28.10.2013

درگیری خانوادگی خاندا خزعلی: جوابیه خواهرم

خزعلی: خواهرم انسیه خزعلی، رئیس دانشگاه الزهرا، امروز جوابیه ای تند ارسال فرمود تا در سایت منتشر نمایم، عین جوابیه و تیتر انتخابی مشارٌالیها حسب دستور خودشان منتشر می شود و توضیحات اینجانب بین دو ستاره قرار دارد.:

ناجوانمردی در قطع رحم به روش سایبری

حدود چهارسال پیش مطلع شدم درسایت برادرم دو نسبت غیرواقعی به بنده داده شده به برادرگرامیم عرض کردم چه خوب بود فقط برای حفظ اعتبار کلام خود نه هیچ چیز دیگر بااقدامی بسیار ساده از صحت و سقم اخبار سعایت گران مطلع می شدید :یک تلفن به خواهرتان ومشخص شدن اینکه ایشان درآن بازه زمانی در مکان مذکورنبوده ویک مراجعه به سایت وزارت علوم جهت اطلاع گیری از منبع دست اول وبه ایشان نصیحت کردم که در این موارد بدون تحقیق،عجولانه وتحت تاثیر خناسان در بند گفتار و نوشتار خویش اسیر نشوید.

*توضیح 1 در پاورقی *

برادرعزیزم ،اکنون نیز مطالبی در سایت شما از بنده نقل شده که فاقد صحت است و حداقل جوانمردی ایجاب می نمود که با یک تماس ساده تلفنی، مطلبی را که به فردی از خویشان نسبت می دهید، از منبع اصلی که زنده و در دسترس است بشنوید. آنهم کسی که اذعان دارید بیشترین تلاش را برای الفت وایجاد محبت و حفظ روابط عاطفی با شما و خانواده تان داشته است . یادآوری می­کنم، همین نقل قول­های کذب، قضاوت­های نسنجیده ، سخنان غیرمستندو بیانیه­های عجولانه است که پدر را از رفتار شما آزرده ­می­کند.

* توضیح2 در پاورقی*

لذا جهت رفع بعضی تهمت­ها، موارد کذب مذکور در چند بند اشاره می گردد:

الف) مطالب مطرح شده بین اینجانب وآقای نوراللهیان:برخی مواردسانسور، برخی تحریف شده، و برخی کذب محض است.

ب) ارسال پیام اینجانب به وزارت علوم: کذب محض است و به جد خواستار اعلام نام نقل قول کننده مذکورهستم.

ج) اخراج خانم دکتر موسوی:برخی موارد کذب محض بوده و برخی تحریف شده است.

د) تأخیر در صدور کارت فرزند تان:زمان وعلت ذکرشده کذب است.

* توضیح3 در پاورقی *

واقعیت مسائل مذکور، نه جهت اطلاع شما، بلکه برای توجه مخاطبانی که دوست دارند به عقل و فهمشان احترام گذاشته شود ذکر می شود:

الف) از آقای نوراللهیان نقل شده که بنده تلفنی هر چه دلم خواسته به ایشان گفته ام؛ازایشان بخواهید همه آنچه گفته ام رابرای درج درسایت شما ارسال نمایند.قطعاً جز تبریک عید وطرح یک سوال در مورد مطلبی که از ایشان نقل شده، به منظور اطلاع از حقیقت وعدم قضاوت پیشاپیش، چیز دیگری نخواهید یافت. ضمن آنکه بنده جائز نمیدانم سخنان تند ودور ازحدود اخلاق ایشان راذکر نمایم که شاید مصداق نسبتی باشد که به بنده داده شده وبه دنبال آن تلفن را قطع نمودند.البته ایشان بعد از دقایقی با ارسال پیامک از این برخوردغیراخلاقی عذرخواهی نمودند .

