ماجراجویی شخصی و معمای ناپدید شدن لوینسون
خودنویس: لوینسون ماموریت یافته بود نقل و انتقالهای بزرگ مالی مقامها ایرانی را بررسی کند. اموال ادعایی هاشمی رفسنجانی در خارج از کشور اهمیت زیادی در این قبال داشت.
انتشار گزارشهایی مبنی بر ارتباط کاری باب لوینسون با سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا، سیا، ماجرای وی را در نزدیکی هفتمین سال ربوده شدنش وارد مرحله جدیدی کرده است. این مامور سابق افبیآی که سر پر شوری برای ماموریتهای عجیب داشت، در مارس ۲۰۰۷ در کیش مفقود شد.
آسوشتید پرس و واشینگتن پست برای نخستین بار رابطه کاری وی را با سیا فاش ساختند. بعد از آن، نیویورک تایمز با انتشار مقالهای آشکار ساخت که از سال ۲۰۰۷ از طریق وکیل لوینسون اطلاعات وی و همکاریهایش با سیا را داشته است اما به خواست دولت آمریکا و خانواده اوینسون آنها را منتشر نکرده بود. اما پس از افشاگری آسوشیتد پرس خانواده لوینسون اعلام کردند هیچ مخالفتی با انتشار مقاله نیویورک تایمز ندارند.
اطلاعات تازه مشخص ساختند لوینسون یک قرارداد مشاوره با سیا داشته است. لوینسون تا سال ۱۹۹۸ در افبیآی کار میکرده است. او از کارشناسان برجسته این سازمان در بخش جرائم سازمان یافته بوده است. او خود در یک مصاحبه در فیلمی مستند میگوید تخصص او باندهای مافیایی بوده که از ایتالیایی- آمریکایی شروع شده و سپس به سیسیلی و کلمبیا گسترش یافته و نهایتا به مافیای سرخ روسیه رسیده است. لوینسون در دستگیری نوریهگا، دیکتاتور پاناما نیز نقش عمدهای ایفا کرده است.
وی به شهادت همکارانش نیروی امنیتی و اطلاعاتی خاصی بود و رفتارهای غیرمتعارفی داشته است. علاقه شدیدی به حضور در پروژههای پر خطر از خود نشان میداده و دوست داشته در موضوعات مختلفی حضور یابد. او در عین حال در جذب منابع اطلاعاتی و خبرچینها و نفوذ در باندهای تبهکار مهارت بالایی داشته است. رفتار او در قالب یک پلیس امنیتی بگونهای بوده که از طرف متهمان عمدتا جزو دسته خوبها توصیف میشده است.
او در سال ۱۹۸۸ زودتر از موعد مرسوم خود را بازنشسته کرد. حقوق وی کفاف تامین هزینههای خانواده ۸ نفره و بخصوص مخارج تحصیلات دانشگاهی فرزندانش را نمیداد. ابتدا برای شرکتهای حقوقی و بازپرسی کار کرد و سپس شرکت خود به عنوان بازرسی خصوصی را راهانداخت. او عمدتا در پروژههایی که نیاز به کارآگاه خصوصی داشت حضور مییافت و یا به عنوان کارشناس در دادگاههای مربوط به موضوعات مافیایی و جرائم سازمان یافته بخصوص مربوط به روسیه شرکت میکرد.
اما وی از مقطعی به بعد میکوشد تا از طریق دوستان و همکاران سابقش برای سیا کار کند. سرانجام در سال ۲۰۰۶ دوستش «آن جابلونسکی» به او در این راه کمک کرد. این دو در زمینه جرایم سازمان یافته روسیه تخصص داشتند و دوستان نزدیک هم بودند.
جابلونسکی در بخش مبالات مالی قاچاق سیا کار میکرد که در زمینه کشف راههای پولشویی و فساد اقتصادی در دنیا کار مینماید. سیا بعد از حادثه ۱۱ سپتامبر با پیمانکاران و شرکتهای متعددی در بخش خصوصی کار میکند. سیا علاقمند بوده بفهمد که حکومت ایران در هنگام مواجهه با تحریمهای تجاری چه اقداماتی را برای انجام مبادلات مالی در نظر میگیرد. اما پروژه شامل مبادلات اقتصاد زیرزمینی در چندین کشور از جمله ونزوئلا بوده است.
