فرستاده سیا در تهران؛ دیدار با بازرگان، ‘ملاقات خصوصی با بهشتی’؟
بیبیسی: واشنگتن به محمد بهشتی به عنوان مرد شماره دو در هیات حاکمه ایران و سیاستمداری معقول و اهل تعامل نگاه میکرد
در میان هزاران پیام دیپلماتیک محرمانهای که «دانشجویان مسلمان پیرو خط امام» پس از اشغال سفارت آمریکا در تهران به عنوان مدارک «توطئههای شیطان بزرگ علیه انقلاب» منتشر کردند، گزارش بسیار کوتاهی وجود دارد که دفتر سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا (سیا) حدود دو ماه و نیم پیش از واقعه گروگان گیری ۱۳ آبان، از داخل سفارت به مقر مرکزی سیا در لنگلی ویرجینیا فرستاده بود.
بنا بر این سند نیم صفحهای، مردی اسرارآمیز به نام «اورین دابلیو بایدنکوف» روز ۳۱ مرداد ۱۳۵۸ در دفتر نخست وزیری به دیدار مهدی بازرگان و مقامات ارشد دولت موقت میرود.
بعدها معلوم شد که «بایدنکوف» یکی از مهمترین مقامات سیا در امور خاورمیانه بود، با هماهنگی کامل وزارت خارجه آمریکا و اطلاع کاخ سفید به تهران اعزام شده بود تا بنابر روایت آمریکاییها، سنگ بنای یک روند همکاری اطلاعاتی استراتژیک را با مقامات ایرانی بگذارد.
دو همکار نزدیک «بایدنکوف» که از جزئیات آن سفر محرمانه مطلعاند به بیبی سی فارسی گفتهاند که مامور ارشد سیا در دوران اقامت چند روزهاش در تهران به ملاقات محمد بهشتی، نایب رئیس مجلس خبرنگان قانون اساسی و دبیرکل حزب جمهوری اسلامی نیز میرود.
یک مقام سابق سیا که نمیخواهد نامش فاش شود میگوید: «او از اینکه میدید بهشتی چقدر درباره اوضاع سیاسی خارج از کشور آگاهی دارد تحت تاثیر قرار گرفت.»
او میافزاید «بایدنکوف» به این فکر نبود که یار وفادار آیت الله خمینی را جذب کند، بلکه فقط میخواست از نزدیک او را ملاقات و ارزیابی کند، چرا که از اهمیت آقای بهشتی در ساختار قدرتی که پس از سقوط شاه در ایران در حال شکل گرفتن بود آگاه بود.
بروس رایدل، از مقامهای بازنشسته سیا و مدیر پروژه اطلاعاتی موسسه تحقیقاتی بروکینگز در واشنگتن، با تایید دیدار مذکور میگوید: «بهشتی بازیگر (سیاسی) مهمی بود که ارتباط نزدیکش با خمینی ثابت شده بود… نظر مثبت بهشتی در مورد گفتگو (با واشنگتن) میتوانست از تضمینهایی که بازرگان یا یزدی میخواستند بدهند معتبرتر باشد.»
بادنکوف یا همان رابرت ایمز چهار سال بعد به همراه چند مامور سیا در بمبگذاری تابستان ۱۹۸۳ سفارت آمریکا در بیروت کشته شد. او به خاطر اطلاعات بالایی که از جهان عرب داشت به اسطوره تبدیل شد
بایدنکوف که بود؟
«اورین دابلیو بایدنکوف» زمانی که به ایران رفت ۴۵ ساله بود. قدی بلند داشت و سیمایی جذاب. نام واقعیاش رابرت ایمز بود و پست حساس افسر ملی اطلاعاتی امور خاورنزدیک سازمان سیا را در اختیار داشت.
ایمز چهار سال بعد، در بمب گذاری سفارت آمریکا در بیروت، پایتخت لبنان، کشته شد. در آمریکا از رابرت (باب) ایمز به عنوان یکی از مطلعترین کارشناسان جهان عرب در تاریخ سیا یاد میشود.
با وجود کاربرد اسم مستعار «بایدنکوف» در گزارش سری سیا که به دست دانشجویان ایرانی افتاده، ایمز با نام واقعی خودش و به عنوان یک پیک دیپلماتیک به تهران آمده بود تا اسناد محرمانه داخل کیفش از بازرسی در فرودگاه مهرآباد معاف شود.
