جنگ داخلی سوریه؛ ایران در جنوب حلب چه میکند؟
بیبیسی: در هفتههای اخیر و با انتشار مکرر خبر کشته شدن اعضای سپاه پاسداران ایران در سوریه، توجهها بار دیگر به نقش نظامی ایران در این کشور جلب شده است. در این میان اخیرا بیش از هر جای دیگری، از منطقه جنوب حلب نام برده میشود که درگیریها در آن بزرگترین موج تلفات نظامیان ایرانی در خاک سوریه را از آغاز جنگ داخلی در پی داشته است.
پیشینه عملیات نیروهای وابسته به ایران در شمال سوریه
حمله اخیر در استان حلب را میتوان سومین عملیات گستردهای خواند که نظامیان وابسته به سپاه قدس ایران در طول یک سال گذشته در این ناحیه ترتیب میدهند.
این نیروها در آذرماه ۱۳۹۳ در عملیاتی مشترک با ارتش سوریه تلاش کردند جاده کاستیلو، تنها جاده مرتبط با نیمه شرقی شهر حلب که تحت کنترل مخالفان بشار اسد است را ببندند و این بخش از شهر را محاصره کنند.
وقتی مصطفی صدرزاده، از نیروهای ایرانی پشت خاکریزی در مخیم حندرات رو به دوربین میگفت «حلب در حال محاصره شدن کامل است»، با پیروزیهای اولیه این اطمینان خاطر برای آنان به وجود آمده بود که تا ساختن یک «جنوب دمشق» دیگر فاصلهای ندارند. جنوب دمشق همزمان صحنه اجرای تاکتیکی بود که عموماً به نام «الجوع او الرکوع» (گرسنگی یا تسلیم) شناخته میشود و طی آن، نیروهای ارتش سوریه در کنار حزبالله لبنان و سپاه قدس ایران با محاصره کامل این منطقه، که عمدتا شامل شهرکهای ببیلا، یلدا، بیت سحم، یرموک، تضامن و حجرالاسود میشد، موجب بروز قحطی شدند.
مخالفان در حلب نگران تکرار شرایط مشابهی در مناطق تحت کنترلشان با جمعیت تقریبی سیصدهزار نفر بودند، اما طرح نیروهای حامی اسد به نتیجه نرسید و کار در جنوب مزارع ملاح گره خورد.
Image copyright
Image caption مخالفان اسد شواهد مختلفی از حضور ایران در جنگ سوریه منتشر میکنند
ارتش سوریه و نیروهای ایرانی در اواسط بهمن ماه ۹۳ این بار در دو جبهه به طور هماهنگ به این منطقه یورش بردند. نخست نیروها از شمال حلب به سمت ملاح و حندرات سرازیر شدند تا بار دیگر برای قطع جاده کاستیلو تلاش کنند و همزمان از غرب از سمت محور سیفات به سمت دو شهرک شبهمحاصره نبل و الزهراء خیز برداشتند تا به نیروهای حزبالله محصور در این منطقه برسند.
فشار حمله چنان بود که در دو روز اول به طور برقآسا تا شهرکهای حردتنین و رتیان جلو آمدند اما در پی ضدحمله مخالفان در پشت شهرک بیانون متوقف شدند و مخالفان مسلح نواحی از دسترفته را پس گرفتند. به این ترتیب اگر تصرف روستای باشکوی را مستثنی کنیم، این عملیات نتوانست به اهداف از پیشتعیینشده خود دست یابد. گفته میشود که بین ۸۰ تا ۱۳۰ نفر از نیروهای حامی اسد در این درگیریها کشته شدند و حدود ۵۰ تن از آنها هم به اسارت مخالفان در آمدند.
طی درگیریها در جریان این دو عملیات بزرگ در حومه حلب، تصاویری از تجهیزات مخابراتی ایرانی (محصول شرکت “مبین”)، غذای نظامیان (خوراکهای آماده کارخانه “پارس کادوس”)، اوراق شناسایی افتاده در کنار اجساد (برگه عبور موقت ویژه اتباع افغان) و پهپادهای شاهد-۱۲۹ ساخت صنایع نظامی سپاه در آسمان منتشر شد که شواهدی روشن بر حضور نیروهای تحت حمایت ایران تلقی شد.
