دهه شصت؛ ‘کردها زیر گلوله’
بیبیسی: کاوه قریشی: خشونت های گسترده دهه شصت برای بسیاری از کردها یادآور اعدام مخالفان سیاسی جمهوری اسلامی از آغاز انقلاب تا پایان این دهه است.
اوج این اعدامها به تابستان سال ۱۳۶۷ بر میگردد که به حکم آیتالله خمینی و به بهانه انجام عملیات “فروغ جاویدان” صورت گرفت. اما این اعدامها تنها شامل اعضای سازمان مجاهدین نشد و شمار زیادی از اعضای گروههای چپ و دیگر مخالفین جمهوری اسلامی نیز به صف اعدامیها پیوستند. اعدامهای کردستان که سالها پیش از این تاریخ آغاز شده بود، سالها بعد از آن و خصوصا در سال ۶۸ نیز ادامه داشت.
اعدامهای خرداد ۶۷ در سطح سراسری بیشتر شامل مجازات فعالانی میشد که بر اساس نظر بازرسان از فعالیتهای سیاسی خود پشیمان نشده بودند. برخی از آنهایی که توبه کردند زیر شکنجه مجبور به اعتراف شدند و در موارد محدودی از اعدام رهیدند. در کردستان این پروسه بیشتر نه در سال ۶۷ که یک سال بعد از آن اجرا شد، با این تفاوت که اکثر اعتراف کنندگان، که عمدتا عضو دو حزب مخالف کومله و دمکرات بودند نیز اعدام شدند.
لعنت آباد؛ خاوران کردستان
پیکر اعدام شدگان دهه شصت عمدتا در قبرستانهایی با نام “لعنت آباد” در شهرهایی مانند بیجار، قروه و کرمانشاه به خاک سپرده شدند؛ جایی شبیه گورستان “خاوران” در تهران. قبرستانهایی که کم و بیش در تمام شهرهای عمده کردنشین دیده میشوند.
برخی از قربانیان در کنار برخی از قبرستانهای عمومی که محل اجرای احکام آنها نیز بوده است به خاک سپرده شدهاند.
در فیلمهایی که احزاب اپوزسیون ازاین دست گورستانها منتشر کردهاند، تصاویری از قبرهای بی نام ونشان اعدام شدگان دیده میشود که تنها با چند تکه سنگ از یکدیگر جدا شدهاند.
در مواردی، مشخصاتی محدود به اسامی کامل یا اختصاری از افراد اعدام شده بر روی سنگها دیده میشود که برخی از آنها شکسته شدهاند. قبرهایی هم در میان آنها به مرور زمان با سنگهای زینتی و مشخصات بیشتر آراسته شده که به نظر میرسد در سالهای بعد توسط خانوادهها انجام شده است.
مرداد ۵۸، بستر اعدامهای دهه ۶۰
فرمان آیت الله خمینی
بسم اللّه الرحمن الرحیم
به رئیس کل ستاد ارتش، و رئیس کل ژاندارمری اسلامی، رئیس پاسداران کل انقلاب اکیداً دستور میدهم که به نیروهای اعزامی به منطقه کردستان دستور دهند که اشرار و مهاجمین را که در حال فرار هستند تعقیب نمایند، و آنان را دستگیر نموده و با فوریت به محاکم صالحه تسلیم کنند؛ و تمام مرزهای منطقه را با فوریت ببندند که اشرار به خارج نگریزند. و اکیداً دستور میدهم که سران اشرار را با کمال قدرت دستگیر نموده و تسلیم نمایند. اهمال در این امر، تخلف از وظیفه و مورد مؤاخذه شدید خواهد شد.
والسلام
۲۴ شهر رمضان ۹۹ / ۲۷ مرداد ۵۸
روح اللّه الموسوی الخمینی
اوج اعدامهای کردستان بعد از ۲۷ مرداد سال ۵۸ صورت گرفت؛ زمانی که آیتالله خمینی دستور مشهور خود را برای مداخله نظامی تمام عیار در کردستان صادر کرد.
نیروهای مسلح پس از این دستور با تجهیزات کامل و سلاح های سنگین به جنگ با گروه های مسلح کرد رفتند.
