مقام آمریکایی: فریب آیت الله خمینی را خوردیم
بیبیسی: هنری پِرِکت، رئیس بخش ایران وزارت خارجه آمریکا در زمان انقلاب (وسط) یکی از بزرگترین طرفداران پذیرش انقلاب ایران در دولت کارتر بود
در تابستان ۵۸، ابتکار فرهنگی جسورانهای برای شناخت بهتر ایران اسلامی به ذهن عدهای از دیپلماتهای آمریکایی در تهران خطور میکند: اینکه شاید بتوان با ایجاد یک برنامه تبادل دانشجو، دانشجویان آمریکایی را برای مطالعه فقه شیعه به حوزه علمیه قم فرستاد.
اگر طرح عملی میشد، طلاب ایرانی نیز میتوانستند مدتی در دانشگاههای معتبر ایالات متحده تحصیل کنند تا با آمریکا و ارزشهای این جامعه بهتر آشنا شوند.
گزارش «ایجاد پلهای ادراکی با اسلام شیعی» در تاریخ ۲۸ مرداد ۵۸ از سفارت در تهران به واشنگتن ارسال شد. گزارش پیشنهاد میکرد از طریق بورس فولبرایت وزارت خارجه آمریکا، طرح مبادله دانشجو به ویژه با مدرسه فیضه در قم بررسی شود.
هنری پِرِکت
ما مطالبش را نخوانده بودیم. نمیشناختیمش. بنابراین حرفهایش درباره اینکه زنان از حقوق کامل برخوردار خواهند بود، دموکراسی و غیره را باور کردیم. الان که به گذشته نگاه میکنم، ما گول خوردیم
بعید به نظر میرسد این پیشنهاد در واشنگتن جدی گرفته شده یا وارد مرحله اجرایی شده باشد. حدود دو ماه بعد از ارسال آن پیام، تمام کارکنان سفارت از جمله نگارنده پیشنهاد، جان گریوز، به دست «دانشجویان مسلمان پیرو خط امام» به گروگان گرفته شدند.
اما ابتکاراتی از این دست میتواند حاکی از آن باشد که مقامات سفارت علیرغم طرح هایی بلند مدت از این نوع، تا چه حد از حساسیتها و مقاصد اصلی آیت الله خمینی بی خبر بودند.
ویکتور تامست، معاون آخرین کاردار آمریکا که روز ۱۳ آبان ۵۸ به گروگان گرفته شد، میگوید برخلاف یکی از کارکنان سفارت بریتانیا به نام دیوید رادووی که عادت داشته به قم برود تا با طرز فکر روحانیها و قشر مذهبی دور و بر آیت الله خمینی بهتر آشنا شود، او و همکارانش معمولا در تهران میماندند و از آنجا درباره اوضاع ایران به واشنگتن گزارش میفرستادند.
این دیپلمات بازنشسته که در حومه واشنگتن زندگی میکند، همچنین میزان شناخت سفارت از رهبر انقلاب را سطحی ارزیابی میکند و میگوید: «ما مثل فرد نابینایی بودیم که میخواست بدن یک فیل را توصیف کند، به عبارتی، یک جورهایی به حرفهایی که هر روز در رسانهها در مورد وی زده میشد نگاه میکردیم.»
شناخت قبل از انقلاب
در زمان اقامت آیت الله خمینی در فرانسه مشاور ارشد او ابراهیم یزدی نظرات او را به مقامات آمریکایی منتقل می کرد
عدم شناخت صحیح آمریکاییها از آیت الله خمینی و اهدافش به ویژه پیش از پیروزی انقلاب، مشهودتر به نظر میرسد و در چندین گزارش که بعدها انتشار یافت، ثبت شده است.
حدود یک سال پیش از سقوط حکومت شاه، مقامات ارشد سفارت نتیجه گرفته بودند که نهضت اسلامی به رهبری «نمادین» آیت الله خمینی ویژگیهای دموکراتیک دارد، زیرا بنا بر فقه شیعه، به اصول شایسته سالاری و اجماع پایبند است و تصمیمات در آن به طور دسته جمعی اتخاذ میشود.