بنابراین لوینسون ماموریت مییابد در این زمینه و همچنین کشف اطلاعاتی که باعث رسوایی مقامات مسوول ایران میشود تحقیق نماید. در این میان سیا علاقمند به بررسی اموال ادعایی هاشمی رفسنجانی در خارج از ایران بوده است.
این موضوع برای شرکتهای حقوقی در دنیا نیز جالب است چون با توجه به اتهاماتی که در سطح بینالمللی برای رییس مجمع تشخیص مصلحت نظام وجود دارد، دستیابی به اموال احتمالی مزایای هنگفتی برای شرکتهای حقوقی و برخی از افراد حقیقی و حقوقی دارد.
لوینسون با توجه به ویژگیهای شخصیتیاش با علاقه و شور زیاد پیگیر این پرونده میشود. او در طول مدت نه ماه از آغاز پروژه گزارشهای زیادی را میفرستد. بعدها مامورین ارشد سیا اعلام کردند گزارشهای وی ارزش اطلاعاتی نداشته است. اما رابط وی در سیا از وی حمایت میکرده و مدعی بوده مسوولین بخشش خیلی نسبت به گزارشهای وی مشتاق بودهاند. بر مبنای برخی از گزارشها، نبود قوانین روشن در سیا و رقابت بین بخشهای تحلیلی و عملیات مخفی باعث شده تا لوینسون با فراغت خاطر حوزه فعالیتهایش را گسترش دهد.
لوینسون تقریبا چیزی در مورد ایران نمیدانست از اینرو از کمک یک دوست روزنامهنگار قدیمی استفاده میکند. ایرا سیلورمن تهیه کننده سابق برنامههای جنایی در شبکه انبیسی است. او زمانی که در انبیسی کار میکرد و برنامه داشت از اطلاعات و مشاوره لوینسون استفاده میکرد. او چندین سفر به ایران کرده بود و با داوود صلاحالدین (آمریکایی پناهنده به ایران بعد از ترور وابسته مطبوعاتی سابق سفارت ایران در واشنگتن دیسی) آشنا شده بود. وی لوینسون و صلاحالدین را از طریق تماس تلفنی به هم مرتبط میسازد. لوینسون تصمیم میگیرد ارتباطش با صلاحالدین را از تماسهای تلفنی ارتقا دهد.
لوینسون با هدف تحقیق در مورد اموال ادعایی رفسنجانی در کانادا درسال ۲۰۰۷ به تورنتو سفر میکند. او از طریق یک تاجر متولد لیتوانی به نام بوریس بریشتن [وهمچنین معرفی از سوی نهادهایی دیگر] با چند ایرانی ملاقات میکند. دو نفر از افراد ایرانی مقیم کانادا که تمایل به افشای نامشان ندارند پذیرفتند که با لوینسون دیدار داشتهاند و او به دنبال رد پای سرمایههای احتمالی رفسنجانی در کانادا بوده است. یکی از این دیدارها در محل یک وکیل در تورنتو انجام گرفته است.
بریشتن از دید دستگاه امنیتی آمریکا مرتبط با باندهای تبهکاری سازمان یافته بوده و مجوز ورود به خاک آمریکا را نداشته است. او متهم به میزبانی یک نشست مهم مافیای روس در دهه هشتاد میلادی است. اما وی اتهامات را رد میکند. لوینسون به وی پیشنهاد میکند در ازای تلاش وی برای حل مشکل سفر به آمریکا، دسترسی به اطلاعات محرمانه در ایران را برای وی میسر گرداند. او ترتیب ملاقات وی با دو ایرانی در استانبول را میدهد. آنها خواستار خرید اقلام حساس بودند که ممکن است مورد تحریم واقع شوند و در عوض پیشنهاد فروش نفت با تخفیف را میدهند.
لوینسون راضی ملاقات را ترک میکند و طی نامه الکترونیکی به دوستش در سیا خبر از یک معامله بزرگ میدهد. اما بودجهاش تمام شده بود. جابلونسکی ضمن ابراز خوشحالی از کانال ارتباطی که وی با ایران پیدا کرده، میگوید موقتا بودجهای در کار نیست و لویسنون باید صبر کند. اما تاکید میکند که مسوولین مربوطه در سیا نسبت به کار وی هیجانزده هستند.
