روش کره شمالی برای گسترش سلاحهای هستهای
فارین افرز: آنچه قدرتهای هستهای مشتاق از حملات اسرائیل به ایران آموختند
ویپین نارنگ، استاد امنیت هستهای و علوم سیاسی در کالج فرانک استانتون و مدیر مرکز سیاست امنیت هستهای در موسسه فناوری ماساچوست است. او از سال ۲۰۲۲ تا ۲۰۲۴ به عنوان معاون اصلی و سپس دستیار موقت وزیر دفاع ایالات متحده در سیاست فضایی خدمت کرده است.
پرانای وادی، پژوهشگر ارشد هستهای در مرکز سیاست امنیت هستهای در موسسه فناوری ماساچوست است. او از سال ۲۰۲۲ تا ۲۰۲۵ به عنوان مدیر ارشد کنترل تسلیحات، خلع سلاح و عدم اشاعه در شورای امنیت ملی خدمت کرده است.
در ماههای پس از جنگ ۱۲ روزه اسرائیل و ایالات متحده با ایران در ماه ژوئن، تحلیلگران و سازمانهای اطلاعاتی به طور گسترده در مورد میزان خسارت به برنامه هستهای و رژیم ایران بحث کردهاند. هنوز مشخص نیست که چه مقدار از زیرساختهای هستهای ایران باقی مانده است و با چه سرعتی، اگر اصلاً، میتوان آن را بازسازی کرد. با این حال، در سطح استراتژیک، تأثیر جنگ غیرقابل انکار است: این جنگ نشاندهنده افول استراتژی هستهای است که جمهوری اسلامی از دهه ۱۹۸۰، اغلب با موفقیت، دنبال کرده بود.
برای دههها، ایران نمونه بارز یک کشور بازدارنده هستهای بود. این کشور به دنبال دانش و فناوری لازم برای تسلیحاتی کردن برنامه هستهای خود بود، اما به دلایل سیاسی از انجام این کار خودداری کرد. این استراتژی آستانه، حداقل برای مدتی موفقیتآمیز بود. اگرچه هم اسرائیل و هم ایالات متحده سعی کردند از طریق خرابکاری و ترورهای هدفمند، برنامه هستهای را به طور مداوم به تأخیر بیندازند، اما هیچ یک از این دو کشور آشکارا به تأسیسات هستهای ایران حمله نکردند. سپس، در سال ۲۰۱۵، با امضای برنامه جامع اقدام مشترک (برجام)، به نظر میرسید که قمار رژیم نتیجه داده است: ایران در ازای پذیرش محدودیتهایی بر برنامه خود، از کاهش تحریمهای بسیار مورد نیاز خود بهرهمند شد. تهدید ایجاد شده توسط بازدارنده ایران، همراه با تمایل دولت دوم اوباما برای یافتن یک راهحل دیپلماتیک جامع، منجر به مذاکره موفقیتآمیز برای توافق تاریخی شد که برنامه ایران را بسیار دورتر از بمب قرار داد.
اما از زمان جنگ ۱۲ روزه، آن استراتژی در حال فروپاشی است. حملات هوایی ایالات متحده و اسرائیل خسارات قابل توجهی به تأسیسات کلیدی نطنز، فردو و اصفهان وارد کرد و ساختار رهبری نظامی ایران را فلج کرد. ایران تمایل واشنگتن برای حمایت از اقدام نظامی اسرائیل و پیوستن به این کارزار را دست کم گرفت. امروز، ایران خود را در برابر حمله به سرزمینهای وجودی و تلاشهای تغییر رژیم آسیبپذیر میبیند، زیرا بمب احتمالاً بسیار دور از دسترس است و موقعیت مذاکرهاش با غرب ضعیفتر از همیشه است.
