آتنا فرقدانی در گفتگو با تقاطع: به بازجوهایم هم گفتهام که هیچ اعتقادی به نظام جمهوری اسلامی ندارم
تقاطع: مرکز مطالعات لیبرالیسم- یوحنا نجدی: جنبش سبز، فارغ از همه بحثها درباره موفقیت یا شکست آن، شماری از فعالان مدنی و سیاسی را به جامعه ایران معرفی کرده است که تا پیش از آن، نامی از آنها در رسانهها وجود نداشت. آتنا فرقدانی یکی از این چهرهها است که طی پنج سال گذشته، شب و روزش را با خانواده جانباختگان جنبش سبز گذراند و به دلیل همین فعالیتها، پاییز امسال بازداشت شد؛ بیش از دوماه را در زندان گذراند. و از ادامه تحصیل در مقطع کارشناسی ارشد، محروم شد. با خانم فرقدانی درباره بند دو-الف سپاه در زندان اوین، ماجرای دوربین در حمامهای این بند و همچنین حضور این روزهایش در مقابل کانون وکلا به گفتگو نشستم. با این توضیح که این گفتگو پیش از دریافت احضاریه شعبهی ۱۵ دادگاه انقلاب از سوی او انجام شد. و وی قرار است صبح فردا (شنبه ۲۰ دی-۱۰ ژانویه) در این شعبه حضور یابد.
یوحنا نجدی: خانم فرقدانی؛ به عنوان نخستین پرسش لطفا برای خوانندگان ما توضیح دهید که دلیل اصلی احضار و بازداشت شما چه بود؟
آتنا فرقدانی: دلیل بازداشت من، از یک طرف رابطه بسیار زیاد من با بهاییان بود؛ همچنین من یک نمایشگاه نقاشی از کارهایم برپا کردم که خانواده خیلی از زندانیان سیاسی در آن شرکت کردند و مشخص شد که تقریبا تمام نقاشیهای من محتوای سیاسی دارند و به شهدای سال ۱۳۸۸ مربوط میشوند. به خاطر همین، یکی از اتهامهایم استفاده از نقاشی برای به سخره گرفتن نظام در نظر گرفته شده بود.
یوحنا نجدی: ظاهرا یک طرحی از نمایندگان مجلس شورای اسلامی کشیده بودید که در پرونده شما به عنوان یکی از موارد اصلی اتهامها مطرح شده بود.
آتنا فرقدانی: بله؛ من چند تا از نمایندههای مجلس را کشیده بودم که کت و شلوار پوشیده بودند ولی سرشان را به شکل حیوانهای مختلفی طراحی کرده بودم. این طرح به عنوان یکی از بالاترین توهینهای من به مسوولان نظام مطرح شده بود.
یوحنا نجدی: الان آخرین وضعیت پرونده شما چطور است؟ چون ظاهرا روز ۸ دی ماه از سوی قاضی صلواتی به صورت تلفنی به دادگاه احضار شدید اما از حضور در دادگاه خودداری کردید.
آتنا فرقدانی: همانطور که گفتید، روز ۸ دی ماه تلفنی به دادگاه احضار شدم و حتی مرا تهدید کردند و من هم همان شب فیلم مربوط به ناگفتههایم از زندان دو-الف سپاه را منتشر کردم. یکی دو ساعت بیشتر از انتشار این فیلم نگذشته بود که معاون دادستان تهران به پدرم زنگ زد و تهدید کرد که «عواقب این کار را هم دخترت و هم خانوادهات خواهند دید و حکم سنگینتری برای دخترت صادر خواهد شد». در حالی که پدرم اصلا در جریان قضیه این فیلم نبودند. خودشان که گفتند «دوباره ماموران سپاه به خانه شما خواهند آمد» چون قاضی گفت که احضاریه برای من نخواهند فرستاد اما من همچنان منتظرم که احضاریه قانونی برایم بفرستند و یا ماموران، خودشان به منزل ما مراجعه کنند.
یوحنا نجدی: شما در مجموع، چه مدتی در زندان بودید؟
آتنا فرقدانی: من حدودا دو ماه در زندان بودم و ۱۱ آبان ماه یعنی دقیقا شب تاسوعا آزاد شدم.
