علل پیروزی مردم اوکراین از دید یک شاهد عینی
خودنویس، رضا شادپی: آزادی ازآن کسانی است که پرچم مبارزه را برای سه ماه تمام در سرمای زمستان رها نمیکنند… برای اعتراض خیابانی، در انتظار تعطیلات تقویم بودن، هنر نیست، نامش را هم نباید جنبش گذاشت، نامش را باید گذاشت تفریح!
این نوشته تماما نظر شخصی نویسنده و تجربه زندگی و مبارزه درکنار آنها است و ممکن است مطابق نظر سایت خودنویس و گردانندگان آن نباشد و صد البته خلاف عقیده توده عظیم خوانندگان آن!
چند روز پیش آقایان مصطفی پورمحمدی و سردار فیروزآبادی نکاتی را درباره تحولات اوکراین اشاره کردند. بهخصوص که آقای پورمحمدی به صراحت گفته بود که نگران نباشید، ملت ایران مانند ملت اوکراین نیست! در تایید فرمایش ایشان، مقاله زیر را نوشتم که به شما خواننده ایرانی ثابت کنم که چرا آقای پورمحمدی شکر میل نفرمودهاند و جدا صحبت کاملا درستی کردهاند!
همچنین، مقالهای خواندم از آقای علی افشاری در سایت خودنویس با این تیتر «درسهای اوکراین برای ایرانیان» که پس از خواندن کل مطلب ایشان، متوجه هیچ درس خاصی نشدم! نوشتهای در متن ایشان توجه مرا جلب کرد: «اینکه چگونه جنبش اجتماعی نیرومندی مانند اوکراین شکل میگیرد و به پیروزی دست پیدا میکند، هنوز نامشخص است. دانشمندان علم سیاسی نتوانستهاند از این پدیده شورانگیز رمز گشایی کنند.»
علت شکلگیری و پیروزی جنبش اوکراینیها آنقدر ساده است که علیرغم اینکه بهقول آقای افشاری دانشمندان! علم سیاسی هنوز نتوانستهاند از این پدیده رمزگشایی! کنند، منِ نوعیِ فارق از سواد سیاسی و حتی دیپلم متوسطه! فقط با چند سال زندگی در بین این مردم و بودن در کنار آنها در تجمعاتشان، توانستم کشف رمز کنم!
آقای افشاری! مسلما با نشستن در آنسوی دنیا روی مبل گرم و نوشته مقالهای که تیترش «درسهای اوکراین برای ایرانیان» است ولی در کل مطلب هیچ درسی و روشی ذکر نمیشود، باعث درک صحیح از چرایی پیروزی اوکراینیها برای ایرانیان نمیشود. همچنین اگر هیچ دانشمند علوم سیاسیای نتوانسته از موفقیت اوکراینیها کشف رمز کند، پس شما چگونه درسهایی از جنبش آنها گرفتید و آن درسهای مکشوفه را برای ایرانیان تشریح میکنید؟!
شخص دیگری در سایت خودنویس مقالهای درباره اوکراین نوشتهاند، در متن به این نوشته برخوردم: «شاید بتوان مردم ایران را پرچمدار تحولخواهی درمهمترین منطقه جهان دانست». آقایان عزیز! از این توهم خارج شوید. بابت پرچمداری به کسی آزادی نمیدهند! آزادی ازآن کسانی است که پرچم مبارزه را برای سه ماه تمام در سرمای زمستان رها نمیکنند، وگرنه بلند کردن و زمین انداختن پرچم هنر نیست! برای به خیابان آمدن و اعتراض کردن در انتظار تعطیلات تقویم بودن، هنر نیست، نامش را هم نباید جنبش گذاشت، نامش را باید گذاشت تفریح!
