11.11.2013

تا ما توبه نکنیم، مذاکرات به نتیجه نمی‌‏رسد

خودنویس: بعضی‏‌ها فکر می‏‌کنند که احتمالن به آمریکا برخورده که ما سی و خورده‏‌ای سال قبل سفارتش را اشغال کرده‏‌ایم. یا در لبنان دویست سربازش را کشته‏‌ایم. حالا که رو در رو با ما نشسته داغش تازه شده است. یاد ادامۀ شعار مرگ بر آمریکا و پرچم‏ خودش افتاده که ما لگد مالش می‏‌کردیم و آن را به آتش می‏‌کشیدیم. برای تلافی کردن، حالا در این مذاکرات، یواشکی دستش را از آستین فرانسه بیرون آورده و مشت محکمی به دهان ما کوبیده است

مذاکرات آن‌طور که انتظار می‌رفت به نتیجه برسند، به‌نتیجه نرسیدند. حتی هاشمی رفسنجانی هم فکر می‏‌کرد که این مذاکرات به نتیجه برسند. به همین خاطر، بر اساس سنت و روال خودش، در آخرین دقایقِ مذاکرات، با بررسی همۀ جوانب، کلی لی‏لی خرجِ لالای رهبری کرد. در این سه روزِ مذاکرات، رادیوهایی که در چند سال گذشته، ده رهبر را دفن و صد ماجرای داغ را لحظه به لحظه گزارش کرده بودند، نه ‏خوابیدند و نه ‏گذاشتند ما بخوابیم. هر چه وزیر امور خارجه در دنیا بود به‌جا و بی‌جا عازم ژنو می‏‌شدند، اما این مذاکرات کوفتیِ طلسم شده به نتیجه نرسیدند.

خیلی از سیاست ظریفِ ظریف خوشم آمد که گفت: «فاجعه نیست که به توافق نرسیم.» آدم نباید دست خودش را برای دشمن رو کند. دشمن پَه‌په است. اگر ما به او چیزی نگوییم از کجا می‏‌تواند بفهمد؟ ما باید نشان بدهیم که انگار نه انگار که برای رفع تحریم‏‌ها له له می‏‌زنیم. اما گویا این کفار بو برده‏ بودند. خیلی پر رو بازی در می‏‌آوردند. جان به جان این غربی‏‌ها بکنی پر حوصله‏‌اند. وقتی هم گیر بدهند بد جور شمر می‏‌شوند.

بارانی کاترین اشتون را دیدید که چقدر قرمزتر از لباس شمر بود؟ فقط او نبود. خود اوباما وسط مذاکراتی که نفس‏‌ها را در سینه حبس کرده بود اعلام کرد که در صورت حصول توافق در مذاکرات فقط کمی تحریم‏‌ها را تخفیف می‏‌دهد! «کمی» کفاف کجای کار ما را می‏‌کند؟ ما یک عالمه تخفیفِ فوری و فوتی برای طرح‏‌های لبنان و سوریه لازم داریم. خرج خود بشار اسد و کچه و بچه‏‌اش هم هست. تمام طرح‏‌هایی که در کشورهای همسایه داریم راکد مانده‏‌اند. عربستان همه جا از ما پیشی گرفته است. خرج و خراجات داخل را هم که نگو و نپرس. همان‌وقت که اوباما کم مانده بود با ناخن‏‌های دو انگشتش نشان بدهد که قدرِ کله پاچۀ یک ارزن تحریم‌‏ها را تخفیف می‌‏دهد من بند دلم پاره شد و می‏‌خواستم فوری بنویسم و پیش‌بینی کنم که مذاکرات با این نوع تخفیف‏‌های کنسانه و سخنرانی‏‌های نماز جمعه‏‌ای به نتیجه نمی‏‌رسند، اما ترسیدم که مبادا یک‌هو به نتیجه برسند و من سنگ روی یخ بشوم. در طی این سال‏‌ها آدم دیده است که نه مذاکرات پیر درست و حسابی‏‌ای دارند و نه طرفین مذاکره. آقا هم همین فکر را کرده بود که آن نطقِ: «بروید مذاکره کنید. اما من می‏‌دانم بی‌نتیجه است» را ایراد فرمودند.

بعضی‏‌ها فکر می‏‌کنند که احتمالن به آمریکا برخورده که ما سی و خورده‏‌ای سال قبل سفارتش را اشغال کرده‏‌ایم. یا در لبنان دویست سربازش را کشته‏‌ایم. حالا که رو در رو با ما نشسته داغش تازه شده است. یاد ادامۀ شعار مرگ بر آمریکا و پرچم‏ خودش افتاده که ما لگد مالش می‏‌کردیم و آن را به آتش می‏‌کشیدیم. برای تلافی کردن، حالا در این مذاکرات، یواشکی دستش را از آستین فرانسه بیرون آورده و مشت محکمی به دهان ما کوبیده است. در صورتی‌که این‌طور نیست. فرانسه حضرت امام(س) را خیلی از نزدیک دیده است و نطق‏‌هایش را سانسور نشده و دست اول شنیده است. حتی خودِ حضرتش را او آورده و تحویل‌مان داده است. متوجه «خدعه» هست و می‏‌داند که جمهوری اسلامی «بازی‏‌های فریب‌کارانه» زیاد دارد. برای همین می‏‌ترسد.

با خودش که فکر می‏‌کند می‏‌گوید که نه از آن دوران که این‌ها وقت‌کشی می‏‌کردند و برای خریدن وقت، مذاکرات را دور جهان می‏‌گرداندند و ما را می‏‌ر‏قصاندند، نه از حالا که از ژنو جنب نمی‏‌خورند و تا سحر هر چه می‏‌گوییم موافقت می‏‌کنند. برای همین ترجیح داده تا تنور داغ هست هر چقدر نان که می‏‌شود بچسباند. لامصب اگر می‏‌گفت که غنی کردن بیست درصدی را بکنید ده و هفتاد و پنج صدم درصد باز هم می‏‌شد کاریش کرد اما یک‌هو آن را می‏‌خواهد تبدیل کنیم به پنج درصد! این غنی‌سازی پنج درصدی را بچه‏‌های عبدالغدیرخان در پاکستان در حیاط خانه‏‌شان با ماشین رخت‌شویی انجام می‏‌دهند. ما با نوزده هزار سانتریفیوژ که نتیجه تحریم‌‏هاست چه کنیم؟

این حرف‏‌ها باعث می‏‌شود که سرخی رئیس‌جمهور ما بزند بالا و بدون فوت وقت دوباره خط قرمز تعیین بکند.

حالا تا دور بعدی مذاکرات باید ببینیم آقا چه دوری بر می‏‌دارد.

پیام برای این مطلب مسدود شده.

Free Blog Themes and Blog Templates