پس از پایان این دو عملیات به نظر میرسید نیروهای طرفدار بشار اسد متقاعد شده بودند که امکان پیروزی موثر در جبهه حلب وجود ندارد، مگر با تزریق پرشمار جنگجویان؛ امری که در آن مقطع زمانی غیرممکن مینمود تا آنکه با ورود روسیه، آرایش نیروها و استراتژی جنگ تغییر کرد.
بالا گرفتن بحران و دخالت مستقیم ایران و روسیه
Image copyright
Image caption عکسهای هوایی که اخیرا از پایگاه هوایی نوژه همدان منتشر شده، هواپیماهای نظامی روسی را نشان میدهد
سقوط زنجیروار شهرهای استان ادلب در بهار ۹۴ به دست مخالفان بشار اسد و سخنرانی تاریخی او در اعلام ناتوانی ارتش سوریه و مشکل کمبود نیروی انسانی، فصل جدیدی را در تحولات سوریه رقم زد. توازن قوا در شمال کشور به هم خورده بود و ارتش یک به یک مناطق تحت کنترل خود را از دست میداد و عقب مینشست تا آنجا که خط مقدم درگیریها به سهلالغاب در شرق لاذقیه کشیده شد. حالا دیگر پایگاه مطمئن ساحلی و قلب حکومت در معرض تهدید قرار گرفته بود و همین وضع را بحرانی میساخت.
جزئیات آنچه میان قاسم سلیمانی و مقامات روسی در مسکو گذشت روشن نیست، اما نتیجه کار تشکیل ائتلافی جدید بود که اتاق عملیات مشترک با دو شعبه در بغداد و دمشق داشت. شعبه اطلاعاتی این اتاق در بغداد است و شعبه عملیاتی آن در دمشق. در چشم انداز کلی هدف از تشکیل چنین اتحادی محکم کردن جای پای حکومت فعلی و ایمنسازی “سوریه حداقلی” شامل استانهای کرانه غربی است؛ مستقل از این که مذاکرات بر سر آینده سوریه به کجا بینجامد یا پشتیبانان خارجی او چگونه حاضر به معامله شوند. در واقع هر چه حزب بعث سوریه زمین بیشتر و مطمئنتری در اختیار داشته باشد، قدرت مانور پشتیبانان خارجی آن به هنگام مذاکره با طرفهای غربی بالا خواهد رفت. اما در این میان مسئله این است که آیا ارتش سوریه روی زمین میتواند اسباب این کار را فراهم کند؟
در حقیقت اگرچه ایران و روسیه در تبلیغات رسمی ارتش سوریه را به عنوان نیرویی با کفایت معرفی میکنند که جهان میتواند روی آن حساب کند؛ نگاهی به جریانات جنگ نشان میدهد که این ارتش فرسوده با وجود تزریق پیوسته کمکهای نظامی، مالی و انسانی متحدان خود طی پنج سال اخیر، توان ادامه موثر جنگ روی زمین را نداشته و بمبارانهای هوایی آن هم که مرگ گسترده غیرنظامیان را در پی داشته، با دستاوردی نظامی و استراتژیک همراه نبوده است. درنتیجه هر برنامه تهاجمی بدون حضور مستقیم نظامیان و شبهنظامیان متحدین خارجی ارتش لاجرم شکست خورده مینمود و بدین صورت برگرداندن بازی امکان پذیر نبود مگر آنکه روسیه با هواپیماهای نظامی خود در هوا و ایران با سرازیر کردن سیل شبهنظامیان شیعه روی زمین عهدهدار امور شوند.
Image copyright
Image caption غذاهای کنسرو شده ایرانی که مخالفان اسد از میدان نبرد در اطراف حلب پیدا کردهاند
به این ترتیب نیروهای ارتش سوریه از جنوب حلب به جبهه شمال شرقی و حومه کویرس منتقل شدند و ایران عملا مسئولیت کامل این منطقه را به عهده گرفت. انتقال تجهیزات نظامی به خاک سوریه و رساندن تدارکات برای نقشآفرینی روسیه هم محتاج عملیات گستردهای بود که بدون کمک ایران ممکن نمیشد. از جمله شواهد متعدد نشان میدهد که هواپیماهای روسی برای انتقال تجهیزات به سوریه و انجام حملات هوایی و موشکی در این کشور از حریم هوایی ایران استفاده میکنند.
