08.02.2013

مقابله جدید عبدی و گنجی با هاشمی و «مداحان دروغ‌گو»

خودنویس: اگر در سال ۷۸، نزدیکان هاشمی رفسنجانی و سیاهی لشگرش، شکست او در انتخابات مجلس را به گردن نوشته‌های عباس عبدی و اکبر گنجی می‌انداختند، احتمالا نگرانی‌شان دوباره فزونی خواهد یافت. عبدی و گنجی از نو به هاشمی و مداحان او از جمله زیباکلام که واقعیت‌های تاریخی را به نفع سردار سازندگی تغییر می‌دهند، تاخته‌اند…

چندی پیش، هفته‌نامه آسمان نوشتاری از دکتر صادق زیباکلام منتشر کرد که او در آن به منتقدین هاشمی تاخته بود.

در این یادداشت، دکتر زیباکلام چهره‌ای از هاشمی رفسنجانی در مقابل اصول‌گرایان می‌سازد که حامیان و لابی‌گران رئیس مجمع تشخیص مصلحت در اروپا و آمریکا نیز به غربی‌ها ارائه می‌دهند:

«هاشمي‌رفسنجاني در اساس فردي است معتدل، ميانه‌رو، واقع‌گرا و واقع‌بين. او نه يك آرمانگراست، نه يك ايدآليست و نه به مدينه فاضله‌اي باور دارد. او نه با فرهنگ، تمدن، كشور، مليت، مردم و مذهب ديگري سر جنگ دارد، و نه به دنبال صدور انقلاب به کشورهای دیگر و درسطحی گسترده تر به همه دنیاست. او حتی با غرب و آمریکا هم دشمنی ندارد. و نه اصراري دارد تا به جهانيان نشان دهد كه ايراني‌هاي مسلمان از ديگران بالاتر، برتر و شايسته‌تر هستند. غايت الگو و تصور وي آن است كه ايران از مدار توسعه‌نيافتگي خارج شده و به موفقيت نسبي از نظر توسعه و پيشرفت برسد. اما مخالفين اصولگراي وي تصورات ديگري دارند. آنان معتقدند كه ايران اسلامي پرچمدار مبارزه با نظام سلطه، با صهيونيزم، با فرهنگ و تمدن غرب، با شرك و ظلم حاكم بر دنياي غرب و با استكبار جهاني مي‌باشد. آنان معتقدند كه ايران اسلامي يك رسالت تاريخي دارد تا با آمريكاي جهانخوار، صهيونيزم پليد و غرب استعمارگر مبارزه كند. بزعم آنان، در اين پيكار تاريخي، حق سرانجام بر باطل پيروز خواهد شد و ايران اسلامي به حول و قوه الهي و در سايه ايمان، جهاد و ايثارگري مردم انقلابي‌اش بر باطل و بر نظام سلطه ظالمانه جهانی غلبه خواهد كرد. همچنان‌كه نور بر ظلمت، حق بر باطل و ايمان بر كفر غلبه خواهد يافت. اصولگرايان رادیکال معتقدند كه در اين جهاد تاريخي، مردمان آزاده و مستقل دنيا به ايران و ايرانيان اقتدا كرده و پشت سر مردم قهرمان، باايمان و شجاع ايران اسلامي به حركت درآمده‌اند.»

زیباکلام در بخشی از مقاله‌اش، پیکان نوشته را به سمت اکبر گنجی و عباس عبدی نشانه رفته است:

