بين ما پزشكان و جامعه ايران چه اتفاقى افتاده است؟
خودنویس: امير شبيرى؛ متخصص مغز، اعصاب و روانپزشكى، هانور آلمان
وقتى بيمار سيگارى چاق فشارخونى كمتحرک ولى پراسترس ما كه هواى شهرهاى بزرگ مثل تهران را هر لحظه به درون ششهايش مىكشد، درگذشت، قاتل كيست؟ پزشک يا خدا؟ يا گرفتگى يک رگ حياتى؟ اصلا چرا قاتل، امام رضا نيست؟ مگر نذر نكرده بودند؟ پول را گرفته، سرويس را تحويل نداده است. ولى واقعا چه شد كه بحران اعتماد و اعتبار پزشک به اينجا رسيد؟
وقتى خبر دستگيرى خانم دكتر فروغ رزمجويى [2] را در صفحات اپوزيسون خواندم فكر كردم بايد مواظب باشم خبر اشتباه را پخش نكنم. شرايط و رفتار بازپرس به نظرم غيرطبيعى و كمدى مىآمد. بين ما پزشكان و جامعه ايران چه اتفاقى افتاده است؟
كامنتهاى زير خبر قتل دكتر اصغر پيرزاده [3] من را سخت متعجب كرد. برخى نوشته بودند انتقام ما را گرفت. بعضی ديگر نوشته بودند اينهمه از ما كشتيد حالا نوبت شماست. اين چه جامعه بيماری است؟ علت بحران چيست؟ تبليغات دولتى؟ القاپذيرى مردم ما؟ حسادت اجتماعى؟ رفتار پولدوستانه و به دور از اخلاق حرفهای بعضى پزشكان؟
خودم البته پزشكان باشرفى را مىشناسم كه از سيستم بيمار ايران زجر كشيدند و چند نفرشان هم اواخر دلسوخته و دلخسته از ايران خارج شدند. پزشكانى كه از بىاخلاقى حرفهاى بعضى همكارانشان هم با تاسف ياد مىكردند و سعى مىكردند بيمارانشان را از عملهاى جراحى غيرلازم نجات دهند. ولى وقتى كسى مىنويسد عزيزان ما را شما كشتيد، آيا اين یک واكنش روانى نوروتیک و فرافكنى نيست؟
ايرانيان يكى از غيرسالمترين خُلقها بعد از بيافرا [4]، هم از پرخورى و نمک و فشار خون و اضافه وزن رنج مىبرند و هم كمبود مواد لازم. خورشيد و ويتامين D را هم كه با غبار و دود و حجاب و بى اطلاعى از خودشان دريغ مىكنند. ورزش هم نمىكنند. سيگار هم مىكشند. فكر هم مىكنند آب ترب بخورند هزار جور خواص داره و آلودگى هوا با بنزن و سرب سرطانزا را جبران مى كند. دكتر هم كه مىروند به دكتر زور مىگويند كه آنتى بيوتیک و كورتيزون براى يک سرماخوردگى ساده بده. پزشک تحقير و بىاخلاق شده هم مىگويد اگر ننويسم مىرود پيش يک دكتر ديگر!
نهايتا اگر دخترخالهاش به او بگويد بابا اينها چيه؟ همهاش زهر است. يا عسل بخور با بيا ببرمت طب سنتى، دستور پزشک فراموش مىشود؛ دخترخالههاى بيماران من در آلمان از ايران برايشان واليوم / دياسپام معتادكننده مىفرستند، چه رسد به ايران! مقدار اطلاعات ايرانىها از سير بيماری، دلايل و تشخيص و پيشآگاهى آن، يعنى سرنوشت بيمار، كم است. ولى به جايش قيمت جديدترين گوشى را فورا مىداند.
وقتى بيمار سيگارى چاق فشارخونى كمتحرک ولى پراسترس ما كه هواى شهرهاى بزرگ مثل تهران را هر لحظه به درون ششهايش مىكشد، درگذشت، قاتل كيست؟ پزشک يا خدا؟ يا گرفتگى يک رگ حياتى؟ اصلا چرا قاتل، امام رضا نيست؟ مگر نذر نكرده بودند؟ پول را گرفته، سرويس را تحويل نداده است. ولى واقعا چه شد كه بحران اعتماد و اعتبار پزشک به اينجا رسيد؟
تبليغات دولتى؟ مردم تلقينپذير؟ پس چرا تلقين اسلام و حجاب نتيجه نمىدهند؟ رفتار متكبرانه پزشكان؟ اخلاق پزشكى. پول زيرميزى؟ كه اتفاقا در يونان فعلى هم رسمى قديمى است با همه مشكلات مشابه آنها. زيرميزى براى پزشكان بد است؟ زيرا سوگند خوردهاند؟ معلمى كه به طمع تدريس خصوصى شاگرد را تجديد مى كند چى؟ پليس رشوهگير؟ قاضى و نماينده مجلس چى؟ آنها كه قدرت دارند و جاى خوبى نشستهاند، رشوه مىگيرند. آنهايى كه پول ما دست آنهاست و بیشتر مىخواهند، بيشتر رشوه مىدهند. مردم را تشويق مىكنند به شكايت از پزشک متخلف. كار صحيحى است. ولى در كشورى كه قوانينش نه انسانى بلكه اسلامى است. كشورى كه قواى مقننه، قضاييه و مجريهاش خودشان از توليدكنندگان اصلى ظلم هستند.
