ظریف و حرفهای نه چندان ظریف
خودنویس: سخنان ظریف نگرانی را برجسته میسازد که ادعاهای دولت یازدهم در زمینه تنش زدایی در سیاست خارجی و مصالحه اتمی در عمل رنگ باخته و حمایت اجتماعی از دولت یازدهم، خرج بازگشت به رویکرد تقابلی شود.
سخنان جواد ظریف در جمع ایرانیان مقیم وین پرتو دیگری بر دیدگاه سیاست خارجی دولت اعتدال و نقاط اشتراک راهبردی آن با نظرات خامنهای و بخش مسلط قدرت افکند. حلقه مرکزی سخنان ظریف را میتوان در محورهای زیر دسته بندی کرد:
قدرت نرم و فرهنگ بنیاد جمهوری اسلامی
ظریف میگوید: «مبنای قدرت ایران اسلامی در دنیای امروز آن است که باور دارد از زمینههای فرهنگی برخوردار است که میتواند برای دنیا سخن قابل گفتن داشته باشد. آنچه که باعث میشود به ما به عنوان منادیان گفتگو و تعامل احترام بگذارند، همین است که ما بر پایه یک باور فرهنگی عمیق که مبتنی بر سنن ایرانی ماست، ایستادهایم و از این منظر با دنیا گفتگو میکنیم» او مبنای مشروعیت و قدرت حکومت را در پیوند با مردم و تکیه زدن به فرهنگ دیرینه ایران در طول تاریخ بیان میکند.
برجستهسازی حاکمیت یگانه و حل و فصل شکاف دولت – ملت به نفع حکومت
ظریف در سخنان فوق و دیگر مواضعش آشکار ساخته که تمایلی به دیدگاه حاکمیت دوگانه ندارد و خود و وزارت خارجه تحت امرش را در ارتباط نا گسستنی با راس هرم قدرت و بخشهای انتصابی تعریف میکند. همچنین وی به گونهای سخن میگوید که وضعیت کنونی دولت و سیاستی که در دیپلماسی اتخاذ گردیده، ادامه روند گذشته است و همیشه بردارهای نظام و مردم همسو بوده است. او اشارهای به شکاف بین دولت- ملت و تاثیر پذیری انتخابات ریاست جمهوری یازدهم از این شکاف نمیکند و بر عکس گویی سخن میگوید که از آن مستفاد میشود غلبه تنش زدایی در سیاست خارجی به جای نگاه تقابلی ناشی از تبعیت نظام از خواست مردم بوده است.
نگاه منفی به نظام حکمرانی غرب و دموکراسی متعارف
ظریف در سخنانش به نحو پر رنگی برتری سیستم حکومتی جمهوری اسلامی بر نظامهای دموکراسی غربی را برجسته میسازد. بین سخنان وی و ادعای مردم سالاری دینی خامنهای تفاوت و تعارضی وجود ندارد. ظریف با بیانی پوشیده تر به این مساله میپردازد. وی مبنای مشروعیت کشورهای غربی را قدرت و حمایت خارجی میداند اما توان جمهوری اسلامی را متاثر از حمایت مردم و پایگاه اجتماعی بالا توصیف مینماید. او در ادامه سخنان قبلیش به تحقیر پارلمان اروپا پرداخت و آن را فاقد اهمیت برشمرد.
نفی حکومت محوری برنامه هستهای
ظریف درادامه مواضع پیشین به گونهای سخن میگوید که گویی برنامه هستهای جمهوری اسلامی از ابتدا با خواست مردم شکل گرفته و با پشتوانه حمایت انها جلو آمده است. او برنامه هستهای را ترجمان همگرایی مردم و حکومت میداند.
خصلت ایجابی و خود خواسته در مصالحه گرایی هستهای
ظریف با خرج کردن از مردم ایران مدعی میشود که عقب نشینی حکومت از مواضع هستهای گذشته و محدود کردن ابعاد غنی سازی اورانیوم واکنشی به تحریمها و تبعات سنگین اقتصادی و اجتماعی ان نبوده است. بلکه حکومت به تاسی از تمایل مردم ایران به تعامل و گفتگو به مذاکره و تلاش برای رسیدن به تفاهم روی آورده است.
محورهای فوق که نکات اصلی سخنان ظریف را بازتاب میدهند از تعارض و عدم انسجام رنج میبرند. اما مشکل بزرگ آنها صورتبندی کاذب از بحران هستهای و موقعیت کنونی مذاکرات است. ادعاهای ظریف عمدتا خلاف واقعیت بوده و تعارضهای آن با عملکرد نظام، مواضع روحانی پیش از انتخابات و روند تحولات هستهای چشمگیر است. هر چه قدر که از عمر دولت روحانی میگذرد بیش از پیش ادعای دولت راستگویان رنگ میبازد.
