کیش شخصیت؛ تا کی؟ تا به کجا؟ برای چه؟
خودنویس: بسیاری از اوقات درباره «کیش شخصیت» در ایران شنیدهایم. بهراستی «کیش شخصیت» چیست و چرا باید به آن اهمیت داد؟ در باره کیش شخصیت، شاید ویکیپدیای فارسی تعریف جامعه بدهد: «کیش شخصیت پدیدهای است که در آن یک شخص با استفاده از رسانههای گروهی و تبلیغات سیاسی از خود وجههی عمومی آرمانی و قهرمانانهای ارائه میدهد. این پدیده با استفاده از تعریف و تمجید در رسانهها و نیز ایجاد جوی که در آن شخص فارغ از پاسخگویی و یا مصون از اشتباه است بوجود میآید. کیشهای شخصیت غالبا در حکومتهای تمامیتخواه و غیر مردمسالاری بر پا میشوند. لازم به تذکر است که کیش شخصیت الزاما در سطوح وسیع و گسترده مثل حکومتها و کشورها اتفاق نمیافتد بلکه میتواند خیلی ساده در یک اجتماع کوچک هم رخ بدهد.»
بیایید موارد کیش شخصیت در رسانهها را بررسی کنیم. عدم پردازش به واقعیتهای مرتبط به شخصیتهای سیاسی در رسانههایی که میلیونها دلار از مالیات شهروندان انگلیسی و آمریکایی بهره بردهاند، اندکی دردناک است. بسیاری از موارد، این احساس به کارشناسان رسانهای و مخاطبان دست داده که این رسانهها در جهت منافع سیاسی گروههایی ویژه در داخل ایران، واقعیتهای بسیاری را ناگفته گذاشتهاند.
اینکه رسانههایی رنگی شکل میگیرند تا از چهرههایی قهرمان بسازند، نیاز به مثال زدن ندارد. در این ۵ سال دیدهایم. الان هم میبینیم. میبینیم چگونه هزاران ساعت صرف نگفتن میشود و دقایقی برای تبلیغ بخشهایی ناچیز از نکات نسبتا مثبت سیاسیون. پوشاندن واقعیتهایی در باره جنایتهای دهههای مختلف جمهوری اسلامی و پرداختن به یک محدوده کوچک، دفاع از قربانیان نیست. انتخاب قطرهچکانی افرادی که با استراتژیهای نهادهایی ویژه همخوان هستند، ناجی قربانیان نیست.
شرکای رسانهای دولت روحانی، در داخل و خارج از کشور، کمپین نادیده گرفتن خطاهای دولت و گروههای حامی را پیش بردهاند. کمپین نگاه داشتن مخاطبان در محدودهای خبری که متناسب با منافع گروههایی ویژه است، اطلاعرسانی نیست. همکیش کردن مخاطبان با شخصیتهایی است که ناقض حقوق انسانها بودهاند.
بررسی جعل عنوان رئیس قوه مجریه، و نحوه اطلاعرسانی در این باره در رسانههای مختلف، نشان میدهد که اکثر رسانههای پرمخاطب خارج از کشور تمایلی به انتشار دادههای خود ندارند. مطمئنا رسانهای به عظمت بیبیسی فارسی که پارسال یکی از بدترین گفتگوهایش در همین ارتباط بود و خبرنگار با سابقهاش، عملا برای «آبشار» زدن به فرد نزدیک به روحانی پاس داد، هیچگاه تلاشی برای تصحیح کوتاهی خود نکرد. فکر میکنید این مساله به دست اندرکاران آن شبکه منتقل نشده است؟ کسری ناجی در آن گفتگو، به جای اینکه به کپیبرداری روحانی از روی کتاب یک استاد افغان اشاره کند، گفت که پروپوزال روحانی کپی بوده…برای کسی که درگیر تحقیق در این حوزه نیست، شاید به کارگیری خطای دو اصطلاح فرقی نکند، اما در یک بحث نسبتا تخصصی، چنین خطایی، رسانه را بیاعتبار میکند، واگر تلاشی برای تصحیح نکند، خطایش بسیار بزرگتر است. انگار نباید در باره شبهات موجود، سوال کرد و پیگیر بود.
چرا بیبیسی فارسی را مثال میزنم؟ چون مخاطب دارد و تاثیرگذار است. بخشی از مخاطبان ایرانی، چون مثلا کارشناس بیبیسی شرکت در انتخابات را تبلیغ میکند، در انتخابات شرکت میکنند. بیبیسی خواسته یا ناخواسته مرجع است برای بسیاری که حد آگاهیشان «ماهواره» است. داستان «مار» و «مار» است. داستان همان معلمی است که به اهالی روستا آموخته که مار، شکل مار نوشته میشود و وقتی معلمی واقعی به روستا میآید، اهالی «مار» درست او را نمیتوانند بخوانند و سواد او را نفی میکنند، چرا که میخواهند «مار» اولی را باور کنند. در کمال تاسف باید گفت که تاثیرپذیری از رسانه و عدم پرسشگری، نوعی بیماری فراگیر است که منتهی به تقویت کیش شخصیت شده است. پیروان کیش، به شخصیت ایمان میآورند و تنها اخباری را دوست دارند که شخصیت را میستاید و دشمنش را خوار میکند.
در زمینههای ادبی و هنری هم بسیاری از ما ایرانیها به این بیماری مبتلا هستیم. خالق آثاری که متناسب با باور ما کاری میسازد، مصون از عیب است و معجزه میکند.
مساله مهمی که رسانههای امروزی باید به مخاطبان منتقل کنند، فقدان مصونیت قدرت است. اگر دیدید رسانهای میخواهد به فردی، هالهای قدسی بدهد، مصونیت ببخشد و واقعیتها را نگوید، فقط به مدیران غیرایرانیاش شک نکنید، به ایرانیانی شک کنید که با قدرت مرتبطند اما در این رسانهها خرشان میرود. قوانین این رسانهها مانع تحقیق و بررسی نشده است. اما چرا بررسی نمیشود و تحقیق نمیکنند؟ شما چه فکر میکنید؟
در این باره باید بیشتر گپ زد و نوشت.
ادامه دارد
پیام برای این مطلب مسدود شده.