شکست ایران به عنوان یک قدرت هستهای در آستانه، استراتژی یکی دیگر از دشمنان ایالات متحده، یعنی کره شمالی، را توجیه میکند . برخلاف تهران، پیونگ یانگ تا حد زیادی از تأخیر در تسلیحاتی کردن برنامه خود اجتناب کرد؛ این کشور با استفاده از تعامل دورهای برای آزمایش عزم ایالات متحده در مورد توافقات احتمالی، به طور معمول به تاکتیکهای فریب و وقتکشی متکی بود و در طول مسیر، فشارهای دیپلماتیک و اقتصادی عظیمی را تحمل کرد. هنگامی که دیپلماسی شکست خورد، کره شمالی به سرعت برنامه خود را پیش برد، به طوری که رژیم کیم آماده بود تا از موضع قدرت بیشتری به هرگونه تعامل آینده نزدیک شود. در حالی که علی خامنهای، رهبر معظم انقلاب، تلاش میکند تا در ایران تجدید قوا کند، کیم جونگ اون، رهبر کره شمالی، با یکی از سریعترین زرادخانههای در حال گسترش و تنوع در جهان و شرکای استراتژیک در پکن و مسکو، به عنوان نمونهای از آنچه میتوانست باشد، ظاهر میشود. برای کشورهای بالقوه تکثیرکننده، درسها به طرز خطرناکی واضح هستند: منتظر نمانید تا به بمب دست یابید، فرض کنید قدرتهای بزرگ حمله خواهند کرد و به اینکه دیپلماسی در دسترس است اعتماد نکنید. به عبارت دیگر، مانند کیم باشید، نه مانند خامنهای. لحظه را از دست داد
تهران جاهطلبی و تخصص لازم برای گسترش برنامه انرژی هستهای خود برای اهداف بالقوه نظامی را داشت. این برنامه دو دهه قبل در زمان محمدرضا شاه پهلوی آغاز شده بود و ایران در سال ۱۹۷۰ به پیمان منع گسترش سلاحهای هستهای (NPT) پیوست. در طول جنگ ایران و عراق در دهه ۱۹۸۰، جمهوری اسلامی اکتشافات مخفیانه فناوریهای حساستر، مانند غنیسازی اورانیوم، را آغاز کرد و با کمک کشورهای ثالث به کسب تخصص ادامه داد. از سال ۱۹۸۹، رژیم طرح موسوم به AMAD را تدوین کرد که نقشه راهی برای کارهای نظری و مهندسی مورد نیاز برای تسلیحاتی کردن پس از غنیسازی اورانیوم کافی برای ساخت بمب ایجاد میکرد.
اما ایران از آستانه تسلیحاتی شدن عبور نکرد. این کشور به دلایل سیاسی، نه فنی، از این کار دست کشید: پس از افشای فعالیتهای هستهای مخفی ایران در آغاز قرن بیست و یکم، رهبران ایران طرح AMAD را کنار گذاشتند و ترجیح دادند از تلاش برای ساخت بمب در ازای دریافت کمکهای اقتصادی و دیپلماتیک صرف نظر کنند. آنها همچنان به این نتیجه رسیدند که عبور از آستانه به عنوان عضوی از NPT، با وجود افزایش حضور نظامی ایالات متحده و آزادی عمل در خاورمیانه، به نفع امنیت و منافع استراتژیک ایران نیست. با این وجود، ایران – با هزینه هنگفت – تخصص فنی، نهادهای بوروکراتیک و زیرساختهای صنعتی مورد نیاز برای پیشبرد تحقیقات هستهای غیرنظامی، تولید ایزوتوپهای پزشکی و تولید برق را حفظ کرد و در صورت تمایل، آن را برای استفاده نظامی تغییر کاربری داد. رژیم شرط بست که این برنامه آستانه به سه هدف ژئوپلیتیکی خدمت خواهد کرد: به ایران این امکان را میدهد که در صورت قریبالوقوع بودن تهدید وجودی، به سرعت بمب تولید کند. با عدم اطمینان هر دو کشور در مورد میزان نزدیکی تهران به ساخت بمب، از حمله نظامی اسرائیل یا ایالات متحده جلوگیری میکند. و با استفاده از محدودیتهای این برنامه به عنوان یک ابزار چانهزنی برای رهایی از تحریمهای اقتصادی تنبیهی، اهرم فشاری در برابر دشمنان خود در غرب فراهم میکند.