درباره سفر ایمز یک پیام دیپلماتیک دیگر نیز در مجموعه اسناد «لانه جاسوسی» منتشر شده است که در آن وارن کریستوفر، قائم مقام وقت وزیر خارجه آمریکا به کاردار در تهران خبر میدهد که رابرت ایمز با پاسپورت دیپلماتیک، سه شنبه ۳۰ مرداد ساعت ۱۰ شب با پرواز ۱۶۸ ایرفرانس از پاریس به فرودگاه مهرآباد میرسد.
این اسناد بعدها به عنوان نمونه کوچکی از زد و بندهای پنهانی دولت میانه روی بازرگان با آمریکا منتشر شد و آن طور که در یک مقاله دیگر نوشتم، عباس امیرانتظام را برای سالیان متمادی راهی زندان اوین کرد. گرچه چنین دیدارهایی با اطلاع کامل شخص نخست وزیر انجام میشد.
روشن نیست که آیت الله خمینی از آنها مطلع بوده باشد. اما اطلاع محمد بهشتی، یار نزدیک رهبر انقلاب از سفر رابرت ایمز و ملاقات احتمالی آن ها می تواند از اهمیت بسیار زیادی برخوردار باشد.
بروس لینگن- آخرین کاردار آمریکا در تهران
آن روزها همه میخواستیم با چهرههای ارشد حکومت مانند بهشتی تماس داشته باشیم. بهشتی نزد همه ما جایگاه ویژهای داشت
البته تاکنون سند یا گزارشی که به طور قطع این مساله را ثابت کند منتشر نشده، تقریبا تمام گزارشهایی که ایمز نوشته محرمانه بوده و از دسترس عموم خارج است.
دقیقا مشخص نیست چرا در اسناد «لانه جاسوسی» گزارشی درباره دیدار رابرت ایمز و بهشتی دیده نمیشود. این امکان وجود دارد که چنین گزاشی اصلا تدوین نشده باشد یا از جمله گزارشهایی بوده که کارکنان سفارت موفق به نابود کردن آن شدند.
البته این احتمال نیز وجود دارد که برملا شدن چنین سند حساسی مصلحت دانسته نشده و آن طور که ابراهیم اصغرزاده، عضو شورای مرکزی «دانشجویان مسلمان پیرو خط امام» پیشتر گفته، از جمله اسنادی باشد که در اختیار نهادهای اطلاعاتی قرار گرفته است.
آقای اصغرزاده در گفتگوی تلفنی با بی بی سی فارسی از ملاقات احتمالی ایمز و بهشتی ابراز بیاطلاعی کرده است.
او می گوید: «احتمالا سندی به دستمان نرسیده یا اگر سندی هم بوده (پیش از تصرف سفارت) نابود شده است.»
بنا بر اسناد منتشر شده، رابرت ایمز فردای ورودش به تهران، به دیدار مهدی بازرگان، ابراهیم یزدی و عباس امیرانتظام رفت تا به آنها درباره اوضاع منطقه از جمله افغانستان و تهدیدات شوروری گزارش بدهد.
سیا چه اطلاعاتی به ایران داد؟
رابرت ایمز روز ۳۱ مرداد ماه در دفتر نخست وزیر به دیدار مهدی بازرگان، عباس امیرانتظام (معاون نخست وزیر و نماینده ویژه او در مذاکرات با آمریکا و شوروی) و ابراهیم یزدی (وزیر خارجه) رفت.
بروس لینگن (کاردار آمریکا در تهران) و ویکتور تامست (دستیار جوان کاردار) هم در آن جلسه حاضر شده بودند. ظاهرا قرار بود جلسه یک ساعت طول بکشد اما بنا بر سند موجود، طرفین دو ساعت به گفتگو و تبادل نظر پرداختند.
مقامات دولت موقت به مردم و رسانهها میگفتند که آمریکا در ناآرامیهای کردستان دست دارد. آنها به طور محرمانه اما در پی دریافت اطلاعات از آمریکا درباره دخالتهای احتمالی عراق در کردستان بودند
ویکتور تامست، دیپلمات مسلط به زبان فارسی که به عنوان مترجم آمده بود، به بیبی سی فارسی میگوید: «دولت بازرگان میخواست ما تا آنجا که میتوانیم درباره نقش احتمالی عراق در ناآرامیهای داخلی ایران به خصوص در خوزستان و کردستان به آنها بگوییم.»