در طول اقامت پنج سالهام در اوکراین، این چندمین گزارشی است که برای سایت خودنویس ارسال میکنم. اولین گزارش در سال ۲۰۱۱ درست در روزهای بازداشت و دادگاهی یولیا تیموشنکو نخست وزیر سابق بود. تحولات و حرکتهای مردم اکراین برای من خیلی جالب بود. خبر و عکس تهیه و ارسال میکردم به این امید که مردم ما نیز از رفتار و حرکات مردم اوکراین درس بیاموزند.
خوشحالم که با وبسایت و شخصی همکاری میکنم که نهتنها هیچگاه عقاید خودش را بر من تحمیل نکرده و نوشتههای مرا حذف و یا به آن اضافه نکرده، بلکه همیشه اجازه داده است آنطور که مایل هستم بنویسم. امشب هم طبق معمول کسب اجازه کردم از اینکه میخواهم نوشته بعدی را (همین نوشته) مطابق برداشت و تجربه خود بنویسم و از نوشتن یک گزارش صرفا خبری دور شوم. و آقای کوثر نیز مثل همیشه استقبال کرد. این درحالی است که دیگر وبسایتهای خبری بزرگ […] مطالب و نوشتههای مرا مطابق میل خود تحریف میکردند.
علیرغم داشتن همسر و فرزند خردسال و مشکلات شخصی، همیشه به اتفاق همسر اوکراینی و فرزندم در اکثر تظاهرات شرکت میکردیم. در درگیریها اخیر نیز شخصا بارها در خط اول آتش برای عکاسی و تهیه خبر حضور داشتم، چندین شب را هم با آنها به صبح رساندم.
در هرصورت، غرض از این مقدمه چینیها و درکل تهیه عکس و گزارش و خبر و نوشته از انقلاب اکراین، مقایسه روش و منش و فرهنگ دو ملت است. و پاسخ دادن به این سوال که چرا دوبار یک ملت توانستند با موفقیت اراده خود را به حکومت دیکتاتوریشان تحمیل کنند و پیروز شوند، ولی در ایران چنین نشد. همچنین خواندن تحلیلهای دیگرانی که نه با این مردم زندگی کردهاند و نه درمیان آنان در اعتراضات بودهاند مرا براین داشت تا این مطلب را بنویسم. من نه تحلیلگر سیاسی هستم و نه تجربه فعالیت حزبی دارم و نه سواد سیاسی! اما شاید برای شمای مخاطب، خواندن مطلب کسی که این مردم، افکار و رفتارشان را از نزدیک لمس کرده است مفیدتر باشد!
اکثر ایرانیان، مفتخر به فرهنگ و تمدن بیش از سه هزار ساله خود هستند (بعضیها هم مدعی هفت هزار سال تمدن و فرهنگ هستند و بعضی دیگر دوازده هزار سال!)، مفتخر به داشتن کسانی چون فردوسی، کوروش کبیر، کریم خان زند، بابک و غیره و ذالک. متاسفانه به این فخر فروشی بسنده نمیکنیم و دیگر ملتها و فرهنگها و کشورها را تحقیر هم میکنیم. یا بهصرف نوع تغذیه آنها یا رنگ پوست آنها و یا بزرگی و کوچکی مساحت جغرافیایی کشورشان! یا بهصرف داشتن و یا نداشتن بعضی چیزهایشان. اولین، بزرگترین، زیباترین، … ترین …. ترین …ترین! توهم آقا! توهم «ترین» ما را کشت! لطفا از خواب بیدار شوید و از ملت اوکراین درس بیاموزید، به این ملت احترام بگذارید، جوالدوزی به خود بزنید و سوزنی به دیگران!
