جمعی از اساتید حوزه علمیه قم خطاب به مکارم شیرازی: چرا دروغ میگویید؟
آمدنیوز: جمعی از اساتید و طلاب حوزههای علمیه و شاگردان، مقلدین و علاقمندان آیتالله محمدرضا نکونام در جوابیهای که آن را برای انتشار در اختیار پایگاه خبری «آمدنیوز» قرار دادند، نسبت به مطلبی با عنوان «تکذیب یک شایعه» که در وبسایت آیتالله ناصر مکارم شیرازی منتشر شده است، واکنش نشان دادند.
به گزارش خبرنگار «آمدنیوز»، پایگاه اطلاعرسانی آیتالله ناصر مکارم شیرازی در مطلب منتشر شده اعلام کرده است که «بعضی از مراجعه کنندگان به پایگاه اطلاعرسانی معظم له میگویند، شنیدهایم که آقای (آیتالله) نکونام گفته مشکلات و محکومیتهای من در دادگاه ویژه به توصیه آیتالله مکارم شیرازی انجام شده است. به اطلاع میرساند این سخن دروغ محض است و این قضیه هیچ ارتباطی به معظم له ندارد. عزیزانی که مایل هستند علت محکومیتها را بدانند میتوانند پرونده ایشان را در دادگاه ویژه روحانیت مطالعه نمایند.»
این اساتید در بخشی از نامه خود خطاب به ناصر مکارم شیرازی آوردهاند: تعجب نیست از چون شمایی که ارتباط خودتان را با پرونده سازی برای حضرت آیتالله العظمی نکونام و محکومیت ایشان، انکار کنید و نتوانید با شجاعت و جسارت به میدان مبارزه و کارزار علمی وارد شوید؛ زیرا هم توان مبارزه ندارید و هم سابقهی چنین تکذیبهایی در سخنانتان موجود است؛ آنجایی که در روزهای آخر سال ۹۳ بر فراز منبر رسول خدا و در جوار حرم حضرت معصومه (سلام الله علیها) به طور کلی انکار کردید که، حضرت استاد را نه میشناسید و نه اگر هم ببینید، خواهید شناخت! در صورتی که کتاب «تحریف ناپذیری و حجیت قرآن کریم» ایشان در روزهای بهاری سال ۸۷، تبدیل شده بود به دغدغهی عمدهی جنابعالی، به طوریکه در اجلاسیهی سراسری علمای بلاد همان سال و در حضور سران سه قوه، به شدت و حدّت به ایشان و کتابشان اعتراض کردید. (تمام اسناد و مدارک این ماجرا موجود است و در صورت لزوم منتشر میگردد.)
متن کامل نامه جمعی از اساتید، طلاب و شاگردان آیتالله محمدرضا نکونام، مرجع تقلید در بند ویژه روحانیت زندان اوین، به شرح زیر است:
باسمه تعالی
حضرت آیتالله آقای ناصر مکارم شیرازی
سایت اطلاعرسانی وابسته به دفتر جنابعالی خبری در مورخ ۱۰/۹/۹۴ منتشر کرده است که عنوان آن «تکذیب یک شایعه» است. دفتر شما در آن خبر مدعی شده است که محکومیتهای آیتالله العظمی نکونام هیچ ارتباطی با شما ندارد!
ما هم بسیار امیدواریم که شما در این مسأله دخیل نباشید؛ زیرا تمام کارهای کوچک یا کلانتان، به پای مرجعیت شیعه نوشته میشود نه شخص آقای مکارم. این قبیل پرونده سازیها و تلاش برای حذف رقیب، نه تنها در شأن جایگاه پراهمیتی که شما در آن قرار گرفتهاید نیست، بلکه به قداست و صلابت آن نیز ضربه سختی میزند و در نتیجه دین و دینمداری، سست و ضعیف میگردد. اما چه کنیم که اساس منش و روش شما در اقتدا به فقه اهل ظاهر و قشریگرایان و ترویج آن اندیشه، نه تنها انجام چنین کارهایی را جایز بلکه ضروری میداند تا حسادت و کینهی قلبی صاحب آن را در پس توجیهات شرعی و فتوایی پنهان کند؛ شما و فقهای اهل ظاهر، قائلین به وحدت وجود را کافر و نجس میدانید. وحدت وجودی که نظر فلسفی – عرفانیِ علمای ربانی و حکمای حقیقی همچون مرحوم امام (قدس سره) و حضرت آیتالله العظمی نکونام میباشد. این در حالی است که شما هرگز استادی نه در فلسفه و نه درعرفان به خود ندیدهاید اما سخن از این مقوله را نیز به اهل آن واگذار نمیکنید!
