وقتی قربانی، از شکایتش از مداح ضارب میگذرد
خودنویس: تحت چه فرایندی فردی که بر روی وی و خانوادهاش اسلحه کشیده شده از مداح هفت تیر کش اظهار رضایت میکند؟ چرا برخی از خانوادههای قربانی، سکوت میکنند یا حتی رضایت میدهند؟
بنا به گزارش سایت پارسینه فردی که پیش از این در پی شکایت از یک مداح در اتوبان بابایی به اتهام تیراندازی از وی شکایت کرده بود در دادسرای ناحیه یک تهران از شکایت خود اعلام گذشت کرده است. این فرد در گفت و گو با پارسینه گفته است «به دلیل تعلقاتی که به اهل بیت دارم و محمود کریمی نیز یکی از مداحان اباعبدالله الحسین است از شکایت خود گذشتم. این جانب ساعتی پیش با حضور در دادسرای ناحیه یک با آقای محمود کریمی دیدار کرده و این اتفاق یک سوءتفاهم بوده است. این جانب با تکذیب تمامی ادعاهای مربوط به این حادثه که بعضا از زبان من نوشته شده بود آن را تکذیب نموده و اعلام میکنم هیچ شکایتی از اقای محمود کریمی نداشته و بدین وسیله رضایت خود را در حضور سرپرست دادسرای ناحیه یک اعلام کردم.» (۲۱ دی ۱۳۹۲) سایتهای طرفدار این مداح حکومتی پیش از این وی را یکی از اراذل و اوباش معرفی کرده بودند. چرا و تحت چه فرایندی فردی که بر روی وی و خانوادهاش اسلحه کشیده شده از هفت تیر کش اظهار رضایت میکند؟ چرا برخی از خانوادههایی که فرزندانشان توسط سازمان سرکوب مضروب، کشته یا شکنجه میشوند سکوت میکنند یا حتی رضایت میدهند؟ چرا این خانوادهها قادر نیستند بدون مشکل بر سر قبر فرزندان خود حاضر شوند؟ آیا اتهامهای گوناگون اعضای سازمان سرکوب مثل قتل، ضرب وجرح، و محاربه که در مورد اسلحه کشی مداح بیت خامنهای به خوبی قابل اطلاق است با رضایت شاکی رفع میشود؟
تقسیم کار درونی سازمان سرکوبدستگاه یا سازمان سرکوب جمهوری اسلامی بخشهای متفاوتی با تقسیم کار مشخص دارد. برخی از نیروهای آن عملیاتیاند: میکشند و میزنند و آتش میزنند و شکنجه میکنند. اگر شکنجهگرند نام مستعار دارند و اگر کشندهاند از صحنه فرار میکنند و دستگاه و سازمانی نیز آنها را تعقیب نمیکند بلکه تشویق میشوند (نگاه کنید به یادداشتهای دختر فروهرها از پروندهی قتل پدر و مادرش).
اما کارهای اینها بدون پیامد نیست. موضوعی که سازمان سرکوب جمهوری اسلامی از سرکوب رژیم شاهنشاهی فرا گرفت این بود که عملیات مابعد سرکوب را نیز طراحی کند تا ظلم شدگان نتوانند بسیج اجتماعی ایجاد کنند و صدایشان را به جامعه با شکایت و عزاداری و مجلس ختم برسانند. به همین خاطر بخشی دیگر از سازمان سرکوب باید کارهای این بخش عملیاتی را رفع و رجوع کند چون در چارچوب دولت جدید دستگاه قضایی و پلیس و رسانهها و قبرستان و مسجد و خیابان و میدان وجود دارند و سروکار معترضان و خانوادهی کشته شدهها یا مرعوب شدگان با آنها میافتد.
همهی بخشهای سازمان سرکوب با سیاستها و ماموریتهای مشخص تحت نظر بیت خامنهای به طور هماهنگ عمل میکنند تا سرکوب را برای حکومت تا هرچه میشود موثرتر و کم هزینه تر سازند. کارهایی که ماشین سرکوب حکومت انجام میدهد پیامدهایی در جامعه دارد: کسی که در پشت ون خفه میشود خانواده و دوست دارد و آنها سر و صدایشان در میآید؛ دانشجویی که در تظاهرات تهران با تیر مستقیم کشته میشود در شهرستان خانواده دارد و آنها حداقل میخواهند فرزندشان را دفن کنند و برایش عزا بگیرند؛ او در تهران نیز دوستانی دارد که تلاش میکنند اعتراض کنند؛ کسی که در خیابان برایش اسلحه میکشند حداقل به سراغ پلیس رفته و شکایت میکند؛ پدری که دخترش را در ساختمان بسیج میکشند بالاخره تلاش میکند اعتراض کند؛ خبرنگاری که در زندان کشته میشود ممکن است در خارج از کشور خانواده داشته باشد و آنها اعتراض کنند و بخواهند جسد مقتول کالبد شکافی شود. همهی اینها باید کنترل شوند.