*توضیح 4 در پاورقی *

همچنین مطلبی از ایشان به عنوان “حکایتی شنیدنی” نقل نموده اید که اگر بدون تحریف و جهت گیری سیاسی و به صورت کامل، نه گزینشی و منفعت طلبانه نقل می نمودید شنیدنی تر می شد. حکایت از این قرار است :

” ایشان به دفتر اینجانب تشریف آورده و فرمودند که دخترآقای موسوی هیچ جرمی در جریانات سیاسی گذشته نداشته و صرفا به دلیل این که فرزند آقای موسوی است از تدریس محروم شده و بنده آمده ام که از این ظلم توسط شما جلوگیری شود. بنده عرض کردم که اگر چنین باشد قطعا بنده با شما موافقم و در این مسیر هر کاری از دستم برآید انجام می دهم و معتقد هستم که باید با افراد، با توجه به عملکردشان، و نه نسبتشان، تصمیم گیری گردد و همانجا به یاد خاطره ای ازعهد جوانی افتادم وبرای ایشان بازگفتم که خالی از لطف نبود برای کامل شدن قصه آن را نقل می کردید. البته شما یا ایشان مصلحت دیده اید که سانسور شود و آن این بود که در دوره اصلاحات و بعد از انتخابات دوم خرداد، رئیس دانشکده­ی ادبیات دانشگاه الزهرا، ماه ها ازامضای حکم اینجانب خودداری می کرد ومی گفت: با توجه به این که پدر ایشان با دولت جدید مخالفت کرده، ایشان باید بیاید و تعهد کتبی بدهد که سر کلاس بحث سیاسی نمی کند. بنده هم عرض کردم این کار شما غیرعلمی و غیرآکادمیک است، زیرا اولاٌ از همه ی اساتید این تعهد را نمی گیرید، ثانیا موضوع تدریس بنده سیاسی نیست وثالثاً شما هیچ اطلاعی از طرز فکر ورویکرد من ندارید و صرفاً بخاطر نسبت، قضاوت می نمایید.

شکی نیست که بنده به اینگونه نگرش،چه در قالب امتیازدهی به منتسبین افراد وچه در شکل محرومیت از حقوقشان ؛ با هر رویکرد سیاسی که مسئولان داشته باشند، مخالفم و صدمات آن را نیز متحمل شده­ام، لذا در بسیاری از مسابقات علمی و فرهنگی دوره دانشجویی، با اسم مستعار شرکت می نمودم . زیرا اولاً خائف بودم که حب و بغض ها، موجب خروج یک حرکت علمی از مسیر صحیحش شود، ثانیا اگرحائز رتبه می شدم این نگاههای غیر منطقی موفقیتم را به انتسابم مرتبط می نمودند واین شائبه را ترویج می کردند که با ارفاق چنین رتبه ای حاصل شده است.

به آقای نوراللهیان عرض کردم که بنده در کار اجرایی همین نگاه آکادمیک را داشته ام و به لطف خدا، نه تنها چنین برخوردهایی نداشته ام بلکه به شدت با آن مقابله نموده ام.

همچنین نکته ای را در انتهای مطلب خوداز ایشان نقل نموده اید که فاقد صحت است و در بند “ج” توضیح داده می شود.

* توضیح 5 در پاورقی *

ب) ارسال پیام از جانب بنده از دو کانال به سرپرست وزارت علوم نسبت داده شده،که این امر قویاٌ تکذیب می شود ونمونه ای از هزاران نقل قول غیر مستند وجعلی سایت جنابعالی است. ضمن اینکه:

1- با اینجانب در دوره جدید ودولت فعلی برخوردی نشده که نیاز به پیام رسانی باشد.بلکه مجموعه­ی وزارت علوم، همکاری بسیار خوبی را در رفع مشکلات دانشگاه الزهراء داشته وشخص آقای دکتر توفیقی، دستور رفع برخی موانع موجود را صادر نموده و از برخی پیشنهادات اینجانب برای توسعه دانشگاه به نیکی استقبال کردند.

2- چه نیازی به پیام رسانی از طریق واسطه است در حالی که بنده در ملاقات مستقیم با سرپرست وزارت علوم ضمن ارایه گزارشی از وضعیت دانشگاه ؛ مشکلات و نیازهای دانشگاه را مطرح و آمادگی کامل همکاری یا واگذاری مسؤولیت را اعلام نموده ام.

