گفتگوی حجت الاسلام زائری با مسیح علی نژاد
حجت الاسلام محمدرضا زائری: من مسیح علی نژاد روزنامهنگار هستم و چند بار دیگر هم با شما تماس گرفتم برای مصاحبه ، که موافقت نکردید ولی گفتم دوباره تماس بگیرم. اگر موافق باشید صدای شما را هم ضبط میکنم و مصاحبه را شروع میکنم.
قبل از اینکه سؤال بفرمایید من دو نکته عرض بکنم. نکتهی اول درواقع پیش فرضم این است که با شما بهعنوان یک شخص دارم گفتگو میکنم نه با یک نشریه یا رسانه یا پایگاه خبری.
من گفتگوی شما را در وبسایت شخصی خودم منتشر میکنم(به هر حال چون من خبرنگار آزاد هستم) به شما قول میدهم که گفتگوی شما عیناً در وبسایتم منتشر شود. حالا ممکن است بعد از اینکه منتشر شد، سایت داخل ایران بردارد بازنشر کند مثل خبرگزاری فارس که مصاحبه من را با آقای ابوطالبی منتشر کرد، یا صداوسیما بازنشر کند و یا تلویزیون من و تو یا بیبیسی. ولی من به شما قول میدهم مصاحبه شما را اول در سایت خودم منتشر میکنم هرکسی هم خواست بردارد، دیگر بعد از آن میتواند منتشر کند.
اختیاردارید. به هرحال عرض من این است که من با شخص شما گفتگو میکنم. من با شخص ، طرف هستم. نه من از شهید مطهری بالاترم نه شما از متصدیان مجلهی زنِ روز قبل از انقلاب پایینترید. لذا تکلیفم برای گفتگو خیلی روشن و شفاف است. نکتهی دوم و پیش فرضم باز این است که – خواهش میکنم این را خیلی دقیق بشنوید و اگر اشتباه میگویم باز تذکر دهید و تصحیح بفرمایید – شما بهعنوان یک زن مسلمان ایرانی راجع به اصل موضوع حجاب ، بهعنوان یک امر دینی و یک واجب دینی تردید و حرفی ندارید ،منتها در عمل کردن و در التزام شخصی خودتان ممکن است مشکل داشته باشید. مثل کسانی که اصل نماز را بهعنوان ضرورت دین انکار نمیکنند ولی ممکن است تنبل باشند یا حال نداشته باشند نماز بخوانند. این فهم من درست است یا نه؟
به هر حال شما الآن در سؤالات من متوجه خواهید شد که من بسیار برای دین باوران و کسانی که حجاب را باور دارند احترام قائل هستم. منتها من خودم اعتقادی به حجاب، خصوصاً حجاب اجباری ندارم. اما میدانم که یکی از اصول شرع است و خانوادهی خودم هم ، همهی زنان فامیل من باحجاب هستند و مسلمان هستند و خیلی هم به مسائل شرعی پایبند هستند. خوشحال میشوم که در این مصاحبه حداقل من بتوانم پرسشگری بکنم و مورد بازجویی قرار نگیرم. اگر اجازه دهید من سؤالهایم را بپرسم.
نه من اصلاً بازجویی نمیکنم. ولی فکر میکنم که حق دارم موضع شما را بدانم. واقعیتش این است که من با این پیشفرض دارم صحبت میکنم. شناختی هم که از شما دارم – علیرغم اختلاف بسیار زیاد سیاسیمان – این است که در مسائل حرفهای خودتان پایبند و مقید هستید و اخلاق حرفهای را رعایت میکنید و من هم با این اطمینان دارم با شما مصاحبه میکنم.
خیلی ممنونم که برخلاف بسیاری دیگر از روحانیونی که من زنگ میزنم اولاً اتهام جاسوسی نمیزنید و تلفن را قطع نمیکنید. به این دلیل که الآن ایران دارد با آمریکا مذاکره میکند از طرفی به ما که ناگزیر از کشورمان بیرون مان کردند اتهام میزنند که شما دارید از غرب و آمریکا خط میگیرید که اینطور نیست و ممنونم که به سؤالاتم پاسخ میدهید.
