02.12.2013

دختران مجرد، سقط جنین‌های زیرزمینی

دویچه‌وله: آماری از سقط جنین‌های غیرقانونی در ایران در دست نیست اما بر اساس مشاهدات، بخشی از این سقط جنین‌ها ‌مربوط به دخترانی‌ست که ازدواج نکرده‌اند. دو دختر جوان و یک ماما از تجربه خود در این زمینه گفته‌اند.

طبق آخرین آمار رسمی ایران، ۴۸۱۸ زن در سال ۱۳۹۱ سقط جنین قانونی انجام داده‌اند. البته بسیاری از کارشناسان آمارهای رسمی ایران را قابل اتکا نمی‌دانند، با این‌همه آن‌جا که پای سقط جنین غیرقانونی به میان ‌آید از همین آمار رسمی نیز خبری نیست.

در سازمان پزشکی قانونی کشور دو نوع سقط جنین ثبت می‌شود: یکی “سقط جنین درمانی” که قانونی محسوب و مجوز آن در خود پزشک قانونی صادر می‌شود و دیگری “سقط جنین غیرقانونی”ای که منجر به مرگ مادر شده باشد که آمار آن اعلام نمی‌شود.

شهره یک ماما از تهران است که هفت سال در مطب خود سقط جنین انجام داده است. او به دویچه وله می‌گوید که ۷۰ درصد مراجعان‌اش برای سقط جنین غیر رسمی را دختران مجرد تشکیل می‌داده‌اند. او “از سه مورد فوت مادر در سقط جنین غیرقانونی به علت مصرف داروهای موجود در بازار داروی ناصرخسرو” مطلع است؛ یکی از آن سه زن دختر مجردی بوده است که پیش از استفاده از دارو به مطب او مراجعه کرده، اما او این دختر را نپذیرفته بوده است.

به گفته این ماما، برخی از زنان در حالت درماندگی خود، برای سقط جنین به “بازار داروفروشان ناصر خسرو” مراجعه می‌کنند و این داروها “توسط داروفروشان بی‌اطلاع از عوارض و نحوه درست مصرف به فروش می‌رسد” که همراه با بی‌اطلاعی زنان می‌تواند پیامدهای مرگباری داشته باشد.

شرایطی که قانون‌گذاران برای انجام عمل “سقط جنین قانونی” گذاشته‌اند انواع بیماری‌های مادر و جنین پیش از چهار ماهگی را در برمی‌گیرد. تاهل زن جزو این شرایط نیست. اما یک نکته مشخص است و آن این که زنان مجرد در ایران که رابطه خارج از ازدواج در آن جرم و تابویی اجتماعی است، در صورت بارداری ناخواسته راهی به سازمان‌های دولتی برای خود نمی‌بینند٬ و بسیار محتمل است که بدون در نظر گرفتن پیامدهای سقط جنین خود را مجبور به انجام این عمل ببینند.

دو دختر ازدواج نکرده که تجربه سقط جنین در ایران را دارند و یکی از آنان هم‌اکنون در تهران و دیگری در اروپا ساکن است، در گفت‌وگو با دویچه وله از یک کلمه واحد در وصف حال خود پس از اطلاع از بارداری‌شان استفاده می‌کنند: “استیصال”. اگرچه زن متاهل نیز در رابطه با انجام “سقط جنین غیرقانونی” در ایران مجرم شناخته می‌شود، اما زن مجرد با چالش‌هایی متفاوت و شدیدتر روبه‌روست.

بدون هیچ حمایتی

نسیم دختر جوان مجردی است که چند سالی است ساکن اروپاست. او وقتی خود را مجبور به سقط جنین یافت که تازه ۱۹ ساله شده و هنوز ساکن شهر کرج ایران بود. او می‌گوید در شرایطی باردار شد که هنوز باکره بود: «سال اول دانشگاه بودم و دوست پسرم یک سال از من کوچک‌تر بود٬ به پیش‌دانشگاهی می‌رفت. اصلا نمی‌دانستم در شرایطی که سکس کامل نکرده‌ای و باکره هستی هم ممکن است باردار شوی.» ماجرا برای نسیم این‌طور بوده است: «حاضر بودم هر کار خطرناکی را بکنم ولی در میان گذاشتن موضوع با خانواده‌ام٬ به هیچ وجه.»