«عباس عبدي و اكبر گنجي به همراه طيفي از دوم خردادي‌ها يا اصلاح‌طلبان سرمست از باده پيروزي دوم خرداد و مغرور از اينكه كار تمام شده است، زدن هاشمي‌رفسنجاني را شروع كردند. در روزنامه‌هاي منتسب به “دوم خردادي‌ها” (جامعه، نشاط، عصر آزادگان، طوس، خرداد، صبح آزادي، شرق، …) سعي كردند تا با حمله به هاشمي خود را در هيبت روشنفكري، دگرانديشي و فرهيختگي درآورند. از ديد، يا به زعم، اصلاح‌طلبان راديكال، هاشمي‌رفسنجاني مسوول همه نابساماني‌ها و مصيبت‌هاي بعد از انقلاب بود. اگر جنگ بعد از فتح خرمشهر ادامه پيدا كرده بود، مسووليتش با هاشمي بود. اگر ايران قطعنامه ۵۹۸ را پذيرفته بود، مسووليتش با هاشمي بود؛ اگر ليبرال‌ها و مليون سركوب شده بودند مسووليتش با هاشمي‌رفسنجاني بود؛ اگر انقلاب فرهنگي شده بود مسووليتش با هاشمي‌رفسنجاني بود؛ “قتل های زنجیره‌ای” مسئولیتش با هاشمی بود؛ اگر خيلي از ايرانيان مجبور به مهاجرت از كشور شده بودند، مسووليتش با هاشمي‌رفسنجاني بود؛ اگر در كشور فساد مالي و اقتصادي رواج پيدا كرده بود، مسووليتش با هاشمي‌رفسنجاني بود و…»

همین اسباب دردسر برای «مداح هاشمی» شد. عباس عبدی هفته بعدش، جواب زیباکلام را در هفته‌نامه آسمان داد و نوشت:

«اگر چنين يادداشتي را فرد ديگري مي‌نوشت حتماً مي‌گفتم كه آگاهانه و عامدانه قصد تخريب آقاي هاشمي را داشته و به قول معروف براي آن كه بهترين حمله را به آقاي هاشمي نمايد، بدترين نوع دفاع را همراه با تحريف و دروغ برگزيده است، و با توجه به شناختی که از خوانندگان آسمان وجود دارد چنین دروغ‌هایی را به آسانی متوجه خواهند شد و این نوع دفاع به ضرر آقای هاشمی خواهد شد. به گمان من اگر آقاي هاشمي داراي مدير دفتر يا مشاور مطبوعاتي يا مسئول روابط عمومي مطلع و کارآمدی بود، به‌طور قطع و به سرعت از چنين مديحه‌سرايي‌هاي خسارت‌آميزی، تَبَرّي مي‌جست و يك بار براي هميشه ساحت آقاي هاشمي را از برخي مدافع‌نماها جدا مي‌كرد. مدافعاني كه بيهوده مي‌كوشند كه از اين نمدِ دفاعِ عجيب و غريب و غيرواقعي، براي خود كلاهي بدوزند. به هر حال جلوی ضرر را از هر جا بگیریند سود است، بویژه آقای هاشمی که بخشی از خسارت‌های سیاسی را که متحمّل شده‌اند از سوی چنین دوستان و نزدیکانی بوده و مثل روز روشن است که این خسارات بیش از ضربه‌ای است که بحق یا ناحق از منتقدان خویش دریافت کرده‌ است.»

عبدی سپس در باره مداحی زیباکلام می‌نویسد:

«اين مدح‌نامه، خواننده را بلاتشبيه به ياد ديوان مديحه‌سرايي‌هاي عنصري مي‌اندازد. بلا تشبیه از اين جهت كه، اشعار عنصري از نظم استوار و ماندگاري برخوردارند و به تناسب هم صله‌ای نصیب سرآینده آن مي‌شود و ارزش صله دادن هم در آن دوران را هم داشت، زیرا در بیش از هزار سال پيش و در جامعه‌ي ماقبل توسعه‌ي آن دوران، آن مديحه‌سرايي‌ها كارآيي و كاركرد خود را داشت. در حالي كه مجيز‌گويي‌هاي امروزي كه در عصر ارتباطات و با نثري به غايت مغشوش و گزاره‌هایی مغلوط نوشته مي‌شود، هر چند كاركردي جز تخريبِ مدّاح و ممدوح ندارد، ولي درج آن براي نشريه‌ي آسمان، به نتيجه‌اي جز كاهش اعتبار منتج نخواهد شد. نتيجه‌اي كه دوستان آسمان به درستی و تا کنون از آن گريزان بوده‌اند.»