تعجب نیست از چون شمایی که ارتباط خودتان را با پرونده سازی برای حضرت آیتالله العظمی نکونام و محکومیت ایشان، انکار کنید و نتوانید با شجاعت و جسارت به میدان مبارزه و کارزار علمی وارد شوید؛ زیرا هم توان مبارزه ندارید و هم سابقهی چنین تکذیبهایی در سخنانتان موجود است؛ آنجایی که در روزهای آخر سال ۹۳ بر فراز منبر رسول خدا و در جوار حرم حضرت معصومه (سلام الله علیها) به طور کلی انکار کردید که، حضرت استاد را نه میشناسید و نه اگر هم ببینید، خواهید شناخت! در صورتی که کتاب «تحریف ناپذیری و حجیت قرآن کریم» ایشان در روزهای بهاری سال ۸۷، تبدیل شده بود به دغدغهی عمدهی جنابعالی، به طوریکه در اجلاسیهی سراسری علمای بلاد همان سال و در حضور سران سه قوه، به شدت و حدّت به ایشان و کتابشان اعتراض کردید. (تمام اسناد و مدارک این ماجرا موجود است و در صورت لزوم منتشر میگردد.)
آقای آیتالله مکارم شیرازی!
چرا حضرت آیتالله العظمی نکونام از آقایان دیگر شکایت نکردهاند و تنها به شما اشاره داشتهاند؟ متن شکایت ایشان که در دادگاه ویژهی تهران موجود است به عنوان خبری غیرقابل تکذیب از حقایق پشت پردهی وقایع اخیر، پرده بر میدارد؛ آنجا که ایشان میفرمایند: «نمیدانم به چه کس یا ارگانی عرضحال داشته باشم! آنقدر میدانم که تنها بیکسیام، موجب سیسال انگ زدن و پروندهسازی دیروز و امروزی گشته است، بدون آنکه کوچکترین اعتراضی نسبت به آن داشته و یا از خود دفاعی کرده باشم؛ زیرا آنها که باید کاری را انجام دهند که میدهند و من نیز نسبت به آنها نه قدرتی و نه اعتمادی داشتهام که واقعیتی را بیان کنم. تنها عرضحالم را به آقا امامزمان (عجلاللّه تعالی فرجه الشریف) عنوان میکردم تا یاران آن حضرت، به کمک آیند و حال فردی را جویا شوند که شصتوشش سال دارد و تا به حال، بیش از پنجاه سال تدریس مداوم داشته است و اینک همچون گذشته به چنگال اختاپوسی نامریی مبتلاست که از چند سال پیش، به جنگ افتادهای آمده است. من جز علم و تخصص، چیزی ندارم و پدری معنوی چون امام را داشتهام که از دوازه سالگی همراهیاش کردهام بدون آنکه وابستگی گروهی در جانم رخنه کرده باشد؛ بلکه همیشه، اندیشهای علمی و فرهنگی نسبت به تشیع ولایی، انقلاب و افکار مردمی داشتهام. آنان روزهایی، بیش از دهساعت از من پرسش میکردند و میخواستند هرچه را که میگویند، تنها بگویم بله و همچون طایفه مصوّبه، حرف خود را حق مطلق میپنداشتند و دیگر شنوای حرف دیگری نبودند. برای مثال، میگفتند به شما وحی میشود! تا حرفهای بیهوده دیگری چون مسایل منافی اخلاق! با غذاهای پر نمک و چرب که بسیار زیانآور و نامناسب من بود، مرا به سکته و فشار خون و زیادی قند خون مبتلا ساختند و هرچه گفتم طبیب و دکتر، جوابی نمیدادند. این در حالی است که من در طول عمر، هیچگونه دارویی مصرف نمیکردم و دفترچه بیمه من گویای آن است و با ورزش زندگی میکردم. این برخوردها، تمامی موجب سکته و امراض گوناگونی شد که هماینک به آن مبتلا هستم و رخش توانمند و پهلوانی را به بستر بیماری کشاندهاند. این بود مزد بیش از پنجاه سال خدمت به انقلاب و امام و تدریس و نبوغ! میگویند کاری میکنیم تا شما از کشور بروید. ولی به قول مرحوم بهشتی: من هستهام و به ریش این مردم بستهام! جایی و کسی را ندارم که آنجا بروم. دکتر و بیمارستان و حتی پزشک قانونی، سکته و امراض مرا دنبال و تأیید کرده است. در این مدت، بیآن که حرفهای آنها را زیاد شنیده باشم یا اعتراض کرده باشم، آنها را پذیرفتهام؛ بدون اینکه قدرت استماع داشته باشم. دادستان ویژه قم گفت: خدمت آقایی بودم، گفت نابودش کنید و من به ایشان گفتم: سلام مرا به آن آقا برسانید و بگویید نابودش کردم. هرچه پرسیدم آن آقا کیست، جواب ندادند. اگر دادرس حقی وجود داشته باشد، از آقای مکارم شیرازی و دادستان ویژه مجتهدزاده و بازپرس آقای انصاری و آقای قاضوی و قاضی پرونده که نام وی را نمیدانم، نسبت به زمینههای گوناگون و برخوردهای نامناسب و ناآگاهی از مسایل علمی و شرعی و اجبار و انکاری که نسبت به اینجانب روا داشتهاند، شکایت دارم تا ناگفتههای فراوانی را مطرح سازم و موقعیت دادگاه ویژه در قم مشخص گردد که چگونه طیفی و گروهی اداره میشود. زیاده عرضی نیست.»