ماموران ایرانی لوینسون را دستگیر کردند، اما…
پرس تی وی همزمان با مفقود شدن لوینسون اعلام کرد که او در اولین ساعات ۹ مارس ۲۰۰۷ در اختیار نیرو های امنیتی ایران بوده است اما این خبر به سرعت برداشته شد. این موضوع سرنخی برای چگونگی بازداشت لوینسون است.
لوینسون علی رغم وقفه در دریافت منابع مالی ارسال گزارش برای سیا را ادامه میدهد. در فوریه ۲۰۰۷ او طی نامه الکترونیکی به جابلونسکی اطلاع میدهد که برای چند کار غیر مرتبط و از جمله پیگیری قاچاق سیگار در دوبی است. اما احتمالا دیداری به زودی در جزایر اطراف با فردی در خصوص پول شویی در ایران خواهد داشت. این ایمیل مستند ادعایی است که معتقد است سیا خبر داشته وی به جزیره کیش سفر میکند وبا عدم مخالفت تلویحا با این سفر همراهی کرده است. اما جابلونسکی این ادعا را رد مینماید و میگوید در خصوص سفر به کیش وی اطلاعی نداشته و از ناحیه سیا نیز چنین قراری نبوده است. سیلورمن هماهنگی ملاقات بین وی و صلاحالدین را انجام میدهد و به لوینسون اطلاع میدهد که بر اساس ارزیابی صلاح الدین خطری آنها را تهدید نمیکند و قرار میشود همدیگر را در لابی هتل مریم کیش ملاقات نمایند. لوینسون با اطمینان خاطر از دوست روزنامه گارش راهی کیش میشود.او قبل از سفر در نامه الکترونیکی که به دوستش میزند ابراز تعجب میکند از تصمیم خودش که بعد از انجام کار های عجیب و غریب در زندگی اش دیگر در آستانه ۵۹ سالگی با ۷ فرزند و یک زن بی همتا دیگر انجام این کار ها منطقی نیست. ولی لوینسون علی رغم تردیدش تصمیم میگیرد قماری دیگر انجام دهد. او هتلش در دوبی را تحویل نمیدهد و برای یک سفر کوتاه یک روزه برنامه ریزی کرده بود. از آنجاییکه کیش منطقه آزاد است نیازی به ویزا ندارد. بر مبنای گزارش صلاح الدین مامورین پلیس ملاقات آنها را به هم زده و هر دو را دستگیر میکنند. سیلورمن وقتی میبیند از لوینسون خبری نشده است با صلاح الدین تماس میگیرد ابتدا وی میگوید مامورین لوینسون را به فرودگاه بردهاند . سپس بعدا میگوید که لوینسون برای تحقیقات به تهران اعزام شده است و توصیه میکند تا آرام باشد و مسئله بدینترتیب بزودی حل میشود. سیلور من ناراحت است که ارزیابی درستی از داوود صلاح الدین نداشته است و همچنین هرگز باور نمیکرده لوینسون بدون موافقت سیا به ایران سفر کند و برنامهای نیز برای نجات وی در صورت دستگیری وجود نداشته است. صلاح الدین در مصاحبه با نشریه فایننشیال تایمز اظهار داشته است: « ماموران امنيتی رژيم اسلامی به اتاق محل ملاقات ما ریخته و من را بازجویی کردند و درباره گذرنامه ایرانی من پرسیدند و مرا با خود بردند.اما وقتی من پس از بازجویی به هتل باز گشتم، اثری از لوینسون نبود….، آقای رابرت لوینسون که پیشتر مامور FBI بوده، پس از بازنشستگی برای یک شرکت توليد سیگار کار میکرده و برای تحقیق درباره قاچاق سیگار به ایران سفر کرده بود. یکی از ماموران امنيتی به من گفته که آقای لوینسون ایران را ترک کرده است. در حالی که رابرت لوینسون به دعوت من به ایران آمده بود.اما بهرحال به نظر من لوینسون گم و یا ناپدید نشده است». وی در ادامه با احتياط گفت:«از من نخواهید که انگشت اتهام را به سوی کسی دراز کنم اما در ايران کسانی هستند که میدانند که بر سر او چه آمده و در شرايط فعلی دقیقا در کجاست».