اختیاردارید. اگر اجازه بدهید من یک عرض دیگر هم دارم. من فکر میکنم که همهی ما لازم است در گفتگوهایمان خیلی صریح و شفاف باهم صحبت بکنیم. من فکر میکنم همهی ما ایرانیها – حالا چه منی که با تمام وجود به اصل انقلاب و نظام اعتقاددارم و خودم را فدایی این نظام و این کشور و این رهبر و این اعتقادات میدانم، چه دیگرانی که به هر دلیلی در بخشی یا همهی این اعتقاد با من همراه نباشند – یکی از مشکلاتمان این است که خیلی شفاف و صریح باهم گفتگو نمیکنیم و همین تعارف کردنها باعث میشود که بعداً دچار مشکل بشویم . به نظر من هیچ اشکالی ندارد که من و شما خیلی صریح و شفاف دو موضع کاملاً برعکس هم داشته باشیم ولی خیلی منطقی و انسانی هم باهم گفتگو کنیم.
من هم خیلی خوشحالم که این را میشنوم و خیلی شفاف همعرض میکنم خدمت شما که من نقطهی مقابل شما هستم. یعنی آن اعتقاداتی که شما دارید برای نظام و کشور و رهبری، ممکن است من نداشته باشم اما من خبرنگارم و قائل به این هستم که باید به عقیدهی مخالفم احترام بگذارم و پرسشگری بکنم و دخل و تصرف نکنم در مصاحبهای که با کسی انجام میدهم و این خیلی ارزشمند است که شما گفتگو با مخالف را بر میتابید و اتهام نمیزنید. بسیاری معتقدند که این روزها شما بهعنوان اولین چهرهای که در تلویزیون در مورد حجاب اجباری موضعگیری میکنید – چون هیچ روحانی نیست که در تلویزیون جمهوری اسلامی ظاهر شود و علیه حجاب اجباری حرف بزند – بسیاری معتقدند که این خیلی مثبت است و برخی دیگر هم معتقدند که چون موضوع حجاب اجباری به انفجار رسیده و هولناک شده ، شما را – چون چهره روحانی هستید و خطری هم ندارید برای نظام – با برنامهریزی دعوت میکنند که درواقع این خشم جامعه فروکش کند. حرف عامه مردم این است که این (رفتار صداوسیما) یک نوع سوپاپ اطمینان است که شما درعینحال خیلی (از خطوط قرمز) عدول نمیکنید. خودتان چه پاسخی دارید به اینطور نگاههایی که مطرح میشود؟
ببینید این پاسخ من دقیقاً میتواند همان پاسخی باشد که شما وقتی متهم به جاسوسی میشوید، مجبور هستید بدهید. یعنی درواقع من اولاً خودم را میشناسم و از خودم مطمئنم. میدانم که دارم باور و اعتقاد خودم را میگویم. بازخوردها و واکنشهایی هم که دارد، به نظر من نشان میدهد که قضیه چطور است. متأسفانه باید اعتراف بکنیم که در سازوکار روابط رسانهای ما چنین هوشمندی و درایت و دقتی نیست. ایکاش ما در جمهوری اسلامی در رسانههای عمومیمان مخصوصاً رسانهی ملی و صداوسیما چنین درایت و تدبیری داشتیم که میآمدند کسی را میآوردند که حسابشده یکچیزی را بگوید و مثلاً برایش برنامهریزی باشد که سوپاپ اطمینان باشد. آرزوی من این است که این اتفاق میافتاد ولی متأسفانه اینچنین نیست.