3- بسیار کوته بینانه است که کسی که سالها در مسؤولیتهای مختلف اجرائی خدمت نموده از طریق پیام اعلام موضع کند. مواضع و رویکرد افراد از عملکرد، سخنان و منش آنان در طول زمان ترسیم می گردد و کسانی که بخواهند منصفانه قضاوت کنند، می بینند که حرکت اینجانب در دانشگاه رویکرد علمی – عملیاتی صرف داشته و از همه رنگها، سلیقه ها و تفکرات متفاوت و گاه متضاد در مسیر پیشرفت دانشگاه استفاده نموده ام و معتقدم مسؤولان دانشگاه باید نگاه جامع، فراگیر و حمایتگر از همه اقشارداشته باشند و ضمن اجتناب از هرگونه جهت گیری سیاسی ؛ زمینه تضارب آراء وآزاداندیشی در محیط علمی را فراهم آورند. خود نیز، ضمن پای بندی به انقلاب ، نظام و رهبری ، هیچ گاه به حزب و گروه خاصی وابسته نبوده ام چرا که خواسته ام آزادانه حسن و عیب جریانات را ببینم و به دلیل تعلقات گروهی، مجبور به سانسور، تحریف وعدول از حق نگردم.

* توضیح 6 در پاورقی *

ج) از قول بنده در مورد اخراج خانم دکتر زهرا موسوی جمله ای نقل کرده واین بنای کذب را مبنای همه قلم فرسایی ها و نصیحتهایتان قرار داده ایدکه بنده گفته ام:”به من ربطی ندارد و بنده دستور وزیر را اجرا نموده ام!!!”

نقل این سخن از سوی اینجانب کذب محض است. چرا که اصلا مساله تعلیق ایشان در زمان مدیریت اینجانب صورت نگرفته و با وجود این که این امر را بنده به آقای نوراللهیان عرض کرده بودم. ولی ، ظاهرا بنا براین بوده که مطالب مذکور راناشنیده بگیرید تا بتوانید به راحتی به صحرای کربلا بزنید، دیگران را عمرسعد کنید و خودتان حسینی شوید!!!

در مساله مذکورنیز موارد زیر قابل توجه است:

1- ایشان از دانشگاه اخراج نگردیده است.

2- حکم تعلیق تدریس ایشان در سال 90 از سوی هیأت مرکزی انتظامی اعضای هیات علمی مستقر در وزارت علوم با ارسال ابلاغ اتهامی شامل چند بند که مرتبط با جریانات سال 88 به بعد می باشد صادر شده و توسط رئیس سابق دانشگاه اجرا گردیده است ؛ درحالی که بنده در سال 91 ریاست دانشگاه را پذیرفته ام. (البته حق این بود که ایشان درمهلت تعیین شده اتهامات مذکورراتکذیب می کردند که ظاهرا نکرده اند)

3- اینجانب از سال گذشته و پس ازقبول مسؤولیت در سه مرحله، اقداماتی برای جلوگیری از تضییع حقوق ایشان انجام داده­ام که به عرض آقای نوراللهیان رسید .به ایشان نیز اعلام نمودم که اگر چنین ظلمی انجام شده و کسی را صرفا به دلیل نسبت با پدر از تدریس معلق نموده­اند بنده وظیفه خود می دانم که حتی اگر یک روز از مسؤولیتم باقی باشد، آنرا دنبال نمایم و از ایشان خواستم که خانم موسوی نامه ای را تنظیم و برای اینجانب ارسال کنند تابنده حمایت و پی گیری نمایم ومتقابلا آقای نوراللهیان تعهد کردند که مساله لغو حکم تعلیق ازجانب وزارت علوم انجام پذیرد .اینجانب تاکید کردم، نه فقط ایشان، هر حقی از هر فردی در زیرمجموعه اینجانب تضییع شود بنده مسؤول هستم و مطمئن باشید در مسیر احقاق آن از هیچ امری کوتاهی نخواهم کرد.