صلاحالدین در مصاحبه با کریستین مانیتور حرف های متفاوتی زد. او گفت : «وی در جریان ملاقاتی با رابرت لوینسون مامور بازنشسته اف.بی.آی در هتل مریم کیش به تاریخ نهم مارس سال ۲۰۰۷ به همراه لوینسون توسط شش مامور لباس شخصی دستگیر و از لوینسون جدا شده و پس از یک شب بازداشت، زمانی که از مدیر هندی هتل درباره آمریکایی مفقودشده سوال کرد، پاسخ شنید که او رفته است».داوود صلاحالدین ادامه داد: «مدیر هتل چنین گفت و بدون اینکه کلمهای بگوید، به من فهماند که آن مرد به دلخواه خودش نرفته و تحت بازداشت است».صلاحالدین همچنین گفت که معتقد است قرار و مداری پشت پرده میان ایران و آمریکا برای بازگرداندن لوینسون صورت گرفته و تا زمانی که آمریکا بر جاسوس نبودن لوینسون اصرار میکرد، برای ایران سخت بود که اقرار کند او در بازداشت است اما با انتشار اخبار جدید مبنی بر ارتباط آمریکایی مفقود شده با سی.آی.ای، این امر به ایرانیان اجازه میدهد تا دروغهای خود را در سالهای اخیر توجیه کنند چرا که آنها یک جاسوس واقعی را بازداشت کردهاند.محمد حسین آقاسی وکیل مدافع خانواده لوینسون در این باره اظهار میدارد: «من با اين آمريکايی (داوود صلاحالدین) ملاقات کردم، او را به جايی در تهران دعوت کردم. چون خود اين فرد در نزديکی تهران زندگی میکند. طی اين ملاقات من متوجه شدم که اين شخص مطالبی را بر خلاف واقعيت مطرح میکند. بعد، من درباره صحبتهای ايشان هم در جزيره کيش و هم در تهران تحقيق کردم و به اين نتيجه رسيدم که او دروغ میگويد. البته اين شخص من را نيز به طور غيرمستقيم تهديد می کرد.»صلاح الدین در سال ۲۰۱۰ نیز با فاکس نیوز مصاحبه کرد و چنین گفت : «لوینسون از بیماریهای گوناگون رنج میبرد و بعید است فردی در وضعیت او که در ۵۹ سالگی ناگهان به زندان میافتد زنده بماند»پرس تی وی در درست همزمان با مفقود شدن لوینسون خبری کار کرد که او در اولین ساعات ۹ مارس ۲۰۰۷ در اختیار نیرو های امنیتی ایران بوده است اما این خبر به سرعت برداشته شد. با توجه به رابطه نزدیک پرس تی وی با حکومت، این موضوع سرنخی برای چگونگی بازداشت لوینسون است. مسوولین سیا تصمیم میگیرند موضوع را علنی نکنند. اما افراد مربوط به لوینسون به خاطر سوء عملکرد مواخذه میشوند و به آنها گفته میشود بین دو راه اخراج واستعفا یکی را انتخاب کنند. دو نفر میپذیرند استعفا دهند. اما جابلونسکی نمیپذیرد و مجبور به ترک کارش میشود. وی مدعی است بازجویان سیا وی را به همدستی در ربایش لوینسون متهم کردند. او البته از سیا شکایت کرده است. سیا رسما از خانواده لوینسون معذرت خواهی میکند و همچنین میگوید حضار است مبلغ دو نیم میلیون دلار به انها غرامت بپردازد. اما سیا توجه زیادی به این پرونده نشان نمیدهد و تا کنون حاضر به معامله نشده است. اف بی آی چند سال پیش جایزه یک میلیون دلاری برای پیدا کردن لوینسون گذاشت. وزارت خارجه آمریکا نیز فعال بوده است. خانواده لوینسون رفتار محتاطانهای داشتهاند. آنها به ایران هم سفر کردند. در این مدت فقط عکس ها و یک فیلم از لوینسون برای آنها ارسال