تقریباً دو دهه پس از توقف طرح آماد، ایران داوطلبانه از عبور از خط تولید سلاحهای هستهای خودداری کرد. حتی زمانی که دانشمندان هستهای ایران زرادخانه اولیهای متشکل از پنج سلاح را پیشبینی میکردند، رهبران سیاسی تهران در مورد اینکه آیا هدف برنامه این کشور دستیابی به زرادخانه سلاحهای هستهای است یا معامله بخشهای بزرگی از آن در ازای امتیازات اقتصادی و سیاسی، مردد بودند. با این حال، آنها تا حد زیادی متقاعد شده بودند که نزدیک شدن به آستانه تسلیحاتی شدن، ملت را از حمله وجودی محافظت میکند. پس از سالها سیاست مخاطرهآمیز با دولتهای جورج دبلیو بوش و اوبامای اول، به نظر میرسید که با انعقاد برجام، که به تهران اجازه میداد بخشهایی از برنامه را برای تقویت اعتبار و اقتصاد ایران معامله کند، حق با آنها ثابت شد.
اما برجام الزام دولتهای آینده ایالات متحده به پایبندی به این توافق را الزامی نکرده بود و در دولت اول ترامپ ، ایالات متحده در سال ۲۰۱۸ از آن خارج شد. پس از این خیانت آشکار، ایران شروع به ذخیره مقادیر زیادی اورانیوم غنیشده، از جمله در سطوح خلوصی بسیار نزدیک به خلوص مورد نیاز برای ساخت بمب هستهای، کرد. این اقدامات، اهرم مذاکرهای برای یک توافق آینده ایجاد کرد، اما همچنین یک بیمهنامه بالقوه در برابر دولت غیرقابل پیشبینی اول ترامپ و اسرائیل بود که تمایل خود را برای حمله به ایران پنهان نمیکرد. ترور هدفمند قاسم سلیمانی، ژنرال ایرانی، توسط ایالات متحده در سال ۲۰۲۰، احتمالاً این نگرانیها را در ذهن رهبران ایران تشدید کرد.
پس از مذاکرات غیرمستقیم بینتیجه در دوران دولت بایدن و اقدامات نظامی منطقهای فزاینده و تهاجمی اسرائیل در پی حملات گستاخانه حماس در ۷ اکتبر، طبق برخی برآوردها، ایران ظرف چند روز به توانایی غنیسازی اورانیوم کافی برای ساخت بمب رسید. سرانجام، با بازگشت دونالد ترامپ، رئیسجمهور آمریکا به کاخ سفید در سال ۲۰۲۵، پتانسیل حمله اسرائیل به ایران با حمایت آمریکا ناگهان به واقعیت تبدیل شد و نقصهای استراتژی آستانه آشکار شد. در ماه ژوئن، تهران بهای تردید خود را پرداخت و ایالات متحده، برای اولین بار در دوران هستهای، به تأسیسات هستهای یک کشور دیگر حمله کرد. اگر ایران در سال ۲۰۰۳ از مرز هستهای عبور کرده بود، ایالات متحده میتوانست از چنین رویارویی مستقیمی که تمام خطرات حمله به یک دشمن مسلح به سلاح هستهای را به همراه داشت، اجتناب کند.