جبهه تحت فرماندهی ایران را در جنوب حلب چه کسانی تشکیل میدهند؟
در طول سالهای جنگ داخلی سوریه، ایران تنها کشوری بوده است که به صورت هدفمند و سیستماتیک نسبت به اعزام جنگجویان خارجی به خاک سوریه و تاسیس گردانهای نظامی اقدام کرده است. در حقیقت اگر حضور کشوری نظیر عربستان عمدتاً در قالب کمک مالی و تسلیحاتی به مخالفان معنا پیدا میکند، حضور ایران، علاوه بر کمک مالی و تسلیحاتی، با آموزش، سازماندهی و اعزام شبهنظامیان شیعه همراه بوده است. این نیروها که گفته میشود طیف متنوعی را، از شیعیان پاراچنار پاکستان تا شیعیان هزاره ولایت دایکندی افغانستان تشکیل میدهند، عاملی حیاتی برای سرپا نگاه داشتن ارتش سوریه به شمار میروند. با آغاز عملیات جنوب حلب بخشی از نیروها به این جبهه منتقل شدند، هرچند تغییراتی در ترکیب آنها مشاهده میشود:
۱- نیروهای مستقیم سپاه پاسداران:
به نظر میرسد مقامات نظامی ایران متقاعد شدهاند که برای شکست دادن مخالفان اسد به چیزی بیشتر از اعزام جنگجویان شبهنظامی خارجی و فرماندهان بازنشسته سپاه احتیاج است. در نتیجه برای اولین بار نیروهای خبره که هسته اصلی حملات را تشکیل دهند به منطقه فرستاده شدهاند. از چندی پیش سپاه پاسداران با فراخوان از میان تیپهای تکاوران استانها (موسوم به یگانهای صابرین)، داوطلبین اعزام به سوریه را انتخاب و برای عملیات به این کشور برده است. در کنار این افراد که از توان رزمی ویژه برخوردارند، اعزام بسیجیان آموزشدیده نیز صورت میگیرد. تخمین زده میشود که تعداد ایرانیان حاضر در سوریه اکنون به حدود چهار هزار نفر رسیده است که نیمی از آنها در جنوب حلب به کار گرفته شدهاند.
۲- عراقیها:
نیروهای شبهنظامی عراقی که توسط ایران تجهیز و برای جنگ به سوریه اعزام شدهاند همواره رتبه اول را در میان کل جنگجویان خارجی حاضر در سوریه داشتهاند. این شبهنظامیان عمدتاً توسط سپاه بدر در نجف سازمان داده میشوند و سپس از بغداد به دمشق و لاذقیه منتقل میشوند. در این میان پررنگترین وظیفه در عملیات جنوب حلب به دوش گروه “حرکت حزبالله النجباء” است. حضور قاسم سلیمانی در عملیات جنوب حلب با انتشار تصویری از او در میان این جمع اعلام شد و ظاهرشدن بار دیگر او در گرماگرم نبردها در جلوی مسجد شهرک الحاضر بار دیگر در میان همین جمع بود؛ هرچند شبکه العالم رسانه عربزبان تلویزیون دولتی ایران، با محو کردن آرم پرچم در دست اعضای این گروه، اعلام کرد که قاسم سلیمانی در جمع نیروهای سوری حضور یافته است.
۳- افغانها و پاکستانیها:
Image copyright
فاطمیون و زینبیون به ترتیب نیروهای افغان و پاکستانی وابسته به سپاه در سوریه هستند. نیروهای افغان را عمدتا طبقات محروم شیعیان هزاره، ساکن حاشیه شهرها و بخصوص قم و مشهد تشکیل میدهند که گفته میشود در سه سال گذشته توسط سپاه به شکل مستمر به سوریه اعزام میشوند. تیپ زینبیون را نیز عموما شیعیان پاراچنار پاکستان تشکیل میدهند. افغانها و پاکستانیها در سال ابتدایی اعزام در یک دسته واحد حضور داشتند، سپس با افزایش شمار نیروها، افغانها از این گروه جدا شده و مستقلا گروه فاطمیون را تشکیل دادند.