شده است. وی در فیلم که آشکارا با چهره قبل از مفقود شدن وی متفاوت است ، لباسی شبیه اسیران گوانتانامو پوشیده است و نوشته هایی بر روی سینه اش نصب است که خواهان پیگیری دولت آمریکا است . فیلم از پاکستان ارسال شده بود. گفته میشود تماس هایی بین مقامهای امنیتی ایرانی و آمریکایی برقرار شده است. مقامات ایران گفته بودند یک گروه تند رو لوینسون را بازداشت کرده و علی رغم درگیری مامورین انتظامی ایران با آنها، او را به خاک افغانستان بردهاند. ادعایی که مسئولین سیا نپذیرفتند و حتی اظهار نگرانی کردند که مبادا این حرف مقدمه کشتن لوینسون باشد. مسوولین وزارت خارجه آمریکا مدعی هستند که منابعی در دست دارند که لوینسون در جنوب غربی آسیا است. اما به نظر میرسد این حرف درست نیست و بیشتر بهانهای بوده تا گروگان گیرها، لوینسون را بدون مشکل رها کنند.دولت ایران تا کنون نپذیرفته است که اطلاعی از لوینسون دارد. اما در عین حا آمادگی خود ر ابرای حل مساله اعلام کرده است. خانواده لوینسون به ایران سفر کردند. احمدینژاد و روحانی در پاسخ به خبرنگاران آمریکایی از سرنوشت و وضعیت لوینسون ابراز بی اطلاعی کردند. ایرج مصداقی مدعی است مسعود شیخ الاسلام از چهره های انتظامی و امنیتی که در آن دوران رئیس سازمان دخانیات بود ،طرح دستگیری لوینسون در واکنش به گم شدن علیرضا عسگری معاونت اسبق ورازت دفاع را اجرا کرده است. وی نتیجه گیری میکند که لوینسون به احتمال زیاد مرده است. اما از آنجاییکه مصداقی منابعش را مطرح نکرده است لذا راست آزمایی ادعای فوق ممکن نیست. خانواده لوینسون امیدوار هستند که رئیس جمهور شدن روحانی و توافق موقت هستهای بین ایران و آمریکا مشکل را حل نماید. اوباما در تماس تلفنی با روحانی ، موضوع آزادی لوینسون را مطرح کرده بود. در عین حال خانواده لوینسون با صدور بیانیهای از بخشی از دولت آمریکا تشکر کرده و بخش دیگری را به دلیل بی توجهی و کم کاری مورد انتقاد قرار دادهاند. میتوان نتیجه گرفت موضوع انتقاد آنها نهادهای امنیتی هستند.
کیش وصلاحالدین: تله و طعمه برای لوینسون؟
بلندپروازی لوینسون و آمادگی وی برای خطر پذیری کار دستش داد. از سوی دیگر، داوود صلاحالدین یکی از متغیرهای مهم معادله گم شدن لوینسون است. او فرد قابل اعتمادی نیست.
آیا راز سر به مهر لوینسون در آستانه هفت سالگی مفقود شدنش باز میشود؟ بر اساس اطلاعات منتشر شده موضوع هنوز پیچیده است. اما ممکن است در پشت پرده اتفاقاتی در جریان است و یا مذاکراتی انجام میشود که منجر به نتایج غیر منتظره شود. اما این مساله فقط یک ادعا است.
در ادامه نکاتی که در روشن شدن وضعیت لوینسون مهم هستند تشریح میشود.
بلندپروازی، بیاحتیاطی و انگیزههای شخصی لوینسون
همانگونه که در قسمتهای قبلی توضیح داده شد بلندپروازی لوینسون و آمادگی وی برای خطر پذیری کار دستش داد. انگیزههای فردی وی، هم انجام کارهای خارقالعاده در فعالیتهای امنیتی و تجسسی بود و هم کسب در آمد و ایجاد فرصتهای ویژه مالی را نیز تعقیب مینمود. لوینسون اگر به سلامت از دیدار با صلاحالدین بر میگشت آنگاه احتمال اینکه بتواند قرار دادهای تازه و هنگفتی با سیا و شرکتهای خصوصی منعقد نماید محتمل بود.
