توافق هسته ای ؛ ترکمانچای دیروز ، اقتدار امروز!؟
مجتبی واحدی – حصول توافق بر سر پرونده هسته ای ، خوشحالی بسیاری از ایرانیان و صلح دوستان در سراسر جهان را به دنبال داشت. خوشحالی هموطنان ، بیش از آنکه ناشی از رسیدن به دستاوردی هم تراز با دهها میلیارد دلارهزینه برای برنامه هسته ای جمهوری اسلامی باشد بازتابی از رفع نگرانی آنها از گسترش پیامدهای منفی این پروژه است. در واقع ، به نظر می رسد ضرب المثل خودمانی « جلوی ضرر را از هر جا بگیری ، منفعت است » در این مقطع آنچنان بر ذهن مردم مستولی است که کسی به فکر محاسبه سود و زیان ناشی از برنامه هسته ای از آغاز تا زمان حصول توافق جدید نیست.بحث در مورد مفاد توافق نامه اخیر و تطابق آن با عزت و غرور ملی نیز در مقطع فعلی ، امکان پذیر نمی باشد. البته تردید ندارم که در آینده ای بسیار نزدیک ابعاد این توافق نامه ،به نقل محافل تبدیل خواهد شد. در آن روز مُشت های زیادی برای مردم باز می شود و نقاب از بسیاری چهره ها برداشته خواهد شد. اما تا آن روز نمی توان چشم بر همه واقعیت ها بست و اجازه داد گروهی پر مدعا ، هم دروغ بگویند وهم خود را قهرمان در همه عرصه ها از جمله راستگویی به خلق اله معرفی کنند. به خصوص بایستی با قاطعیت در برابر کسانی ایستاد که نقاب مردم خواهی و آزاد منشی بر چهره دارند امادر پشت این نقاب ،به دنبال تبانی نوشته یا نا نوشته با رهبر هستند تا نقش او در ماجراجویی پر هزینه هسته ای را کمرنگ جلوه دهند.
برای روشن شدن موضوع باید چند ماه به عقب رفت ؛ به بهار امسال که عده ای خود را برای نقش آفرینی در آنچه انتخابات ریاست جمهوری نامیده می شد آماده می کردند. آنها با تأکید مکرر و گاه کسالت آور بر نابسامانی های هشت ساله ، همه گناهها را متوجه احمدی نژاد می کردند تا نگاهها از عامل مادام العمر فلاکت ایران ـ رهبر به طرف کسی برود که دوره ریاست او رو به پایان بود. انتخابات به پایان رسید اما حمله به احمدی نژاد و انتساب همه نابسامانی ها و فلاکت ها به او ،همچنان تنها عامل وحدت گروهها و افرادی است کهظاهراً هیچ عامل اشتراک دیگری ندارند. همه این افراد در ماجرای توافق نامه اخیر هسته ای نیز همچنان بر همان رویه پافشاری دارند . همه آنها به گونه ای سخن می گویند که گویی احمدی نژاد دارای اختیارات کامل در موضوع هسته ای بوده و مسئولیت همه فلاکت های هسته ای ، متوجه اوست.یقین دارم اغلب این افراد به خوبی می دانند که اولاً از روز نخست هم احمدی نژاد حاکم مطلق در پروژه و پرونده هسته ای نبود .ثانیاً در دوسال پایانی دولت دهم ، پرونده هسته ای به طور کامل از دستان او خارج شده بود.اما به فرض که ادعاهای این گروه به خصوص طیف سبز و بنفش آنها صحیح باشد آنگاه آنان باید توجیه اخلاقی برای رفتار دوگانه خود نسبت به شرایط یکسان ، ارائه نمایند. روز بیست وهفتم اردیبهشت ماه سال هشتاد ونه ، با حضور مقاماتی از برزیل و ترکیه در تهران ، بیانیه سه جانبه ای امضا شد که به موجب آن دولت جمهوری اسلامی متعهد می شد برای رفع نگرانی گروه 1+5 حدود یکهزار و ودویست کیلوگرم اورانیوم غنی شده سه و نیم درصدی را تحویل ترکیه دهد . در مقابل ترکیه تضمین می کرد که معادل یک صد و بیست کیلوگرم اورانیوم با غلظت حدود بیست در صد – بر اساس تفاهم با شش قدرت جهانی در اختیار ایران قرار گیرد. (متن بیانیه تهران ، اینجا) . صدور این بیانیه اعتراض گروهی از اصلاح طلبان و حامیان جنبش سبز را به دنبال داشت. آنان معتقد بودند ـ و اعتقاد آنان ، درست بود ـ که این نوع بر خورد با یک کشور مستقل،تحقیر آمیز است. شدید ترین اعتراض در این مورد ، روز سوم خرداد سال هشتاد ونه توسط بانوی شجاع جنبش سبز دکتر زهرا رهنورد مطرح شد. او که به همراه همسر قهرمان خود میرحسین موسوی ، پذیرای عده ای از فرماندهان سلحشور جنگ با عراق بود به بیانیه بیست و هفتم اردیبهشت ماه تهران برای تبادل سوخت اشاره کرد و اظهار داشت :” بر تارک تمامیت ارضی ما فتح خرمشهر و آبادان می درخشد وقتی بیشتر درخشش این پیروزی ها درک خواهد شد که آن را با برخی از توافقنامه های امروزی مقایسه کنیم توافقنامه هایی که از قرار دادهای ننگین ترکمنچای و گلستان بدتر است و آخرین نمونه اش همین معاهده هسته ای هفته گذشته است.”