بله ولی بههرحال اینکه جمهوری اسلامی به ما اتهام جاسوسی میزند بااینکه برخی از مردم میگویند آیا شما این حرفهایتان علیه حجاب اجباری را واقعاً از اعتقادات قلبیتان میزنید یا نه، خیلی فرق دارد. چون مردم یکجوری بیاعتماد شدهاند. چه پاسخی دارید درواقع به مردمی که خیلی اعتماد به روحانیت ندارند، وقتی حتی از حق انتخاب و حجابشان دفاع میکند؟
من درواقع به آنکسانی که این اعتماد را ندارند حق میدهم به دلیل اینکه اعتمادشان مخدوش شده، ولی در مقابل آنها هم جمعیت بسیار زیادی هستند، بدون اینکه بخواهم مقایسه کنم که آنها هم اعتماد دارند. آنها هم احساس میکنند که یک کسی آمده و باصداقت و صراحت و شفافیت موضع خودش رو گفته، حتی اگر اون موضع اشتباه باشد.
آقای زائری خودتان نگرانی ندارید که ممنوعالتصویر بشوید؟ یعنی بعد از این صحبتها و مصاحبههایی که کردید. چون خط قرمز جمهوری اسلامی به نظر میرسد که حجاب باشد و این را دارد به هر قیمتی حفظ میکند. از اینکه از صداوسیمای کشور حذفتان بکنند نگرانی ندارید که برخوردی با شما صورت گیرد؟
نه، من از بودنش نفعی نمیبرم که از نبودنش درواقع چیزی حاصل شود برای من. من بهعنوان یک روحانی، بهعنوان یک طلبه، وظیفهی دینی خودم را تبلیغ دین میدانم و الآن هم اگر دارم صحبتی میکنم راجع به همین موضوع، اتفاقاً از موضع دفاع از حجاب است و دوست دارم این را بهصراحت بگویم برای شمایی که درواقع التزامی ندارید و – قبل از اینکه به بحث حجاب اجباری برسیم- برای شمایی که ترک حجاب کردید. دارم با این صراحت عرض میکنم من اتفاقاً از موضع حفظ حجاب و حراست از حجاب این حرفها را میزنم نه از موضع بیاعتنایی به حجاب.
بحث اجباری شدن حجاب منجر به این شده است که حتی بسیاری از دینباوران و کسانی که حجاب دارند هم احساس میکنند که یک نوع توهین به آنها تلقی شده، یک نوع تنش در جامعه به وجود آمده در بین کسانی که چادر دارند و کسانی که ندارند.
بله دلیلش این است که اساساً در تشریع حجاب، حجاب بهعنوان یک عنصر حفظ کرامت انسانی زن طراحیشده است. ارزش و گوهری است که باید قدر و قیمت دانسته شود. آن چیزی که ماجرا را به یک نوعی دچار یک حالت پارادوکسیکال و تعارضی کرده این است که ما الزام و اجبار داریم ایجاد میکنیم برای چیزی که خودبهخود باید جذاب باشد و موردعلاقه و مورد محبت باشد.
چرا حکومت جمهوری اسلامی به موضوع حجاب، نگاهی سیاسی دارد و از انتخاب شخصی خارجش کرده و چرا اینقدر برایش حجاب مهم هست؟ چرا شش هزار میلیارد بودجه هزینه کرده فقط برای اینکه زنها را متقاعد بکند که بهاجبار حجاب بکنند؟
حالا من اصلاً از بودجه خبر ندارم. اما اصل اینکه این الزام به وجود آمده، اجتنابناپذیر است. به نظرم اگر بخواهیم قضیه را درست بفهمیم فارغ از حب و بغض، باید مسیر تاریخی شکلگیری این ماجرا را بدانیم. قبل از انقلاب یک اتفاقی افتاده که بهاجبار در دورهی پهلوی اول حجاب از سرزنها برداشتهشده، با خشونت و با شدت و با خاطرههای بسیار تلخی که همهی ما میدانیم و بیحجابی بهعنوان یک مظهر و ظهور و بروز دولت شاهنشاهی و دولت طاغوت و رژیم فاسد غربی حاکم بر کشور دیدهشده است. بعد از انقلاب حجاب بهعنوان یک عنصر اصلی از مظاهر دین موردتوجه و استقبال و علاقه و اصرار مردم بود. اکثریت مردم هم به دنبال حجاب بودند، اکثریت خانمها به دنبال حجاب بودند. فیلمهای مستند و عکسها هم این را نشان میدهد.
