خاطرات هاشمی رفسنجانی: وقایعنگاری بیسویه یا خاطرهسازی هدفمند؟
خودنویس: خردهای بر هاشمی نیست؛ برای او و یاران «اصلاحطلب» و «اعتدالگرایش»، «حفظ نظام، از اوجب واجبات است»
با انتشار خاطره جدید آقای هاشمی رفسنجانی درباره مذاکره با آمریکا، دقیقاً در شرایطی که بحث «نرمش» تاکتیکی در مقابل زور و تحریم و مذاکره با آمریکا جدی شده است، بار دیگر این سؤال به ذهن میآید که آیا خاطرات وی، وقایعنگاری بیسویه است یا خاطرهسازی هدفمند؟! البته پیش از هرچیز، باید گفت که هدف از انتشار این نوشتار، نه تخطئه رابطه و مذاکره، که نقد سیاست بی اخلاق و اصول است؛ سیاستی که واقعیت و مردم را فدای «تشخیص مصلحت نظام» میکند.
«پایگاه اطلاعرسانی آیتالله هاشمی رفسنجانی» [4]، پنج روز پیش، با انتشار روزنوشت خاطرات وی در تاریخ بیست و سوم شهریورماه ۱۳۶۷ (۹ ماه پیش از مرگ آیتالله خمینی)، توصیهای از او خطاب به هاشمی را نقل کرده که بر اساس آن، نظر خمینی این بوده که: «نباید آمریکا را در تجدید رابطه مأیوس کرد، ولی به این زودی برای مردم قابل قبول نیست»؛ نکته قابل توجه در این نقل قول، انداختن بار مسئولیت دشمنیها و نتایج آن، بر دوش «مردم» میباشد. علاوه بر این، هاشمی با نقل و انتشار این توصیه، تلاش کرده مذاکره و تجدید رابطه با آمریکا را خواسته درونی خمینی نشان دهد. در حالی که مردم، در تمام این ۳۴ سال شاهد بودهاند که موانع اصلی مذاکره با آمریکا، آقایان خمینی و خامنهای بودهاند.
مردم ایران، حداقل یک بار دیگر نیز تأثیر تاریخی خاطرهگویی هاشمی از خمینی را به یاد دارند؛ در چهاردهم خردادماه سال ۱۳۶۸، پس از مرگ خمینی، در جلسه مجلس خبرگان رهبری برای انتخاب رهبری جدید، هاشمی خاطرهای را نقل کرد که در واقع، منجر به انتصاب علی خامنهای به رهبری شد. وی در آن جلسه بیان داشت که:
«ما یک جلسه با رؤسای قوا و نخستوزیر و احمد آقا خدمت امام بودیم؛ همان موقعی که مسئله آقای منتظری داغ شده بود و ما با امام مباحثه داشتیم؛ ما یکی از احتجاجاتمان با امام این بود که شما اگر آقای منتظری را کنار بگذارید، ما در رهبری دچار مشکل میشویم؛ امام هم [رهبری] شورایی را خیلی تمایل نداشتند هیچوقت؛ فرد هم ما میگفتیم ما فردی را نداریم الآن که مطرح بکنیم تو جامعه؛ چون ما فرضمان بر مرجعیت بود و با همان مسائل بود؛ امام فرمودند چرا ندارید؟! آقای خامنهای؛ البته ما میتوانستیم آن روز حمل کنیم این را بر اینکه امام، خوب برای اینکه ما را قانع بکنند، بگویند تو بنبست نیستید؛ ما در این مقدار البته قرار هم گذاشتیم به کسی نگوییم و ما هم نگفتیم واقعاً. خود آقای خامنهای اصرار داشتند این را مطرح نکنید؛ ایشان به من فرمودند مبادا بگویید، و من هم نمیگفتم.
یک بار دیگر من خصوصی خدمت امام رفتم. باز ایشان به من توی همان جلسه فرمودند شما وقتی مثل آقای خامنهای را دارید، چرا تردید دارید؟ چرا مشکل دارید؟
بار سوم، این را احمد آقا دیروز به ما گفت تو جمع چند نفریمون گفت؛ گفت وقتی آقای خامنهای کره بودند و فیلمشان با آقای «کیمایلسونگ» داشت نمایش داده میشد، منظره خوبی بود آنجا؛ من گفتم، احمدآقا گفتند، که آقای خامنهای خوب جا افتادند تو این واقعاً خوب، آبروی هستند برای نظام؛ ایشان فرمودند که واقعاً ایشان شایسته رهبری هستند.»