شهره٬ ماما از تهران٬ می‌گوید: «حمایت خانواده که معمولا در سقط جنین زنان متاهل فراهم است برای دخترهای مجرد وجود ندارد. وقتی کسی خبر ندارد و دوست پسر هم نمی‌تواند کنار دختر باشد٬ نه حمایت جسمی و نه حمایت عاطفی، هیچ کدام صورت نمی‌گیرد.»

البته مادر مجرد می‌تواند از این هم منزوی‌تر شود: شهره بر اساس تجربه‌های خود این نکته را اضافه می‌کند که “پیش می‌آید دوست پسر زیر بار نرود که بچه ‌از اوست”. هزینه سقط جنین می‌تواند یکی از دلایل سر باز زدن دوست پسر از قبول مسئولیت باشد. شهره می‌گوید که هزینه سقط جنین غیر رسمی “دست کم” تا یک سال پیش از ۲۰۰ تا ۳۰۰ هزار تومان و در “جاهای افتضاح” تا سه چهار میلیون تومان در مطب متغیر بوده است.
در رابطه با موضوع سقط جنین، مردان نیز نقش مهمی ایفا می‌کنند در رابطه با موضوع سقط جنین، مردان نیز نقش مهمی ایفا می‌کنند

وقتی «دکتر شما را نمی‌بیند»

وقتی عادت ماهیانه‌اش دو هفته عقب افتاد در راه به تابلوهای خیابان‌ها نگاه کرد و وارد اولین مطبی شد که بر سر درش نوشته بود: “دکتر زنان”. خانم دکتر، به گفته نسیم، “قیافه امروزی” داشت. با این‌همه سیل جملات سرزنش‌بار دکتر بود که به سوی او روان شد: «چرا اجازه می‌دهید پسرها ازتان سوء‌استفاده کنند؟ زندگی‌ات را تباه کردی. پس فردا می‌گذاردت و می‌رود.»

نسیم بعد از انجام آزمایش برمی‌گردد تا نتیجه را به دکتر نشان دهد. او آن‌چه را که سپس پیش آمد “جزو صحنه‌های حک شده در ذهن” خود می‌داند. او تعریف می‌کند: «خانم دکتر پای تلفن داشت حرف می‌زد٬ من را که دید اشاره کرد که بده نتیجه آزمایشت را ببینم و همان‌طور که داشت با تلفن حرف می‌زد برگه آزمایش را نگاه کرد و جواب را که دید فقط سرش را تکان داد.»

تجربه نسیم تجربه منحصر به فردی نیست. شهره٬ ماما از تهران٬ می‌گوید خیلی‌از مراجعان به او برایش شرح داده‌اند که به دکتر مراجعه کرده‌اند، اما دکتر حتی حاضر نشده آن‌ها را ببیند و به منشی خود گفته به آن‌ها بگوید که “اگر مسئله این است [سقط جنین] دکتر شما را نمی‌بیند”.

او می‌گوید: «مهم این است که دکتر و ماما حتی اگر نمی‌توانند کمک کنند٬ نشان دهند که مشکل ‌فرد را حس می‌کنند، حداقل به مسئله درست گوش دهند٬ قضاوت نکنند بلکه راهنمایی کنند.» او یکی از پیامدهای عدم راهنمایی درست را سر در آوردن فرد از “بازار داروی ناصرخسرو” می‌داند: «برخورد مناسب نمی‌بیند٬ می‌رود ناصرخسرو٬ دارو می‌گیرد استفاده می‌کند. در برخی مواقع موضوع حل می‌شود، ولی در مواردی هم حتی به مرگ منجر شده است.»

شهره که به طعنه جامعه را “مدعی‌العموم بدن زن” می‌نامد٬ خود پس از آن‌که می‌شنود دختری که او به علت زیاد شدن سن جنین رد کرده بوده “از داروهای ناصرخسرو استفاده کرده و جان خود را از دست داده”، رفتار با مراجعان‌اش را تغییر می‌دهد. او می‌گوید که از آن به بعد اگر نتوانسته به آنها کمک کند٬ سعی کرده دست‌کم آنها را راهنمایی کند.

