عارف بدون معرفت
خوذدنویس: کتمان واقعیت، یا بر پایهی کوردلی است، یا منفعت. جز این نمیشود. این که دکتر محمد رضا عارف، استاد دانشگاه، وزیر و معاون اول اسبق ریاست جمهوری، درست مثل بسیاری از سیاسیون اصلاحطلب، خشونتهای دوران انقلاب اسلامی را کتمان کرده است، برای من و بسیاری دیگر از کسانی که این قوم را میشناسند، بحث جدیدی نیست. تا همین چند سال پیش تازه به خارج آمدههای بلژیکنشین، کل ماجرا را کتمان میکردند و برخی حتی خواستار فراموش شدن جنایتها و خشونتهای دههی ۶۰ میشدند. وقتی موسوی بجنوردی میخواهد مسوولیت اعدامهای اول انقلاب را به گردن آیتالله منتظری بیاندازد و آیتالله خمینی را موجودی با قلبی مهربان و دور از خشونت بنمایاند، بهتر میتوان در باره این مجموعه قضاوت کرد.
به نظر من، فرق عمده اصولگرایان با اصلاحطلبان، در صداقتشان است. اصولگرایان، با افتخار علیه مردمسالای حرف میزنند. اصولگرایان، علنا حامی خشونت علیه دشمنان نظام هستند. اصولگرایان، بدون ترس و نگرانی از تفسیرهای دیگران، حقوق بشر غربی را قبول ندارند و حقوق انسانی اقلیتها را ناحق میخوانند. اصولگرایان، علنا رد صلاحیت میکنند و… اما اصلاحطلبان چگونهاند؟
– واقعیتها را به خاطر حفظ جایگاه خمینی به عنوان سنگر و پایگاه فکری، کتمان میکنند.
– خشونتها و اعدامهای دهه ۶۰ را بر حق میدانند و نمیخواهند در بارهشان حرفی زده شود. وقتی زهرا رهنورد در باره اعدامهای ۶۰ سخن گفت و آنها را جنایت دانست، به او معترض شدند.
– خود را طرفدار گونهای مردمسالاری مینمایانند، اما مردم را تنها برای رایشان میخواهند تا مدت بیشتری برای بهرهبردای اقتصادی در راس باشند.
– حقوق انسانی اقلیتها را ظاهرا به رسمیت میشناسند، اما نگاهشان با موسوی بجنوردی و خمینی در مورد اقلیتها مشترک است.
– نقض حقوق بشر برایشان از سال ۲۰۰۹ قابل بررسی است نه پیش از آن.
– شفافیت اقتصادی را برای طرف مقابل میخواهند و اگر رسانهای در اختیار داشته باشند، نظارت بر جناح مقابل را حق خود میدانند و هر کسی بر دوستانشان نظارت میکند را بدنام میکنند.
– دزدیهای نفتی و صنعتی و عمرانی را در حوزههای نفت و گاز و خودروسازی و سدسازی و راهسازی را حق خود میدانند. پورسانتهای بزرگ از این قراردادها که قابلی ندارد…
– مخالف آزادی حجاب هستند اما خلافش را مینمایانند. مخالف بسیاری از آزادیهای فردی هستند، اما در ظاهر جور دیگر مینمایانند.
– تفسیرشان در مورد همجنسخواهان، با تفسیر اصولگرایان تفاوت چندانی ندارد. اما بسیاری را در این باب فریفتهاند.
– اکثرا، سلاح هستهای را میخواهند و داشتنش را حق جمهوری اسلامی میدانند، اما مدعی هستند که از برنامه هستهای نظامی جمهوری اسلامی بیاطلاع بودهاند و با هزینههایی که بر ایران تحمیل کرده، مخالف هستند.
– در باره تحریمهای دوره احمدینژاد بسیار میگویند اما در باره تحریمهای طولانی پیش از آن، ساکت هستند.
– وجود اسرائیل را تحمل نمیکنند، اما حرفی دربارهاش نمیزنند.
– اشغال سفارت آمریکا را بر حق میدانند، اما دوست ندارند دربارهاش اظهار نظر کنند، شاید میخواهند فرزندانشان راحتتر به آمریکا بروند و بتوانند به فرزندان عزیز سر بزنند و …
– …
موارد یکی دو تا نیست. فرق ماجرا این است که اصولگرایان، گرگهایی هستند که از گرگ بودن خود راضیاند و چیزی را کتمان نمیکنند، اما اصلاحطلبان، گرگهایی هستند که بعد از کشتن گوسفند، مظلومنمایانه پوستین بر سر کشیدهاند و خود را قربانی معرفی میکنند.
وقتی محمدرضا عارف مدعی است انقلاب اسلامی مخالف هرنوع خشونتی بوده، یعنی حتی بولتنهای دوران مدیریت خودش به عنوان وزیر و معاون اول رئیس جمهوری را نخوانده است. کسی که عیبی را نمیبیند، قطعا به دنبال رفع آن عیب هم نخواهد بود.
از عطا مهاجرانی در باره اعدام بهاییها در حوزه انتخابی مجلس اولش بپرسید. چه خواهد گفت؟ از خاتمی در باره علل بزرگواریاش در مورد «شهید» لاجوردی بپرسید. از حسن خمینی در باره خاوران سوال کنید. از مجید انصاری وقایع دهه ۶۰ در زندان اوین را جویا شوید…
به نظر من، مشکل تنها از این جماعت نیست، از روزنامهنگارانی است که نمیپرسند. از اهل تحقیقی است که پنهان میکنند. از گروههای مدعی دفاع از حقوق بشری است که جنایتهای پیش از ۱۳۸۸ و جنایاتکاران و شریکان و توجیهکنندههای جنایت را به حال خود گذاشتهاند. احتمالا منافع مشترک مانع بررسی شده است.
جنایت در انقلاب اسلامی را باید در سینما رکس آبادان جستجو کرد. باید در کشتن بهائیها در هفته اول انقلاب دنبال کرد. باید به بررسی قتل بیش از ۶۰۰ فعال سیاسی پیش از خرداد ۶۰ پرداخت…
اشکال تنها از اصلاحطلبان حکومتی نیست. از کسانی است که به این موجودات امید بستهاند. از کسانی است که هنوز فریبشان را میخورند. از لابیگرانی است که اینان را میشناسند اما هنوز برایشان کار میکنند. مسوولیت اصلاحطلبان سر جای خودش، مسوولیت اعتماد کنندگان و مبلغان این گروه چیست؟
اصولگرایان و اصلاحطلبان، هر دو سر و ته یک کرباس هستند. آدم یاد تفاوت «پلیس خوب» و «پلیس بد» در هنگام بازجویی میآفتد…
پیام برای این مطلب مسدود شده.