06.03.2013

قهرمان سیاسی یا قهرمان اخلاق

خودنویس: در گذشته‌ای نه چندان دور٬ جوانانی که خواهان تغییرات سیاسی بودند٬ راهی به جز پیروی از قهرمانان سیاسی نداشتند. قهرمانان سیاسی نیز اغلب کسانی بودند که با شجاعت و سرسختی در مقابل دشمنان خلق می‌ایستادند و جان عزیزشان را در طبق اخلاص تقدیم خدا یا خلق قهرمان می‌کردند. قهرمانان سیاسی کسانی بودند مانند جزنی و حنیف نژاد و حمید اشرف. کسانی که واژه‌ی سازش و یا گفت و گو با دشمن برایشان معنی نداشت و کسانی را که اهل سازش و گفت و گو بودند با القابی از قبیل سازشکار و اپورتونیست و خائن از خود می‌راندند. در مکتب اینان٬ زندگی عادی معنا نداشت و عشق و خانواده و سر و همسر موانعی بودند در مقابل فداکاری و جان فشانی و دوستی با خلق. عباراتی مانند از جان گذشتن و خون خود را تقدیم کردن٬ اساس گفتار این گروه از زنان و مردان سیاسی را تشکیل می‌داد و جز آن عبارت بود از عافیت طلبی و وادادگی و ابتذال.

این طرز تفکر تا مدت‌ها بعد از انقلاب نیز خط اصلی مبارزات گروه‌های سیاسی را تشکیل می‌داد تا جایی که انسان وابسته به این گروه‌ها تبدیل به پیچ و مهره‌ی سیستم حزب و سازمان می‌شد و فردیت و طبیعت انسانی خود را فراموش می‌کرد. به تدریج با قدرت گرفتن حکومت اسلامی و تار و مار شدن این گروه‌ها٬ موضوع فردیت و زندگی عادی و دنبال کردن شادی‌های معمول به صورت واکنشی در برابر سرکوب حکومتی رشد کرد تا جایی که به دنبال قهرمان رفتن و آرمان گرایی مورد مذمت و نکوهش قرار گرفت و افراط قبلی جای خود را به تفریط فعلی داد. سوالی که می‌توان مطرح کرد این است که آیا وجود قهرمانان سیاسی و آرمان گرایی فی نفسه بد و مذموم است؟ آیا مردم عادی نیاز به داشتن مدلی برای پیروی ندارند؟

اگر طبیعت انسان را در نظر بگیریم همواره کس و کسانی به عنوان سمبل و الگو و قهرمان باید وجود داشته باشند. از ورزش گرفته تا هنر و از فلسفه گرفته تا ادبیات کسانی بوده‌اند که به عنوان قهرمان و الگو مطرح شده‌اند و نگاه دیگران را به سمت خود جلب کرده‌اند. در امر سیاسی و اجتماعی نیز ما قطعا نیاز به قهرمان و الگو خواهیم داشت و اگر این امر را انکار کنیم خواست اجتماعی٬ آن را به ما تحمیل خواهد کرد. حتی اگر در اثر قهر و سرکوب حکومت٬ زمینه‌ای برای پدیدآیی قهرمانان و الگوهای واقعی وجود نداشته باشد٬ جامعه به دنبال قهرمانان و الگوهای دروغین خواهد رفت. پدیده‌هایی مانند هخا و امثال او در واقع نیاز اجتماع به وجود قهرمان والگو را نشان می‌دهد.

اگر امروز پیروی از قهرمان و آرمان گرایی همچنان مذموم است٬ ناشی از خطای انتخاب در گذشته است. موضوع انسان عادی٬ دادن خون و شهادت و از جان گذشتگی و کشتن و کشته شدن نیست. انسان عادی نیاز به قهرمانان و الگوهایی دارد که سازنده فکر و فرهنگ او می‌توانند باشند. امروز بیش از هر چیز ما نیاز به قهرمانان اخلاق داریم. نیاز به آرمان گرایی اجتماعی داریم (تعبیر از استاد محمدرضا شفیعی کدکنی). نیاز به الگوهای علمی و هنری داریم. با چنین قهرمانان و الگوهایی نه تنها فردیت ما از میان نخواهد رفت بل که مجال رشد و اعتلا خواهد یافت.

آن چه امروز در بسیاری از اصلاح‌طلبان حکومتی مشاهده می‌کنیم بی‌توجهی به موضوع اخلاق و داشتن اصول سیاسی و پافشاری بر آن است. این که چند سال پیش عده‌ای به خاطر مقاومت برای پس گرفتن رای خود٬ رو در روی حکومت قرار گرفتند و حکومت با کشتار و زندان و شکنجه آن‌ها را از سر راه خود برداشت٬ و امروز عده‌ای بدون در نظر گرفتن وقایع تلخ آن روزگار٬ ندای شرکت در انتخابات می‌دهند حتی اگر به فرض محال به نتیجه‌ی مثبت سیاسی منتهی شود نتیجه‌ی ضد اخلاقی آن سایه‌ای سیاه از تذبذب و بی اختیاری ایجاد خواهد کرد که مطلوب جامعه نخواهد بود.

اگر جامعه به درستی قهرمانان مسلسل به دست را برای اعتلای خود نالازم می‌داند٬ در مقابل به قهرمانان اخلاقی به دیده‌ی احترام می‌نگرد و آن‌ها را الگوی خود قرار می‌دهد. قهرمانانی که در مبارزه‌ای نابرابر و بسیار دشوار به حفظ اصول و پرنسیپ‌های سیاسی معتقدند و به هیچ قیمتی بر سر آن معامله نمی‌کنند.

پیام برای این مطلب مسدود شده.

Free Blog Themes and Blog Templates