بعد از درگیریهای کردستان به دستور آیتالله خمینی پای صادق خلخالی، رئیس دادگاه تازه تاسیس انقلاب به کردستان باز شد. کارول پرونهابر، نویسنده ونزوئلایی در کتاب “اشتیاق و مرگ رحمان کرد در رویای کردستان” که در مورد عبدالرحمان قاسملو، رهبر ترور شده حزب دمکرات است، از ماکز کروایتز، خبرنگار فرانسوی که آن زمان در منطقه بوده نقل کرده است: “ارتش و سپاه پاسداران کنترل شهرهای کردستان را به دست گرفتند، خلخالی به دنبال آنها در حرکت بود، دادگاههای کوتاهی برگزار میکرد و دستو میداد اعدام به سرعت اجرا شوند.”
“او مردان و پسرها را طی چند روز و گاهی حتی چند ساعت بعد از دستگیریشان، بدون برگزاری محاکمات عادلانه و گویا به جرم فعالیتهای ضد انقلابی، به اعدام محکوم میکرد.”
مرکز اسناد حقوق بشر ایران نیز در گزارش “خاطرات تسخیر کننده؛ اعدام توسط جمهوری اسلامی در سال ۱۳۵۸” مفصل به این موضوع اشاره کرده است.
آقای خلخالی خود در یکی از بحث برانگیزترین اظهاراتش گفته است: “من حاکم شرع بودم و پانصد و چند نفر از جانیان و سرسپردگان رژیم شاه را اعدام کردم وصدها نفر از عوامل غائله های کردستان و گنبد و خوزستان و شماری از عوامل اشرار و قاچاقچیان مواد مخدر را هم کشتم.”
یکی از مشهورترین اعدامهای خلخالی اعدام ۹ نفر در مریوان در رابطه با “کوچ اعتراضی” بود. ورود ارتش به شهر مریوان در مرداد ماه ۵۹ با خروج اعتراضی مردم این شهر برای جلوگیری از وقوع جنگ روبرو شد. بر اساس گزارشهای موثق تقریبا تمام ساکنان مریوان به مدت دو هفته به اردوگاهی در خارج از این شهر پناه بردند. بعدها در این رابطه ۹ نفر از جمله دو برادر عضو یک خانواده تیرباران شدند.
خلخالی که پیشتر در پاوه بود و بعد به مریوان رسید سپس به سنندج، سقز و دیگر شهرها رفت و افراد بسیاری را به جوخههای اعدام سپرد؛ احکامی که غالبا در مکانهای عمومی و با طرح پرسشهایی سرپایی بدون امکان دفاع صادر میشد و در موارد زیادی همانجا هم به اجرا در میآمد.
اخبار برخی از این اعدامها در نشریات سراسری منتشر میشد. روزنامههایی مانند آیندگان، اطلاعات و کیهان در آن روزها شماری از اعدامها را اعلام کردند.
زمینه اعدامهای دهه شصت در کردستان به نخستین ماهها و سالهای انقلاب سال ۵۷ برمیگردد. علاوه بر اسناد احزاب و گروههای کرد و اخبار رسانهها، در روزهای ملتهب پس از انقلاب تصاویر تکان دهندهای نیز از اولین اعدامهای سیاسی کردستان به جا مانده که ابعاد آن را جهانی کرد.
در یکی از مشهورترین این عکسها، ناصر سلیمی سمت راست با دست شکسته و چشمان بسته در قاب ایستاده است. در کنار او برادران ناهید هستند، گلوله خورده، معلق مانده میان زمین و هوا. مجله فرانسوی پاری ماچ، در شماره دوم، ۲۱ سپتامبر سال ۱۹۷۹ عنوان “کردها، زیر گلولههای الله” را برای این عکس برگزید. اعدام در پنجم شهریور ۱۳۵۸در محوطه فرودگاه سنندج صورت گرفته بود. اعدام شدهگان بیشتر از اعضای احزاب چپ گرای کردستان بودند.
در میان آنها افرادی هم هستند که هیچ گونه وابستگی حزبی و سیاسی نداشتهاند.
این عکس متعلق به عکاس ایرانی، جهانگیر رزمی است؛ عکسی که از آن به عنوان “افشاگرانهترین عکس از اوایل انقلاب ایران” یاد شده است. رزمی، عکاس روزنامه اطلاعات در سال ۵۸، بعدها با این عکس مشهور شد و به خاطر ثبت این لحظه و خلق آن تصویر تکان دهنده، جایزه پولیتزر را از آن خود کرد.