اما لوینسون بی احتیاطی خرج داد و ریسک قمار وی بالا بود. وی آنچنان از بازگشت بی خطر خود مطمئن بود که از سیا تقاضای پشتیبانی و در نظر گرفتن راهکارهای بازدارنده در صورت گرفتاری نکرد. البته شاید او روی اطمینان سیلورمن به صلاحالدین دست به چنین خطری زد. اگر چه با توجه به تجربه وی باور چنین امری راحت نیست. در عین حال ممکن است حضور وی در کیش با ملاقاتی که با دو ایرانی در استانبول انجام داده بود ارتباط داشته باشد. مساله تحقیق پیرامون قاچاق سیگار هدف اصلی وی از سفر به ایران نبوده است.
اما برخی از گزارشها حاکی است برخی از افراد منسوب به رفسنجانی در حوزه قاچاق سیگار در ایران فعال هستند. ایران یکی از بزرگترین بازارهای سیگار قاچاق را دارد و در حدود سی درصد سیگار مصرفی از طریق غیر قانونی وارد کشور میشود. در سطح اطلاعاتی که فعلا موجود است امکان راست آزمایی در خصوص دست داشتن خواهر زادههای رفسنجانی [مرتبط با بنیاد تعاون سپاه در کنار فعالیتهای محسن رضایی] در بازار سیاه سیگار وجود ندارد و این مساله فعلا در حد یک اتهام است.
ارزش اطلاعاتی پایین لوینسون
رصد شناسی رفتار سیا از هنگام مفقود شدن لوینسون نشان میدهد از دید مشهور ترین سازمان اطلاعاتی امریکا،لوینسون ارزش اطلاعاتی خاصی ندارد که برای آزادی وی دست به عملیاتهای خاص بزند. حتی حاضر نیست در این خصوص مبادله اطلاعاتی انجام دهد. لوینسون سابقه کار در سیا ندارد. او در قالب شرکت خصوصی اش با سیا قرار داد داشته است. حتی قرار داد وی آن قدر اهمیت نداشته است تا موقتا بودجهای در اختیار وی داده شود تا کارهای اطلاعاتی اش دچار وقفه نگردد.
نوع پروژههایی که برای سیا انجام میداده است از جنس جمع آوری اخبار و تجزیه و تحلیل اطلاعات بوده است. او قرار نبوده در بخش عملیاتهای مخفی اطلاعاتی کرای انجام دهد. در صورتی که سفرش به کیش از این جنس است. لوینسون به لحاظ فنی نمیتوانسته است وارد فعالیتهای محرمانه اطلاعاتنی شود. وی در فیلم مستندی در خصوص مافیای روسیه حضور داشته و این فیلم قبل از سفر وی به کیش به صورت عمومی پخش شده است. در بخشی از فیلم از وی به عنوان مامور سابق اف بی آی یاد میشود. همچنین او با دو نفر ایرانی در استانبول پیشتر ملاقات کرده بود. علی القاعده آنها به دنبال شناسایی چهره اصلی وی میرفتند. از انجاییکه آنان وعده فروش نفت با تخفیف داده بودند لذا یا مستقیما و یا غیر مستقیم با محافل قدرت در ایران در ارتباط بودند. بر اساس شنیدههای قابل اعتنا سپاه در فروش قاچاقی و غیر قانونی نفت در ایران دست دارد و در مقطعی نیز در فروش غیر قانونی نفت عراق فعال بود. از اینرو میتوان حدس زد که آن دو نفر به نوعی با نیروهای سپاه در ارتباط بوده اند. بنابراین با توجه به این مسائل احراز هویت لوینسون راحت بوده و در عین حال طعمهای دلچسب برای سیستم امنیتی ایران به نظر میرسیده است. اما ماجرای لوینسون رسوایی در سیا بوجود آورده و پرده از مشکلا ت تصمیم گیری در سطوح میانی و پایینی آن کنار زد.