«مخلوطی از هزار حس»

دوست پسر نسیم کم‌سن‌تر از آن بود که کاری از دستش برآید. خواهر متاهل یکی از دوستان نسیم به کمکش می‌آید تا کسی را پیدا کنند “سقط” را انجام دهد. نسیم می‌گوید کسی که هیچ وقت مشخص نشد آیا واقعا آن‌طور که ادعا می‌کرد دکتر بود٬ در میدان آرژانتین تهران به دنبالش می‌آید. شرط این بود که نسیم تنها باشد. پس راه حل این بود: «خواهر دوستم اتومبیلی را که من را می‌برد دنبال کرد تا مطمئن باشد٬ چون به هر حال برای او هم مسئولیت داشت.» نسیم آدرس جایی که سرانجام به آن وارد شد را به خاطر ندارد. او تنها به یاد دارد که سقط جنین او در اتاق یک خانه و بدون هیچ وسیله کمکی جانبی و در حالت هوشیاری کامل انجام شد؛ سقط جنین حدود سیصد هزار تومانی که هزینه آن را دوست پسرش و خواهر دوستش نصف به نصف پرداختند.

نسیم تجربه سقط جنین را این‌طور توضیح می‌دهد که “مخلوطی بود از هزار حس عجیب و غریب”. او می‌گوید: «چیزی نبود که به راحتی بگویم خیلی ترسیدم. نه٬ قطعا این نبود. خیلی فراتر از این بود. حس اینکه دستت به هیچ جایی بند نیست. حس بی‌کسی و بی‌پناهی. بعد حس کار خلاف قانون کردن. حس گناهکاری از داشتن سکس.»

او درباره وضعیت‌خود پس از سقط جنین می‌گوید: «نه از لحاظ روحی و نه از لحاظ جسمی خوب نبودم، ولی مجبور بودم طوری رفتار کنم که جلوی خانواده و بقیه مشخص نشود. باید می‌رفتم خانه و به کلاس‌های دانشگاه می‌رسیدم و به روی خودم نمی‌آوردم.»

نسیم برای یک سال عصبی و پرخاشگر بوده است. او سنین ۱۹ تا ۲۰ سالگی خود را با افسردگی شدید سپری کرد. رابطه خود با دوست پسرش را هم قطع کرد.

راهی برای تمام کردن

بارداری بیتا، دختری جوان ساکن تهران، به گفته خودش، مثل فیلم‌ها و سریال‌هایی که دیده بود، “خیلی کلیشه‌ای” برایش معلوم شد: «صبح یک روز فروردین، سه ماه به بیست و سه سالگی‌ام مانده بود که چهار بار در کم‌تر از سه ساعت مجبور شدم بابت تهوع سمت دستشویی بروم و بالا بیاورم.»

بیتا حالا ۲۷ ساله است. او باقی جریانات آن روز فروردینی سال ۸۸ را این‌طور شرح می‌دهد: «عصر که جواب مثبت آزمایش را گرفتم آنقدر شوکه شده بودم که فقط می‌خندیدم٬ به دوست پسرم زنگ زدم. تنها جمله‌ای که او گفت این بود که “زود تمام‌اش کن”.»

بیتا به یاری یکی از دوستان‌اش به جستجوی راهی برای “زود تمام کردن” می‌گردد و آن را پیدا می‌کند: «فردایش بود که جستجوی دکتر که از شب قبل شروع شده بود جواب داد و دوستی شماره و آدرس یک ماما را به ما داد. ساعت پنج رفتیم مطبش و برای ساعت ۹ شب وقت داد. شب که به آدرس رسیدیم، فکر می‌کردم باید مطب دومش باشد، اما تازه فهمیدم که توی خانه‌اش سقط را انجام می‌دهد.» بیتا مشکل مالی ندارد.

سقط جنین با “ساکشن” در اتاق خواب ماما انجام می‌گیرد، در حالی که “دختر و پسر ماما توی هال تلویزیون تماشا می کردند” و آنقدر امکانات کم بود که پاسخ افت فشار او شکلاتی بود که دوستش همراه داشت و به او داد.

شهره٬ ماما از تهران٬ درباره سقط جنین از طریق “ساکشن” توضیح می‌دهد که یک عمل سرپایی است و بدون بی‌هوشی و در مدت زمانی اندک برای بارداری‌های تا ۹ هفته و تقریبا بدون عوارض بعدی انجام می‌شود. او با توضیح این‌که مهم است که از “سوند” مناسب با سن بارداری و یک بار مصرف استفاده شود٬ می‌گوید که “دسترسی به سوند یک بار مصرف در این مورد مهم است که در برخی موارد رعایت نمی‌شود ولی از کورتاژ به مراتب بهتر و کم‌دردسرتر است که نیاز به بیهوشی دارد و عوارضی نیز دارد”.

