سال ۲۰۱۳: سالی با چهار فصل برای ایران
رادیوفردا: توسط جلیل روشندل
در آخرین هفتههای سال۲۰۱۲ کنکاش ایران با آژانس انرژی هستهای بر سر برنامه غنیسازی اورانیوم و افزایش ظرفیت سایت فوردو لاینحل به سال بعد کشانده شد. فصل بهار ۲۰۱۳ برای ایران نه تنها فصل رویش جوانهها، بلکه آغاز رویش نگرانیها و تهدیدهای حیاتی بود.
انتخابات ریاست جمهوری، مشکل مزمن برنامه هستهای، تحریمهای بیامان و فلجکننده اقتصادی، تهدید و خطر حمله نظامی اسرائیل. مشکلات فزاینده و نارضایتیهای داخلی، مسائل مربوط به آخرین ماههای ریاست جمهوری رو به زوال محمود احمدینژاد از یک طرف، سرخوردگی و ناامیدی جوانان نسبت به آینده خود و مملکت از سویی دیگر کوهی از مشکلات را تشکیل میداد که جمهوری اسلامی برای اغلب آنان پاسخ فوری نداشت.
در عرصه منطقهای صرف نظر از درگیریهای گاه و بیگاه در مرزهای پاکستان و افغانستان، کشتار زوار ایرانی عازم زیارت به شهرهای مذهبی عراق و حتی کشتار شیعیان عراق توسط گروههای افراطی سنی در لیست مسائل مهم امنیتی و استراتژیک ایران قرار میگرفت. از سوی دیگر حمایت بی قید و شرط از سوریه و حزبالله لبنان هزینههای سیاسی و بینالمللی برای ایران را افزایش داده بود و با چرخش حوادث سوریه ایران مترصد بود جایگاه خود را به عنوان بخشی از مسئله تبدیل به بخشی از راه حل کند.
در ژانویه ۲۰۱۳ ایران به آژانس بینالمللی انرژی هستهای اطلاع میدهد که مصمم است ظرفیت غنیسازی را در سایت نطنز بهبود بخشیده و افزایش دهد. اگرچه این فعالیتها تحت نظارت آژانس صورت میگیرد، هر گونه فعالیت در جهت بهینه سازی معمولا با بیاعتمادی جامعه بینالملل مواجه شده و به عنوان گامی در جهت دستیابی به مواد قابل مصرف درساخت بمب اتمی تعبیر میشود. در ماه آوریل به فاصله کوتاهی پس از این که مذاکرات ایران با غرب در قزاقستان بینتیجه رها میشود، ایران اعلام میکند که عملیات استخراج اورانیوم از معادن طبیعی و به عملآوری آن را به موازات افزایش ظرفیت تولید اورانیوم غنیشده آغاز کرده است. معمولا جنبههای تحریککننده این گونه اقدامات بیش از دستاوردهای حقیقی آن است. در این برهه از زمان رقابتهای انتخاباتی موجب کندتر شدن امور مربوط به برنامه اتمی شده و حتی در سطح بینالمللی کشورهای غربی با این حساب که با دولت در حال زوال احمدینژاد نمیتوان مذاکره کرد هر گونه گفتوگو با ایران را موکول به تعیین سرنوشت انتخابات میکنند.
نمیتوان گفت که سیاست خارجی روحانی ادامه سیاست داخلی است، چرا که وی در باب سیاست خارجی با دست بازتری عمل میکند در حالی که در سیاست داخلی اصولگرایان همچنان مواضع حیاتی را در دست دارند.
ناگهان در میانه رقابتهای انتخاباتی بهار ۲۰۱۳، در حالی که ایران فاقد حزب رسمی سیاسی است از وسط جاروجنجالهای جناحی نام حسن روحانی مطرح شده و در زمانی کوتاه حمایت اکثر جناحها از جمله اصلاحطلبان را به دست میآورد. به نظر میرسد در سطح حاکمیت چرخشی به سمت اصلاحطلبان متمایل به مرکز و ملایم صورت گرفته باشد. رفسنجانی و تا حدودی خاتمی امکان سخن گفتن پیدا میکنند، ولی معلوم است که سیستم اجازه نخواهد داد کاندیدای ریاست جمهوری بشوند. در آخرین روزهای پیش از رایگیری اظهارات رهبری مبنی بر این که «اگر با جمهوری اسلامی مخالف هستید، بیایید به کشورتان رأی بدهید» به طور غیرمستقیم وجود اپوزیسیون ناراضی از سیستم را مورد تائید قرار داده و موجب افزایش درصد رایدهندگان میشود. در نتیجه حسن روحانی بر رقبای خود پیروز و در دور اول به عنوان رئیس جمهور ایران انتخاب میگردد. روحانی یک اصلاحطلب به سبک محمد خاتمی نیست، ولی از حمایت خاتمی و هاشمی رفسنجانی برخوردار است.