ابوالحسن بنیصدر، اولین رئیس جمهور ایران نیز در خاطرات و نامههای انتشاریافته خود، با ذکر اینکه «آقای علیاکبر هاشمی رفسنجانی معروف به ملیجک آقای خمینی بود» (کتاب «نجواهای نجیبانه: نقد نظام جمهوری اسلامی ایران و رهبران آن»، جلد اول، صفحه ۴۵۸)، تأکید میورزد که روش هاشمی اینگونه بود که در مواقعی که دچار مشکل میشد، با نقل قول از آقای خمینی، مشکل را حل میکرد؛ بنیصدر در این زمینه مینویسد:
«روش کار آقای هاشمی رفسنجانی این بود که هر وقت نظر گروهشان در شورای انقلاب، قابلیت تصویب نمییافت و یا نظری مخالف اقبال، تصویب مییافت، از جلسه بیرون میرفت و وقتی باز میگشت، میگفت احمدآقا بود و میگفت: امام فرمودند…» (نجواهای نجیبانه ، جلد اول، صفحه ۴۶۴)
بنیصدر در بخش دیگری، مینویسد:
«بعد از انتخاب به ریاست جمهوری، نخست، آقای بهشتی از در موافقت در آمد و پیشنهاد کرد رئیسجمهوری نخستوزیر و هیأت وزیران را تشکیل دهد و کشور را اداره کند. آقای هاشمی رفسنجانی از جلسه شورای انقلاب بیرون رفت و در بازگشت گفت: امام فرمودند تا تشکیل مجلس، به همین ترتیب کارها اداره شوند. از نو قرار بر تشکیل هیأت وزیران شد. آقای خمینی زیر پیشنهاد نوشت: موافقت شد! اما به محض آنکه رئیسجمهوری دست به کار شد، پیغام فرستاد: موافقت را نادیده بگیرید!» (نجواهای نجیبانه ، جلد اول، صفحه ۴۴۹)
و البته همه شواهد و قرائن، حکایت از قتل احمد خمینی، تنها شریک خاطرات اینچنینی هاشمی رفسنجانی، در جریان قتلهای زنجیرهای دارد و قطعاً نقش وی در این قتل، کلیدی بوده است.
در جلد ۱۶، صفحه ۳۸۴ از پرونده بازجویی سعید امامی، هنگامی که بازجو از امامی سؤال میکند که آیا اعدامها رویه امنیتی داشت و با حکم «حفظ نظام از واجبات است» انجام میشد یا حکمهای موضوعی نیز داشت، سعید امامی پاسخی میدهد که شاید بتوان آن را مهمترین فراز بازجوئیهای وی تلقی کرد. وی در جواب میگوید:
«فلاحیان با وجود آنکه خود حاکم شرع بود، اما معمولاً و در موارد حساس، احکام حذف محاربان را شخصاً صادر نمیکرد. او این احکام را از آیتالله خوشوقت، آیتالله مصباح، آیتالله خزعلی، آیتالله جنتی و گاهاً نیز از حجتالاسلام محسنی اژهای دریافت میکرد و به دست ما میداد. ما فقط به آقایان اخبار و اطلاعات میرساندیم و بعد هم منتظر دستور میماندیم. مثلاً وقتی باخبر شدیم که حاج احمد آقا در جلسات خصوصی به مسئولان نظام و حتی به ولایت امر اهانت میکند، آن را ارجاع دادیم و بلافاصله دستور آمد که همه رفت و آمدهای ایشان را زیر نظر بگیرید و از مکالمات و ملاقاتهای ایشان نوار تهیه کنید. ما هم به مدت یکسال همین کار را کردیم. متأسفانه حاج احمد آقا به راه یکطرفه بدی وارد شده بود که برگشت نداشت. وقتی دستور حذف حاج احمد آقا را آقای فلاحیان به من ابلاغ کرد، مضطرب شدم و حتی به تردید فرو رفتم. دو روز بعد همراه با آقای فلاحیان به دیدار آیتالله مصباح رفتیم، آقایان محسنی اژهای و بادامچیان هم آنجا بودند، البته بعداً حاج آقا [عزیزالله] خوشوقت هم از بیت [رهبری] آمدند آنجا و نظر جمع بر این بود که نباید به کسانی که با ولی امر مسلمین خصومت میکنند، رحم کرد.» (نجواهای نجیبانه ، جلد پنجم ، صفحه ۲۴۴)
به هر روی، خردهای بر هاشمی رفسنجانی نیست؛ برای او و یاران به اصطلاح «اصلاحطلب» و «اعتدالگرایش»، «حفظ نظام، از اوجب واجبات است»؛ وی همواره نشان داده است در جایی که منافع مردم با منافع نظام تلاقی و تداخل پیدا میکند، «نظام» را بر «مردم» ترجیح میدهد؛ همچنین، هیچگونه جدایی استراتژیک بین او و خامنهای وجود ندارد، هرچند در شرایطی ممکن است به لحاظ تاکتیکی، زاویههایی بین آنها نشان و نمایش داده شود. فراموش نکنیم که هاشمی، ۱۰ روز قبل از انتخابات جنجالی سال ۱۳۸۸، در پایان نامه خود خطاب به علی خامنهای نوشت: «دوست، همراه، و همسنگر دیروز، امروز و فردایتان؛ اکبر هاشمی رفسنجانی» (نجواهای نجیبانه ، جلد دوم، صفحه ۲۲۶)
پیام برای این مطلب مسدود شده.