18.08.2014

تحریف موسوی و کروبی

کلمه: چکیده :موسوی ـ و نیز کروبی ـ زمانی در برابر احمدی‌نژاد ایستاد که لشکری از رهبر جمهوری اسلامی تا مصباح یزدی، از سپاه پاسداران تا صدا و سیما، و از شورای نگهبان تا مجلس، پشت و کنار رییس جمهور محبوب رهبری بود. انصاف می‌باید؛ آیا انتقاد تند روحانی از باند احمدی‌نژاد در زمانه‌ای که رییس قوه مجریه است و حالا دیگر حتی مصباح هم پشت وی را خالی کرده و صداوسیما حاضر نیست تریبونی به وی برای دفاع از عملکردش بدهد، و سپاه چند سال است جانب ولی فقیه را علیه احمدی‌نژاد گرفته، با نقد موسوی و کروبی از احمدی‌نژاد، هم‌سنگ است؟…

کلمه – مرتضی کاظمیان:

مقدمه:

محمد قوچانی در مطلب جدیدش (سرمقاله‌ی نشریه “صدا”)، مثل اغلب مکتوباتش، ادعاهای مهمی را مطرح کرده است. نقد بسیاری از ملاحظات او در دستور این قلم و در این یادداشت نیست. نگارنده کاری به تجلیل غریب قوچانی از روحانی ندارد. قوچانی مدعی می‌شود:

«حسن روحانی سوسیالیست‌های سابق را به لیبرال‌های جدید بدل خواهد کرد.»

«روحانی ـ همچون احمدی‌نژاد ـ ایران را به سوی سیاستی حرفه‌ای پیش خواهد برد و در عمل مقام ریاست‌جمهوری را از جایگاه صدرات عظمایی دور خواهد کرد…»

«رسیدن به چنین ترکیبی از «تحول‌خواهی» در بینش و «بی‌پروایی» در روش (روش روحانی) یک اتفاق نادر تاریخ سیاسی معاصر ایران است.» و …

اگر او به هر دلیل و علت، چنین ادعاهای عجیبی را فهرست می‌کند، خود باید ادله‌اش را فهرست کند، و زمان صحت مدعای وی را مشخص خواهد کرد. نگارنده را کاری با این ستایش‌ و تحلیل نیست؛ که حق قوچانی و قلم اوست. ضمن این‌که نویسنده‌ی این یادداشت مایل نیست پا در میدان بازی «روحانی یا موسوی» نهد.

اما قوچانی در مطلب خود، از نکات مهمی آگاهانه یا ناخودآگاه می‌گذرد؛ خواسته یا ناخواسته، واقعیت‌هایی را روایت نمی‌کند. واقعیت‌هایی که پیوند می‌خورد با موسوی ـ و کروبی ـ در حصر، و اجزاء مهمی از یک جنبش اجتماعی.

آنچه در زیر می‌آید وجهی دیگر از ماجراست که قوچانی نمی‌گوید، و نقدی مختصر است بر بخشی از داوری و ارزیابی قوچانی؛ آنجا که به‌نظر می‌رسد رفتار سیاسی دو نامزد معترض انتخابات ۸۸ تحریف، و توصیف دور از واقعی از کردار آنان ارائه شده است.

دو مرد سیاست؛ دو نامزد معترض ۸۸

۱٫ قوچانی در یادداشت خود از یک حادثه‌ی مهم عبور می‌کند: کودتای انتخاباتی ۱۳۸۸٫ آنچه نتیجه‌ی انتخابات را با تقلب معنادار یک‌سره تغییر داد.

از نظر قوچانی، موسوی در انتخابات شکست خورده، و یک دلیل مهم، همان مناظره‌ی مشهور است و واکنش مظلومانه و غیرسیاستمدارانه‌ی موسوی.

قوچانی می‌نویسد:

«موسوی در مناظره از نظر روحی و تاکتیکی آماده برخورد با رئیس سابق دولت نبود… در عرصه‌ی رفتار سیاسی احمدی‌نژاد برنده بود: او موفق شد… از نظر جنگ روانی برنده بازی شود.»