ولی به نظر میرسد که انتظارات طرف ایرانی دست کم در آن جلسه برآورده نشده باشد چرا که مامور سیا به جای ارائه اطلاعات درباره کردستان یا خوزستان، عمدتا بر اوضاع افغانستان و دخالتهای شوروی در آن کشور تمرکز میکند و به مرور اجمالی تحولات منطقهای میپردازد.
دوستان ایمز میگویند اینکه او برای سیا کار میکرد بر مقامات ایرانی پوشیده نبود. گرچه این مساله به آنها رسما ابلاغ نشده بود، به باور مقامات آمریکایی، طرف ایرانی به احتمال زیاد اطلاع داشته که واشنگتن چه کسی را به دیدارشان فرستاده است.
رابرت ایمز در پاییز ۵۸ در حالی به ایران سفر کرد که ارتش و سپاه پاسداران با مخالفان مسلح جمهوری اسلامی در کردستان درگیر نبردی خونین بودند.
مصطفی چمران، وزیر دفاع وقت قاعدتا باید در نشست ۳۱ مرداد با ایمز در کنار مهدی بازرگان شرکت میکرد، اما آقای چمران آن روزها در شهر پاوه درگیر جنگ با مخالفان کرد بود.
رابرت ایمز احتمالا آگاه بود در حالی به ایران میرود که «ستاد چمران کنترل مرزها را در دست گرفته» و صادق خلخالی هم محاکمات و اعدامهای «انقلابی» در پاوه را شروع کرده.
در چنین شرایط بحرانی که انگشت اتهام ناآرامیهای داخلی به سمت آمریکا و اسرائیل نشانه گرفته شده بود، واشنگتن به دنبال آغاز فصل تازهای در روابط با تهران بود و در راستای این خط مشی رابرت ایمز را برای آغاز روند همکاریهای اطلاعاتی به ایران اعزام کرده بود.
بروس رایدل میگوید: «هدف سفر ایمز آغاز یک روند گفتگو با رژیم جدید بود. باید به یاد داشته باشیم که در سال ۱۹۷۹میلادی فضای جنگ سرد حاکم بود و مهمترین اولویت واشنگتن جلوگیری از دخالتهای مسکو در ایران بود. با توجه به سابقه تاریخی ایران، این امید وجود داشت که آیت الله (خمینی) هم مانند بیشتر ایرانیها نگران روسیه باشد.»
سکوت درباره سفر ایمز
ابراهیم یزدی اخیرا درباره علت توسل به آمریکا برای دریافت اطلاعات به خصوص در مورد عراق و نقش احتمالیاش در ناآرامیهای کردستان به اختصار صحبتهایی کرده، ولی درباره ماجرای سفر ایمز به تهران و دیدارش با مقامات دولت موقت یا محمد بهشتی حرفی نزده است.
وزیر خارجه پیشین ایران گفته است: «نظر بازرگان این بود حال که سیستم امنیتی ما مختل شده، به روسها و آمریکاییها پیشنهاد بدهیم اطلاعاتی که هر یک درباره تحریکات دیگری در ایران دارند، در اختیار ما بگذارند. اعضای شورای امنیت ملی با این پیشنهاد بازرگان موافقت کردند. روسها میگفتند که آمریکاییها در کردستان در حال تحریک کردن هستند. ما به روسها بگوییم شما اگر اطلاعات دقیقی دارید به ما بدهید. آمریکاییها هم میگفتند روسها هستند که این کار را میکنند. ما به آمریکایی ها بگوییم اطلاعاتتان را به ما بدهید.”
بروس رایدل، از مقامهای بازنشسته سیا میگوید رابرت ایمز در تابستان ۵۸ در جریان سفرش به تهران ملاقاتی با محمد بهشتی هم داشته است
او تاکید دارد که شوروی به ایران اطلاعاتی نداد و اطلاعاتی که آمریکاییها دادند نیز ارزش چندانی نداشت.
از مطالعه دقیق اسناد منتشر شده و گفتگویی که با چندین مقام آمریکایی داشتم چنین بر میآید که واشنگتن رابرت ایمز را به تهران فرستاده بود تا مقدمات همکاریهای احتمالی آتی را فراهم کند نه اینکه اطلاعات حساس در اختیار ایران قرار بدهد.