رفتار و حرکات اوکراینیها باید در دانشگاهها تدریس شود! کشور و ملتی که فقط ۷۰۰ سال قدمت دارد، نه مدعی فرهنگ غنی است و نه تمدن باستانی و هیچ چیز «ترین»ی هم ندارند. اما چرا آنها به شعوری رسیدند که میتوانند دوبار سرنوشت خود را خود انتخاب کنند، جای و ارزش تحقیق بسیار دارد. اگر ایران بارها توسط دیگران به خاک و خون کشیده شد و فرهنگ و تمدنهایش ویران شد، ملت اکراین نیز بارها توسط عثمانیها، امپراتوری لهستان، و همچنین روسیه و مغول و دیگران دستخوش هجوم و غارت و تسلط بوده است. لطفا برای شناخت مردم اوکراین و جنبش آنها، بیایید در بین این مردم زندگی کنید، بعدا مقاله درسآموز بنویسید!
آنچه که در در این سالها از ملت اوکراین دیدم و این خصلتها را راز موفقیت آنها میدانم، برای شما مینویسم:
سعه صدر:
پس از بازداشت و زندانی شدن نخست وزیر سابقشان در سال ۲۰۱۱، مردم و هواداران تیموشنکو در پیاده رو خیابان اصلی شهر چادرهایی برپا کردند و در سرما و گرما از جای خود تکان نخوردند. (از این تحصن دو مرتبه برای سایت خودنویس گزارش تصویری ارسال کردم). تقریبا سه سال، نزدیک به هزار روز، چند صد متر از پیاده روی خیابان اصلی شهر را قرق کردند. بعضی از فروشگاههایی که چادرهای تحصن کنندگان ویترین آنها را پوشانده بود، یا ورشکست شدند و یا بهشدت بازار و کسب و کار خود را از دست دادند. اما هیچگاه ندیدم و نشنیدم که صاحب فروشگاهی چادرهای معترضان را آتش بزند، خیس کند، یا بههر طریقی موجب آزار و اذیت متعرضین بشود. در حالی که این معترضین بودند که باعث از رونق افتادن کسب و کار خیلیها شده بودند. آیا در ایران ما چنین سعه صدری ممکن است باشد؟ مسلما خیر!
احترام به حق دیگران:
اعتراضات دوم، از اواخر سال گذشته شروع شد که تا به امروز ادامه دارد. در این اعتراضات مردم از همه جای کشور به پایتخت آمدند و اینبار بهجای تصرف پیادهروها، خیابان عریض و مهم کییف را اشغال کردند، همچنین تصاحب میدان اصلی شهر، میدان استقلال. این حرکت باعث اختلال شدید در ترافیک شهر شده بود. اما بازهم کسی انتقادی نکرد، چون این ملت با سابقه فقط! هفتصد سال، اعتصاب را جزیی از حق خود و دیگران پذیرفتهاند. حتی اگر احترام به این حق باعث ورشکستگی کسب و کارشان شود.
شجاعت و استقامت:
نزدیک به سه سال نشستن در پیاده روی یک خیابان و همچنین تصرف میدان اصلی شهر بهمدت سه ماه در سرمای منفی بیست درجه! هر روز، هر شب، بدون توجه به اینکه امروز تعطیل رسمی تقویمی است یا روز کاری. کسی شب هنگام به منزل گرم خود بازنگشت، اگر هم بود، برای تعویض جا و یا تمدید نیرو بود، نه برای رفتن به منزل تا تعطیلی رسمی دیگر! در اوکراین مردم شنبه و یکشنبه خرید را برای بیرون رفتن انتخاب نکردند، هر روزشان شده بود اعتراض و تجمع. هر روز. راه رفتن در پیاده رو یا روشن کردن اطو در ساعت ۹ شب باعث پیروزی مردم اوکراین نشد.
در اوکراین، اعتراضات محله به محله و پراکنده نبود، مردم بر بالای پشت بام با فریاد «عیسی بزرگ است»! حکومت دیکتاتوری خود را تغییر ندادند! همه در مرکز شهر، خیابان اصلی شهر و میدان اصلی شهر را اشغال کردند. ساختمانهای دولتی را تصرف کردند. گرچه بعضا متوسل به زور هم شدند، اما ساختمانی را آتش نزدند، ویران نکردند. در شهر لووف، مردم وارد ساختمان فرمانداری شدند و فرماندار را مجبور به نوشتن استعفا کردند، او را کتک نزدند و محاکمه صحراییاش نکردند!