گزارش «ایران: شناخت نهضت اسلامی شیعه» به واشنگتن اطلاع می داد که در صورت پیروزی مخالفان و سقوط شاه، «مقدر به نظر میرسد که شخصیتهای سیاسی و نه روحانیان در روند سیاستگذاری نقش غالب را ایفا کنند.»
عباس میلانی
آقای خمینی به طور بسیار حساب شدهای یک هالهای از ابهام، یک هاله شبه اسطورهای از خودش ایجاد کرده بود. اطرافیانش کمک کردند این کار ایجاد شود
نویسنده اصلی این ارزیابی، جورج لمبراکیس، رئیس بخش سیاسی سفارت بود و اطلاعات خود را عمدتا از چهرههای میانه رو در نهضت آزادی یا جبهه ملی دریافت میکرد. او و همکارانش در سفارت انتظار نداشتند که آیت الله خمینی بخواهد روزی وارد عرصه سیاسی شود و در مقام ولیه فقیه، زمام امور را قبضه کند.
آقای لمبراکیس این روزها در لندن زندگی میکند. وقتی از او پرسیدم که چرا آن ارزیابی خوش بینانه را به واشنگتن فرستاده بود، گفت: «شما باید زبان دیپلماتیک بدانید. در آخر گزارش گفته بودم تضمینی وجود ندارد که (نهضت اسلامی) دموکراتیک باشد. این یعنی که میتواند خیلی راحت غیردموکراتیک شود.»
عباس میلانی مورخ و استاد دانشگاه استنفورد، به بیبی سی فارسی میگوید دولت آمریکا پیش از انقلاب، شناخت درستی از آیت الله خمنیی نداشت، زیرا تعداد آثار وی که در آن دوران به انگلیسی ترجمه شده بود، «تقریبا صفر بود.»
به باور آقای میلانی: «آقای خمینی به طور بسیار حساب شدهای یک هالهای از ابهام، یک هاله شبه اسطورهای از خودش ایجاد کرده بود. اطرافیانش کمک کردند این کار ایجاد شود.»
یکی از آن اطرافیان، ابراهیم یزدی، عضو ارشد نهضت آزادی بوده که حدود دو ماه پیش از پیروزی انقلاب با هنری پِرِکت، رئیس بخش ایران وزارت خارجه آمریکا، دیدار و گفتگوهای محرمانه را آغاز کرده بود.
«فریب خمینی را خوردیم»
ویکتور تامست: «ما مثل فرد نابینایی بودیم که میخواست بدن یک فیل را توصیف کند، به عبارتی، یک جورهایی به حرفهایی که هر روز در رسانهها در مورد وی زده میشد نگاه میکردیم.»
آقای پِرِکت در واقع یکی از بزرگترین طرفداران پذیرش انقلاب ایران در دولت کارتر بوده است.
رئیس سابق بخش ایران وزارت خارجه آمریکا میگوید بعد از کشتار میدان ژاله در ۱۷ شهریور ۵۷، به این نتیجه رسیده بود که شاه دیر یا زود سقوط خواهد کرد و منافع آمریکا ایجاب میکند هر چه سریعتر با اردوی مخالفان به رهبری آیت الله خمینی تماس برقرار کند.
یکی از اولین چهرههای انقلابی که آقای پِرِکت با وی دیدار میکند، ابراهیم یزدی بود. در زمانی که محمدرضاه شاه پهلوی در اوج قدرت بود، مساله تماس مقامات آمریکایی با مخالفان وی موضوعی بسیار حساس بود ولی با متشنج شدن اوضاع در ایران، تابوی پرهیز از تماس با مخالفان نیز برای مقامات آمریکایی به تدریج شکست.
