خریدوفروش اعضای بدن در مشهد؛ از کلیه تا قرنیه چشم
دویچهوله: یک روزنامه محلی در مشهد در گزارشی از بازار پررونق خرید و فروش اعضای بدن انسان، از جمله “قرنیه چشم” خبر داده؛ بازاری که به دلیل تقاضا و افزایش نیاز، همواره رشد صعودی دارد.
روزنامه محلی “شهرآرا” چاپ مشهد در آخرین شماره خود از بازار پررونق خرید و فروش اعضای بدن انسان در این شهر خبر داده است. این گزارش را خبرگزاری “آنا”، وابسته به “دانشگاه آزاد اسلامی” نیز روز یکشنبه (۱۸ مرداد/ ۹ اوت) در اختیار خوانندگان خود قرار داده است.
نویسنده گزارش، “کوچه پسکوچههای محله شهید فرامرز عباسی” مشهد را به عنوان یکی از مراکز خرید و فروش اعضای بدن انسان معرفی کرده؛ محلهای که به نوشته گزارشگر، «گاه در دل سکوت و آرامش همیشگیاش آنهم در اواسط ظهر یک روز تابستانی، درودیوارهای بلند آپارتماننشینش، فریادی بلند را سر میدهند؛ فریادی از جنس بازاری جدید از یک خریدوفروش؛ خریدوفروشی از جنس اندامهای بدن انسان که این روزها کاروبارش از فروش کلیه با گروههای خونی کمیاب گذشته و به دیگر اندامهای حیاتی بدن مانند چشم رسیده است.»
این گزارش میگوید، خریدوفروش اندامهای حیاتی انسانها که روزگاری در خفا و به طور پنهانی بر روی تکهکاغذی کوچک در دل محلات منطقه اعلام میشد، حالا دیگر تکنولوژی مدرن و علم تبلیغات هم به کمکش آمده است، تا آنجا که بازاریابان و دلالان حرفهای، اندامهای بدن متقاضیان خود را به شکل زیبا و مطابق میل مشتری به تبلیغ میگذارند. گاه هم برای اینکه دامنه مشتریان افزایش پیدا کند، آگهی اینترنتی میدهند تا اندام بدن مدنظر را با قیمت بیشتری بفروشند.
بازاریابی برای فروش اعضای بدن راه خود را به فضای مجازی پیدا کرده، تا آنجا که چندین وبسایت به همین نام و در این زمینه به فعالیت میپردازند و از متقاضیان و فروشندگان میخواهند تا درخواست خود را در این صفحه مطرح کنند. “مرجع خریدوفروش کلیه انسان در ایران” و “قیمت روز کلیه همراه با جدول قیمت”، تنها عنوان چندی از وبلاگها و سایتهای فعال در این بازار است.
نویسنده گزارش روزنامه شهرآرا نوشته است، اگر زمانی با تماشای یک کاغذ افتاده در گوشه خیابان با عنوان “فروش فوری کلیه”، دلمان ریش میشد، اکنون فقط کافی است با دقت، به خیابانها و کوچههای اطراف خود نگاه کنیم تا دریابیم که همچون قسمت نیازمندی روزنامهها، بخش درخورتوجهی از تبلیغات خیابانی، غیرمحسوس به همین بازار اختصاص یافته است.
خریدوفروش چشم
نویسنده در ادامه گزارش خود آورده است: «دو، سه روز قبل بود که برای تهیه گزارش به خیابان مهدی در محله شهیدفرامرز عباسی رفتم. گشتوگذار در دل محله و دقت در مشکلات اهالی، باعث شد تا اینبار سوژه جدیدی نظرم را به خود جلب کند. عبارتهایی مانند “فروش کلیه”، “کلیهفروشی”، “فروش کلیه زیر قیمت” و… تاکنون زیاد به چشمام خورده بود اما این عبارت با بقیه فرق داشت. روی دیوار با ماژیک پررنگ نوشته شده بود: “چشم فروشی”.
او افزوده است: «تصور میکنم آفتاب طاقتفرسای ظهر تابستان سوی چشمانم را کمقوا کرده است. جلوتر میروم تا شاید بتوانم دقیقتر بخوانم. نه، عبارت درست است. روی دیوار زیر شماره تلفن خط ایرانسلاش نوشته شده است: “چشم فروشی”.»
تهیهکننده گزارش برای اطمینان از آنچه که دیده با شماره تلفن فروشنده چشم تماس میگیرد. از نخستین تماسهای نتیجهای نمیگیرد. او مینویسد: «بالاخره بعد از کلی تلاش، تلفنم پاسخ داده میشود. با شنیدن صدای مرد جوان گمان نمیکنم سنوسالش بیشتر از ۴۰ باشد. پیشنهاد خرید چشم را مطرح میکنم و بعد از انجام رایزنی و صحبت تلفنی، قرار ملاقات محقق میشود و اینبار بهعنوان خریدار پای معامله میروم.»
محل قرار، ایستگاه اتوبوس چهارراه “میدان بار” است. فروشنده سر ساعت مقرر از راه میرسد. خودش را “م” معرفی میکند و ۳۴ ساله. بلافاصله و بدون مقدمه وارد صحبت میشود و از خریدار که گزارشگر روزنامه است میخواهد رک و پوستکنده بگوید چقدر حاضر است پول بپردازد.
فروشنده “چشم” به گزارشگر روزنامه شهرآرا گفته است، شش ماه پیش در تهران یک کلیهام را شش میلیون فروختم. الان هم بهشدت فشار مالی دارم. حاضرم با همان شش میلیون چشمم را بفروشم… سهبچه دارم و صاحبخانه جوابم کرده است. بیسواد و بیکار هستم و باید خرجی فرزندان و همسرم را بدهم. چشم من مال شما، هرکار دوست دارید، با آن انجام دهید… چه اهمیت دارد که من یک دست داشته باشم یا نداشته باشم؟ یک پا داشته باشم یا نداشته باشم؟ لازم باشد، حتی پوستم را هم میفروشم…
پیام برای این مطلب مسدود شده.