مردم پس از دیدن خشونت از طرف پلیس به اعتراضات آرام خود بود که مقابله به مثل خشونت آمیز کردند. در کل، تا آنجایی که میتوانستند از خشونت بر علیه پلیس پرهیز کردند. قصد مردم تنها نشستن در میدان اصلی شهر نبود، درگیریها از روزی شدت گرفت که مردم به سمت مجلس و کاخ ریاست جمهوری یپشروی خود را آغاز کردند. گرفتن مجلس و ریاست جمهوری برابر بود با مرگ رژیم، که البته چنین هم شد.
رهبری:
نکتهای که شاید باورش برای شما سخت باشد، نداشتن رهبری خاص توسط معترضان بود. در عین حالی که رهبران سه حزب مخالف دولت هر کدام در میدان شهر برای مردم سخنرانی میکردند، اما اکثریت مردم تمایلی به حرف شنوی مطلق از این رهبران را نداشتند. هرگاه که یکی از رهبران احزاب حرف مخالف خواست مردم و یا تصمیمی مخالف با آنها میگرفت، شدیدا با اعتراض مردم مواجه میشد. خود رهبران احزاب هم بهتر میدانستد که چارهای جز اطاعت از خواستهای مردم را ندارند. شناخت مردم توسط رهبران، یکی از رازهایی است که باعث شد رهبران اصلی هر دو انقلاب اوکراین، مردم باشند، نه سه یا چهار شخص سیاستمدار. رهبران مخالف دولت و حتی شخص تیموشنکو بهخوبی میداند که تخطی از خواست مردم، همان بلایی را برسرشان خواهد آورد که مردم بر سر یانوکوویچ آوردند. فرار از دست این مردم کار سادهای نیست. چون نمیشود با وعده آب و برق مجانی و یا اتوبوس مجانی آنها را گول زد. چون درصد گول خوری مردم اوکراین خیلی خیلی پایین است!
درهرصورت، این مردم بودند که جنبش را رهبری میکردند، نه رهبران اپوزیسیون.
امروز که این مقاله را مینویسم، چند روزی است که از فرار رییس جمهوری و چندین شخصیت سیاسی کشور میگذرد، علیرغم آزادی نخست وزیر سابق و زندانیان سیاسی، اما مردم دست از تجمع خود نکشیدند. علت؟ تا مشخص شدن دولت جدید، رییس جمهور و اعضا کابینه و اینکه چه تصمیمی و سیاستی برای اداره کشور پیش خواهند گرفت، قصد ترک کردن مرکز شهر را ندارند. تقریبا همه ساختمانهای حساس در دست مردم است، اینها تا نرسیدن به خواست خود، کشور را به حزب یا شخص خاصی تحویل نمیدهند! رهبر و تصمیم گیرنده، خواست جمعی مردم است.
در تاریخ ایران، همیشه مردم در انتظار یک رهبر و منجی بودهاند. به همین دلیل است که در چنین فرهنگهای «انتظار»ی، مردم به ظهور منجی اعتقاد پیدا میکنند و برایش نامه هم در چاه میاندازند!
همدلی:
در نیروی های مخالف دولت، عقاید و طرز تفکرهای مختلفی وجود دارد. رهبران این احزاب بهنوعی رقیب سیاسی یکدیگر هم هستند. اما یک موضوع باعث ایجاد همدلی و همبستگی آنها شده بود و آن هم عزل رییس جمهور فعلی. البته بعدها خواستههای دیگری را نیز به اتفاق پذیرفتند: آزادی یولیا تیموشنکو نخست وزیر سابق، لغو قانون جدید ممنوعیت تظاهرات و آزادی زندانیان سیاسی. در حالی آزادی تیموشنکو به خواسته جمع اضافه شد که دوگروه دیگر ارتباط و عقیده سیاسی با تیموشنکو نداشتند! اما اتحاد سه حزب را بهتر از تفرقه میدانستند.