ببینید آقای زائری، من این را خودم هم توی مصاحبههایم میگویم در بین کسانی که انقلاب کردند بخش چشمگیری از مردم بودند که حجاب را میخواستند ولی اینهمهی مردم نبودند؛ حتی اگر بودند آقای طالقانی هم این بحث را مطرح نمیکرد که تیتر اولِ روزنامهی اطلاعات شود مبنی بر اینکه در حجاب، الزامی نخواهد بود. اگر شما میگویید که اکثریت میخواستند پس آن بخش از زنانی که بعد از انقلاب آمدند در خیابان، آنها چرا علیه حجاب راهپیمایی کرده بودند؟
ما اگر قائل به دموکراسی هم باشیم و جمعیت را هم بخواهیم حساب کنیم، همهمان اعتقادداریم که اقلیت بسیار بسیار ناچیزی بودند که به حجاب اعتقادی نداشتند. اگر همان روزی که برای جمهوری اسلامی رأیگیری شد – که معنای این رأیگیری بخشی همرأی به حجاب بود – اگر صراحتاً راجع به خود حجاب همرأی گیری میشد، آیا شما فکر میکنید که کمتر از این رأی به جمهوری اسلامی به حجاب رأی داده میشد؟!
سؤال من این است که آیا واقعاً فکر میکنید رأی به جمهوری اسلامی یک معنایش رأی به حجاب اجباری بوده؟
الآن من راجع به اصل حجاب دارم حرف میزنم.
آن بخشی از مردمی که رأی دادند شاید به الگوهای کشورهای مسلمان نگاه میکردند . . .
من اعتقاددارم اتفاقی که افتاد این بود که درواقع روحانیتی که رویکرد ادارهی جامعه و حاکمیتی داشت مثل خود مرحوم امام – یک رویکرد بود – با رویکردی که روحانیت سنتی داشت و حالا که انقلاب پیروز شده بود توقع داشت که نظراتش تأمین بشود یک مقداری تفاوت داشت. برای همین شما میبینید وقتی خود حضرت امام تفسیر سورهی حمد را از تلویزیون شروع میکند آن روحانیت سنتی آن برنامه را تعطیل میکنند. وقتی آیتالله خامنهای به رهبری میرسد آن روحانیت سنتی یکچیزهایی را بر ایشان تحمیل میکند، حتی در ظاهر و پوشش ایشان. این تجربهای که الزام و اجبار بکند از زاویهای شروع شد و از یکجایی شروع شد و تصور این بود که این الزام و اجبار میتواند این ارزش الهی را در جامعه فراگیر بکند. نگرانی من هم بهعنوان یک روحانی، یک طلبه که راجع به حجاب حرف میزنم این است که آن ارزش الهی و گوهری که برای حفظ کرامت زن بود را الآن ما داریم با اجبار یکجوری مطرح میکنیم، که انگار ناخوشایند است. مثلاینکه یک شخص گرسنه – که باید خودش برای غذا التماس بکند و دنبال غذا برود – شما بهزور بخواهی که یک چلوکباب بسیار بسیار خوشمزه و مطبوع را بهزور به حلق او بکنید. گفتمان حجاب اساساً قبل از اینکه بهاجبار و الزام برسد، اساساً گفتمان ضعیفی نیست. خود شما که الآن در اروپا ساکن هستید دارید میبینید که بعضی از زنان مسلمان برای حفظ حجابشان سختیهایی را متحمل میشوند و لطمههایی میخورند و با مشکلاتی مواجه هستند که بسیار بسیار بیشتر از آن مشکلاتی است که یک نفر برای حجاب برداشتن در ایران ممکن است با آن مواجه شود. اگر همین الآن در تهران کسی روسری از سرش بردارد، چهبسا که هیچ اتفاقی برایش نیفتد.
آقای زائری، بر اساس قوانینی که در کشور هست اگر کسی روسری از سرش بردارد هفتاد ضربه شلاق دارد و بر اساس قوانینی که در کشور هست اگر کسی از هفتسالگی روسریاش را بردارد حق تحصیل در کشور را نخواهد داشت. درست است؟
من دارم در تمام گفتگویم از اول تا آخر در مورد چیزی حرف میزنم که در عمل دارد اتفاق میافتد.