* توضیح 7 در پاورقی *

د) تأخیر صدور کارت فرزندتان را به علت انتسابش دانسته اید ودرهمان تاریخ نیز درخانواده و سایت ، تبلیغات وشانتاژ به راه انداختید . بنده با وجود آن که در آن زمان مسؤولیت دانشگاه را به عهده نداشتم، پیگیری نمودم و مشخص شد که تعدادی از دانشجویان به دلیل سیستم کند و بیمار اداری دانشگاه، صدور کارتشان به ترم دوم ، نه سال دوم، افتاده است که اگر مایل باشید، لیست دانشجویان دیگری که در آن سالها با این مشکل مواجه بوده اند، برایتان ارسال شود تا با تبحر خود، سابقه ای سیاسی برای پدران آنها نیز فراهم کنید.!! البته بحمدالله از سال گذشته، صدور کارت در دانشگاه به روز گردیده و بلافاصله بعد از ثبت نام ،انجام می شود.

لحظه ای بیندیشیم: اینهمه سفارش در دین که بدون علم و تنها با ظن و گمان نباید مطلبی را مورد قضاوت قرار داد کجا رفته؟ “ان الظن لایغنی من الحق شیئا “. آنان که ادعای حق خواهی و مبارزه با ظلم دارند، آیا حقیقتا نسبتهای ناروا و غیرواقعی چه به شخص و چه به یک دستگاه یا نظام را، ظلم نمی دانند؟

آیا این از انصاف به دور نیست که اکنون، از دوران سیاه پهلوی یاد می کنید که پدر محکوم بوده و فرزندش در دانشگاه درس میخوانده است، حال آنکه فرزندان شما، در کمال آرامش در دانشگاه ها مشغول تحصیل بوده و از خدمات دولت بهره مند هستند، در حالی که پدرشان محکومیت های متعدد قضایی داشته وگاه در زندان بوده است.

آیا فرزندان محکومان یا زندانیان کنونی در دانشگاهها مشغول به تحصیل نیستند؟!

* توضیح 8 در پاورقی *

از زینبی یاد کردید که در شهاذت برادر خطابه حماسی می خواند و… شما می توانید برای شناخت صحیح او، به جای حلقه تنگ اخبارکذب اطرافیان به کارنامه علمی و اجرایی اش مراجعه نمایید. تنها با بررسی عملکرد یک سال گذشته در دانشگاه وگفتگو بااقشار مختلف این مجموعه از جریانات گوناگون ، منصفانه قضاوت کنید وبدون سانسور واقعیت رااعلام نمایید نه آنکه مبنای تحلیل وحکم خودرا یک کلام ازاساس کذب قرار دهید.

در پایان و در پاسخ به پیشنهاد شما برای جبران ظلم و محبت برادرانه شما در ارائه راهکار برای کم شدن از بار گناهانم، به عرض می رسانم:

1- اگرحقیقتا حضرتعالی به دنبال رفع ظلم ازخانم زهرا موسوی بودید،حداقل یک بار در تمام دیدارها و گفتگوهای تلفنی که داشتیم، این مطلب را از بنده می خواستید.همانگونه که در مواردی که احساس ظلم به خویش را داشتید تماس گرفته و استمداد می طلبیدید،نه اینکه از طریق سایت پیشنهاد دهید تا خود را قهرمان دفاع از مظلومان و دیگران را ظالمان یزیدی معرفی نمایید.