رئیس سابق بخش ایران وزارت خارجه آمریکا به بیبی سی فارسی میگوید پس از دیدار با ابراهیم یزدی، گزارش آن را به مقامات مافوق داد و آنها اعتراضی نکردند.
مشاور سابق آیت الله خمینی نیز در جلد سوم کتاب خاطراتش به اولین دیدار خود با هنری پِرِکت اشاره و او را فرد بیاطلاعی توصیف کرده است.
آیت الله خمینی
آدمهای بیعرضهای که در حوزهها نشستهاند از عهده تشکیل و ادامه حکومت بر نمیآیند…. فقهای عادل باید رییس و حاکم باشند و اجرای احکام کنند و نظام اجتماعی را مستقر گردانند.
آقای یزدی مینویسد: «تعجب کردم که چگونه چنین فردی مسؤول میز ایران وزارت خارجه آمریکاست. مثلا حتی نام دکتر شریعتی را هم نشنیده بود تا چه رسد به آشنایی با آثار او. آدرس مرکزی را که میتوانست آثار ترجمه شده مرحوم شریعتی و مطهری و برخی دیگر از نویسندگان اسلامی ایران به دست آورد، یادداشت کرد، تا آنها را تهیه و مطالعه کند.»
مطالعه کتابچه «ولایت فقیه و جهاد اکبر» آیت الله خمینی اما شاید بهتر میتوانست ذهن آقای پِرِکت و همکارانش را درباره آینده انقلاب ایران روشن کند.
در این مجموعه سخنرانیهای قدیمی، آیت الله خمینی «آدمهای بیعرضهای که در حوزهها نشستهاند از عهده تشکیل و ادامه حکومت بر نمیآیند» را به شدت کوبیده و گفته بود: «فقهای عادل باید رییس و حاکم باشند و اجرای احکام کنند و نظام اجتماعی را مستقر گردانند.»
اما این مواضع آیت الله خمینی و علاقه شدید وی به در دست گرفتن قدرت در سال ۵۷ برای مقامات آمریکایی در واشنگتن یا در سفارت تهران روشن نبوده است. به همین خاطر است که در بسیاری از ارزیابیهای سازمان اطلاعات مرکزی (سیا) یا وزارت خارجه آمریکا معمولا از آیت الله خمینی به عنوان رهبر «نمادین» یاد میشد.
رئیس سابق بخش ایران وزارت خارجه آمریکا حالا پس از گذشت ۳۶ سال، در مصاحبهای با بیبی سی فارسی صراحتا اذعان کرده است که او و همکارانش فریب حرفهای آیت الله خمینی را خوردند که پیش از بازگشت به ایران، میگفت در امور سیاسی دخالت نخواهد کرد و به همه وعده آزادی میداد.
آقای پِرِکت میگوید: «ما مطالبش را نخوانده بودیم. نمیشناختیمش. بنابراین حرفهایش درباره اینکه زنان از حقوق کامل برخوردار خواهند بود، دموکراسی و غیره را باور کردیم. الان که به گذشته نگاه میکنم، ما گول خوردیم.»
اما عباس میلانی معتقد است که برای درک این مساله که چرا آمریکاییها از درک مقاصد آیت الله خمینی ناکام ماندند، باید از خود ایرانیها شروع کرد.
این مورخ میگوید: «مگر اپوزیسیون ایران، مگر بسیاری از نیروهای چپ، بسیاری از جبهه ملی، بسیاری از دموکراتها فکر نمیکردند که آیت الله خمینی فقط یک رهبر نمادین هست؟ (آنها) فکر کردند از او به عنوان یک سمبل استفاده میکنند، وحدتی حول او ایجاد میکنند، شاه را با چماق ایشان میزنند، بعد کنارش میگذارند، غافل از اینکه او از همه اینها زیرکتر هست. برای همه آنها برنامه دارد و به هیج وجه قصد ندارد رهبر نمادین باشد.»
پیام برای این مطلب مسدود شده.