بگو در باب روشنفکر دينی… / هم از توبره، هم از آخور؟ نه جانم!
هادی خرسندی:
بگو در باب روشنفکر دينی
که مريخی است ايشان يا زمينی؟
طرفدار کدامين مکتب است او
فرويدی يا که زينالعابدينی؟
کدامين راه فکری را بپويد
حسينی يا بلانسبت لنينی؟
کدامين فلسفه را میپسندد
دکارتی يا اميرالمؤمنينی؟
چه گويد بابت آغاز انسان
کليسا مسجدی يا داروينی؟
بپرس از حجتالاسلام معروف
چو در اسکايپ خود، او را ببينی:
اگر پايش بيفتد، «صيغه»ها را
تکاتک میپسندد يا دوجينی؟
نويسد بهر زنها حکم اعدام
به جرم نقشه سقط جنينی؟
جنابش هيچ کرده اعتراضی
به دسته دسته اعدام اوينی؟
از آن بوسه که زد بر دست آقا
چه بوئی آمدش بر طرف بينی؟
شترمرغ است ايشان يا که آدم،
و يا درمانده در آنی و اينی؟
مسلمان است از روی صداقت
و يا از مؤمنان ويترينی؟
بگوئيدش تفکر با تدين
ندارد مرد مؤمن، همنشينی
برايت فکر کرده دينت از پيش
نهاده روی ميز و توی سينی
در آنچه مرجع تقليد گويد
نه شک جايز بود نه بازبينی
تعبّد حکم دين بوده است و بايد
که تو باشی مطيعش با متينی
تو روشنفکر باشی؟ واقعا که!
عجب ساده است عنوانآفرينی
چه روشنفکر يونيفورمپوشی!
سلاحش نيز کوته آستينی
هم از توبره، هم از آخور؟ نه جانم
مشخص کن، يساری يا يمينی؟
و بعد از آن بخور تا میتوانی
شله زرد لذيذ اربعينی
«تدارکچی» خودت را خوانده بودی
خوشم آمد از اين سرراست بينی
به حق خويش قانع باش و راحت
بکن از خرمن دين خوشهچينی
ولی با ملت ايران، دو دوزه
هر آن کس کرد بازی، شد رفوزه
پیام برای این مطلب مسدود شده.