عبدی سپس به مواردی می‌پردازد که زیباکلام عملا خطبه‌های نماز جمعه هاشمی در سال‌های مختلف را نادیده گرفته و اگر رفسنجانی را مطابق چیزی ببینیم که زیباکلام معرفی می‌کند، رئیس مجمع به سخنانش در گذشته اعتقادی نداشته است:

«به عبارت ديگر مطابق اين نوشته[نوشته زیباکلام] آقاي هاشمي فردي دو رو است كه در ظاهر يك چيزي مي‌گويد ولی در واقع چیز دیگری را عقیده‌ دارد. با خواندن این مدیحه‌سرایی، می‌توان برداشت کرد که آقای هاشمی در نمازهای جمعه‌‌ی خود چيزهايي مي‌گفت كه از سال‌ها پيش هيچ اعتقادي به آن‌ها نداشته است.»

اما اکبر گنجی که تحقیق کتابخانه‌ای و پیدا کردن منابع شهرت دارد، از خلال سخنان خود هاشمی رفسنجانی در طول دهه‌های بعد از انقلاب، به مواردی پرداخته است که به حتم، خوشایند طرفداران هاشمی رفسنجانی در رسانه‌های شبه‌اپوزیسیون (رسانه‌های ظاهرا مخالف نظام در خارج که حامی رئیس مجمع تشخیص و بخش‌هایی از نظام هستند) نخواهد بود. از سوی دیگر، لابی‌گران خانواده هاشمی در غرب نیز تلاش کرده‌اند از هاشمی رفسنجانی چهره‌ای اهل مدارا و طرفدار غرب و گفتگو به‌نمایش بگذارند.

گنجی در نخستین مطلبش در پاسخ به ادعاهای مداحان در رادیو زمانه می‌نویسد:

«مداحان شخصیتی مطابق میل خود از هاشمی رفسنجانی می‌سازند و می‌کوشند تا آن برساخته‌ ایدئولوژیک را به عنوان واقعیت تاریخی جا بیندازند. می‌گویند هاشمی همیشه معتدل، واقع‌گرا، عمل‌گرا، آزادیخواه، پیرو آدام اسمیت، مخالف اشغال سفارت آمریکا، معتقد به رابطه با آمریکا، مخالف نابودی اسرائیل، امیر کبیر و “حافظ ایران” و غیره و غیره، بوده است. مداحان همه‌ مخالفان و منتقدان هاشمی را هم یک دست کرده و تصویری واحد از آنان بر می‌سازند. می‌گویند همه‌ مخالفان هاشمی، نیروهای افراطی، تندرو، رادیکال، سبک‌سرهای رادیکال اصلاح‌طلب، آرمان‌گرایان ایده‌آلیست (حلقه‌ کیان و جریان روشنفکری دینی)، و…هستند که خود را «حقیقت مطلق و مطلق حقیقت می‌پندارند و غيرخود را باطل، منحرف، گمراه، وابسته، ترسو، فريب‌خورده.»

گنجی سپس بخشی از نوشته زیباکلام را در باره هاشمی نقل می‌کند که نوشته است: «هاشمی نیز دريافته بود كه مهم‌تر از مبارزه‌ با استكبار و صهیونیزم، مهم‌تر از مرگ بر آمریکا گفتن و خواهان نابودی اسراییل شدن، تلاش برای آزادی بیان، آزادی مطبوعات، انتخابات آزاد و حاکمیت قانون است…ايران امروزی مملو از چهره‌ها و شخصیت‌هایی است که همچون هاشمی‌ رفسنجانی نه دیگر به ستیز و دشمنی با آمریکا باور دارند، نه معتقدند که ایران اسلامی یک مسئولیت جهانی دارد مبنی بر رهبری یک پیکار یا جهاد تاریخی علیه نظام سلطه و استکبار حهانی به رهبری آمریکا، و نه کسی به ما وظیفه نابودی اسراییل را محول کرده است».