در عمل آیا دختری از هفتسالگی بگوید من این حجاب اجباری را نمیخواهم، آیا میتواند به مدرسه برود؟!
نه. به خاطر اینکه قانون این است و قانون هم دارد اجرا میشود. من حالا سؤالم و خواهشم از شما این است که همین قانونی که دارد اجرا میشود نه آن چیزی که روی کاغذ است و عمل نمیشود، آن قانونی که دارد اجرا میشود را شما مقایسه کنید با قانونی که در بقیهی کشورها دارد عمل میشود. بعضیها به خاطر اینکه حجاب داشتند بچههایشان را از آنها گرفتهاند. این درست است یا نه؟!
نه نه. آقای زائری من اولاً دارم در مورد ایران حرف میزنم. کشوری که هیچکسی حق ندارد راجع به حجاب اجباری در روزنامههای داخلی بنویسد. آمریکا مثلاً رسانههای آزاد زیاد دارد. مردم آمریکا هم از ظلمی که به آنها بشود، چه وقتیکه پلیس به سیاهپوستها شلیک میکند، چه وقتهایی که حتی اوباما یا هیلاری کلینتون یا هر سیاستمداری دروغ بگوید یا تخطی بکند از قانون، رسانههای آزاد اینجا نقدشان میکنند. من ایرانی هستم و دلم هم میخواهد داخل ایران بنویسم. حالا اینکه از آمریکا زنگ میزنم مسئول این نیستم که همه نقصهای قانونی کارهای ظالمانهای که هر کشوری میکند را من در موردش جواب بدهم. سؤال من این هست که آیا به نظر شما حکومت ایران هیچوقت حاضر است بپذیرد که این اجبار از ابتدا اشتباه بوده و به تعبیر شما اعتراف بکند به این اشتباه یا نه؟
حکومت ایران که یک نفر نیست ، من نه از حکومت خبردارم ، نه یک روزی خواهد رسید که یک نفر بخواهد بهعنوان حکومت صحبت بکند.
آیا امکان این وجود دارد که یک روزنهای باز شود که کسانی مثل شما زیاد بشوند و حکومت هم به این نتیجه برسد که بیاید در مورد حجاب اختیاری موضعگیری صریح کند؟
جمهوری اسلامی یک حکومت دیرپا و با عمر طولانی نیست و روحانیت ما هم سابقهی سیاستگذاری اجرایی برای حاکمیت نداشته است. سیوپنج سال کل عمر این حکومت است. در خیلی از مسائل فرهنگی، اجتماعی، سیاسی تازه دارد تجربه کسب میکند. ما در برخورد با خیلی از موارد از گیرندههای شبکههای ماهوارهای بگیرید تا خیلی موضوعات دیگر(مثل الزام حجاب) الآن داریم آزمونوخطا میکنیم. تجربههایمان راداریم میبینم. چهبسا یک روزی به این نتیجه برسیم که از اول نباید این اجبار ایجاد میشد، کما اینکه نظر شخصی من این است. من اتفاقاً همانطور که عرض کردم ، بازهم تصریح میکنم که این را از موضع انفعال و بیاعتنایی به حجاب نمیگویم ، این را از این موضع میگویم که حجاب که یک امر ارزشمندی است باعث شده که امروز به اینجا برسیم که زن من، دختر من ،مادر من ،خواهر من و بسیاری از بستگان خود شما – که فرمودید که قبل از انقلاب و بعد از انقلاب برایشان فرقی نمیکرده و به این حجاب اعتقاددارند و آن را با اعتقاددارند استفاده میکنند – در کنار کسانی قرار میگیرند که با اجبار و الزام روسری سرشان است.