یوحنا نجدی: دلیل وثیقه سنگینی که برای آزادی شما در نظر گرفتند چه بود؟
آتنا فرقدانی: وثیقه من ابتدا ششصد میلیون تومان بود. اما بعد از مشاجره من با قاضی صلواتی، مبلغ وثیقهام سنگینتر شد. چون قاضی صلواتی یکی از اتهامهای من را “توهین به مقام رهبری” عنوان کرد و من هم در جوابش گفتم «من آقای خامنهای را جزو مقدسات نمیدانم مگر اینکه برای شما مقدس باشد اما برای من، ایشان در چنین جایگاهی نیستند.» قاضی صلواتی در واکنش به پدرم گفت «مخ دخترتان را شستشو دادهاند و من به این سادگی، با آزادی موقت دخترتان موافقت نمیکنم مگر اینکه مبلغ وثیقه، حداقل دو برابر شود.» پدر من هم قبول کرد و در مجموع با وثیقه یک میلیارد و سیصد میلیون تومانی آزاد شدم.
یوحنا نجدی: شما دچار ممنوعیت از تحصیل هم شدهاید. ممکن است در این باره هم کمی توضیح بدهید؟
آتنا فرقدانی: بازجوهای من مرتبا به من میگفتند که «نگران نباشید؛ ما وضعیت تحصیلی شما را درست میکنیم». چون من دقیقا زمان ثبت نام برای کارشناسی ارشد بازداشت شده بودم. من به عنوان رتبه یک در کل دانشگاه الزهرا، با شرط معدل به عنوان داشجوی مقطع کارشناسی ارشد پذیرفته شده بودم که دیگر اصلا به کنکور احتیاجی نداشتم. ولی بعد از زندان که به دانشگاه مراجعه کردم، خانم خزعلی، رییس دانشگاه الزهرا به من گفتند “مشکل فقط همان یک طرح سیاسی شما بود” اما من در واکنش گفتم که این یکی طرح من “خیلی تند” بود وگرنه سایر طرحهای من هم سیاسی بودند. خانم خزعلی هم گفتند خودشان بیشتر در این زمینه تحقیق میکنند. اما متاسفانه برای بار دوم که به دانشگاه مراجعه کردم، ایشان گفتند: «ما معذوریم چون نمیتوانیم پیشبینی کنیم که شما بعد از خروج از دانشگاه چه فعالیت سیاسی میکنید؟ بعد اگر بپرسند که این خانم دانشجوی چه دانشگاهی است و مشخص شود که شما در دانشگاه الزهرا تحصیل میکنید، این برای ما خیلی سخت و گران تمام میشود. انشاءالله شما را در جاهای دیگری ببینیم.»
یوحنا نجدی: شما به وزارت علوم دولت آقای روحانی مراجعه نکردید؟
آتنا فرقدانی: نه دیگر پیگیری نکردم. چون من زمانی که دوباره مراجعه کردم تا یک نامه رسمی مبنی بر ممنوعیت از تحصیلم دریافت کنم، نگهبان دانشگاه رفتار بسیار زشتی با من داشت و گفت خانم خزعلی گفته که اصلا من را به دانشگاه راه ندهند. به خاطر همین کلا ناامید شدم.
یوحنا نجدی: فکر نمیکنید که اگر به وزارت علوم مراجعه کنید، به وضعیت شما رسیدگی شود و مسوولان این وزارتخانه زمینه بازگشت شما به دانشگاه را فراهم کنند؟
آتنا فرقدانی: من از وزارت علوم هم ناامید هستم و فکر نمیکنم تغییری در شرایط من ایجاد شود. من اصلا هیچ امیدی ندارم چون همه این نهادها را به هم مرتبط میدانم. یعنی این را که میگویند “دولت آقای روحانی با سیستم فرق دارد” قبول ندارم. من همه اینها را یکپارچه میبینم. رهبری، مجلس و رییس جمهور از نظر من فرقی با هم ندارند.