نقش احتمالی حکومت ایران
حکومت ایران از ابتدا منکر هر گونه اطلاعی از لوینسون بوده است. در عین حال برای کمک ابراز آمادگی کرده است. همچنین مرتب از دولت آمریکا خواسته است تا ماموریت لوینسون را افشا نماید. اما قرائنی وجود دارد که انگشت اتهام را به طرف حکومت ایران دراز مینماید. اگر چه هنوز این ادعا قطعیت ندارد.
گروههای شبه نظامی و اسلامگرای منطقه برای افرادی مانند لوینسون تمایل ندارند تا موضوع گروگانگیری به درازا بکشد. معمولا در کوتاه مدت و یا حداکثر میان مدت موضوع را چه از طریق معامله وبده و بستان و یا قتل سوژه فیصله میبخشند.
از سوی دیگر در سفر لوینسون به کیش تشکیکی وجود ندارد. در جزیره کیش غیر از نیروهای اطلاعاتی و انتظامی ایران وبخصوص سپاه، هیچ نیروی دیگری نمیتواند فعالیت کند. تا الان سابقه نداشته است در آن مناطق گروههای خارجی بتوانند دست به گروگانگیری بزنند. همچنین نوع ارسال فیلم و عکسها به گونهای بوده است که با استفاده از پیچیده ترین روشهای رد گیری نیز قابل تعقیب نبوده است. این امر نشان از حرفهای بودن کار گروگانگیرها دارد. اما در صورتی که این کار توسط حکومت ایران انجام شده باشد انگیزه چیست؟
معمولا دولتهایی که در رویارویی با آمریکا هستند همیشه از مامورین وابسته به نهادهای اطلاعاتی آمریکا به عنوان طعمه استفاده میکنند. درآن مقطع چیزی از گم شدن علیرضا عسگری معاون سابق وزارت دفاع نمیگذشت. بازگرداندن عسگری برای حکومت خیلی مهم بود. بنباراین میتوان فرض کرد دستگاه امینتی ایران با گروگان گرفتن لوینسون تقاضاهای امنیتی و اطلاعاتی از آمریکا داشته است که تا کنون اجابت نشده و موضوع معطل مانده است. آنها گمان کردهاند او مامور عالی رتبهای است و لذا میتوانند معامله بزرگی را سامان بدهند. جهتگیری پلاکاردهایی که بر روی سینه لوینسون نصب شده بود همه متمرکز بر سرزنش بی اعتنایی دولت آمریکا است. در یکی از آنها به دولت آمریکا گفته شده بود آیا شما نمیتوانید کاری کنید یا نمیخواهید کاری بکنید؟ مخاطب خاص پلاکاردها دستگاه اطلاعاتی آمریکا است تا متوجه پیام شود. قرائن محکم تری وجود دارد که نشان میدهد لوینسون زنده است اما بعید است او در داخل خاک ایران باشد. نیروهای نظامی و اطلاعاتی ایران توانایی مخفی نگاه داشتن افراد در مطنقه و بخصوص در افغانستان و پاکستان را دارند. برخی از گزارشها مدعی هستند وی پیش گروه گلبدین حکمتیار است. اما اگر این ادعا درست باشد وی امانت حکومت در دست او است.
نقش داوود صلاحالدین
داوود صلاحالدین یکی از متغیرهای مهم معادله گم شدن لوینسون است. او فرد قابل اعتمادی نیست. حرفهایی که تا کنون پیرامون ملاقاتش با لوینسون زده است، ناسازگار است. ممکن است او در جریان دستگیری لوینسون بوده است اما در عین حال بررسی مواضع وی نشان میدهد احتمال اینکه وی در جریان پروژه گروگانگیری نبوده باشد، بیشتر است. علی القاعده دستگاه امنیتی ایران وی را تحت مراقبت دارد و تماسهای تلفنی و رفت و آمد وی تحت کنترل است. قرار گذاشتن با صلاحالدین در داخل خاک ایران بدون اطلاع نیروهای اطلاعاتی کار پر خطر و ساده لوحانهای بوده است. اما صلاحالدین از آغاز تا به امروز میگوید لوینسون توسط حکومت ایران بازداشت شده است. این سخنان با مواضع حکومت تعارض دارد. سیا و نیروهای اطلاعاتی آمریکا در مقطعی به دنبال دزدیدن وی از ایران بودند. از اینرو وی با صلاحدید حکومت تصمیم گرفت تا نسبت به ترددهای خارجیاش مراقب باشد. ولی از دهه ۹۰ به این طرف وی اهمیتش را برای آمریکاییها از دست داده است. برخی از منابع نیز مدعی هستند وی تماس هایی برای بازگشت به خاک آمریکا داشته است. امکان تایید این ادعا وجود ندارد. سخنان تند صلاحالدین در خصوص فساد در مقامات عالی رتبه ایران و بهخصوص رفسنجانی نیز موضوع مهمی است. حرفهای وی در مورد رفسنجانی سنخیتی با مواضع بخش تند روی حکومت دارد. بنابراین اگر وی با دستگاه امنیتی ایران که در زمان فوق کاملا با بخشهای تند رو همسو بود، هماهنگ بود آنها مشکلی بر روی افشاگری نسبت به اموال احتمالی رفسنجانی در کانادا نداشتند. صلاحالدین همچنین مدعی است صحبتهای وی و لوینسون صرفا بر روی موضوع سیگارهای قاچاق بوده است.
