اطلاعرسانی از که باید آموخت؟ از وزیر خارجه لهستان
خودنویس: اگر لقمان حکیم امروز زنده میبود، به طور قطع در وبلاگش یا در فیسبوک، به اقدام صریح و ضدسانسوری وزیر خارجه لهستان اشاره میکرد. اقدامی که حتی بعضی از رسانههای فارسی زبان خارج از کشور هم چندان مایل به انتشار خبرش هم نبودند. من هرچه گشتم، در بیبیسی اثری نیافتم. کار وزیر خارجه لهستان از آن جهت قابل تامل است که در خانه میزبان، بسیاری از معاملات و منفعتطلبیها را کنار گذاشت و به نقض آزادی بیان و حقوق بشر اعتراض کرد. کار بزرگتر آنکه بعد از سانسور توسط رسانههای رسمی جمهوری اسلامی، وزیر خارجه خود اقدام به انتشار ویدئو با زیر نویس کرد.
اما سوال بزرگتر من این است که مگر خبرنگاران رسانههای بینالمللی در جلسه مطبوعاتی حاضر نبودند؟ چرا من نوعی باید خبر چنین اقدامی را در حساب توئیتر وزیر خارجه پیدا کنم؟ مگر خبرنگاران خارجی برای چه به ایران رفتهاند؟
چندی پیش، مجید محمدی در باره محافظهکار شدن خبرنگاران بنگاههای خبری خارجی در تهران مطلبی در خودنویس نوشت [1]. بسیاری از خبرنگاران که کارشان انتقال واقعیتها است، طوری خبرها را تنظیم میکنند که مجوز فعالیتشان در تهران تمدید شود. بزرگترین بهره را هم دولت و نظام میبرند که حتی رسانههای مستقل از نیروهای سیاسی در ایران، مجبورند تابع قواعد سانسور و خودسانسوری باشند.
وقتی به سابقه بعضی از خبرنگاران سابقا فعال در ایران نگاه میکنید، ممکن است به موارد متعدد «نرمشهای قهرمانانه» برای بقا برخورده باشید. قابل درک است که یک خبرنگار ایرانی دو ملیتی کارکردی بسیار بیشتر در ایران داشته باشد تا در اروپا و یا آمریکای شمالی. رفتن از ایران به معنی از دست دادن دسترسی به بسیاری از منابع است و در رسانههای معتبر هم خبرنگاری تلفنی چندان با معنا نیست. دیگر فایده ندارد خبرنگار حوزه ایران در واشینگتن پشت میزش باشد…
جمهوری اسلامی هم این واقعیت را میداند. احتمالا تا چند سال دیگر، خواندن و یا شنیدن و تماشای این رسانهها، بینتیجه است، اگر بخواهیم همه خبرها در باره زندانیان بینام و نشان و یا سرکوب اقلیتها و … بخوانیم و بدانیم
اقدام وزیر خارجه لهستان را حتی نمیتوان از بسیاری از دیپلماتهای قدرتهای ۵+۱ انتظار داشت. وقتی همه به مساله هستهای توجه میکنند، و دولت ایران نیز این مساله را به خوبی میداند، سخنان و گزارشهای بخشهای بررسی نقض حقوق بشر در وزارتخانههای امور خارجه این دولتها کار چندانی از پیش نخواهند برد، چرا که معاونتهای دیپلماسی، نمیخواهند ذرهبین روی نقض سیستماتیک حقوق بشر متمرکز شود. برای آنها، نتیجهگیری احتمالا مهمتر از درست بودن یک اقدام است. جمهوری اسلامی هم از این مساله به خوبی آگاه است و بلد است بازی را به کجا بکشاند.
بیش از ۷ ماه از آغاز کار دولت روحانی میگذرد، اما وضعیت حقوق بشر به کجا کشیده است؟ ممکن است مالهکشان باز حرف بیهوده «تفکیک قوا» را مطرح کنند، اما آیا تا الان، در طی این ۷ ماه و خردهای که از رفتن حسن روحانی به ساختمان سفید ریاست جمهوری میگذرد، سخنی از او در محکومیت اعدامهای پی در پی شنیدهاید؟ از او در باب نقض حقوق اقلیتهای دینی و قومی چند خط خواندهاید؟ آیا انتظار دارید کسی که نام خانوادگیاش طوری تغییر یافته که با بهاییهای منطقه «اشتباه» گرفته نشود، حواسش به مصادره ناحق اموال بهاییهای سمنان و دیگر نقاط باشد؟
فکر میکنید روحانی نگران برخورد با دراویش است؟ هر وقت آرشیو دستورات شورایعالی امنیت ملی در باره نحوه برخورد با دراویش منتشر شد، میتوان فهمید که روحانی از چه جنسی است.
از همه مهمتر، آیا انتظار دارید خبرنگاران ساکن ایران، از او سوالی جدی بپرسند که خوشش نیاید؟ پس مجوز کار در ایران چه میشود؟
من یکی که چشمم آب نمیخورد! بعید هم نیست پسفردا یکی از خبرنگاران ایرانی دو ملیتی برود و فیلمی در باره اپوزیسیون ایرانی خارج از کشور هم بسازد و با چند نفر از توابین هم گفتگویی کند…حداقل تا زمان انتخابات ۱۳۹۶ مجوزش سر جایش است…اما اگر آن زمان خطایی مرتکب شد، دیگر کارش با کرامالکاتبین است!
پیام برای این مطلب مسدود شده.