2- چه زیبا فرمود امام حسین(ع) که اگر دین ندارید لااقل آزاده باشید. اگر اعتقاد به حفظ رحم و حرمتهای خویشاوندی نداریم لااقل قدرشناس محبتها باشیم. شما جز مهر ومحبت از این خواهر کمی بزرگتر از خود ندیده ایدو هنوزتشکرچندی پیش شما به خاطر وقت گذاریهای تا نیمه شب و شنیدن درددلها وچاره اندیشی ها درگوشم طنین انداز است. آیا مردانگی حکم نمی کرد به پاس آن ساعتها چند دقیقه ای بایک تماس تلفنی از خواهرتان جویای حقیقت آنچه می نگارید شوید؟

* توضیح 9 در پاورقی *

3- برادر عزیزم، مشکل اینجاست که بعضی اوقات، انسان­ها بر اثر غفلت و صوت و هورای اطرافیان در حجابی قرار می گیرند که ازدیدن خویش و حقیقت اعمالشان نیز غافل می شوند وبه هر ناروایی برای اثبات خود چنگ می زنند تا جایی که حاضر می شوند بسیاری حدود و علقه ­های دیرین و اخلاقیات را فدای نفسانیات خود کنند و زمانی متوجه می شوند که فرسنگ­ها از حقیقتی که در ابتدا به دنبال آن بوده اند ؛فاصله گرفته اند. .. امیدوارم من و شما، مشمول این توصیف نباشیم.

این همان مرزی است که علی(ع) را ازمعاویه و عمروعاصی که هدفش وسیله را توجیه می نمود، جدا می کندوحضرت دردمندانه می فرماید: به خداسوگند معاویه از من سیاستمدارتر نیست …اگر نیرنگ و پیمان شکنی ناپسند و ناشایسته نبود من از سیاستمدارترین مردم بودم.

4- چقدر خوب است ما قبل از آن که به گناه دیگران فکر کنیم راهی نیز برای بخشش گناهان خود یا حتی فکری برای نیفزودن به گناهان خود با نسبتهای ناصحیح بیابیم که علی (ع) می فرماید:

حاسب نفسک لنفسک فان غیرها من الانفس لها حسیب غیرک * توضیح 10 در پاورقی *

به حساب خودت برس که دیگران را حسابرسی دگر است.

انسیه خزعلی

………………………….. پاورقی: ” پاسخ اینجانب ذیل هر پاراگراف ”

* توضیح1:

ای کاش کلام را با لفظ “ناجوانمردی” آغاز نمی کردید و از قطع رحم سخن نمی گفتید، من که سوخته عنایات شمایم و تا پای مرگ رفته ام، در همان خانه گفتند: ای کاش در تظاهرات تیری بخورد و کشته شود، در همان خانه گفتند: اگر در اعتصاب غذا بمیرد به تشییع جنازه اش نمی رویم، در همان خانه بود که شما آن نامه تند و بیرحمانه را علیه برادر زندانی تان به نام مادر تنظیم کردید(پاسخ به عروس آیت الله العظمی منتظری)، در همان خانه بود که بعد از انتخابات پدر را مجبور به اعلام برائت کردید، اما من باز هم آمدم و دست پدر را بوسیدم، همین چند روز پیش (عید غدیر) علی رغم تمام تماس ها که به دیدار پدر نیا ! و این که مهمانی در منزل آقای رضا زاده است و ممکن است غائله پارسال تکرار شود! و علی رغم این که سال گذشته که من در سلول انفرادی نمور شماره 33 بند 240 در اعتصاب خشک بودم و دوستان سرای اهل قلم به دیدار پدر آمدند، همسر شما با فحش و ناسزا و تهمت و ناروا همه را بیرون ریخت و فریاد می زد هر که دوست مهدی است بیرون…!

باز هم آمدم و دست پدر را بوسدم، فکر می کنم آنقدر به صله رحم معتقدم که اگر پدر سرم را ببرد، باز سر بریده دست پدر را می بوسد!

