطر ارتباط سببی با مدیران وزارت نفت، و نیز سابقه شراکت مالی با قدرت‌مندترین خانواده نفتی ایران، از جمله افراد درگیر در معاملات پنهانی نفتی در دو دهه اخیر بوده است. بررسی رفت و آمدهای تجاری آقای یزدانپناه می‌تواند نشان دهد که مشتریان خدمات او در کدام نقاط عالم بوده‌اند. البته احتمال سفر ایشان به فرانسه به خاطر اقدامات دادستانی این کشور در ارتباط با نقض قوانین فرانسه در ارتباط با رد و بدل کردن پول‌ در ماجرای «توتال» بسیار کم است.

در حالی‌که نزدیک به یک هفته از اعلام یافته شدن جسد عباس یزدانپناه می‌گذرد که دیروز نیز توسط مقامی از وزارت کشور امارات تکذیب شده، اما انتشار اخبار متفاوت در ارتباط با انتقال اطلاعات از کامپیوتر ایشان به سازمان بازرسی کل کشور مساله را پیچیده‌تر کرده است. این انتقال اطلاعات با همراهی «سازمان بررسی کلاه‌برداری‌های کلان» انگلستان الان از سوی رسانه‌های [2] بریتانیایی جدی گرفته شده است، همین‌طور نقش او به عنوان یکی از رابطین قرارداد «کرسنت» از سوی رسانه‌های تندروی مقابل دولت جدید.

چه خبر منتشر شده از سوی خانواده یزدانپناه  و دوستان ایشان در باره مرگ شریک مهدی هاشمی تایید شود چه همه چیز تکذیب گردد، اینک در مدت زمانی بسیار کوتاه، اطلاعات زیادی در باره این واسطه نفتی در یک هفته اخیر منتشر شده که شرایط را برای خانواده یزدانپناه و یارانش راحت‌تر نمی‌کند.

بر اساس اخبار رسانه‌های مختلف و محکومیت‌های شرکت‌های بزرگی چون توتال و استات اویل و جریمه‌های بزرگی به آمریکایی‌ها پرداخت کرده‌اند، جای پای مدیر شرکت «هورتون» در موارد مربوط به نقل و انتقال‌های مرتبط با «مشاوره» و احتمالا کمیسیون‌های نفتی دیده می‌شود.

اگر گاز با قیمتی بسیار نازل به مدت هفت سال در اختیار شرکت کرسنت قرار می‌گرفته، بر اساس عادت دیرین، احتمالا سهم بزرگی از سود به قیمتی بالا به افرادی می‌رسیده که راه‌های سرمایه‌گزاری بدون دردسر در جزایر کارائیب و دیگر نقاط دنیا را می‌دانسته‌اند. حال نقش واسطه ساکن امارات ماجرا چقدر بوده، با مرگ احتمالی عباس یزدانپناه یزدی، پنهان خواهد ماند. گرچه، شریک و مباشر مهدی هاشمی  پیش از ناپدید شدن، هیچگاه نسبت به انتشار واقعیت‌ها در باره پرونده‌های مختلفی از جمله توتال، پیشقدم نشده بود.

دعواهای زرگری سیاه‌کاران نفتی

اگر دعواهای نفتی-گازی سال‌های اواخر دهه ۷۰ از حافظه‌ها پاک شده باشد، اما گروه معدودی به یاد دارند که با چرپ شدن سیبیل شرکت‌هایی محدود و شادمان شدن نوچه‌های آیت‌الله جنتی و رسیدن سهم برخی، هم نمازگزاران نماز جمعه تهران از شنیدن نام «پتروپارس» و «پارس جنوبی» راحت شدند و هم خوانندگان روزنامه‌های دوم خردادی مدافع بهزاد نبوی و یارانش.

با این حال، هر از گاهی، با کم شدن سهم این گروه یا آن گروه از مبادلات نفتی و محصولات جانبی، برخی نمایندگان ملت به یاد منافع مردم می‌افتادند و پس از مدتی، ساکت می‌شدند. با این حال، بودند کسانی که سیبیل چرب شده را نپسندیدند و کوتاه نیامدند.

الان، کیهان [3] و خبرگزاری فارس [4] و رسانه‌های دست راستی با انتشار اطلاعاتی بعضا درست از معاملات بعضا نادرست نفتی، فشار را برای تضعیف وزیر پیشنهادی نفت، یعنی بیژن نامدار زنگنه آغاز کرده‌اند.

از سوی دیگر، حامیان دولت با زیر سوال بردن مقام‌های نفتی دوران احمدی‌نژاد به توجیه کارهای مقام‌های دوران سازندگی و اصلاحات پرداخته‌اند.

در این میان از افرادی با ایما و اشاره نام برده شده، اما نام‌های بسیاری را فراموش کرده‌اند.

بدون تردید، انجام معاملات مرتبط با وزارت نفت در بیست ساله گذشته بدون اطلاع برادر آیت‌الله خامنه‌ای انجام نشده است. اگر سید حسن خامنه‌ای، عضو کارگروه پیشگیری و مبارزه با رشوه در صنعت نفت بوده، نتیجه گزارش‌های او هیچگاه به طور مشخص در اختیار عموم قرار نگرفته است.

پس به این ترتیب، کسی که بیشترین اطلاع را از درآمدهای نفتی نظام جمهوری اسلامی دارد، احتمالا بنا به روابط ویژه با بیت رهبری و معاملاتی که در حوزه تحقیقی هیچ رسانه‌ای نیست، در اینجا به راحتی درز گرفته می‌شود.