‘آمارها با ابعاد فاجعه قابل مقایسه نیست’
ابعاد آنچه در سه سال اول بعد از انقلاب در کردستان اتفاق افتاد، بسیار فراتر از آمار و ارقامی است که نشریات سراسری و حتی مطبوعات خود احزاب کرد منتشر کردهاند.
از آغاز دهه شصت و زمانی که نظام جمهوری اسلامی به تمامی تثبیت شد، دور دیگری از اعدامها در کردستان آغاز شد. موج دستگیری فعالان سیاسی و مدنی در این دوره به اتهامات مختلف که عمدتا مرتبط با عضویت و هواداری احزاب کرد است، در طول حیات جمهوری اسلامی کم نظیر بود.
بیشتر دستگیر شدگان این دوره، این بار، با محاکمه در یک نهاد قضایی به طناب دار و جوخههای اعدام سپرده شدند. تعداد زیادی از آنها نیز بر اثر شکنجه و اعمال خشونت در زندانها جان خود را از دست دادند. نهادهای مدافع حقوق بشر به ما میگویند که سیر محاکمهها در این دوره بدون رسیدگی عادلانه صورت گرفته است.
همزمان با اعدامهای گروهی در تابستان سال ۶۷، شمار دیگری از زندانیان در زندانهای کردستان با مجازات مرگ روبرو شدند که از تعداد دقیق آنها نیز مانند موارد قبلی اطلاعی در دست نیست.
اخیرا بنیاد عبدالرحمان برومند، که از جمله اعدامهای سیاسی در ایران را مستند میکند، تلاشهایی را برای مستندسازی جداگانه اعدام و کشتارهای فراقضایی در کردستان آغاز کرده، اما از آنجا که همچنان در دست بررسی و تحقیق هستند، نتایج آن هنوز منتشر نشده است.
رویا برومند، مدیر این بنیاد به من گفت تا به امروز ما برای سالهای ۱۹۸۰ـ ۱۹۹۰توانستهایم ۲۴۰ مورد از اعدامهای سیاسی را ثبت کنیم. او میگوید سرگذشت افرادی که اعدام شدهاند از منابع منتشر شده و در مصاحبه و تماس با بازماندگان و فعالان کرد در حال تدوین است، ولی بدون کمک خانواده و دوستان و همبندیها، جمعآوری اطلاعات به کندی پیش میرود و مقدار اطلاعاتی که ما تا به حال جمع آوری کردهایم با ابعاد “فاجعه کردستان” قابل مقایسه نیست.
در مواردی که افراد وابسته با تشکلهای سیاسی بودند، امکان ثبت اسامی آنها در آرشیو احزاب بیشتر است اما نهادهای حقوق بشری میگویند که تعداد زیادی از این اعدامها مربوط به افرادی میشود که فعالیت سیاسی یا نظامی خاصی نداشتند و به نظر میآید که چندان هم مرتبط با احزاب نبودهاند.
رویا برومند میگوید به غیر از وقایع شناخته شده همچون کشتار قارنا، موارد دیگری نیز به بیناد برومند گزارش شده است. برای مثال دەها نفر از ساکنین یک محله در مهاباد دستگیر و به صورت تنبیهی و احتمالا در رابطه با یک درگیری که در آن شرکت نداشتهاند اعدام شدهاند، که به گفته او نشانه بارزی است از اینکه تعداد اعدام شهروندان عادی به هیچوجه پایین نیست.
گرچه به صورت عمومی دسترسی به اطلاعات دقیق و جزئیات مربوط به مجازات مرگ، خصوصا در رابطه با زندانیان سیاسی آسان نیست، اما این دشواری در کردستان به علت فضای امنیتی آن دوچندان است.
اعدامهای فرا سیاسی و فرا حزبی
بر اساس مستنداتی که در آرشیو احزاب مخالف کرد وجود دارد، در سالهای بعد از دهه شصت نیز اعدامهای سیاسی ادامه داشت، اما شمار آنها با آنچه در آن دهه رخ داد قابل مقایسه نیست.
دلیل اصلی اعدامهای سالهای آغازین انقلاب و پس از آن دهه شصت در کردستان که از اساس با اعدامهای سراسری در دهه شصت تفاوت داشت، وجود یک جنبش سیاسی فراگیر بود که بیشتر در فرم تحزب و فعالیتهای تشکیلاتی، سیاسی و نظامی نمود داشت، اما وسعت سرکوب سیاسی و نظامی مطالبات بخشهای زیادی مردم در کردستان، نشان میدهد که ابعاد آن فراتر از احزاب بوده است.