یوحنا نجدی: شما در ویدئویی که منتشر کردید، به وضعیتتان در بند دو–الف سپاه اشاره کردید. شما در این بند، زنان زندانی دیگری را نیز دیدید؟
آتنا فرقدانی: بله؛ من همسلولی غنچه قوامی بودم. با همسر آقای جیسون رضاییان (روزنامهنگار ایرانی-امریکایی)، یعنی خانم یگانه صالحی نیز از زیر در سلول ارتباط برقرار کرده بودم که باعث شد به عنوان تنبیه، ما را به سلول کوچکتری منتقل کنند. در زمان بازجویی هم چند نفر از کسانی را دیدم که به خاطر فعالیت در گروههای موسیقی زیرزمینی در زندان بودند.
یوحنا نجدی: آیا خانمهای زندانی دیگر در بند دو-الف هم از وجود دوربین در سرویس بهداشتی و حمام این بند مطلع بودند؟
آتنا فرقدانی: خوب؛ ما همه این موضوع را از مسوولان بند میپرسیدیم. خود خانم غنچه قوامی هم حتی یکدفعه این موضوع را پرسیده بود که «آیا این دوربینها کار میکنند یا نه؟» و مسوولان زندان گفته بودند: «دوربینها کار نمیکنند و فقط همین مانده بود که بنشینیم و شما را نگاه کنیم!» در پاسخ به من هم گفته بودند که این دوربینها کار نمیکنند. اما در روزی که مسوولان زندان من را مورد هتک حرمت قرار دادند، یکی از زندانبانان به همکارش یواشکی میگفت «فیلم را بزن عقب تا ببینیم». من آن زمان متوجه شدم که این دوربینها همیشه کار میکردند. من حتی این قضیه را به آقای علی مطهری هم گفتم و خود آقای مطهری به مادر غنچه قوامی گفته بودند «از کجا معلوم که آقایان هم این فیلمها را نگاه نمیکنند؟!»
من از زیر چشمبند هم یک بار دیدم که سه دستگاه تلویزیون در اتاق این زندانبانان وجود داشت و احتمالا فیلم این دوربینها را در همانجا میدیدند.
یوحنا نجدی: شما بعد از اینکه متوجه شدید که این دوربینها کار میکنند و مسوولان زندان هم احتمالا فیلم آنها را تماشا میکنند، باز هم مجبور بودید از همان سرویسهای بهداشتی و حمام استفاده کنید؟
آتنا فرقدانی: بله؛ باز هم از همانها استفاده کردیم. ولی من چون این مساله را فهمیده بودم، از دستشویی که این دوربین کاملا بر آن مسلط بود، استفاده نکردم و از دستشویی دوم استفاده کردم. موقع حمام نیز در حمام را کاملا میبستم که در فیلم مشخص نشوم. (میخندد)
یوحنا نجدی: شما این روزها جزو کسانی هستید که در کنار خانم ستوده در مقابل کانون وکلا حاضر میشوید. به طور مشخص، مطالبات شما چیست؟
آتنا فرقدانی: خوب، به خاطر اینکه دوستان من مثل خانم دائمی به صورت غیرقانونی در بازداشت هستند. الآن هم خانمها آتنا دائمی و مهدیه گلرو در یک سلول هستند ولی شرایط آنجا بسیار بد است. حیوانات مختلف، بوی بد دستشویی و چراغی که همیشه آنجا روشن است، شرایط کلافهکنندهای ایجاد میکند. این دوستان، بعد از اتمام بازجویی باید با قرار وثیقه آزاد شوند و یا حداقل به بند عمومی فرستاده شوند اما همچنان به صورت غیرقانونی در بند دو-الف سپاه در بازداشت هستند.
یوحنا نجدی: پس شما به طور مشخص از حضور در مقابل کانون وکلا دنبال آزادی این زندانیان هستید.