ستاره شمالی
اینجاست که مورد متضاد کره شمالی آموزنده میشود. در دهه 1960، پیونگ یانگ، که با کره جنوبی ، متحد متعارف برتر ایالات متحده در مرز خود، تحت شرایط آتشبس، نه صلح، روبرو بود، برنامهای را با تمرکز بر انرژی هستهای آغاز کرد. اما در طول جنگ سرد، به دنبال حمایت برای توسعه سلاح هستهای از اتحاد جماهیر شوروی و چین بود. کره شمالی در اوایل دهه 1990 با امتناع از همکاری با آژانس بینالمللی انرژی اتمی (IAEA) برای رسیدگی به اعلامیههای ناقص خود در مورد برنامه هستهای خود، بحرانی را برانگیخت و منجر به سوءظن بینالمللی مبنی بر انجام فعالیتهای غیرقانونی مرتبط با سلاحها شد. ایالات متحده در سال 1993 به طور جدی حمله به راکتور یونگبیون کره شمالی را در نظر داشت، حتی نقشههای نظامی برای حمله به این سایت با مهمات نفوذی که توسط بمبافکنهای رادارگریز پرتاب میشدند، طراحی کرد. اما دولت کلینتون از ترس اینکه حمله میتواند منجر به تلافی علیه کره جنوبی و جنگی گستردهتر شود، این ایده را لغو کرد و در عوض به دنبال یک راه حل دیپلماتیک بود. نتیجه، چارچوب توافقشدهی ۱۹۹۴ بود که کره شمالی را ملزم میکرد ساخت رآکتورهای هستهای مشکوک به استفاده در تولید سلاح را متوقف کند و قابلیتهای تولید پلوتونیوم موجود این کشور را تحت رژیم بازرسی آژانس بینالمللی انرژی اتمی قرار دهد. در عوض، ایالات متحده و سایر شرکا موافقت کردند رآکتورهای هستهای با قابلیت استفاده کمتر برای کار سلاحهای هستهای را در اختیار کره شمالی قرار دهند و سوخت لازم برای رفع نیازهای انرژی را که کیم ایل سونگ، رهبر کره شمالی، به عنوان دلیل ساخت رآکتورهای هستهای ذکر کرده بود، تأمین کنند.
اما پیونگ یانگ با رویکردی ریاکارانه به چارچوب توافقشده (و هر ابتکار دیپلماتیک هستهای بعدی) نزدیک شد، اغلب به عنوان یک تاکتیک وقتکشی، در حالی که اعضای متوالی سلسله کیم برنامه تسلیحات هستهای را در اولویت قرار دادند و تا حد امکان منابع خود را به دنبال کردن قابلیت تسلیحات هستهای اختصاص دادند. برخلاف ایران، کره شمالی علاقه کمی به معامله بخشهای قابل توجهی از برنامه خود در ازای لغو تحریمها قبل از دستیابی به سلاح هستهای پس از فروپاشی چارچوب توافقشده در سال ۲۰۰۳ نشان داد. هنگامی که اطلاعات خارجی یا ناظران بینالمللی در جریان دیپلماسی هستهای، فعالیت اعلامنشدهای را آشکار میکردند، کره شمالی با آزمایش موشک یا تحریک سئول، فشار را افزایش میداد. وقتی ایالات متحده و متحدانش تهدید به تلافی یا حمله کردند، مانند ماجرای یونگبیون، یا پس از آنکه ایالات متحده در واکنش به تعطیلی مجدد تأسیسات کره شمالی تحت چارچوب توافقشده، نقض تعهدات NPT و خروج آن از این پیمان در سال ۲۰۰۳، بمبافکنهای خود را در حالت آمادهباش قرار داد، کیم ایل سونگ و بعداً کیم جونگ ایل به سمت دیپلماسی روی آوردند و با فریبکاری قول دادند که فعالیتهای مرتبط با تسلیحات را متوقف کرده و به دیپلماسی حسن نیت روی آورند. در تمام این مدت، کره شمالی به طور مداوم زیرساختهای هستهای، طراحیهای تسلیحاتی و برنامههای موشکی خود را توسعه میداد و اغلب کار را بین لحظات مهم تعامل با ایالات متحده تسریع میکرد.
امروز، کیم جونگ اون بر روی یکی از سریعترین زرادخانههای هستهای رو به رشد جهان نشسته است، با گزینههای متنوعی برای حمله به کره جنوبی و ژاپن، از جمله سلاحهای هستهای تاکتیکی احتمالی و موشکهای دوربرد برای هدف قرار دادن ایالات متحده. با این زرادخانه، رهبر کره شمالی به توانایی خود در جلوگیری از حمله ایالات متحده یا کره جنوبی یا تلاش برای تغییر رژیم اطمینان بیشتری دارد. وضعیت ایران نیز نمیتوانست متفاوتتر از این باشد. با توجه به اینکه برنامه نظامی و هستهای او حداقل به طور موقت از هم پاشیده و رژیمش شکننده است، خامنهای بهای عدم تأمین بیمه هستهای را پرداخته است. تندروهای ایران ممکن است احساس کنند که عدم تسلیحاتی کردن و دنبال کردن دیپلماسی با قدرتهای بزرگ، ایران را در برابر حملاتی آسیبپذیر کرده است که استراتژی قاطع کره شمالی در زمینه گسترش سلاحهای هستهای به جلوگیری از آنها کمک کرده است.