اینکه 4 سال پیش عنوان شما به جای رئیس دانشکده اشتباهاً رئیس دانشگاه درج شده بود و با تذکر شما بلافاصله اصلاح شد، به این می گویند اشتباه تایپی یا اشتباه لپی، اما اصل موضوع که اشاره به پست و سمت بوده است سر جای خود باقی است، منظور ارتباط مواضع بعد از 88 با پست و سمت و ریاست بوده که استدلال با این دفاع پا برجاست ! شما که منطق خوانده اید*

* توضیح 2:

خواهر عزیزم، راستش حضرت حجة الاسلام و المسلمین نوراللهیان از من خواست تا قرار با شما را هماهنگ نمایم، از این کار عذر خواستم، مبادا که کار دکتر زهرا موسوی خرابتر شود و تعلیق از دانشگاه به تکفیر و اخراج از دین بیانجامد! *

* توضیح 3 :

همشیره عزیز؛ مردم ما به تکذیب عادت دارند، حتی گازگرفتگی دست سیده نرگس موسوی را هم تکذیب می کنند و احتمالاً فردا مدعی می شوند که نرگس دست زندانبان را گاز گرفته و این دست زندانبان بوده که همراه نرگس است! *

* توضیح 4 :

ایشان از جوار حرم مطهر امام رضا علیه السلام تماس گرفتند و فرمودند:” خواهر شما چون شاهزاده ها با من تماس گرفته و هر چه خواسته گفته است و شرح ما وقع را برای سایت بیان فرمودند و عیناً بدون کم و کاست نقل شد، العهده علی الراوی… همانگونه که شرح ماوقع از سوی شما بی کم و کاست منتشر شد*

* توضیح 5 :

مطلب موکداً و با تاکید عکس برای من نقل و تکرار هم شد، که ابتدا شما از برخورد با فرزند به خاطر افکار پدر گلایه کرده اید، و ایشان هم از فرصت استفاده کرده و سخن شما را به خودتان برگردانده اند که گیرم که موسوی راس فتنه، سیده دکتر زهرا موسوی چه گناهی داشته است…و الی آخر… *

* توضیح 6 :

اولاً: پیام شما از طریق دوستان به دکتر توفیقی رسیده است و از خودشان بپرسید…!

ثانیاً: دیدار شما با دکتر توفیقی بعد از این خبر بوده است و همان طور که دیدید دکتر توفیقی صرفنظر از دیدگاه سیاسی شما، بسیار با محبت و محترمانه با شما برخورد کردند، امیدوارم این برخورد دولت اعتدال و تدبیر و امید الگوی کار شود…!

ثالثاً: من سانسور نکرده ام و عین روایت آقای نوراللهیان و خانم زهرا موسوی و شما را درج کرده ام و فریاد مظلوم را باید رساند و نیازی به اذن ظالم نیست… *

* توضیح 7 :

من روز جمعه برای عیادت دختران موسوی به منزل خانم زهرا موسوی رفتم، حکایت را از زبان ایشان شنیدم، بله دستور شفاهی وزارت برای تعلیق زهرا موسوی در زمان ریاست خانم مباشری صادر می شود و ایشان مقاومت می کند و در هیأت مرکزی انتظامی هم دفاع می کند و از اجرای این دستور خودداری می کند، سپس یک ابلاغ اتهامات واهی می فرستند که بایستی به ایشان ابلاغ و دفاع نماید تا به بهانه این سیر بوروکراسی دروغین او را اخراج نمایند، باز خانم مباشری از ابلاغ این اتهامات واهی خودداری می نماید،

با ورود شما به دانشگاه، تعلیق شفاهی اجرا و سپس جهت ابلاغ یک کپی – نه اصل – اتهامات واهی تلاش زائد الوصفی می فرمایید، حتی تعبیر زهرا موسوی این بود که روزی 80 تلفن به منزل ایشان می شد مثل مزاحم تلفنی و مکرر از دانشگاه پیک می فرستادید! کاری که ماموران وزارت هم با این شدت انجام نمی دهند!