بههرحال این حرفهایی که شما دارید میزنید و اعتراضاتی که زنان ایرانی دارند به حجاب اجباری میکنند در جایگاه خودش مؤثر و مفید هست. اما فکر میکنید چه راهکار اجرایی وجود دارد برای اینکه حاکمیت تن بدهد به سخنان بخش زیادی از جامعهی ایرانی که به حجاب اجباری نه میگویند و هرساله گشت ارشاد نریزد در خیابان که با باطوم و زور بخواهد آنها را وادار به حجاب بکند؟
من فکر میکنم در مسائل اجتماعی مخصوصاً مسائلی با این حساسیت ، ما اول باید یک مقداری واقعگرایانه و واقعبینانه مسئله را بررسی کنیم. مسئله، مسئلهای نیست که بهراحتی با یک دستور و فرمان و یک اعلامیه حل شود. بههرحال در این جامعه عدهای هستند که دچار سو تفاهمهایی هستند و اینسو تفاهمها همریشه دارد. همانطوری که شما فرمودید بسیاری از مردم هستند که به منِ روحانی اعتماد ندارند و بسیاری از مردم هم هستند بیشتر از گروه اول و اتفاقاً ممکن است که به شما اعتماد نداشته باشند. اگر من و شما و دیگرانی باشیم که بخواهیم اینسو تفاهمها برطرف شود به نظر من راه درازی جلوی مان است. اول باید باب گفتگو باز شود، باب فهم طرف مقابل باز شود. اگر شما نسبت به من روحانی اعتقادتان این باشد که من یک آدم عقبماندهی متحجر و خودخواه هستم، هیچوقت نمیتوانید با من گفتگو کنید. اگر من هم نگاهم نسبت به شمایی که حجاب ندارید این باشد که خدایی نکرده یک آدم فاسد و فاسق هستید طبیعتاً نمیتوانم با شما گفتگویی بکنم. من فکر میکنم اول باید اینسو تفاهمها را برطرف کرد. بخشی از این مردم هم از شما – شخص شما رو عرض نمیکنم – از بسیاری این سؤال را میکنند که آنطرف هم یک اتفاقهایی افتاده است. صد و هفتادوپنج غواص ایرانی را دستبسته زندهبهگور…
آقای زائری! من در مورد صد و هفتادوپنج غواص ایرانی هم نمیخواستم الآن وارد شوم ولی وقتی شما این بحث را مطرح کردید مایلم بگویم که ایدئولوژیک کردن بحث جنگ باعث شده که حتی عزاداری را هم برای ما خط میکشند که شما نباید چنین کنید. الآن کمیتهی پیدا کردن مفقودین و کشتهشدههای جنگ، اعلام کرده که ما همدردیها و همدلیهای کسانی که بیرون از ایران هستند و برانداز هستند را نمیپذیریم. درحالیکه اعضای خانوادهی خودِ من، جزو مجروحان جنگی هستند، و از نزدیکان خود من، برادران خود من، همهی مردان خانهی من در زمان جنگ جبهه بودند زخمی و شیمیایی برگشتند. چرا فکر میکنید که از خون شهدا استفاده میکنند برای اینکه بگویند که شما باید حجاب را رعایت کنید و چون حجاب را رعایت نمیکنید پس شما خائن به خون شهدا هستید؟
فرمایش شما دقیقاً تأیید حرف من هست. من حرفم همین است. من میگویم ما برای اینکه به یک گفتگو برسیم و برای اینکه مشکلات اجتماعیمان حل شود اول باید طرفین همدیگر را درک بکنند. همانطور که شما انتظار دارید – و انتظارتان هم درست است – شما و دیگرانی – که داخل خود ایران هم ممکن است باشند – بسیاری از خانمها که اعتقاد به حجاب هم ندارند، اگر انتظار دارند طرف مقابل بهصرف نداشتن حجاب آنها را متهم به خیلی از مسائل غیر ارزشی و غیراخلاقی نکند، از اینطرف هم این توقع است که این تفاهم به وجود بیاد.