این «عرصه‌ی رفتار سیاسی» را قوچانی کجا در ترازو گذاشته و سنجیده، جز نتیجه‌ی رسمی انتخابات؟

به‌عنوان یک شاهد کوچک؛ اگر احمدی‌نژاد در آن مناظره پیروز شده بود، چه نیازی به دادن وقت اضافه‌ی اختصاصی به وی در آخرین شب تبلیغات وجود داشت؟

۲٫ قوچانی از یاد می‌برد ـ یا نمی‌گوید ـ که موسوی ـ و نیز کروبی ـ زمانی در برابر احمدی‌نژاد ایستاد که لشکری از رهبر جمهوری اسلامی تا مصباح یزدی، از سپاه پاسداران تا صدا و سیما، و از شورای نگهبان تا مجلس، پشت و کنار رییس جمهور محبوب رهبری بود. کسی که به اذعان آیت‌الله خامنه‌ای در نمازجمعه‌ی مشهور پس از کودتای انتخاباتی، مواضع‌اش از هاشمی هم به وی نزدیک‌تر بود.

انصاف می‌باید؛ آیا انتقاد تند روحانی از باند احمدی‌نژاد در زمانه‌ای که رییس قوه مجریه است و حالا دیگر حتی مصباح هم پشت وی را خالی کرده و صداوسیما حاضر نیست تریبونی به وی برای دفاع از عملکردش بدهد، و سپاه چند سال است جانب ولی فقیه را علیه احمدی‌نژاد گرفته، با نقد موسوی و کروبی از احمدی‌نژاد، هم‌سنگ است؟ و صرف‌نظر از در ترازو نهادن دو موقعیت، آیا تاکیدهای مهم موسوی در مناظره، که آمده‌ برای ایستادن در برابر دروغ و فریب و تحریف حقیقت و تزویر و رمالی و بی‌ادبی، ناچیز است و غیرصریح و قاطع، و از یاد رفتنی؟

۳٫ قوچانی ادبیات و مواجهه‌ی موسوی را نقد می‌کند، اما فراموش می‌کند که مناظره‌ها در چه روندی برگزار شد. او نه تنها تمام آمار و ارقام و صراحت‌های کلام موسوی را نادیده می‌گیرد، بلکه از نحوه‌ی مواجهه‌ی کروبی و حتی رضایی با احمدی‌نژاد نیز درمی‌گذرد. چرا؟ برای ستایش از روحانی؟ بسیار خوب، می‌توان به تجلیل از روحانی و استحکام و صلابت و رفتار سیاسی‌اش نشست، اما چه دلیلی برای تحریف حقیقت و گزارش غیرواقع وجود دارد؟

مستقل از این، بد نیست قوچانی این تحلیل ـ و بلکه گزارش ـ مهم میرحسین موسوی را بازخوانی کند‌: «بعد از انتخابات دو ماه طول کشید که بنده اعتقاد پیدا کنم مناظره کذائی نه برای از میدان بردن بنده یا آقای کروبی بلکه برای تصفیه حساب کامل با همه نیروهای رقیب و یکدست کردن کشور بوده است. بنده یکی و فقط یکی از این هدف‌ها و سنگ‌های سر راه بودم. حضرات در نوار مشهور و اخیراً از قول یک روحانی بحث یک توطئه بیست ساله کرده‌اند بنده می‌خواهم با توجه به دروغ نهفته در این ادعا بگویم که «جریان حاکم در آستانه انتخابات» بیست سال برای یک‌دست کردن کشور طراحی و تلاش کرده بود و ظاهرا قرار بوده که این انتخابات آخرین پرده این تلاش باشد. مناظره در سایه این نگاه معنی دیگر پیدا می‌کند… اقتدارگرایان به‌دنبال حذف کردن همه‌ی فضای ملی از منتقدین و معترضین بودند؛ فضایی شبیه کره شمالی با کمی بزک مردم‌سالاری.»

تحلیلی که شواهد آن را پایانی نیست؛ ازجمله سخنان مهم فرمانده کل سپاه و نماینده ولی فقیه در سپاه که چندی پیش فیلم‌ آن‌ها منتشر شد.

۴٫ قوچانی به نکته‌ی درستی در مطلب خود اشاره می‌کند، ملاحظه‌ای که اتفاقا واجد شاهدی خلاف خود در موسوی ـ و کروبی ـ است. قوچانی می‌نویسد: «سیاستمدار اگر بتواند قدرت را مهار کند اخلاقی‌ترین کار را کرده است. سیاست همواره علم کسب، حفظ و گسترش قدرت بوده است اما در سده‌ی اخیر به علمِ «مهار قدرت» هم تأویل شده است و تنها قدرت است که قدرت را محدود می‌کند. وظیفه‌ی سیاستمدار این است که قدرت را با قدرت محدود کند.»