نکته دوم، پس از آزادی یولیا تیموشنکو از زندان که در شنبه همین هفته اتفاق افتاد، پس از سخنرانی تیموشکنو در میدان شهر، بخشی از مردم حاضر در میدان برای او سوت زدند و سخنرانی او را ترک کردند. یعنی در طول این سه ماه، بخشی از مخالفان دولت و معترضان علیرغم عدم تمایل به بازگشت تیموشنکو به قدرت، تا آزادی وی و عزل رییس جمهور فعلی، مخالفت خود را با او ابراز نکرده بودند که دشمن (دولت) نتواند این اختلاف عقیده در مخالفین را ابزاری برای ایجاد تفرقه در آنها کند. هنوز نیز تا استقرار و ثبات دولت جدید، مطمئنا این مردم انتقادها و مخالفتهای درونی خود را از یکدیگر را مطرح نخواهند کرد.
در زمان جنبش سبز ایران، هر تلویزیون و وبسایت خارج از کشور و هر حزب و گروه داخلی ساز خودش را میزد. نه فقط هرکسی ساز خودش را میزد بلکه همه درحال جنگ، افشاگری و کوباندن یکدیگر بودند. مخالفان دولت اوکراین، فقط یک تلویزیون داشتند که آن هم وابسته به هیچ یک از احزاب مخالف نبود. دیگر تلویزیونها یکدیگر را نقد و متهم نمیکردند که چرا فلان تلویزیون درحال پخش موزیک است و دیگری در حال تبلیغ شامپو! در کل یکی از خصلتهای اکراینیها این است که کسی کاری به کار دیگری ندارد! فقط کافی است یک هفته در اوکراین زندگی کنید تا متوجه این حرف من بشوید.
پرچم:
اوکراین کشوری است که از نژادها، مذاهب و اعتقادات متنوعی برخوردار است (البته نه به تنوع ایران). هر استان پرچم و سمبل مخصوص به خود را دارد. اما در طول مبارزات، هیچ پرچمی بهغیر از پرچم کشور اوکراین در دست مخالفان نبود. اگر هم بعضا استانهای دیگر پرچم خود را بر میافراشتند، نه کسی آن را پایین میکشید و نه به دیگری انگ تجزیهطلبی میزدند. کما اینکه در دو روز گذشته مردم استان خودمختار کریمه که اکثر آنها تاتارهای اصالتا روسی اخراج شده از روسیه، به شدت از وحدت اوکراین دفاع میکنند و علیرغم داشتن اصالت روسی، تمایلی به جدایی از اوکراین و پیوستن به روسیه ندارند.
در تظاهرات اوکراین، دعوای استانی و زبانی و نژادی نبود، دعوای پرچم نبود.
درصورتی که در ایران محله به محله دیگر فخر میفروشد، بالا شهری به پایین شهری، شمالی به جنوبی، تهرانی به «شهرستانی» (که استفاده از واژه شهرستانی خودش باعث تفرقه است). آیا اگر اعراب خوزستان میخواستند با پرچم الحواز و یا آذریها با پرچم خودشان و کردها و بلوچها نیز هرکدام با پرچم خودشان، در اعتراضات جنبش سبز شرکت کنند، آیا دولت ایران نیازی به پلیس ضد شورش برای مقابله با جنبش داشت؟! مسلما خیر. بلکه این خود مردم بودند که با یکدیگر حداکثر قوا برخورد میکردند[…]. کما اینکه در وبسایتها و شبکههای اجتماعی این ترور شخصیتها وگروهها بارها انجام شد و کماکان نیز میشود. تا خودمان دشمن خودمان هستیم، چه نیازی به پلیس است!
رنگ:
گرچه انقلاب سال ۲۰۰۴ در اوکراین رنگ سمبلیک نارنجی داشت، اما انقلاب اخیر بدون رنگ بود. رنگ نبود، تفرقهای هم ایجاد نشد.