پیشینه چندین دهه مبارزه متفاوت کردها از اعتراضات سراسری در زمان حکومت پهلوی، وجود احزاب قدرتمند و دارای نفوذ اجتماعی، فراگیری مطالبات کردها و منطقهای بودن مساله کرد، شاید از جمله دیگر دلایلی است که باعث توسل نظام تازه استقرار یافته جمهوری اسلامی به سیاست اعدام در سالهای آغازین انقلاب و دهه پس از آن شد.
دین، روحانیون و مجازات مرگ
نظام جمهوری اسلامی که یک نظام ایدئولوژیک مذهبی و مبتنی بر دین اسلام و مذهب شیعه اثنی عشری است در تمام این سالها از جهت دیگری نیز نسبت به کردها احساس خطر میکرد. تعداد زیادی از کردهای ایران مسلمان و اهل سنت بودند و گرچه گرایش عمومی به مذهب در این منطقه نسبت به سایر نقاط ایران کمتر بود، اما همین میزان کافی بود که حکومت به لحاظ مذهبی از جانب کردها احساس خطری دو چندان کند.
یکی از تلاشهایی که حکومت برای مشروعیت بخشی به سیاست اعدام در کردستان پیش گرفت تلاش برای احاله مسئلە کردستان بە مسئلە مذهبی بود. بر این اساس سپاه پاسدران نیز در همان دوره سازمان “پیشمرگان مسلمان کرد” را تاسیس کرد.
این درحالیست که شواهد نشان میدهد گفتمان کردها در آن دور رنگ و بویی دینی یا مذهبی نداشته است. روحانیون کردستان آن زمان بە نمایندگی شیخ عزالدین حسینی بخشی از قیام کردستان در هر دو دوره نظام شاهنشاهی و نظام مذهبی بعدی بودند. این طیف حامل گفتمانی سکولاریستی و معتقد به جدایی دین از دولت بودند. گرچه نباید نادیده گرفت که گروه مکتب قرآن به رهبری احمد مفتیزاده، که گروهی اسلامی و معتقد به تشکیل حکومت اسلامی بود ابتدا موافق اما بعدها به بخشی از مخالفین نظام تبدیل شدند.
بر اساس پاره ای مستندات، تعدادی از روحانیون پیرو شیخ عزالدین حسینی در آن دوره در حال جمع آوری امضا برای طوماری دستگیر شدند که علیه مجازات مرگ زندانیان سیاسی تدوین شده بود. تعدادی از همین روحانیون نیز در همان سالها از آیت الله خلخالی حکم اعدام گرفتند. این در حالی بود که رهبران مذهبی نظام در صدد یافتن مستمسکهای دینی برای توجیه احکام اعدام بودند.
آیتالله خمینی، بنیانگذار جمهوری اسلامی در روز ۲۱ مرداد ۱۳۵۸ تنها یک هفته قبل از صدور دستور مداخله تمام عیار نظامی در کردستان، به گروهی از آموزگاران مسلمان در مورد یک “دشمن مشترک” اخطار داد و گفت: “اینها از اسلام میترسند. اینها از قوانین اسلام میترسند. اینها میخواهند که اسلام نباشد، گرچه هر چیز دیگری باشد و این توطئه است. از آن وقتی که توطئه شد دیگر ما نمی توانیم تا آخر تحمل کنیم و توطئهها را بپذیریم. مسئله، مسئله اسلام است و مسئله مصالح مسلمین و اسلام. ما نمی توانیم مسامحه کنیم.”
تنها چند روز پس از این اظهار نظر نیرویهای دولتی وارد کردستان شدند و جنگ کردستان آغاز شد. این هشدار را هم میتوان تلاش دیگری برای توجیه سرکوب با توسل به “مصالح مسلمین” دانست.
مسامحه ناپذیری آیتالله خمینی در طول حیات او، موجب اتخاذ و تثبیت سیاستی شد که کردها، که تا کنون نیز از مطالبات خود کوتاه نیامدهاند، از سیاست اعدام و سرکوب مصون نمانند.
پیام برای این مطلب مسدود شده.