اینجا است که اکبر گنجی رهنمودها و تهدیدهای هاشمی رفسنجانی در خطبه‌های نماز جمعه‌ ۲۳/۹/۱۳۸۰ را به یاد زیباکلام می‌اندازد که گفته بود:

«اگر روزی دنيای اسلام متقابلا به سلاح هايی که اسرائيل دارد، مجهز شود، آن روز اين راهبرد استکبار به بن‌بست خواهد رسيد؛ چون استعمال يک بمب اتم در اسرائيل، هيچ چيز را باقی نمی‌گذارد؛ ولی در دنيای اسلام، فقط آسيب می‌رساند…بترسيد از روزی که موازنه و هزينه‌های فشار روی مردم فلسطين برای استکبار خيلی سنگين شود. نصيحت می‌کنم به شما که نگذاريد کار به اينجا بکشد، دلتان را به خشونت اسرائيل خوش نکنيد که بسيار خطرناک است ما مايل نيستيم امنيت دنيا به هم بريزد. رودررويی نيروهای مخلص و شهادت‌طلب با قله‌های استکبار خيلی خطرناک است و ممکن است جنگ جهانی سوم را شعله ور کند».

این همان سخنانی است که نتانیاهو در سازمان ملل از هاشمی رفسنجانی نقل کرد. لازم به ذکر است که بررسی سخنان هاشمی رفسنجانی در باره اسرائیل نشان می‌دهد که رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام، گاه از احمدی‌نژاد نیز تندتر و رادیکال‌تر بوده است. گنجی در نوشته دیگرش که دیروز در رادیو فردا منتشر شد، به یادآوری سخنان بسیار تند هاشمی علیه اسرائیل می‌پردازد:

– تا این غاصب را در تل‌آویو شکست ندهیم، در بیت‌المقدس نمی‌توانیم شکست بدهیم… اگر مشروعیت اسرائیل را پذیرفتیم، باخته‌ایم و آمریکا هم همین را می‌خواهد… بروند نیروهایشان را متمرکز کنند تا اسرائیل را از منطقه براندازند.

– در اسرائیل باید این جوری جنگید! با این شکل و شیوه که ما جنگیدیم، کشور کوچکی مثل سوریه می‌تواند به تنهایی اسرائیل را از پا در آورد. ان‌شاء‌الله در آینده این شیوه جنگ مرسوم خواهد شد.

– ایرانی که- من خیال می‌کنم- در آینده مهم‌ترین مرکزی است که می‌تواند اسرائیل را نابود کند و هرکس به غیر از ایران، امید ببندد، دارد به سراب نگاه می‌کند و مطمئناً این یکی از کارهای بزرگ ما خواهد بود و اسرائیل هم می‌داند و آمریکا هم می‌داند.

– وجود اسرائیل در منطقه- ولو در هزا متر مربع- مایه بلاست و این بدبختی ها را در پی دارد و باید هرچه زودتر این غده سرطانی را- به قول امام- از پیکر منطقه خارج کرد.

– الان برای این که شر اسرائیل، را کم کنیم، زمینه- از جهات گوناگون- مهیاست… ما می توانیم- با هم- یک ارتش مشترک درست کنیم و در همین لبنان، اسرائیل را منهدم نماییم… بچه‌های ما… اسرائیل را همان جا ذوب می‌کنند…

اما گنجی در جایی، به بخشی از سخنان هاشمی رفسنجانی می‌پردازد و می‌گوید اگر صدام این نوع سلاح‌ها را علیه مردم ایران به کار برد، اما اگر نصف آنها علیه اسرائیل به کار رود، همه از شر آنها خلاص می‌شدند:

«استفاده از سلاح شیمیایی و گاز سمی علیه مسلمین در ایران و شهرها و مراکز صنعتی و کشتی‌ها، اگر نصف آنچه که در ایران مرتکب شدند در خاک اسرائیل به کار می‌رفت امروز دنیای اسلام و عرب از شر آنها نجات یافته بود.»

به این ترتیب، اکبر گنجی بدون طرح ادعایی علیه هاشمی و فقط با اتکا به سخنان خود او، مداحان «جاعل» را به مبارزه طلبیده است. هاشمی رفسنجانی هیچ‌گاه از سخنانش در گذشته عذرخواهی نکرده است و بر اساس آن‌چه از او باقی است، قاعدتا همان موضع ضداسرائیلی را حفظ کرده است، مگر آنکه صادق زیباکلام بتواند سخنان جدیدی از هاشمی کشف کند که از چشمان عبدی و گنجی تا کنون در امان مانده باشد.

پیام برای این مطلب مسدود شده.

Free Blog Themes and Blog Templates