سؤال من برمیگردد به همین بحثی که مطرح کردید. چرا استفاده ابزاری و ایدئولوژیک میشود از خون شهدا برای سرکوب زنان؟
آنکسی که استفادهی ابزاری میکند، کارش محکوم هست ولی آنکسی که برادرش شهید شده و در آخرین لحظات قبل از شهادتش تمام دغدغهاش این بوده که عفت و حیا و نجابت و ارزشهای اخلاقی خواهرش و دخترش حفظ شود، این ربطی به مسائل ایدئولوژیک ندارد. اگر این پیام دارد منتقل میشود در کانتکس و فضا و حال و هوای خاصش هست، که ما تا این را نفهمیم نمیتوانیم درواقع با طرف مقابل گفتگو کنیم. کما اینکه من خودم دارم عرض میکنم قبل از اینکه شما بفرمایید، من هم وظیفهی خودم میدانم اگر بخواهیم مسئله حل شود باید طرف مقابلم را درک بکنم و بهصرف اینکه او حجاب ندارد متهمش نکنم. اتفاقاً بخش عمده و بلکه قریب بهاتفاق همین زنانی که شما نگرانشان هستید کسانی هستند که شب احیا، قرآن به سر میگیرند. کسانی هستند که روز عاشورا گریه میکنند و در مجالس حضور دارند. من میخواهم اتفاقاً بگویم ما از این موضع دیداریمان است که راجع به حجاب داریم حرف میزنیم. من حجاب را بهعنوان یک ارزشی کنار ارزشهای دیگر دارم تعریف میکنم.
وقتی در خیابان میروید ، اگر خودتان ببینید که زنی حجابش را رعایت نمیکند و مطابق قوانین جمهوری اسلامی نیست آیا همچنان برخلاف اینکه الآن میگویید، عقیده دارید که باید حق انتخاب داشته باشد یا امربهمعروف میکنید؟ جلو میروید و به آن زن تذکر هم میدهید؟
من هیچوقت سراغ آن زن نامحرم نمیروم و منِ روحانی با یک خانم هیچوقت در خیابان دهن به دهن نمیشوم. اما شرایطی بوده که همسر او بوده، برادر او بوده، شرایطی بوده که توانستم تذکر بدهم، بله وظیفه شرعی خودم میدانم که امربهمعروف و نهی از منکر بکنم. اما من معتقدم یک منکری بزرگتر از بدحجابی است و آن بیعدالتی است. من منکر بیعدالتی، منکر اختلاس، منکر رشوه، منکر ربا را بالاتر از بیحجابی میدانم و این را با صدای بلند فریاد میزنم، و اتفاقاً از موضع روحانیت و آخوندی و طلبگیام وظیفه میدانم این را با صدای بلند فریاد بزنم و از هر تریبونی استفاده کنم و بگویم آن دینی که من میشناسم و آن دینی که من خودم را فدایی آن میدانم، آن دینی نیست که بیحجابی را یک منکری بداند بالاتر از همهی منکرات. آن دینی که من میشناسم اولویتهایی دارد که حجاب اولویت اولش نیست. اولویتهای مهمتر از حجاب هست.
به نظر شما چرا جمهوری اسلامی به مدل لبنان و ترکیه و کشورهای مسلمان همسایه نگاه نمیکند؟
اولاً ایران خصوصیات خودش را دارد – مثل خیلی از مسائل دیگر از مسائل جغرافیایی و آب و هوایی و مسائل زیست محیطش، تا مسائل اجتماعی و فرهنگش – که لزوماً تطبیق کاملی با ترکیه و پاکستان و لبنان و عراق نمیکند. اما من به جدّ معتقدم در حوزهی مسائل فرهنگی و اجتماعی ما نیاز داریم از تجربهی دیگران استفاده کنیم. قانون زمانی رَوایی و مقبولیت دارد که اولاً ناظر به واقعیت بیرونی باشد و بشود اجرا کرد. ثانیاً پیشفرض آن قانون مسبوق باشد و این باشد که در حوزههای رسانهای، تبلیغاتی، فرهنگی کاری برایش صورت گرفته باشد. شمایی که از حجاب خوشتان نمیآید یا تجربهی شخصی دارید – شخص شمارا نمیگویم – یا تجربهی ناخوشایندی دارید یا تصوری که از حجاب دارید تصور منحط یا پایینی است، حجاب را مال طبقهی کلفت و فقیر و بدبخت میدانید، حجاب را نماد جهل و نادانی میدانید، و من هم اگر همین تصور را از حجاب داشتم باحجاب کاری نداشتم. متقابلاً شما هم اگر تلقیتان از حجاب، تلقی متفاوتی بود و حجاب را یک ارزش متعالی میدانستید از آن فرار نمیکردید. اینکه من به گفتگو دعوت میکنم و اصرار دارم، برای این است که ماها نیاز داریم این حرفها را با همدیگر بزنیم و آرزوی من این است که ما یک روزی در داخل کشور، تلویزیون ما اینقدر ظرفیت داشت که همین موضوعات را خانمها بیایند و بهصراحت و راحتی باهم در موردش حرف بزنند.