میرحسین موسوی نیز با عباراتی مشابه ، بر نگاه همسر خویش در خصوص بدتر دانستن بیانیه تهران از قراردادهای ننگین ترکمانچای و گلستان صحه گذاشت. دقیقاً سه و نیم سال بعد از آن اظهار نظرموسوی و رهنورد ، قرار دادی در ژنو امضا شد که شاید راهی جز امضای آن وجود نداشت اما بی تردید دهها بار خفت بار تر از بیانیه اردیبهشت ماه هشتاد ونه است .توافق جدید در حالی امضا شد که میر عزیز و همسر شجاعش در حبس هستند و نمی توانند به راحتی نظر خود را اعلام کنند . شاید هم اگز نظر خود را بگویند مصلحت اندیشی هایی مانع انتشار آن شود . اما بسیاری از کسانی که آن روز با استناد به دیدگاه موسوی و رهنورد، مقاله نوشتند و از رفتار ترکمانچایی دولت احمدی نژاد گله کردند آزاد هستند و از این آزادی تنها برای هورا کشیدن به خاطر قرارداد تحقیر کننده فعلی ، بهره می گیرند.
البته به نظر می رسد پذیرش همین قرارداد پر تحقیر، بهترین انتخاب ممکن در شرایط فعلی بوده است .اما دادن به یک قرار داد به خاطر دفع خطرات و خسارات بیشتر ، یک بحث است و همزبانی با سردمداران دروغ پرداز حکومت برای “اقتدار نمایی ” ، بحثی دیگر. مردم عادی اگر شادمانی می کنند حق دارند زیرا برای آنها
راهی موقت پیدا شده تا بخشی از فشارها از دوش ایشان برداشته شود. برخی اعضای دولت بنفش هم حق دارند برای تحت الشعاع قراردادن ناکامی های داخلی خود، به بزرگ نمایی و حتی وارونه جلوه دادن ابعاد تفاهم نامه ژنوبپردازند. اما سبزهایی که خود را یار موسوی می دانند چه ؟ ایا آنها در برابر وجدان ، اخلاق و تاریخ می توانند ثابت کنند محتوای توافق اخیر ، آبرومندانه تر از بیانیه ای است که موسوی و رهنورد ، آن را ننگین تر از ترکمانچای دانستند؟
درس نخست موسوی برای یارانش ، اخلاق مداری بود. اگر مدعیان همراهی با موسوی ، مانند همراهان روحانی می اندیشند وتوافق نامه اخیر را یک موفقیت بزرگ می دانند باید دیدگاه خود نسبت به بیانیه تهران که به مراتب عزتمدارانه تر از توافق اخیر بود را بیان نمایند. چگونه می توان تسلیم در برابر فشار های جهانی برای خروج دو سوم اورانیوم غنی شده در داخل و معاوضه آن با سوخت مورد نیاز مراکز پزشکی هسته ای را ترکمانچای نامید و پذیرش دهها درخواست منطقی و غیر منطقی همان قدرت ها را یک پیروزی بزرگ دانست؟ آیا شرط اخلاق مداری که موسوی آن را تبلیغ می کردآنست که هرچه توسط رقیب – حتی رقیب بی کفایت و فاسدی همچون احمدی نژاد – انجام می شود را به باد ناسزا بگیریم و خود ، کاری را صورت دهیم که صدها بار قبیح تر از آنست؟
پیام برای این مطلب مسدود شده.