از سوی دیگر، نقش کسانی چون سید مهدی حسینی، خویشاوند عباس یزدانپناه یزدی از سوی بسیاری از رسانه‌ها و خبرنگاران  حوزه انرژی به فراموشی سپرده شده؛ کسی که مهم‌ترین نقش را در قراردادهای وزارت نفت داشته است.

به هر روی، بر اساس «تفریغ بودجه سال ۸۳» بسیاری متوجه این نکته شدند که گاز مخزن مشترک میان ایران و امارات، قرار بوده به قیمتی بسیار پایین‌تر از ارزش واقعی به مدت هفت سال به کشوری که نگاه ویژه‌ای به جزایر سه‌گانه ایران دارد، فروخته شود [5]: «هفت سال نخست قرارداد بابت هر هزار متر مكعب، ۱۷/۵ دلار بود و از سال هشتم قرارداد بهای آن براساس ضریب افزایش قیمت پایه نفت دبی كه در این قرارداد ۱۸ دلار تعیین شده است،‌ افزایش می‌یافت.» شاید نام نهادن قرارداد گازی با شرکت کرسنت امارات، بدون دلیل «ترکمان‌چای گازی» خوانده نشده باشد.

اما ماجرای این قرارداد به دولت احمدی‌نژاد هم کشیده شد و حتی رحیمی، که زمانی از معترضان آن بود، از سر اتفاق در محلی حاضر بود که کردان، وزیر کشور دارای مدرک تقلبی احمدی‌نژاد در دوران قائم‌مقامی‌اش در وزارت نفت و مقامی از شرکت کرسنت هم حاضر بودند.

نوذری، وزیر نفت سابق دولت احمدی‌نژاد هم با وجود انتقادهایی که به قرارداد داشته گفت: «سؤال من این است که تکلیف این ۷ سالی که ۶۰۰ میلیون فوت مکعب در روز گاز کشور در میدان مشترک با امارات سوخته شد و اماراتی‌ها گاز ترش همین میدان را بردند، چه می‌شود؟»
تکذیب تکذیبیه‌های پیشین

اگر آقای مهدی هاشمی در سال ۱۳۸۲ در گفتگو با رسانه‌ها، هر گونه آشنایی با عباس یزدانپناه و شرکت هورتون را رد کرده باشد، و این روزها وکیل ایشان، با اظهار ناراحتی از ناپدید شدن و قتل دوست قدیمی مهدی هاشمی، به عنوان وکیل، بزرگ‌ترین خطای حرفه‌ای را مرتکب شده است.

[6]

آقای ابوالمعالی که در غیاب علیزاده طباطبایی، وظیفه دفاع از مهدی هاشمی را بر عهده دارد، عباس یزدانپناه را «رازدار» و «دوست» موکل خود می‌خواند. اگر آقای مهدی هاشمی مدعی عدم ارتباط با عباس یزدانپناه یزدی شده باشد، چگونه ممکن است وکیل او، یزدانپناه را «رازدار» و «دوست» فرزند هاشمی رفسنجانی خوانده باشد؟

خانواده هاشمی رفسنجانی نیز سال‌هاست رابطه عباس یزدانپناه با مهدی را تکذیب کرده‌اند.

با این حال، بر اساس مستنداتی که یکی از اعضای خانواده هاشمی در سال ۲۰۱۰ در اختیار خودنویس گذاشت، جوابیه عباس یزدانپناه یزدی به گفتگوهای هوشنگ بوذری، حداقل دو روز قبل(۱۶ نوامبر) از ارسال در اختیار مهدی هاشمی بوده است. عضو خانواده هاشمی به سردبیر خودنویس گفته بود که «متن را مهدی تهیه کرده است». جوابیه مذکور در تاریخ ۱۸ نوامبر ۲۰۱۰ به ایمیل کاری سردبیر خودنویس ارسال شده بوده.

به این ترتیب، چه راستی‌آزمایی آقای هاشمی در تهران انجام گیرد یا لندن، وکیل ایشان به عنوان «رازدار» قانونی‌شان، بخشی از مشکل دادگاه انتاریو و نیز دادگاه بررسی کننده اتهامات سو استفاده مالی و رشوه‌خواری در تهران را حل کرده است.

آیا ماجرا پایانی دارد؟

جواب، احتمالا «خیر» است. تا وقتی ساختاری قانون‌مند برای بررسی قراردادهای کلان وجود ندارد و تحریم پابرجاست، مجموعه عوامل برای سو استفاده‌های بزرگ مالی برای گروهی معدود پابرجا است.

در کشوری که یک کارآفرین درگیر در یک پرونده بزرگ مالی، ممکن است جان خود را از دست بدهد، و یک متهم به رشوه‌خواری کلان بدون کمترین مشکلی نگران «شستا» است، قاعدتا نمی‌توان به پاک‌سازی نهادهای بزرگ مالی‌اش امیدوار بود.

اگر سعدی علیه‌الرحمه زنده می‌بود، بی‌توجه به انرژی‌های بادی، آبی و خورشیدی، در «گلستان» مدل قرن بیست و یکم می‌نوشت:

نفت و گاز و سهم و پورسانت و کلک در کارند…

——
خودنویس: با تشکر از کمک فکری کارشناسان نفتی و سیاسی مستقر در واشینگتن، لندن و بروکسل

پیام برای این مطلب مسدود شده.

Free Blog Themes and Blog Templates