بیتا می‌گوید که شب اول از درد و خون‌ریزی خبری نبود. اما درد از فردای روز سقط جنین شروع می‌شود: «مهم‌تر از همه این بود که نمی خواستم کسی توی خانواده‌ام بفهمد.» اما این پایان ماجرا نبود. سونوگرافی بعد از سقط نشان داد که یک توده در رحم‌او باقی مانده است و این آغاز روندی دو هفته‌ای بود که طی آن می بایست چند سونوگرافی در مراحل مختلف انجام شود تا در نهایت از نبود توده‌ی جنینی اطمینان حاصل گردد. بیتا می‌گوید که “جهنمی‌ترین” روزهای زندگی‌اش را در آن دوره گذرانده است، چون در حقیقت او آمادگی آن را نداشته که تجربه سقط را تکرار کند.

بیتا یک سال بعد رابطه‌خود با دوست پسرش را تمام کرد. عدم حضور او در جریان سقط جنین و روزهای پس از آن برای بیتا آزار دهنده بود، اگرچه ابتدا فکر می‌کرد که اهمیت چندانی ندارد.

تنها انتخاب ممکن؛ زجر بی‌دلیل

شهره با اشاره به این‌که شرطش برای انجام عمل سقط جنین این است که از دختر و شریک جنسی‌اش مطمئن شود، “اطمینان” را این‌طور توضیح می‌دهد: «اطمینان به این معنا که آیا صد در صد می‌خواهد این کار را انجام دهد.»

او می‌گوید: «تصمیم‌گیری سخت است. ممکن است آن دختر خانم بعد از آن دیگر هرگز مادر شدن را نتواند تجربه کند. عوارضی دارد که نازایی یکی از آن‌هاست. بنابراین باید مطمئن بود. قلبا و کاملا. »

با این‌همه در جامعه‌ای که تعریف خود از شکل “رسمی و قانونی رابطه و مادری” را به زنان تحمیل می‌کند٬ “سقط جنین غیر رسمی و غیر قانونی” که پنهانی و پر خطر صورت می‌گیرد٬ گاهی تنها انتخاب ممکن به نظر می‌رسد.

نسیم درباره تجربه سقط جنین خود می‌گوید: «حتی یک درصد فکر نگه داشتن را نکرده بودم. فقط روز قبل خواهر دوستم پرسید مطمئنی که بعدا پشیمان نمی‌شوی و نمی‌خواهی نگه داری؟ و به نظر من این سوال آنقدر بی‌جا و احمقانه بود که جوابش قطعی نه بود و ذهنم را اصلا مشغول نکرد.»

بیتا هم می‌گوید که توی ۲۴ ساعتی که فهمید باردار است تا سقط جنین انجام شد هیچ لحظه‌ای به خودش اجازه نداد که فکر کند “چیزی که ممکن است کسی بشود” در رحم‌اش است.

اما گاهی چیزی باقی‌ست مثل همان توده‌ی جنینی که در رحم باقی می‌ماند و باز زن را به سقط جنین دردناک مجدد می‌کشاند. بیتا می‌گوید به بچه‌هایی که در سال ۱۳۸۸ به دنیا آمده‌اند با دقت نگاه می‌کند که چقدر بزرگ شده‌اند: «می‌توانند جمله بسازند٬ می‌توانند کفش‌شان را خودشان بپوشند…»

نسیم بعد از ۱۰ سال موضوع را امسال با خانواده‌اش مطرح کرد. موضوعی که سال‌ها پیش با هزینه‌ای گزاف مسکوت ماند. او واکنش مادرش را “خونسرد” توصیف می‌کند. نسیم می‌گوید: «گفتند چرا آن موقع نگفتی؟ ظاهرا از ازل در قلب اروپا زندگی می‌کرده‌ایم و من نمی‌دانستم.» او می‌گوید: «همین…. برخوردشان طوری بود که انگار این همه زجر بی‌دلیل بود.»

پیام برای این مطلب مسدود شده.

Free Blog Themes and Blog Templates