تاریکی
همانطور که تجربه ایران نشان داده است، استراتژی آستانه گسترش سلاحهای هستهای نه تنها برای بازداشتن کشورهای مخالف گسترش سلاحهای هستهای کافی به نظر نمیرسد، بلکه ممکن است تمایل آنها را برای حمله پیشگیرانه به این برنامه افزایش دهد، زیرا آنها در مورد وضعیت واقعی تسلیحاتی شدن آن بیاطلاع میمانند. حفظ مبنای فنی برای توانایی توسعه سریع سلاحهای هستهای – آنچه استراتژیستهای هستهای آن را تأخیر مینامند – به اندازه داشتن قابلیتهای هستهای، بازدارندگی مؤثری ندارد. برعکس، کشوری با یک برنامه هستهای نهفته، هدف مناسبی برای دشمنان و کشورهای مخالف گسترش سلاحهای هستهای است که به دنبال جلوگیری از تسلیحاتی شدن هستند و ممکن است وسوسه شوند قبل از اینکه فرصت انجام این کار بسته شود و کشور بتواند به طور موجهی تهدید به انتقام هستهای کند، سریعاً اقدام کنند.
اسرائیل در ماه ژوئن چنین فرصتی را دید و از آن نهایت استفاده را برد و حملهای را انجام داد که نتانیاهو و جناح راست اسرائیل سالها آرزوی آن را داشتند. برای قدرتهای مشتاق هستهای، درس روشن بود: تبلیغ و نمایش برنامه هستهای در برابر قدرتهای نظامی بسیار قویتر، بدون داشتن بمب هستهای برای جلوگیری از حمله پیشگیرانه، یک بازی خطرناک است. بعید است که گسترشدهندگان بالقوه سلاحهای هستهای این اشتباه را تکرار کنند. گسترشدهندگان بالقوه سلاحهای هستهای مانند لهستان، عربستان سعودی، کره جنوبی، اوکراین و امارات متحده عربی، علاوه بر اینکه تسلیحاتی شدن را تا زمانی که ایران انجام داد به تعویق نمیاندازند، احتمالاً امنیت عملیاتی بالاتر را در اولویت قرار میدهند و سعی میکنند برنامههای خود را از ضد گسترشدهندگان سلاحهای هستهای به طور مؤثرتری نسبت به ایران پنهان کنند. گسترشدهندگان آینده سلاحهای هستهای احتمالاً به دنبال تسلیحاتی شدن با حداکثر سرعت ممکن خواهند بود و این کار را مخفیانه انجام خواهند داد.
برخلاف برنامه ایران که نمیتوانست در طول دوره طولانیِ احتیاط و روند دیپلماتیکِ پر فراز و نشیبی که طی آن تهران مجبور شد در مورد فعالیتهای خود شفافتر باشد، پنهان بماند، این برنامههای بالقوه ممکن است نه در مراحل پیش از تسلیحاتی شدن به عنوان اهرم دیپلماتیک، بلکه تنها پس از اعلام یا آزمایش سلاح هستهای آشکار شوند. بنابراین، گسترشدهندگان آینده ممکن است حاضر باشند با زیرزمینی کردن کامل برنامه خود، سرعت را فدای امنیت کنند و هر آنچه را که میتوانند از صنعت و فناوری هستهای غیرنظامی خود به دست آورند. چنین رویکردی ممکن است برای رژیمهای کاملاً بسته آسانتر از دموکراسیها باشد. با این وجود، حتی برای دموکراسیهای باز نیز این امکان وجود دارد که برنامههای تسلیحاتی کوچک و مؤثر مخفیانه داشته باشند – هند، ظاهراً اسرائیل و آفریقای جنوبی همگی تلاشهای مخفیانهای برای تسلیحاتی شدن انجام دادهاند. گسترشدهندگان، از جمله دموکراسیها، ممکن است حاضر باشند رسوایی بینالمللی نهایی را که با نقض یا خروج از توافقنامههای عدم اشاعه به نام امنیت ملی همراه است، بپذیرند.