من اواخر متوجه كمى از شرايط دانشجويان پزشكى و پزشكان در ايران شدهام. من فكر مىكردم خودم در آلمان سختى كشيدهام. وقتى شرايط فشار كارى و بيگارى و مناطق بد آب و هوا و حقوق نگرفتن در دوران تخصص گرفتن را خواندم، متوجه عمق ظلم شدم. كشورى افرادش را به زور و با گرو گرفتن مداركشان به مناطق بد آب و هوا و بى امكانات مىفرستد كه حقوق انسانى و شهروندى نداشته باشد.
بيشتر كار بيمارستان بر گردن كسانى است كه در حال گرفتن تخصص هستند. از آنها بيگارى كشيدن ظلم است. آنها بايد حداقل به اندازه پزشكان عمومى حقوق بگيرند. انتظار اضافهكارى بىحد، غيرانسانى است، و اين رفتار را پزشكان مافوق با زيردستانشان مىكنند. كبر و غرور، بدترين زهر براى شخصيت هر فردى است. از كسانى كه از دوران مدرسه مورد ظلم و مغزشويى و بدفرهنگى بودهاند، حتما عدهای هم انسانهاى مهربان و دلرحم و اخلاقی نخواهند بود.
ولى همين اخلاق پزشكان را با اخلاق بقيه جامعه مقايسه كنيم. صحيح است كه مسووليت پزشک بسيار بالاست؛ ولى مسووليت اخلاق حرفهاى بقيه چى؟ كارخانههاى اتوبوسسازى كه اتوبوس با تقص فنى توليد مىكنند، هواپيماى اوكراينى كه موتورهايش در ايران داغ مىكنند، اتوموبيلهايى كه سيستم ايمنى آنها از بقيه دنيا ۳۰ سال عقب است، كسانى كه به اين وسايل اجازه كار و پرواز مىدهند چه؟ سم ممنوعه در پرورش ماهى، در غذا، در آرد، در شير؟ ۲۰ هزار كشته در جادهها كه ۹۶ درصدشان خطاى انسانى هستند؛ يعنى بىشعورى و بىمسووليتى انسانى. با اين حساب، پزشكان باوجدان ما گل سرسبد اين جامعه بيمار هستند.
در آلمان ما هم مقدارى از تحريكات سياسى بر ضد پزشكان را تجربه كردهام. پزشكان آلمان ۳۰ سال پيش فكر مىكنم دو سه برابر الان درآمد داشتند. البته من آن موقع مشغول ماشينبپايى و شستن بیماران در بيمارستان بودم و اطلاع دقيق از درآمد پزشكان ندارم. زمانى احزاب آلمان شروع كردند به درآمد پزشكان توجه نشان دهند. يک قشر مرفه ولى كمجمعيت كه خوب مىشود به آنها حمله كرد.
برعكس مديران و منيجرهاى شركتهاى بزرگ كه كارگران تماسى با آنها ندارند، بيماران، پزشكانشان را مىشناسند. شايد همسايهشان باشند يا بچههايشان با هم به مدرسه بروند. با اين حال، تبليغات انتخاباتى بر عليه درآمد پزشكان موفقيتآميز بود. هر چند كه همچنان در نظرسنجیها پزشكان آلمان بهترين حس احترام را در ميان مشاغل مختلف دريافت مىكنند. درآمد پزشكان را در چند مرحله آنقدر كم كردند و شرايط كارى را سخت، كه به زودى مهاجرت پزشكان شروع شد. امريكا، بريتانيا، هلند، دانمارک، سویيس و كشورهاى اسكانديناوى مورد علاقه پزشكان خسته و كارزده و دلزده آلمانى هستند.