تابستان ۲۰۱۳ صرف یارگیری و عبوراز موانع پارلمانی و اخذ حمایت برای تشکیل دولت جدید میشود که تقریبا با کمترین فوت وقت به فکر ایجاد تحولات بنیادین در سیاست خارجی است. تمرکز دولت استفاده از فرصتهای موجود برای نجات و ترمیم اقتصاد تقریبا ورشکسته و بهجامانده از دوران احمدینژاد و در عین حال دور کردن تهدیدهای فزایندهای است که ایران را هدف قرار دادهاند. علیرغم شعارهای انتخاباتی انتظار مشاهده و تحقق تحولات سریع و چشمگیر در عرصه سیاست داخلی را نباید داشت. اگرچه شیوه عملیاتی دولت حسن روحانی با نظریههای شناخته شده در روابط بینالملل چندان همخوانی ندارد و مثلا نمیتوان گفت که سیاست خارجی روحانی ادامه سیاست داخلی است، چرا که وی در باب سیاست خارجی با دست بازتری عمل میکند در حالی که در سیاست داخلی اصولگرایان همچنان مواضع حیاتی را در دست دارند. اما هرچه هست روحانی موفق میشود در عرصه سیاست خارجی علیرغم سنگاندازیهای داخلی گامهای مثبتی بردارد.
تیم وزارت خارجه روحانی با آگاهی از تهدیدات حیاتی و فوری که متوجه کشور است خیلی سریع دست به کار میشود تا اصلاحاتی موردی در سیاست خارجی انجام بدهد. این اصلاحات با توجه به تخریب دیپلماتیک دوران احمدینژاد فوری و ضروری است و قبل از هر چیز ضرورت حل و فصل پرونده اتمی ایران و تامین اعتماد جامعه بینالملل محسوس است. همین الزامات موجب میشود که روحانی (طبعا با حمایت رهبری) از وجود یکی از معدود دیپلماتهای ورزیده که داخل سیستم باقیمانده است، یعنی محمدجواد ظریف، استفاده کرده و وزارت امور خارجه را سر و سامانی بدهد. به موازات آن ماموریت مذاکرات اتمی از شورای امنیت به وزارت خارجه منتقل و شخص ظریف تیم مذاکرهکننده خود را تشکیل داده و با سرعت وارد مذاکره با اتحادیه اروپا و آمریکا شده و نهایتا در اواسط پاییز ۲۰۱۳ پس از سه دور مذاکره مستقیم در بالاترین سطح دیپلماتیک موفق به امضای توافقنامه هستهای ژنو با گروه موسوم به ۵+۱ (آمریکا، بریتانیا، روسیه، چین، فرانسه و آلمان) میشود.
اگرچه این توافقنامه فقط چارچوب همکاری را در آینده ترسیم میکند، امضای آن برای ایران امتیازات اقتصادی قابل ملاحظهای را به همراه داشته و در مقابل هم موجب شده است ایران اقدامات مربوط به غنیسازی اورانیوم در سطح ۲۰ درصد را متوقف و در حد ۵ درصد محدود کند.
اگرچه این توافقنامه فقط چارچوب همکاری را در آینده ترسیم میکند، امضای آن برای ایران امتیازات اقتصادی قابل ملاحظهای را به همراه داشته و در مقابل هم موجب شده است ایران اقدامات مربوط به غنیسازی اورانیوم در سطح ۲۰ درصد را متوقف و در حد ۵ درصد محدود کند. خود این امر دستاورد مهمی برای غرب و نشانه همکاری ایران تلقی میشود.