مورد سوریه بشار اسد را در نظر بگیرید . در دهه اول قرن بیست و یکم، همزمان با اینکه ایران طرح AMAD را متوقف کرد، سوریه با عجله به ساخت و تقریباً تکمیل یک برنامه مخفی سلاحهای هستهای پرداخت. اما در سال ۲۰۰۷، اطلاعات اسرائیل به طور اتفاقی به شواهدی از یک رآکتور هستهای سوریه – یک ماکت مینیاتوری از تأسیسات یونگبیون کره شمالی – که در یک مجتمع روی زمینی نامشخص در نزدیکی رودخانه فرات قرار داشت، برخورد کرد. با توجه به اینکه این رآکتور احتمالاً تنها چند هفته تا سوختگیری فاصله داشت (پس از آن حمله به آن از نظر زیستمحیطی خطرناک بود)، اسرائیل آن را با حملات هوایی هدف قرار داد. با این حال، این ماجرا درس عبرتی در مورد برنامههای مخفی ارائه داد. سوریه با وجود قرار گرفتن در فهرست نظارت بر گسترش سلاحهای هستهای غرب، توانست امنیت عملیاتی چشمگیری را برای یک رآکتور هستهای روی زمینی حفظ کند. تنها یک تلاش اطلاعاتی مصمم – و کمی شانس – برنامه سلاحهای هستهای را کشف کرد. حتی اگر آنها از شتاب کره شمالی برای دستیابی به بمب دست بردارند، گسترشدهندگان هستهای در آینده به احتمال زیاد به مدل مخفیانه سوریه روی خواهند آورد تا مدل شفافتر ایران.
پیشنهاد نهایی
جنگ ۱۲ روزه علاوه بر پایان استراتژی هستهای آستانه، احتمالاً پیامد مهم دیگری نیز خواهد داشت. این جنگ، دیپلماسی با کشورهای آینده که مشتاق سلاحهای هستهای هستند را به طرز فوقالعادهای دشوار خواهد کرد. در مورد ایران، تندروها اکنون ممکن است قدرت بیشتری در داخل رژیم و نفوذ بیشتری در رهبر معظم انقلاب داشته باشند. آنها همچنین میتوانند به طور قانعکنندهای ایالات متحده و اسرائیل را که همزمان با مذاکرات تهران با واشنگتن وارد عمل شدند، ناتوان و بیمیل به یافتن مسیر دیپلماتیک به جلو نشان دهند. در واقع، واشنگتن و تهران اکنون با چیزی روبرو هستند که محقق جیمز فیرون آن را «مشکل تعهد» توصیف کرده است. هر دو طرف ممکن است نتیجه دیپلماتیک را ترجیح دهند، اما انگیزههای قوی برای اجتناب از مذاکرات دارند، به ویژه از آنجایی که هر طرف اعتماد کمی به دیگری دارد و فرض میکند که در هر توافق آیندهای نقض عهد خواهد کرد. در ایالات متحده، قطببندی شدید همچنان مانع جایگزینی مناسب و دو حزبی برای برجام خواهد شد.
رهبر معظم انقلاب با اعتماد به ایالات متحده یا گروه 1+5 – گروهی از کشورهای عضو دائم شورای امنیت سازمان ملل متحد که در توافق 2015 حضور داشتند – از جنگ بیرون نیامد. در عوض، او اکنون ممکن است معتقد باشد که تنها بیمهای که دشمنان ایران به آن احترام خواهند گذاشت، سلاح هستهای است. او همچنین احتمالاً میخواهد هرگونه مذاکره آینده را از موضع قدرت دنبال کند. در حالی که فرانسه، آلمان و بریتانیا در پاسخ به عدم پایبندی ایران به تعهدات هستهای خود، اعمال مجدد تحریمهای سازمان ملل متحد با مکانیزم ماشه را دنبال میکنند، مجلس شورای اسلامی ایران در حال بررسی قانونی است که خروج از NPT را توصیه میکند و یادآور گام مهمی است که کره شمالی دو دهه پیش در مسیر دستیابی به بمب برداشته است.