در ادامه دلایل غیر واقعی بودن ادعاهای ظریف شرح داده میشود. جمهوری اسلامی اگر چه در بدو تشکیل از حمایت تودهای برخوردار بود ولی استفاده از قدرت سخت، خشونت عریان، سرکوب خونین، فریبکاری و سوء استفاده از مقدسات از همان آغاز رکن مهمی در تثبیت و بقاء این نظام بود. هر چه از عمر این نظام بیشتر گذشت و بخصوص در دوره رهبری خامنه ای، اتکاء نظام به انحصار منابع قدرت، اجبار، جلوگیری از مشارکت سیاسی موثر مخالفان و تنگ تر شدن مدار خودیها افزایش یافت.
طرح این همانی بین مردم و نظام و مردمی دانستن حکومت از ابعاد مختلف مردود بوده و ادعایی کاذب بیش نیست. ساختار حقوقی، عملکرد تاریخی نظام، سرکوب مستمر وسیستماتیک حقوق ملت، حذف دیدگاههای مخالف و دگراندیش جایی برای این ادعاهای سست باقی نمیگذارد.
دولت روحانی و وزیر خارجه شدن جواد ظریف محصول شکاف تاریخی دولت- ملت بود. آنها نماینده نمونهوار و واقعی ساختار قدرت نبودند. اما طفره رفتن دولتمردان اعتدال از حل شکاف دولت- ملت به نفع مردم و جنبش اعتراضی و همچنین وفاداری آنها به حاکمیت یکپارچه ولایی روشن میسازد که چرا خامنهای امکان بازیگری را از روحانی و حلقهاش سلب نکرد اگر چه دلایل قابل اعتنایی نیز وجود دارد که چه بسا بر مبنای مصلحت سنجی سیاسی از آن استقبال نیز کرده باشد.
برنامه هستهای از ابتدا تا کنون پروژهای صرفا حکومتی بوده است. مردم، جامعه مدنی، کارشناسان و متخصصان مستقل و نهادهای حرفهای در مدیریت آن نقشی نداشته اند. بنابراین پشت سر مردم پنهان شدن و پروژهای که اهداف امنیتی و سیاسی حکومت را دنبال میکند به نام مردم سکه زدن نه با واقعیت سازگار است و نه ظرفیتی برای حل مشکلات در چارچوب منافع ملی دارد.
اکثریت مردم ایران از ابتدا همراهی با ماجراجویی هستهای حکومت و عظمت طلبی اتمی خامنهای نداشتند. بر همین مبنا وقتی حسن روحانی دیدگاه تقابلی در سیاست خارجی و تداوم غنی سازی به هر قیمتی را رد کرد و بر آشتی با دنیا تاکید نمود، اکثریت جامعه به وی رای دادند. ظریف یک بار سخنان انتخاباتی روحانی را مرور کند تا اینگونه واقعیتها را تحریف نسازد. روحانی در ایام انتخابات مرتب بر نا موجه بودن هزینههای اقتصادی برنامه هستهای مانور داد.
همزمان با سخنان ظریف، خامنهای به میدان آمد و صریح تر از همیشه گفت دلیل نرمش قهرمانانه، خنثی سازی فضا سازی خصمانه غرب بوده است. بیان صریح تر و رمز گشایی شده سخنان وی این است که وی از گسترش خصومت و تنش بین غرب و ایران احساس خطر کرده و تبعات اقتصادی و سیاسی آن را قابل تحمل ارزیابی نکرده است. از اینرو ترمز برنامه هستهای را کشیده و تصمیم به تنش زدایی و عقب نشینی تاکتیکی گرفته است. مصلحت نظام در شکستن فضا سازی غرب در سخنان خامنهای معنای عملی جز رهایی از حلقه محاصره و کاهش فشار تحریمها ندارد.
ظریف حاکمیت دوگانه را نفی میکند و سیاست کنونی دولت را توامان متکی به حمایت نظام و مردم میداند. اما در برابر تعارض سیاست دولت فعلی با دولت قبلی سکوت میکند. اگر همین امیتازاتی که دولت روحانی در ادامه مرحله مخفی نرمش قهرمانانه اعطاء کرد را مذاکره کنندگان اتمی پیشین نیز میپذیرفتند، اقدام مشترک شش ماهه ژنو خیلی زود تر منعقد میشد.