البته روایت تلاش آمریکا برای کمکهای اطلاعاتی به ایران به سفر آقای ایمز محدود نمیشود. اینکه آمریکاییها در فاصله ۳۱ مرداد تا ۱۳ آبان ۵۸ چه کمکهایی به ایران ارائه کردند – از موافقت با تحویل دادن سه میلیون دلار تجهیزات نظامی گرفته تا فروش دو میلیون بشکه سوخت نفت سفید و ارائه اطلاعات محرمانه در مورد مقاصد نظامی صدام حسین – داستانی مفصل، پیچیده و بحث برانگیز است که در این مقاله نمیگنجد.
ویکتور تامست، دیپلمات بازنشسته آمریکایی که با ایمز وشخص کاردار به دفتر نخست وزیری رفته بود میگوید که فرستاده اطلاعاتی واشنگتن آن روز به طور اجمالی تحولات سیاسی منطقه را از نظر واشنگتن برای آقای بازرگان تشریح کرد.
او میگوید: «ما اصولا مطمئن نبودیم که در ابتدای یک رابطه تبادل اطلاعاتی چقدر اطلاعات با ارزش را باید به طرف ایرانی بدهیم. ولی شاید مهمتر از آن این باشد که اگر صادقانه بگویم اگر عراقیها با کردهای (ایران) یا اعراب خوزستان در ارتباط بودند ما خودمان هم درباره آن اطلاعات زیادی نداشتیم.»
آقای تامست و شخص کاردار در مصاحبههای جداگانه با بیبی سی فارسی تایید کردهاند که قرار بود در حین ارائه گزارش از پروژکتور استفاده شود، اما پروژکتور ساخت آمریکا کار نکرد و نسخههای کاغذی برآورد اطلاعاتی آقای ایمز در اختیار آقایان بازرگان، انتظام و یزدی قرار گرفت که پس از پایان جلسه از آنها پس گرفته شد.
ویکتور تامست میگوید: «تمرکز بیش از اندازهای (در اظهارات ایمز) بر وقایع افغانستان بود. اما نکته مهمی که نظرم را جلب کرد این بود که مخاطبان ایرانی ما درباره افغانستان ابراز نگرانی نکرده بودند. آنها میخواستند بدانند صدام حسین چه نقشهای دارد.»
او میافزاید: «اگر من جای ایرانیها بودم و به حرفهای (ایمز) گوش میکردم واکنش من این میبود که چیزهایی که به من گفتید را خودم هم میتوانم با خواندن اخبار روزنامهها دریابم.»
اما بروس رایدل معتقد است که ماموریت آقای ایمز به احتمال زیاد موفقیت آمیز بوده چرا که در غیر این صورت آقایان مهدی بازرگان، نخست وزیر و زبیگنیو برژینسکی، مشاور امنیت ملی رئیس جمهوری آمریکا در روز ۱۰ آبان ۵۸ در الجزیره با هم دیدار و گفتگو نمیکردند – دیداری که انتشار خبرش در ایران جنجال بزرگی برپا کرد و خیلی سریع به سمبل خط مشی «سازشکارانه» دولت میانه رو در قبال «امپریالیسم جهانی» تبدیل شد.
دقیقا روشن نیست که کدام مقام آمریکایی یا ایرانی رابرت ایمز را نزد بهشتی برده است. بسیار بعید است که او به تنهایی به دیدار نائب رئیس مجلس خبرگان قانون اساسی رفته باشد.
کاردار وقت آمریکا در تهران، که اکنون ۹۲ ساله است و در حومه واشنگتن سکونت دارد، از دیدار ایمز با بهشتی اظهار بین اطلاعی میکند. آقای لینگن همچنین این حرف یکی از منابع سیا که خود او بود که رابرت ایمز را نزد بهشتی برد را رد میکند و تاکید دارد که دبیرکل حزب جمهوری اسلامی را فقط یک بار ملاقات کرده است.
بروس لینگن در عین حال میگوید: «آن روزها همه میخواستیم با چهرههای ارشد حکومت مانند بهشتی تماس داشته باشیم.» او میافزاید: «بهشتی نزد همه ما جایگاه ویژهای داشت.»
پیام برای این مطلب مسدود شده.