آتنا فرقدانی: بله؛ علاوه بر این، اعتراض من به شرایط بد بند دو-الف است. البته درست است که زندان اوین، در مجموع، نسبت به خیلی از زندانهای دیگر، نوعی هتل حساب میشود اما به هر حال، برخی شرایط آن اصلا خوب نیست. اعتراض من به ادامه بازداشت این دوستان است و حتی اگر من هم اعتصاب غذا نمیکردم، احتمالا تا همین الان هم باید در زندان باقی میماندم. من اعتصاب غذا کردم و چون دیگر رو به موت بودم، قاضی صلواتی با تعیین وثیقه برای آزادی من موافقت کرد.
یوحنا نجدی: در جریان حضور شما و سایر دوستان در مقابل کانون وکلا، مردم چه واکنشی نشان میدهند؟ بیشتر چه گروههایی نسبت به این تجمع واکنش نشان میدهند؟
آتنا فرقدانی: خیلی از ماشینهایی که از مقابل ما عبور میکنند، میایستند و پلاکاردهای ما را میخوانند تا ببینید که جریان چیست. بعضیها هم میپرسند این افراد، چه کسانی هستند؟ و ما هم به آنها توضیح میدهیم. حتی بعضی از مردم، ماشینهای خود را پارک میکنند، برمی گردند پیش ما تا ببینید چه خبر است. ولی بعضی از مردم هم اینگونه واکنش نشان میدهند که “این کارها بالاخره چه فایدهای دارد؟” یا “شما چه دل خوشی دارید!”. در یک نوبت هم برخوردهایی که از سوی ماموران صورت گرفت، صحنههای بسیار زشتی را ایجاد کرد که حتی آقای نوریزاد بسیار عصبانی شدند چون آقای دکتر ملکی را هل دادند و نزدیک بود که ایشان زمین بخورند.
یوحنا نجدی: شما تا پیش از بازداشت چهره چندان شناختهشدهای در میان فعالان سیاسی و رسانهها نبودید و حتی بیشتر بعد از انتشار ویدئوی اخیرتان درباره ماجرای بند دو-الف در رسانهها مطرح شدید.
آتنا فرقدانی: بله؛ درست است. همینطور است که میگویید.
یوحنا نجدی: شما پیش از بازداشت، اغلب در حوزه حقوق کودکان فعالیت میکردید؛ در زندان، آنطور که خودتان گفتید، رویکرد سیاسی داشتید؛ یک جایی در ویدئوتان به حقوق زنان تاکید کردید و این روزها هم در مقابل کانون وکلا، بیشتر دنبال مطالبات حقوق بشری هستید. شما خودتان را فعال کدام یک از این عرصهها میدانید؟
آتنا فرقدانی: راستش را بخواهید، من پنج سال بود که بعد از حوادث سال ۱۳۸۸ در خیلی از عرصهها حضور داشتم و خانوادههای شهدای سال ۱۳۸۸، کاملا من را میشناسند ولی خوب، هیچوقت اینگونه نبود که فعالیتهایم رسانهای شوند. من مخصوصا با خانواده ستار بهشتی، رابطه نزدیکی داشتم به طوری که سحر، خواهر ستار به من میگفت که «تو مثل خواهر من هستی». فقط آقای نوریزاد گاهی در نوشتههایشان به عنوان “دختر هفتسینی” به من اشاره میکردند.
من از سال ۱۳۸۸ تقریبا در همه مراسمهایی که برگزار شد، حضور داشتم. البته در وبسایتها بیشتر به عنوان “فعال حقوق کودک” معرفی شدهام به خاطر اینکه واقعا در این عرصه فعالیت میکنم اما چیزی که باعث بازداشت من شد، فعالیت به خاطر حقوق کودکان نبود. اتفاقا {ماموران امنیتی} خیلی هم روی این موضوع تاکید داشتند و میگفتند «ای کاش تو در همان حوزه حقوق کودک باقی میماندی. چرا با این خانوادهها در ارتباط هستی؟»
اما من بیشتر حقوق بشر مدنظرم است. چون، به عنوان مثال، من یک سری فعالیتهای دیوارنویسی هم داشتم که محتوای آن “نه به اعدام” بود. به نظرم، حقوق زنان، کودکان و حقوق کسانی که مورد ظلم قرار گرفتهاند، همهشان را میتوان در زیرمجموعه حقوق بشر تعریف کرد.