اما خامنهای تا پیش از گسترش تحریمهای یکجانبه غرب درحال و هوای دیگری سیر میکرد و اینک تصمیم به عقبنشینی محدود گرفته ومجوزبه دولت برای مصالحه و محدود کردن ابعاد فعالیتهای هستهای و دور شدن از نقطه جوش را صادر کرده است.
بلوک قدرت و بخش مسلط آن هیچگاه تبعیت از نظر مردم و افکار نداشته و معتقد بوده که آنها در قالب عام باید از نظرات خواص حکومتی تبعیت کنند.
نظامهای غربی از دموکراسی حد اکثری و ایده آل فاصله دارند اما خصلت مردمی آنها و وابستگی شان به حمایت مردم و جامعه بسیار بیشتر از حکومتی مانند جمهوری اسلامی است. نفی این واقعیت توسط ظریف به منزله عدم باور به دموکراسی است. بر خلاف نظر وی توجه به جمهوری اسلامی از منظر بازیگری قابل احترام در جامعه جهانی نیست بلکه بیشتر متکی به دفع خطر از سوی حکومتی ستیزه جو است که منففعتش را در ستیز با نظم موجود جهانی میداند.
حملات ظریف به اروپا به دلیل مواضعی است که آنها در خصوص مهار فعالیتهای حساس هستهای و نقض حقوق بشر در ایران گرفته اند. مخالفت با ماجرا جویی هستهای حکومت و ریسک بالای دست یابی به قابلیتهای نظامی اتمی توسط حکومتی مانند جمهوری اسلامی مورد توجه بخشهای زیادی از مردم ایران نیز است. اگر در داوری پیرامون مسائل به گوینده حرف توجه نشود و فقط خود حرف و نظر مبنا قرار بگیرد. قطعنامه پارلمان اروپا و درخواست برای تغییر رفتار حکومت در حوزه حقوق بشر و سیاستهای منطقهای مسائلی نیستند که شکاف بین ملت ایران و اروپا ایجاد کند.
مخاطب اروپا و آمریکا حکومت ایران هستند و با توجه به شکاف موجود، ارتباطی با مردم ایران پیدا نمیکند. جواد ظریف به جای استفاده از فرهنگ ومردم ایران برای پروژهها و گفتمانهای حکومتی شایسته است برای ترمیم شکاف ملت- دولت به نفع مردم و مردم سالاری تلاش نماید. حکومتی که از همان ابتدا گسست خود را با تاریخ گذشته ایران اعلام کرد و سالها کوشید فرهنگ و هویت قدیم ایران را نفی کرده وقرائت خاص خود از فقه شیعه را با چاشنی تمامیت خواهی بر اذهان عمومی تحمیل نماید، نمیتواند از فرهنگ هزار ساله ایرانی برای پیشبرد مواضع خود استفاده نماید.
سخنان ظریف نگرانی را برجسته میسازد که ادعاهای دولت یازدهم در زمینه تنش زدایی در سیاست خارجی و مصالحه اتمی در عمل رنگ باخته و عملا حمایت اجتماعی ایجاد شده پشت سر دولت یازدهم، خرج بازگشت به رویکرد تقابلی شود. احتمال اینکه خامنهای روی این مساله حساب کرده تا بخش بیشتری از مردم را در پشت دیدگاههای ستیزه جویانه در سیاست خارجی بسیج نماید، بالا است.
مطلوبیت دولت یازدهم بر دولتهای نهم و دهم در کاربست و انتخاب دیدگاههای متفاوت است. پوشیدن ردای وزارت ظریف موقعی ارزش دارد که در عمل وبه صورت واقعی آشتی طلبی با دنیا و منافع ملی در سیاست خارجی مبنا قرار بگیرد. ولی اگر قرار باشد همان حرفهای احمدی نژاد و اصول گرایان به صورت پیچیده تر و ظریف تکرار شده و فقط افراد جابجا شوند، آنگاه منفتی عاید کشور وملت نخواهد گشت.
حمایتها و داوریهای عمومی امر متغیر وبسیار دگر گون شوندهای در ایران است.بسیاری از افراد بوده اند که در دورهای محبوبیت بالا داشتند ولی به سرعت در افکار عمومی سقوط کرده اند. در مملکتی مانند ایران که ملتش به قهرمان سازی وقهرمان سوزی سریع، مشهور هستند، ظریف و دیگر دولتمردان اعتدال باید مراقب اعمال و دیدگاههای شان باشند. وضعیت کنونی دائمی نیست. سخنان و مواضع اخیر جواد ظریف فاصلههای بیشتری را با رهیافتهای خرد گرایانه و آشتی جویانه در سیاست خارجی نشان میدهد.
پیام برای این مطلب مسدود شده.