بخش انتظامی: سیاست تطمیع بخش انتظامی اولین جایی است که افراد رجوع میکنند چون کسی به بسیج و سپاه و وزارت اطلاعات و قوهی قضاییه ابتدائا دسترسی ندارد. پلیس معمولا این ماجرا را دنبال میکند تا این که کسی به آنها تلفن بزند. مثلا وقتی پسر فلاحیان آدم میکشد یا جنازهی مقتولی در بیابان رها میشود خانوادهی مقتول با اولین دستگاهی که سر و کار دارند پلیس است. اما وقتی به فرماندهان پلیس از سوی قدرتمندان حامی سازمان سرکوب تلفن شد آنها تحقیقات پرونده را متوقف میکنند (مثل کشته شدن یک بهایی در بندر عباس) و تلاش میکنند از خانواده رضایت بگیرند. کسانی البته در این میان از سوی سازمان سرکوب واسطگی میکنند و تلاش میکنند با اتکا به مذهب، پول و واسطه قرار دادن افراد صاحب نام یا شناخته شده این رضایت را بگیرند.
بخش رسانهای: روایت سازی و تغییر جای متجاوز و قربانیبخش رسانهای سازمان سرکوب بلافاصله بعد از رسانهای شدن موضوع و طرح آن در رسانههای مخالفان در خارج کشور وارد میشود. این بخش (خواه رادیو و تلیزیون دولتی، خواه روزنامههای کیهان و جوان و رسالت، خواه خبرگزاری فارس و تسنیم، و خواه صدها سایت وابسته به اطلاعات و سپاه) اعلام میکند که فرد کشته شده آدم ما بوده است یا جاسوسی میکرده یا توسط خود مخالفان کشته شده است. تلاش بر این است که علاوه بر روایت قربانیان یک روایت حکومتی نیز ساخته شود تا مخاطبان در صحت اخبار تردید کنند. بعد تلاش میشود قربانی در مقام متجاوز و سرکوب گر و سرکوب گر در مقام قربانی قرار داده شود. به همین ترتیب است که ندا آقا سلطان خود به بازیگر صحنهی قتل خود یا حاج محمود کریمی به قربانی اراذل و ابواش تبدیل میشود.
بخش قضایی: سیاست وقت کشیاگر پرونده به هر علت به دستگاه قضایی فرستاده شود (مثل پروندهی ستار بهشتی یا قتلهای زنجیرهای یا کهریزک) این دستگاه قضایی است که مسوولیت مسکوت گذاشتن یا مالهکشی پرونده را به عهده میگیرد. پرونده به وکیل قربانی داده نمیشود؛ مرتب بررسی آن به تاخیر میافتد؛ به شکایان توصیه میشود رضایت دهند؛ پرونده بایگانی میشود و حتی ممکن است وکیل اگر اصرار به بررسی داشته باشد بازداشت شود. همچنین با تطمیع تلاش میکنند رضایت بگیرند. مقامات جمهوری اسلامی به دریایی از منابع عمومی وصل هستند، مثل پرداختهای تامین اجتماعی به خانوادهی یکی از قربانیان کهریزک (پرداخت ۸۲ میلیون به پدر جوادی فر).
بخش امنیتی: سیاست تهدیدبرنامههای سوگواری و حضور بر سر قبر را با تهدید خانواده (بازداشت یکی دیگر از اعضا یا قتل آنها) کنترل میکنند. در ۳۵ سال گذشته موردی نبوده است که خانوادهی یکی از مقتولان بتواند برای عزیز خود جلسهای را بدون برخورد برگزار کند یا بدون مسئله بر سر قبر عزیر خود حاضر شود یا حتی در خانه مجلسی را بدون مزاحمت نیروهای امنیتی برگزار کند. همهی این کارها صرفا خود به خود یا با حضور خودجوش پیروان ولی فقیه انجام نمیشود بلکه بخشهایی در بسیج و سپاه و وزارت اطلاعات مسوول این کارها هستند. اگر این بخش ها به هر علت معذئریت داشته باشند سازمانهای سایه مثل لشگر عمار وارد ماجرا میشوند.
پیام برای این مطلب مسدود شده.