از ویژگیهای این توافق امکان دسترسی بیشتر بازرسان سازمان ملل به سایتهای اتمی ایران و همچنین امکان دستیابی ایران به بخش محدودی از منابع مالی (حدودهفت میلیارد دلار) است که به خاطر تحریمهای فلجکننده اقتصادی از آن محروم شده بود. ماهیتاً در مراحل اجرایی توافق میتوان امیدوار بود که بخش عمدهای از تحریمها خاتمه یابد، هر چند که بعضی کارشناسان معتقدند در مراحل بعدی طرح مسائلی غیر از مسئله اتمی، مانند نقش منطقهای ایران، میتواند رسیدن به توافقهای بیشتر را مشکلتر کند. در روزهای آخر سال ۲۰۱۳ نشانههایی وجود دارد که میتوان آن را به عنوان آگاهی ایران از این نقطهضعف تلقی کرد. مثلا ایران از طریق روسیه و بان گی مون دبیرکل سازمان ملل میخواهد جایگاهی در کنفرانس آتی سوریه و غرب که قرار است در اواخر ژانویه در سوئیس برگزار شود به خود اختصاص بدهد. هم ایران و هم روسیه اعتقاد دارند که ایران میتواند نقش سازندهای در مذاکرات داشته باشد. اما آیا غرب و مخالفین بشار اسد با این تقاضا موافقت خواهد کرد چیزی است که باید تا چند روز آینده روشن شود.
مذاکرات ژنو فرصتی فراهم کرد تا وزرای خارجه ایران و ایالات متحده پس از حدود ۳۴ سال در کنار هم بنشینند، به هم لبخند بزنند، و به دفعات با همدیگر بحث و گفتوگو کنند و سپس دست همدیگر را بفشارند و تا ملاقاتی دیگر از هم خداحافظی کنند. از نتایج فرعیتر ملاقاتها این بود که وزرای خارجه ایران و بریتانیا در جهت اعاده روابط دیپلماتیک بین دو کشور مذاکره کنند. رابطه دو کشور پس از اشغال و تخریب سفارت انگلیس در تهران به کلی متوقف شده بود در حالی که اکنون دو طرف نسبت به تعیین و اعزام «کاردار غیرمقیم» به کشورهای یکدیگر توافق کردهاند.
با امضای توافقنامه ژنو تاثیرات اقتصادی مختصری هم در ایران مشاهده شده که برخی از آن عبارت است از افزایش مختصر نرخ برابری ریال ایران در مقابل ارزهای عمده خارجی و دلار آمریکا. اگرچه تورم، بیکاری و گرانی همچنان بیداد میکند و تا تحریمها به نحو محسوسی لغو نشود نمیتوان بهبود وضعیت اقتصادی ایران را انتظار داشت.
امضای توافقنامه ژنو زمینههای نویی برای تماس و گفتوگو فراهم کرده است. از جمله احتمال دارد در مورد شهروند گمشده آمریکایی در جزیره کیش، رابرت لوینسون، مذاکراتی بین ایران و آمریکا آغاز شود و سفرهایی در سطوح بالا را به دنبال داشته باشد.
امکان برقراری خط هوایی تجاری بین تهران و نیویورک و گشایش فعالیتهای اتاق بازرگانی که میتواند به معنی تهیه مقدمات برای برقراری روابط تجاری باشد، هرچند که هیچ سخنی از امکان برقراری روابط دیپلماتیک شنیده نشده و به نظر میرسد آن خود یکی از خط قرمزها و نگرانیهای ایران است.
در همین حال در میان کشورهای همسایه واکنشهای ضد و نقیضی در مورد توافقنامه مشاهده شده است. مثلا عربستان سعودی و قطر از حصول توافق بین ایران و آمریکا نگرانیهایی دارند و حتی مدعی شدهاند کشورهای عرب عضو شورای همکاری خلیج فارس باید در مذاکرات حضور داشته باشند. همسایه شمالی، روسیه، در مجموع توافق را فرصتی مناسب برای تقویت روابط خود با ایران میبیند و زیرکانه سعی دارد با حمایت از ایران امکان اعاده روابط تمامعیار با غرب و بهویژه با آمریکا را منتفی سازد. تا زمانی که ایران نتواند رابطهای قابل اعتماد و مبتنی بر تداوم و صمیمیت با غرب برقرار کند احتمالا از روسیه به عنوان یک قدرت عمده جهانی و همسوی با خود استفاده خواهد کرد تا بتواند از فشارهای اروپاییان و آمریکا بکاهد.
سال ۲۰۱۳ برای ایران و ایرانیان از بسیاری جهات سال متفاوتی بود. از منظر سیاستهای داخلی، منطقهای و بینالمللی ایران سالی کامل و با چهار فصل را پشت سر نهاد.