سیاستگذاران آمریکایی هنوز هم میتوانند کسانی را که قصد گسترش سلاحهای هستهای دارند از دنبال کردن بمب منصرف کنند. ارکان مهم سیاست عدم گسترش سلاحهای هستهای آمریکا، حتی در چالشبرانگیزترین روزهای جنگ سرد و پس از آن، در آزمون زمان سربلند بیرون آمدهاند. با پایبندی به معماری بازدارندگی گسترده ایالات متحده و تقویت آن، میتوان به متحدان و شرکای ایالات متحده در اروپا و آسیا اطمینان داد تا آنها به دنبال پوشش امنیتی بمب هستهای خود نباشند و با تلاش برای دستیابی به آن، حملات خطرناکی را به خود دعوت نکنند. مقامات آمریکایی باید هزینههای دنبال کردن سلاح هستهای را برای هر کسی که قصد گسترش سلاحهای هستهای را دارد، از جمله قطع کمکهای نظامی، توقف تجارت مرتبط با هستهای، اعمال تحریمها و تهدید به اقدام نظامی، تأکید و روشن کنند. و از همه مهمتر، رهبران ارشد باید سابقه چشمگیر NPT و رژیم عدم گسترش سلاحهای هستهای را تصدیق و احترام کنند: اینکه فقط نه کشور دارای سلاح هستهای هستند، نه ۲۵ کشوری که جان اف کندی، رئیس جمهور ایالات متحده، زمانی پیشبینی کرده بود، نتیجه شانس کورکورانه نیست. این محصول دههها توجه در سطح ریاست جمهوری در طول جنگ سرد است، زمانی که سیاست هستهای یک موضوع استراتژی کلان بود و نه یک حوزه تخصصی، و دیپلماسی قوی و مداوم عدم اشاعه در دستگاه سیاست خارجی ایالات متحده در اولویت قرار داشت.
اما تهدید ایالات متحده به لغو ۸۰ سال تجربه و عملکرد عمدتاً موفق در سیاست عدم اشاعه، انگیزههایی را برای متحدان و دشمنان ایجاد میکند تا به دنبال سیاستهای بیمه هستهای خود باشند. جنگ ۱۲ روزه هیچ کمکی به آنها نخواهد کرد تا از این تصور اشتباه رهایی یابند. برای کسانی که در آینده به دنبال اشاعه سلاحهای هستهای خواهند بود، تکیه بر ایالات متحده برای تحقق وعده توافقی مانند توافقی که در سال ۲۰۱۵ با ایران امضا کرد، شرطبندی بدی به نظر میرسد. کیم جونگ ایل سرانجام به این نتیجه رسید که خطرات معامله با ایالات متحده و سیستم آشفته ایالات متحده، ارزش سود آن را ندارد. پسرش بر این دیدگاه تأکید بیشتری کرد. مقامات ایرانی ممکن است فرض کرده باشند که ترامپ در دوره دوم ریاست جمهوری خود دیپلماسی را تهاجمیتر دنبال خواهد کرد، همانطور که رویکرد دولت او در بهار ۲۰۲۵ به ایران نشان میداد. اما این امید در ماه ژوئن به طور ناگهانی با تخریب تأسیسات اصلی که ایران را بیش از هر زمان دیگری به آستانه سلاح هستهای نزدیک کرده بود، پایان یافت.
حتی پس از این عقبگرد شدید، پیشرفتهای فنی و پایگاه دانش ایران و مقادیر قابل توجهی از مواد هستهای که قبلاً جمعآوری کرده بود، احتمالاً باقی مانده است. تهران ممکن است هنوز فرصتی برای بازگشت به برنامه هستهای خود پیدا کند و اگر این اتفاق بیفتد، ممکن است رویکرد کره شمالی را در پیش بگیرد و تا رسیدن به بمب متوقف نشود. با انجام این کار، ممکن است مسیر خود را به سمت یک بیمهنامه برای یک عصر هستهای جدید و پر هرج و مرج پیدا کند. به طور متناقضی، اقدام نظامی واشنگتن علیه برنامه هستهای ایران ممکن است حرکت گسترشدهندگان بالقوه به سمت بمب را تسریع، سختتر و پنهان کرده باشد.
پیام برای این مطلب مسدود شده.