نتيجه اينكه وقتى تحصيل من تمام شد، ۱۰ هزار پزشک بيكار بودند و الان در به در دنبال پزشک مىگردند. پزشكان چندى هم از ايران به آلمان آمدهاند. هنوز هم عوامفريبها دست از سر ما بر نمىدارند. حزب سوسيال دمكرات یک متخصص بهداشت عامه و پزشكى دارد كه خودش پست مهمى در يكى از كنسرنهاى بيمارستانى بزرگ دارد. همه علاقهاش هم اين است كه پزشکان مطبدار مستقل بيايند كارمند شركتهاى بزرگ شوند، مثل شركت خودش؛ در یک مصاحبه تلوزيونى مىگفت چند هزار يورو براى پزشكان بس است. مجرى پرسيد چرا براى منيجرها و مديران هر حقوقى بدون كنترل، ممكن و خوب است ولى براى پزشكان كه مسووليتى مهم و تحصيلى طولانى دارند خير. جوابش را يادم نمىآيد.
خوشبختانه پزشكان آلمان متحد هستند، حالا كه بسيارى، فكر مىكنم یکسوم، پزشكان از آلمان رفتهاند و كمبود پزشک داريم، اعتصابهاى قانونى پزشكان نتيجه بهتر مىدهند. اى كاش پزشكان ايران نیز متحد با هم در اعاده احترام اجتماعى و تمرين و كنترل اخلاق پزشكى مىكوشيدند و از طرف ديگر، در شرايط كمى اميدبخش فعلى خواستههاى صنفى خود را محكمتر از هميشه بيان مى كردند.
اگر احساس دائمى مظلوم بودن نباشد شايد پايبندى به اخلاق پزشكى يا اخلاق مالى راحتتر باشد. بعضى مىگويند علت مشكل جامعه پزشكى ورود هر بى سروپابى با سهميه به دانشگاه است. من فکر نمىكنم بتوانيم مشكل جامعه پزشكى را به سهميهایها محدود كنيم و همه را بى سروپا بخوانيم. سهميهاىها هم زير دست استادان قبلى تعليم ديدند. شايد ديدند روحيه ظلمپذيرى و ترس استادانشان را و فرصت رشد پيدا نكردند.
انحطاط رژيم و فرهنگ مذهبى فاشيستى و فشارهاى همه اين سالهاى بد را انكار نمىكنم، ولى انگار ما آماده اين نوع رفتار بوديم. هنوز درصد بالايى از مظلوميت! ارثى فرهنگى در خونمان بود. اى كاش جامعه پزشكى به عنوان گل سرسبد جامعه، ظلم سيستم به پزشک و ظلم بالادست به پاييندست را محكوم مىكردند. از احترام بيهوده به بزرگترها! دست مىكشيدند و به همه افراد جامعه حتى یک معتاد كارتنخواب هم احترامى مشابه به وزير و رهبر مىگذاشتند.
من از فرهنگ جامعه بيش از ۳۰ سال است كه دور هستم. گاهى كه صحنههاى مكالمه پزشكان و فرودستان را مىبينم از لحن اربابرعيتى آنها تعجب مىكنم. البته نوعى صميميت لابد در آن مستتر است، ولى لحن صحبت كمى سخت و سر خرمنى مىشود؛ «كجات درد مىكند مادر؟»؛
كشور ما دچار عميقترين بحرانهاى فرهنگى، مذهبى، سياسى و اقتصادى است. آخرين ريزش، فروريزى اخلاقيات است. من در اين نوشتار بيشتر به اخلاقيات پزشكى توجه كردم بدون اينكه اميدى داشته باشم بتوانيم به وجدان كسانى كه از مرگ یک پزشک شادى مىكنند دسترسى داشته باشيم. من به خودم اجازه گمانهزنىهايى دادم بدون اينكه از شرايط پيچيده ايران مطلع باشم. ولى گاهى هم فردى كه خارج از يک سيستم پيچيده است و كمى هم بىاطلاع و سادهانگار است، ممكن است به ديدگاهى دست پيدا كند كه براى كسانى كه در غرقآب دست و پا مىزنند منظرى جديد باشد.
من فكر مىكنم بزرگترين لطمه جمهورى اسلامى و عقبماندگى اسلامى/ شيعى، آسيب جدى به همه ابعاد اخلاقيت ايرانيان بوده است. فكر مىكنم بايد از اينجا پاكسازى ايران را شروع كنيم؛ و از آنجايى كه اخلاق مطلق نداريم، بهتر است زودتر بحث را شروع كنيم. نمونه مذاهب و جمهورى اسلامى نشان مىدهند كه اخلاقى كه از بالا اجبار شود، مسووليت فرد براى اخلاق شخصى را كاهش مىدهد. بايد شروع كنيم اخلاقيات فردى خودمان زير سوال ببريم، و تا وقتى جواب سوال را نمىدانيم به فرزندانمان ياد ندهيم كه «اگر مىخواهى خورده نشوى بايد گرگ باشى!»
پیام برای این مطلب مسدود شده.