و این دقیقا کاری بود که موسوی و کروبی برایش کوشیدند و هزینه دادند. آنان تلاش کردند با استفاده از قدرت (نیروی اجتماعی)، قدرت مطلقه را مهار زنند و زنهار دهند. چنین بود که ولایت مطلقه فقیه در برابر چالشی قرار گرفت که به اعتراف خود و حامیانش، مهم‌ترین بحران قدرت مطلقه و عنان گسیخته بود.

۵٫ قوچانی در مطلب خود تعاریف متفاوتی از نسبت سیاست و اخلاق ارائه می‌کند. این تناقض، پوششی است برای صدور احکامی این‌چنینی: «رویای «صلح کل»، اسطوره‌ی «گاندی» و پندار نهضت‌های «مخملی» نقش بر آب است… سرنوشت تلخ نهضت‌های مخملی اوکراین و گرجستان و مصر و لیبی همه نشان می‌دهد که هنوز رفتار «سیاسی» بر پندارهای شبه‌‌ اخلاقی در دموکراسی‌سازی فضل تقدم دارد…ارزش‌های اخلاقی همان‌گونه که در عرصه‌ی عمومی صدق می‌کنند در عرصه سیاسی صادق نیستند.»

نگارنده به میدان نقد این ملاحظات ورود نمی‌کند؛ قوچانی حق دارد با جنبش‌های اجتماعی همدل نباشد و مثلا وضع تونس را نبیند. اما مشکل اینجاست که از نظر قوچانی، و چنان‌که در مضمون و تصریح مکتوب او هست، موسوی فردی مظلوم و نجیب است و سیاست میدان بازی پیچیده‌ای است که جای موسوی آنجا نیست. و حتما، جای کروبی نیز.

قوچانی اما نمی‌بیند ـ یا نمی‌گوید ـ که اتفاقا این موسوی و کروبی هستند که سیاست اجتماعی و عملی را مبتنی بر اخلاق و پرنسیپ‌ها رعایت و عملیاتی کرده‌اند. چنان‌که در میدان سیاست ایستادند، به میثاقی که با موکلان خود بستند، و حتی همپا و کنار همراهان خویش در جنبش سبز گام برداشتند، و از پرداخت بیشترین هزینه هم ابایی نکردند.

و معلوم نیست این حکم قوچانی که «ارزش‌های اخلاقی همان‌گونه که در عرصه‌ی عمومی صدق می‌کنند در عرصه سیاسی صادق نیستند»، چگونه با رفتار سیاسی موسوی و کروبی پیش و پس از کودتای انتخاباتی قابل جمع است.

۶٫ قوچانی موسوی ـ و کروبی ـ را متهم می‌کند به عدم رک‌گویی در مناظره‌ی ۸۸؛ و روحانی را در مقابل، کسی می‌داند که برخلاف ایشان، سیاست، حرفه‌ای اوست و «پیچیدگی» سیاست را فهم می‌کند. نگارنده مایل نیست پا به میدان بازی نادرست «موسوی یا روحانی» نهد. روحانی تا آنجا که سیاست‌ها و برنامه‌هایش منافع ملی را تأمین کند و به جامعه مدنی یاری رساند و دموکراتیزاسیون را تقویت نماید و رفاه ملت را ارتقاء دهد، در خور حمایت است.

قوچانی معتقد است: «روحانی به خوبی ضعف‌ها و قوت‌های حاکمیت را می‌شناسد، توان کشور و نظام را می‌داند و به اقتدار رئیس‌جمهور واقف است.» کاش چنین باشد؛ اما به نظر می‌رسد دست‌کم در وعده‌هایی چون این‌که «رییس جمهور باید قدرت ایجاد اجماع برای رفع حصر را داشته باشد»، یا بازگشایی انجمن صنفی روزنامه‌نگاران، روحانی ارزیابی دقیق و واقع‌بینانه‌ای از قوت حاکمیت و اقتدار رییس جمهور در نظام مبتنی بر ولایت مطلقه فقیه نداشته است.

صرف‌نظر از این، قوچانی محق است به تجلیل و تبلیغ روحانی بپردازد؛ اما این‌که سیاستمدار دانا و صادق و نجیب و استواری چون موسوی ـ و نیز کروبی ـ را که افزون بر ۴۲ ماه است در حبس غیرقانونی بسر می‌برد، مورد نقد دور از واقعیت و مستند قرار دهیم، چندان منصفانه و علمی به نظر نمی‌رسد.

پیام برای این مطلب مسدود شده.

Free Blog Themes and Blog Templates