خواهر عزیزم؛ چرا دروغ؟ بخاطر دارم، قریب 8 سال پیش وقتی گفتم که احمدی نژاد در محضر آیت الله جوادی آملی از هاله نور گفته و در مصاحبه انکار کرده و این دروغ است، گفتی:” این دروغ برای حفظ نظام واجب است!” آیا الان هم برای حفظ نظام دروغ می گویید؟ این هم از واجبات است یا مستحب مؤکد…! نگویید بین خواهر و برادر نباید این حرف ها زده شود، حق و باطل که خواهر و برادر نمی شناسد، اینها که مسائل خانوادگی نیست، حقوق شهروندی یک ایرانی است و تکلیف دفاع داریم ، فراموش نکنیم که علی علیه السلام با برادرش عقیل چگونه رفتار کرد *

* توضیح 8 :

زینب سال 1388 – در بحبوحه اعتراضات مردمی – وارد دانشگاه می شود و سال 1389 پس از اعتراض رسانه ای من و پیگیری شما با هزار درد سر موفق به اخذ کارت دانشجویی می شود و این در حالی است که همکلاسی های او کارت داشتند و برای رفتن به رستوران دانشگاه باید از کارت همکلاسی ها مدد می جست…!

من از این قصه ها به عدد موهای سرم دارم، ماکیاولی می گوید:” شهریار باید تظاهر به پایبندی به پیمان بنماید و صد البته همیشه بهانه ای برای نقض پیمان خواهد جست!” چه بسیار نشریاتی که ابتدا در کامپیوتر ارشادتعلیق می شدند و اعلام وصولشان ثبت نمی شد و سپس به دلیل واهی نامنظم بودن لغو امتیاز می شدند! برای خودم پیش آمد ناچار نشریات را بردم و در اتاق آقای مهدی (مدیر کل مطبوعات) قرار دادم تا اعلام وصول شود و گفت:” دستور از بالاست که اعلام وصول نشود و تعلیق بماند و از ما کاری برنمی آید!” و ماند تا لغو امتیاز دو نشریه پزشکی در نصف کاغذ A4 ابلاغ شد!، یا چه بسیار احزابی که اجازه تشکیل مجمع عمومی ندادند و سپس با عنوان این که شما تشکیل مجمع نداده اید، غیر قانونی اعلام شدند!

خواهرم؛ دردها زیاد است، زخم کهنه ام را باز مکن… *

* توضیح 9 :

باز هم از این که وقت گذاشتید و درد دل های مرا شنیدید و از هتک حرمت و ایراد تهمت و افترا توسط همسرتان (آقای رضا زاده ) در میان جمع میهمانان غدیر و دوستان سرای اهل قلم و از تهمت های خواهر دیگر و برادر دیگر مطلع شدید و حق را به من دادید، سپاسگزارم، اما چه سود؟ چه کردید؟ آیا در جبران مافات کاری شد؟ آیا همسرتان که با مردم چنان رفتار کرد و در شرایطی که برادرتان با مرگ دست و پنجه نرم می کرد، دوستانش را آزرد و با فحاشی و دروغ آنها را از خانه راند، جبران کرد!

شما بارها و بارها مرا راهی زندان کرده اید، در 7 نوبت اعتصاب غذا جمعاً 285 روز و کاهش وزن 25 و 26 و 10 و 39 و… کیلویی برادر را دیده اید، نمی دانم چگونه غذا از گلویتان پایین می رفت! خواهر دیگرم فتوی می داد که بهتر است در زندان بماند، بیرون بیاید دورش را می گیرند و … *

* توضیح 10 و ختم کلام:

خواهرم؛ فقط می خواهم بگویم:” لا تکن عبد غیرک و قد جعلک الله حراً” بنده دیگری نباش که خدایت آزاد آفرید.

تمام گرفتاری شما این است که بتی ساخته و فکر را تعطیل فرموده اید، بگذارید همه مردم فکر کنند و آزاد باشند. به همه اندیشه ها احترام بگذارید…

می دانم که با این نوشته باز لابی خواهید کرد که بر من تنگ بگیرند و در حبسم کنند و رحم نکنند تا بمیرم، اما من شهادت را برگزیده ام و تا رسوایی ظالمان از پای نخواهم نشست…*

برادرت : مهدی

متن نوشته اولیه خزعلی:
فرزند را به خاطر افکار پدر مجازات نکنید!
شنبه 27 مهر 1392 ساعت 20:46
نامه الکترونیک چاپ PDF

امروز حجة الاسلام و المسلمین نوراللهیان از جوار حرم ثامن الحجج تماس گرفت که همشیره شما الان با من تماس گرفت و هر چه خواست گفت…!