علاوه بر این سخن قابل پیگیری در هر محکمه و دادگاهی و وجود اسناد متقن و گذشته از انگیزههای علمی و سیاسی شما در برخورد پنهان با مرجع تقلید و استاد ما، شواهد و مدارک غیرقابل انکاری مبنی بر اینگونه دخالتها وجود دارد که یکی از آنها سخنان آقایان موحدی؛ دادستان ویژهی تهران و آشتیانی، نمایندهی مردم قم در مجلس شورای اسلامی و نیز شاگرد شماست که مدعی بودهاند رسالهی حضرت استاد، کپی برداری و سرقت علمی از رسالهی جنابعالی است! این ادعای سخیف وقتی رنگ باخت که شاگردان آیتالله العظمی نکونام افراد فوقالذکر را نسبت به اختلاف بسیار شدید در مبنای فقهی ایشان با فتواهای شما توجه دادند. (مراجعه به رساله حضرت استاد و جنابعالی و تطبیق آنها، بطلان ادعای مذکور را بدیهی مینماید.)
ما بسیار مایلیم که علت محکومیت ایشان را بدانیم، اما نه تنها پرونده ساختگی حضرت استاد را نشانمان نمیدهند، بلکه تهدید میشویم و تحت فشار قرار داریم. شما هم خوب واقفید که اساساً قوانین قضایی اجازه مطالعهی پرونده را به کسی جز وکیل پرونده نمیدهد، آنهم در چارچوبی خاص و تعریف شده؛ از این روست که شاگردان، مقلدین و علاقمندان ایشان را به امر غیر ممکنی حواله میدهید تا انگشت اتهام از خودتان دور شود. شما اگر واقعاً مقصر نیستید و خود را دلسوز حوزهها میدانید، چرا در این مدت یکساله، با تقاضای ملاقات شاگردان حضرت استاد موافقت نکردهاید و حتی حاضر نشدهاید سخنان ایشان را بدون واسطه بشنوید! امروز نیز آنها را به جایی ارجاع میدهید که از همانجا آسیب دیدهاند. شما اگر راست میگویید باید برای اثبات بیگناهی خود و ایفای درست مسئولیت خودتان، کمک کنید تا صدای حق خواهی شاگردان آیتالله العظمی نکونام به گوش مسئولین ارشد نظام برسد و ایشان بتوانند مدارکِ مبنی بر پرونده سازیها و هتک حرمتها را در دادگاهی صالح ارایه دهند. در اینصورت است که حرفتان مسموع میباشد و بدهکار آقا امام عصر (ارواحنا فداه)، حوزههای علمیی شیعه، مردم و انقلاب نخواهید بود.
علاوه بر آنچه گفته شد، انتقادهای شدیداللحن و البته عالمانهی حضرت آیتالله العظمی نکونام نسبت به برخی از فتواهای شما؛ مانند حرمت استعمال سیگار، تحریم نسل چهارم از اینترنت پرسرعت، تحریم ارتباط تصویری رایتل، تحریم استفاده از شبکهی اجتماعی فیس بوک و مواردی از این دست و از طرفی عدم توانایی جنابعالی بر دفاع علمی و منطقی از فتواهای خودتان، میتواند قویترین انگیزه برای دخالت در تخریب شخصیت و سعی بر آبروریزی ایشان باشد. و گرنه هر مجتهد عادل و منصفی، وقتی نقدی را متوجه فتاوا و نظریات خود میبیند، یا به آن نقدها پاسخ میگوید یا نظرات اشتباه و فتاوای نادرست خویش را اصلاح مینماید.
سخن بسیار است و شرح ماجرای دیرین درگیریهای گاه خونبار، میان علمای ظاهرمدار با مجتهدین عارف و حکیمان فیلسوف به درازا میکشد. تنها به ذکر این نکته بسنده میشود که چه خوب و بسیار بهجاست، آیتالله مکارم شیرزای، اولویتها را در کارها و دل نگرانیهایشان مدّنظر قرار دهند و در عوض نامه نگاریهای مختلف به علمای اسلام در موضوعات مختلف دنیای اسلام، ابتدا تکلیف خودمان را روشن کنند و اجازه دهند با تن دادن به طرح «امتحان و اختبار در سطح اعاظم و مدعیان حوزهی علمیهی قم» میزان صحت ادعا و درون مایهی حقیقی هرکس روشن شود، تا شاید علمای اهل سنت و دانشمندان جهان اسلام، انگیزهی علمی و رغبت عملی برای تعامل و تبادل نظر با حوزهی علمیهی قم بیابند.
در صورت لزوم، صورت تفصیلی مدارک مخالفتهای جنابعالی با حضرت آیتالله العظمی نکونام و دخالتهایتان در امور جاری تدریس و نشر کتابهایشان، منتشر خواهد شد.
والسلام علی من اتبع الهدی
۱۴/۹/۹۴
جمعی از اساتید و طلاب حوزههای علمیه
شاگردان، مقلدین و علاقمندان حضرت آیت الله العظمی نکونام
پیام برای این مطلب مسدود شده.