ضربه اقتصادی:
در عرض ۴۸ ساعت (دو روز) اکثر مردم اقدام به بیرون کشیدن پولهای خود از بانکها کردند. حتی بانکهای خصوصی و غیر اوکراینی. بهطوری که خیلی زود بانکها پولی برای پرداخت به مردم نداشتند. توجه کنید که اگر میخواستند با روشن کردن اطو و بالا بردن مصرف برق خودشان با دولت مبارزه کنند، بازنده اصلی خود مردم بودند نه دولت!
اینترنت:
گرچه در فضای مجازی و شبکههای اجتماعی مردم برعلیه دولت میجنگیدند، اما در خیابان هم بودند. دولت اوکراین یا تغییر عکس پروفایل اکراینیها در فیسبوک تغییر نکرد، با ایجاد کمپین در فیسبوک برای آزادی زندانیان سیاسی، زندانیان سیاسی آزاد نشدند! مردم سه ماه در خیابان بودند نه در فیسبوک با پروفایلهای جعلی! سه ماه در زمستان را در خیابانها خوابیدند.
هدف:
آخرین و مهمترین راز پیروزی جنبشهای مردم اکراین، درک و انتخاب هدف صحیح بوده است. مخصوصا در جنبش دومشان. گرچه اهداف کلی آنها به این قرار بود:
۱- آزدای یولیا تیموشنکو (نخست وزیر سابق) از زندان و آزادی دستگیر شدگان در تظاهرات
۲- لغو قانون جدید ممنوعیت تجمعات و بازگشت قانون اساسی کشور به سال ۲۰۰۴
۳- استعفای رییس جمهور و برگزاری انتخابات زودرس
رییس جمهور پس از خلع نخست وزیر، پست نخست وزیری و معاونت آنرا به رهبران مخالف پیشنهاد داد، اما مورد پذیرش واقع نشد. اهداف اول و دوم هم محقق شدند، اما باز هم مردم کوتاه نیامدند. رییس جمهور با برگزاری انتخابات در ماه می هم موافقت کرد، اما مردم خواستشان استعفای فوری رییس جمهور بود. آنچه جای تامل دارد، ترک نکردن خیابان پس از فرار رییس جمهور است! مردم تا مشخص نشدن دولت بعدی و انجام خواستهای آنها، این میدان را ترک نخواهند کرد. اگر هم موقتا میدان را ترک کنند، به شما قول میدهم درصورتی که دولت بعدی تن به خواستههای مردم ندهد، انقلاب سوم اوکراین را شاهد خواهیم بود.
از آنجایی که نوشتن درباره علل پیروزی اوکراینیها و علل شکست ایرانیان در جنبشهای خود، ممکن است تبدیل به کتاب شود، مجبورم در همینجا مقاله خود را پایان دهم و به یک جمله کلی اکتفا کنم: تفاوت مردم ایران با مردم اوکراین در «فرهنگشان» است. از آداب معاشرت و حرف زدن و فرهنگ رانندگی و راه رفتن و سینما رفتن گرفته تا هرآنچه که دلتان میخواهد …
به همین دلیل است که آقای پورمحمدی با صراحت میگوید: «خیالتان راحت، ایران اوکراین نیست!»
بله، ایشان حق دارد. تا رسیدن به فرهنگ اوکراینیان، راه درازی در پیش ایرانیان است. و این یک حقیقت است، متاسفانه!
هروقت رهبران و تلویزیونهای اپوزیسیون توانستد با هم متحد شوند و این اتحاد را تا آخر حفظ کنند، آنوقت اولین قدم را ایرانیان برداشتهاند.
————-
مطالب بلاگستان و کلیه مطالب رسیده از اعضا، معرف دیدگاه شخصی نویسندگان است نه سایت خودنویس
پیام برای این مطلب مسدود شده.