ماجرا از آنجا شروع شد که یکی از روحانیون اصلاح طلب از من راجع به اندیشه همشیره ” انسیه خزعلی” رئیس دانشگاه الزهرا سئوال کرد و گفت که مشارٌالیها از دو کانال به سرپرست وزارت علوم پیام داده که به خاطر افکار پدر که با فرزند برخورد نمی کنند و اندیشه من با پدر تفاوت دارد!

خبر به گوش ایشان می رسد و گمان می فرمایند که این سخن توسط آقای نوراللهیان منتشر شده است و وی را مورد عتاب قرار می دهند و موجب می شوند که آن بزرگوار حکایت شنیدنی ملاقاتش با همشیره (رئیس دانشگاه الزهرا) را برایم بگوید، خالی از لطف نیست، شما هم بخوانید، امیدوارم این حکایت درسی باشد برای همه…

آقای نوراللهیان می فرماید که به دیدار سرکار خانم دکتر انسیه خزعلی در دانشگاه الزهرا رفتم، ایشان گفت:” هر کسی مسئول اندیشه و فکر خودش است، و چرا باید بخاطر افکار پدر با من برخورد شود و این درست نیست!” و من پاسخ دادم:” بله فرمایش شما درست است، و نص صریح قرآن هم چنین است که “ولا تزر وازرة وزر اخری” و بار کسی را بر دوش دیگری ننهند و به عبارت دیگر “کسی را در قبر دیگری نگذارند” و آقای نوراللهیان بلافاصله می فرماید:” همین قصه برای فرزند میرحسین موسوی هم صادق است، بر فرض که پدر او را راس فتنه بدانید، چرا سیده زهرا موسوی که دکترای هنر دارد را از دانشگاه اخراج کردید؟! و همشیره گفته بود:” به من ربطی ندارد و من دستور وزیر را اجرا کردم…!”

همشیره عزیز؛ پدر ما زندان و تبعید و فراری بود و برادر ما در دانشگاه درس می خواند و اخراجش نکردند! اگر او را هم به دستور وزیر اخراج کرده بودند، تازه می شد مثل حالا! پس چرا انقلاب کردیم؟ انقلاب کردیم که به جاهلیت بازگردیم؟ به قهقرا برویم؟ چه شد آن زینب بروجردی که در چهلم برادر شهیدش حسین حماسی می خواند، نکند در گیر و دار پست و مقام، تمام آن آرمان ها را وانهاده و سر بر آستان قدرت ساییده باشد؟

یادتان هست که تا سال دوم، زینب فرزند من هم در دانشگاه الزهرا کارت دانشجویی نداشت…!

بگذریم، بیایید تلاش کنیم که کسی را به خاطر دیگری عقوبت نکنند و برای کسی به خاطر بستگانش مزاحمت ایجاد نفرمایند، اگر به خاطر اندیشه بخواهند متعرض بستگان درجه اول شوند، لابد همه شما خواهران و برادران من سبزید و فتنه گر!!! و و الان باید در سلول انفرادی باشید! لابد رهبری هم به خاطر خواهر و برادرش سبز است و بخاطر شوهر خواهرش ضد نظام و امام…

خواهر عزیزم؛ نگویید المامور المعذور، شما مسئولید و عذرتان به درگاه حق تعالی پذیرفته نیست که من دستور وزیر را اجرا کردم، عمر سعد هم دستور ابن زیاد را اجرا کرد و ابن زیاد هم دستور یزید را به اجرا گذاشت، بفرمایید بر آنها حرجی نیست! لابد الان هم با همین عذر در جنات نعیمند و از خوان الهی بهره مند! پیشنهاد می کنم که تا دیر نشده برای بازگشت این سیده مظلومه اقدام و بخشی از ظلم را جبران نمایید، شاید کمی از بار گناهانتان کم شود…

مهدی خزعلی

28/7/92

پیام برای این مطلب مسدود شده.

Free Blog Themes and Blog Templates