جایزه یک میلیون دلاری
معمولا وقتی نیروهای اطلاعاتی و انتظاماتی جایزهای برای کشف موضوعی اختصاص میدهند که تا حدودی مطمئن باشند که نزدیک به دستیابی به سوژه مورد نظر هستند. بنابراین اعلام این جایزه و تبلیغ گسترده آن در افغانستان سویه مبهم فعالیت و یا ناکامی احتمالی نهادهای اطلاعاتی آمریکا را نشان میدهد.
در یکی از تلاشهای ناموفق، افبیآی متوسل به یک تاجر ثروتمند روسی به نام الگ درپیسک میشوند. وی با ایران فعالیت اقتصادی دارد. او مدعی میشود که با فردی از خانواده خامنهای مذاکره کرده و او در ازاء دریافت مبلغ هنگفتی قول آزادی لوینسون را داده است. افبیآی آنقدر مطمئن شده بودند که به همسر لوینسون میگویند منتظر تماس تلفنی شوهرش باشد. اما چنین وعدهای هرگز رخ نمیدهد. این اتفاق میتواند با اعلام جایزه فوق در ارتباط باشد.
بدینترتیب سرنوشت لوینسون زمانی معلوم میشود که فعل و انفعالهای اطلاعاتی پشت پرده به جایی برسد. اگر سیا به رویه کنونی خود ادامه دهد، عملا راهی برای گروگانگیرها نمیماند. بعید به نظر میررسد وضعیت کشدار کنونی ادامه پیدا کند.
انتشار اخبار همکاری وی با سیا و فعالیتهای جاسوسی وضعیت وی را تا حدی بغرنج تر میسازد. از یک طرف گروگانگیرها بهای بیشتری برای آزادی وی طلب میکنند. اگر این کار توسط حکومت ایران انجام شده باشد اعلام جاسوسی وی تا زمانی که سیا رسما مسوولیت کارهای وی را نپذیرد تغییری در وضعیت ایجاد نمیکند. همچنین افشای جاسوسی دلیل نمیشود تا حکومت موضعش را تغییر داده و رسما بپذیرد لوینسون را بازداشت کرده است. پذیرش مسئولیت جاسوسی از سوی سیا نیز تبعات منفی برای دولت آمریک دارد. ضمن اینکه سیا مدعی است لوینسون مامور و نیروی رسمی آنها نبوده است.
نا امیدی از امکان انجام معامله اطلاعاتی دیگر فاکتور تعیین کننده است. کاهش تنش بین ایران و آمریکا نیز فضا ر ابرای پیدا شدن لوینسون مساعد کرده است. اما ممکن است بن بست کنونی برای مدت دیگری نیز ادامه پیدا کند. او فرد بیماری است و همچنین باید مرتب انسولین بزند. این فاکتور به ضرر گروگانگیرها عمل میکند و ریسک نگهداری وی بیش از مدت طولانی کنونی را پر خطر میسازد. اما لوینسون همانطور که ناگهانی گم شد و اسمش در دنیا پخش شد، رهاییاش نیز وضعیت مشابهی خواهد داشت.
پیام برای این مطلب مسدود شده.