ببینید آقای رسایی دریکی از مصاحبههایش گفته که زنانی که به حجاب اجباری اعتقاد ندارند ، میتوانند از کشور خارج بشوند. شما درواقع چه ارزیابی دارید در مورد چنین سخنانی که از طرف آقای رسایی یا خیلیهای دیگر مطرح میشود که میگویند آنهایی که به حجاب اعتقاد ندارند از ایران میتوانند بروند؟
من ادبیاتم این نیست، چون فکر میکنم همین ادبیات را طرف مقابل میتواند با من داشته باشد و ما قرار نیست باهم اینجوری زندگی کنیم. من فکر میکنم که باید گفتگو کرد و سو تفاهمها را برطرف کرد. البته آنجایی که قانون قرار است حاکم باشد همه باید در مقابل قانون تسلیم باشیم. یکی از اتفاقات بدی که در این سالها افتاده، این است که ارزش و قیمت و اعتبار قانون را برخی ، یک مقداری سست کردهاند. من فکر میکنم قانون یک حرمت و یک اعتباری دارد که همهی ما – حتی کسی مثل من – باید خودش را در مقابل قانون کاملاً خاضع و تسلیم ببیند. اما هر خانوادهای هم این را درک میکند که با قانون نمیشود روابط خانوادگی را حفظ کرد. ماقبل از قانون باید فضای محبت و عاطفه و رابطه و دوستی و مهربانی را ایجاد بکنیم.
آقای زائری! من آقای رسایی را مثال آوردم که گفته بودند زنانی که به حجاب اعتقاد ندارند ایران را ترک کردند، ازیکطرف آقای روحانی بیرون از ایران دعوت میکند که همهی ایرانیها میتوانند بیایند و از وطنشان دیدار بکنند. شما کتاب خاطرات آقای روحانی را شاید خوانده باشید، میگوید که خود ایشان ازجمله کسانی بوده که در مورد اعمال قانون حجاب اجباری در ادارهها مسئول بوده و میگفت که بعضی از زنها شروع کردند به نق زدن ، بازهم پافشاری کرده و این قانون اجراشده است. الآن که آقای روحانی در قدرت هست، حرف شما خطاب به ایشان چه هست؟
من فکر میکنم که بزرگترین کاری که آقای دکتر روحانی باید انجام بدهند این هست که الزامات و ضرورتهای حوزهی اجرا و ادارهی کشور را بیشتر به دوستان خودشان گوشزد بکنند. فکر میکنم که خیلی از دوستان درواقع سو نیتی ندارند.
من سؤالم این است که آیا الآن که ایشان در قدرت است، حرف شما خطاب به ایشان در مورد موضوع حجاب چی هست؟
من با ایشان حرفی ندارم به دلیل اینکه نسل قبل از ما با یک دیدگاههایی کشور را اداره کرده و پیش برده، الآن تجربه دارد. من از آن تجربهها سعی میکنم استفاده بکنم. اگر قرار باشد نسل ما در ادامهی مسیر، خدمتی به کشور و شهروندان این کشور بکند باید از آن تجربهها استفاده بکنند و کار را هم درستتر انجام بدهند.
آیا این مطلب در صفحه اصلی باشد ؟
پیام برای این مطلب مسدود شده.