رهیافت روسیه نسبت به مسائل اتمی همراه با احتیاط فراوان است. مثلا روسیه معمولا از تحریمهای یکجانبه غرب علیه ایران حمایت نمیکند، ولی قطعنامههای شورای امنیت علیه ایران را مورد تائید و تصویب قرار میدهد. همین امر نشان میدهد که روسیه به ایران به عنوان یک مشتری نگاه میکند که میتواند در صورت لزوم در جهت اهداف منطقهای و بینالمللی خود از آن استفاده کند. این در شرایطی است که در نبود روابط قابل اعتماد با غرب، ایران هم کم و بیش همین نگرش را نسبت به روسیه دارد.
کمی دورتر از همسایگی مستقیم با ایران، نخست وزیر اسرائیل، بنیامین نتانیاهو، همانند گذشته از هیچ فرصتی برای عمده کردن خطر ایران اتمی کوتاهی نکرده و حتی در اجلاس عمومی سازمان ملل سعی کرد چهره مخوفی از ایران اتمی ترسیم کند. اما کوشش نتانیاهو چندان موفق و اقناعی نبوده است، اگرچه کشور دوست و متحد فرانسه، روند مذاکرات هستهای را برای مدت کوتاهی به تاخیر انداخت، ولی در نهایت توافقنامه با ایران امضا شد. برعکس دوران احمدینژاد، دولت حسن روحانی و وزیر خارجه ایران به دفعات با لحن محترمانهای کلمه «اسرائیل» را به زبان آوردند و تاکید کردند که قصد تولید بمب اتمی ندارند، ولی در مجموع روی خوشی در خصوص هیچ شکلی از روابط با اسرائیل نشان ندادهاند. بنابراین سال ۲۰۱۳ همانند سالهای پیش به روزهای آخرینش نزدیک شد بدون این که در رابطه خصمانه ایران و اسرائیل تحول محسوسی پیش بیاید.
در دو دهه اخیر و بهویژه در دوران محمود احمدینژاد از ادبیاتی غیرمعمول در دیپلماسی برای توصیف اسرائیل استفاده شده است. حتی در خلال مذاکرات با ۵+۱ که مذاکرات به دلیل مداخله فرانسه در جهت طرح نگرانیهای اسرائیل بدون حصول نتیجه متوقف شد، رهبر ایران با استفاده از همان ادبیات به ناسزاگویی علیه اسرائیل پرداخت. رهبران اسرائیل بار دیگر با اشاره به همان سخنان ایران را متهم کردند که قصد نابودی اسرائیل را دارد، در حالی که برخی دیگر اظهارات تند رهبر ایران را به حساب علاقه ایران به امضای قرارداد و واکنشی نسبت به خرابکاری اسرائیل در رسیدن به توافق تعبیر کردند.
سال ۲۰۱۳ برای ایران و ایرانیان از بسیاری جهات سال متفاوتی بود. از منظر سیاستهای داخلی، منطقهای و بینالمللی ایران سالی کامل و با چهار فصل را پشت سر نهاد. در ایران بهار بود؛ پرونده محمود احمدینژاد بسته شد تا جوانه امیدی از آن رشد کند و گل بدهد. آن گاه تابستان آمد و ایران با انتخاب حسن روحانی به ریاست جمهوری فصل تازهای را در حیات سیاسی خود رقم زد. در پاییز توافقنامه اتمی با ۵+۱ به امضا رسید. اما برخلاف سایر فصول زمستان ایران سرد و طولانی بوده است. آزادیها – علیرغم پیشنویس منشور حقوق شهروندی – همچنان محدود و سران جنبش سبز همچنان تا سالی دیگر در حصر خانگی و غیرقانونی باقی ماندهاند. گامهای لرزانی به سوی برقراری رابطه با غرب برداشته شده. هنوز همه چیز شکننده و برگشتپذیر است. باید هرچه زودتر از مرحله شش ماهه و آزمایشی به مرحله عملی و درازمدت انتقال یابد. خنثی کردن فشار اصولگرایان چالش عمدهای است که بر دوش دولت روحانی سنگینی میکند. آیا باید تا بهاری دیگر صبر کرد؟
——————————————————————————–
جلیل روشندل استاد علوم سیاسی و امنیت بینالملل در دانشگاه کارولینای شرقی در آمریکاست. وی در مراکز مطالعاتی مختلفی مانند دانشگاه استنفورد، دوک، یوسیالای و دانشگاه تهران سابقه تدریس و پژوهش داشته است. از وی تالیفات متعددی در زمینه امنیت بینالملل، خاورمیانه، ایران و خلیج فارس منتشر شده است.
پیام برای این مطلب مسدود شده.