یک چیز جالب برایتان تعریف کنم. بازجوی من به من میگفت: «تو مثل زبل خان بودی! ما هر طرف میرفتیم، تو را میدیدیم. ما بعضی وقتها باورمان نمیشد که تو در این همه جاها حضور داری.» چون واقعا هم همینطور بود؛ من نه نهار داشتم و نه شام و صبح تا شب بیرون بودم. ولی خوب، فکر میکنم که همه فعالیتهایم در حوزه حقوق بشر بود. مخصوصا فعالیتهایم برای “نه به اعدام” خیلی برایم مهم بود و برای نهادهای امنیتی هم خیلی گران تمام شده بود چون به من میگفتند که «پس تو در حقیقت با اسلام مخالف هستی» اما من گفتم «نه؛ در سوره بقره، نوشته شده که قصاص حق شماست اما برای شما بهتر است که ببخشایید.»
یوحنا نجدی: آیا کسی بوده که در فعالیتهایتان از او الگو گرفته باشید؟
آتنا فرقدانی: من در این پنج سال، تمام کارهایم را خیلی یواشکی انجام میدادم. یعنی هیچ جا اصلا اسمی از من مطرح نمیشد تنها در بعضی از عکسها دیده میشدم اما دوست داشتم که همیشه در کنار خانواده شهدای سال ۱۳۸۸ باشم. اما آقای نوریزاد، اتفاق خیلی بزرگی در زندگیام بود. من نمیخواهم تماما از کسی الگو بگیرم اما در مورد آقای نوریزاد، گذر زمان خیلی چیزها را مشخص خواهد کرد. جسارت ایشان در گرفتن حقشان، خیلی برای من جالب بود. حتی یکی از بازجوهای من گفت: «اینقدر که شما با آقای نوریزاد در ارتباط هستید، اگر یک روزی متوجه شوید که ایشان از ماموران خود وزارت اطلاعات بودند، چه کار خواهید کرد؟»
من در پاسخ گفتم: «خوب، مسلما هیچ عکسالعملی نشان نخواهم داد ولی با خودم میگویم که چرا ایشان این کار را انجام دادند؟» اما اتفاقی که در نتیجه فعالیتهای آقای نوریزاد، در من و برخی دیگر رخ داد، خیلی مهمتر از این چیزها است. چون من و خیلی افراد دیگر، از آقای نوریزاد جسارت گرفتیم؛ حتی اگر ایشان اطلاعاتی بوده باشند.
یوحنا نجدی: شما در حرفهایتان چند بار گفتید که تفاوتی بین رییس جمهور، مجلس و رهبری قایل نیستید. با این دیدگاه، آیا سال گذشته در انتخابات شرکت کردید؟
آتنا فرقدانی: نه؛ نه؛ من سال ۱۳۹۲ در انتخابات رأی ندادم و اتفاقا بازجوی من هم، هر برگهای که درباره کاریکاتوری از آقای روحانی روبروی من میگذاشت، دقیقا میگفت: «ایشان سرهنگ نیست، حقوقدان است.» و من هم میگفتم: «چرا این را به من میگویید؟! من که بارها گفتهام که کلا مخالف نظام جمهوری اسلامی هستم.»
حتی خود معاون دادستان هم که آمده بود به من گفت: «ما میدانیم که شما نظام را قبول ندارید.» من هم بارها این موضوع را گفتم که هیچ عقیدهای به نظام جمهوری اسلامی ندارم. البته، چرا؛ تا سال ۱۳۸۸ عقیدهای داشتم و به بازجوها هم گفتم «من همانی هستم که سال ۱۳۸۸ به آقای میرحسین موسوی رای دادم ولی چه شد که سال ۱۳۹۲ رأی ندادم؟ به خاطر اینکه چیزهایی از شما دیدم و متوجه شدم که ریشههای شما کاملا خراب است.»
برای همین، الان دیگر هیچ نهادی را قبول ندارم؛ نه مجلس، نه دولت؛ وگرنه سال ۱۳۹۲ مسلما رأی میدادم ولی الان دیگر هیچ امیدی به این نظام ندارم.
پیام برای این مطلب مسدود شده.