12.02.2013

آن دوازده نفر

ایمایان: صداوسیما «سپیده»‌ی لطفی و ابتهاج را با صدای خواننده‌ای به جز شجریان (معتمدی) پخش می‌کند. این کار قاعدتاً باید با اجازه و همکاری لطفی انجام گرفته باشد. اینکه آهنگسازی ساخته‌اش را با دو یا چند خواننده ارائه کند عجیب نیست امّا با توجّه به بار معنایی این آهنگ و مناسبت این روزها و اوضاع زمانه، گذشته از چسباندن تصاویری کاملاً بی‌ربط به این خاطره، در جهت حذف شجریان نیز هست. لطفی اگر مصادره‌ی خاطره‌ی انقلاب ۵۷ و آثار هنری مربوط به آن را در جهت تحکیم وضغ فعلی کشور را درست نمی‌داند باید چیزی بگوید و گرنه در سوءاستفاده از این اثر شریک خواهد بود. این را مقایسه کنید با امتناع امثال کریمخانی، افتخاری و دیگران برای بازخوانی مناجات ربّنای شجریان.

گذشته از دو سه فیلمی که پس از خرداد ۸۸ خلاف حرکت جنبش سبز ساخته شد، این اواخر سه تله‌فیلم هم به مناست ۹ دی ساخته شد که پر بود از مطالب دروغ و تخیّلی. ظاهراً کارگردانان زیادی به سیما جواب رد داده بودند امّا بازی برخی بازیگران برای من جای تعجّب داشت. برخلاف خرافه‌ی رایج بین برخی منتقدان پیرامون جدابودن کامل «چه گفتن» از «چگونه گفتن» در نقد هنری، این دیدگاه ابداً جای دفاع ندارد. نمی‌توان در خدمت دروغ و ظلم مثل عروسک خیمه‌شب‌بازی آلت دست قدرت شد و بعد آنرا با اقتضای حرفه‌ای یا پرهیز از بحثهای سیاسی توجیه کرد. راه دوری نرویم بسیاری از اهل دانش و هنر پس از انقلاب به علّت همکاری با رژیم گذشته آن هم در آخرین روزهای حاکمیّت طرد و تصفیه شدند، آن برخورد حتماً درست نبود امّا اگر آنان به گذشته باز می‌گشتند، باز هم همان کار را می‌کردند؟

در بحثهای اقتصادی رسانه‌ای یا برخی در فضای مجازی اصرار بعضی بر اینکه اوضاع افتضاح اقتصادی کشور بیشتر یا همه‌اش به خاطر شيوه‌ی اداره‌ی کشور است و نه تحریم برای من یکی جای تعجّب دارد. در بی‌کفایتی دولت فعلی بحثی نیست امّا کاهش پنجاه‌درصدی درآمد نفتی و فلج‌شدن سیستم بانکی واقعاً این وسط این قدر کم‌اهمّیّت است؟ همه‌ی این تحلیلها برای اینکه کسی انتقادی نکند که به تریج قبای حاکمی که کشور را به این روز سیاه نشانده بر بخورد؟ این روزها می‌گذرد امّا این حرفها باقی می‌ماند؛ آقایان اصلاً نگران قضاوت نسل بعد نیستند؟

این نوشته‌ی اومبرتو اکو وصف حال امروز ماست: « در سال ۱۹۳۱ حکومت فاشیستی تمام استادان دانشگاهها را، که در آن زمان تعدادشان ۱۲۰۰ نفر بود، مجبور کرد که نسبت به رژیم سوگند وفاداری یاد کنند. تنها ۱۲ نفراز آنها (یعنی یک‌ درصد) از این کار سر باز زدند و شغل خود را از دست دادند. گاهی از ۱۴ امتناع‌کننده صحبت می‌شود. همینکه اطّلاع در این زمینه این چنین ناروشن است نشان می دهد که مسئله در آن زمان چقدر کم اهمیت تلقی می‌شده است. خیلی‌ها سوگند وفاداری یاد کردند- شاید به توصیه افرادی مانند پالمیرو تولیاتی، یکی از فعالین کمونیست و یا بندتو کروچه فیلسوف – تا بتوانند به تدریس ادامه بدهند، و بعضی از آنها بعدها در دوران پس از جنگ، مهره‌های مهم مبارزه ضد فاشیستی شدند. شاید آن ۱۱۸۸ نفری که سوگند وفاداری یاد کردند، دلایل کاملا خوب و شرافتمندانه‌ای داشتند، اما ۱۲ نفری که امتناع کردند آبروی دانشگاه و بطور حتم آبروی کشور را نجات دادند. از این رو ضروری است که ما گهگاه امتناع کنیم، حتی اگر تاثیر چندانی نداشته باشد. در اینصورت دست کم نسل بعدی می‌داند: بودند افرادی که همکاری نکردند.»

پیام برای این مطلب مسدود شده.

Free Blog Themes and Blog Templates