۴- حزبالله لبنان:
نیروهای حزبالله لبنان گرچه تا به حال از حیث نیروی انسانی نسبت به دیگر نیروهای اعزامی از شمار کمتری برخوردار بودند، از لحاظ قدرت و تجهیزات بازوی اصلی سپاه پاسداران در سوریه به شمار میآیند. با آغاز عملیات ائتلاف جدید، حزبالله لبنان وارد جنگ تمامعیار شده است و کمتر جبههای در سوریه است که اعضای این نیرو در آن حضور نداشته باشند. در حال حاضر عمده افراد این نیرو در تپههای جبالاحمر در شرق لاذقیه، شمال غرب حماه در سهلالغاب، شرق حمص و شمال شرق حلب در حومه کویروس متمرکز هستند اما یک واحد از این نیروها نیز همراه با سپاه پاسداران در جنوب حلب میجنگند.
نیروهای سپاه پاسداران با چه کسی میجنگند؟
شهر حلب و نواحی روستایی اطراف آن یکی از نظامیترین مناطق جهان است که بیش از یکصد دسته و گروه از مخالفان مسلح در آن حضور دارند. از زمانی که گروههای مخالف بشار اسد در تابستان ۲۰۱۲ عملیات ناکام تصرف حلب را کلید زدند و کنترل نیمی از شهر را به دست گرفتند، تلاش آنها برای نظم گرفتن و تشکیل یک اتاق عملیات مشترک (شامل تمامی گروههای درگیر) کمابیش ناموفق بوده است و علیرغم اتحادهای موقت، این مجموعهها در نتیجه اختلافات داخلی و عدم وجود گروه مسلط پی در پی از هم پاشیدهاند. نمونه این تجربهها در سال گذشته دو مورد اتاق عملیاتی “تحریر حلب” و “جبهه شامیه” در دسامبر ۲۰۱۴ بود که علیرغم موفقیت اولیه به فاصله از یکدیگر منحل شدند. در آوریل ۲۰۱۵ آخرین تلاشها برای همگرایی منجر به تاسیس اتاق عملیاتی “فتح حلب” متشکل از ۵۳ گروه شد (شامل ۱۹ زیرشاخه ارتش آزاد) که همچنان نیز فعال است. جبهه النصره و گروههای خارجی مرتبط با آن در “فتح حلب” حضور ندارند و تقریبا تمام گروههای سوری که با نام “میانهرو” در استان حلب شناخته میشوند در آن عضو هستند.
اتاق عملیاتی فتح حلب که تشکیلش تا حد بسیاری در پی فشار کشورهای حامی مخالفین، به خصوص آمریکا، ترکیه و عربستان برای یکدست کردن گروههای مخالف اسد در این استان بود، به طور همزمان جنگ علیه داعش و علیه ارتش بشار اسد را پیش میبرد و در جریان حمله ایران به حومه جنوبی حلب روی کاغذ وظیفه دفاع از این مناطق را به عهده دارد. از میان سه ائتلاف بزرگ مخالفان که علیه حکومت بشار اسد میجنگند (“جبهه جنوب” در درعا، “جیشالفتح” در ادلب و “فتح حلب” در حلب)، مورد حلب از نظر تشکیلاتی ضعیفترین و به لحاظ طیف ترکیب انسانی آسیبپذیرترین نیروی مخالفان است؛ به خصوص در ناحیه جنوبی استان. این موارد به علاوه تجربه حملات ناموفق قبلی ایران در جبهههای دیگر حلب دلایلی هستند که میتوان گفت ایران را بر آن داشت تا حمله جدید خود را از این ناحیه سامان دهد.
نتیجه مقطعی عملیات
با شکست اولیه مخالفان مسلح در جنوب حلب و از دست دادن گسترده زمینهای تحت کنترل، حدود دو هزار جنگجو از دو ائتلاف جیشالنصر و جیشالفتح در استانهای حماه و ادلب به کمک آنها آمدهاند. هر چند با رسیدن این قوای جدید پیشروی نیروهای تحت فرماندهی سپاه پاسداران متوقف شده است و آنها نتوانستند به هدف اولیه در قطع شاهراه حلب- دمشق دست پیدا کنند، اما مخالفان نیز توان عقب زدن عمده آنها را نداشتند و با پاتکها تنها از نیروهای وابسته به ایران تلفات گرفتهاند.
پیام برای این مطلب مسدود شده.