09.03.2013

هفته‌ای که چاوز، سیدالشهدا شد


کاریکاتور: مانا نیستانی/روزآنلاین

خودنویس: همین الان خانم والده یک شعله زردی درست کرده بود با دارچین اسم مبارک حضرت سید الشهدا چاوز را با یک ظرافتی نوشته بود که آدم می‌خواهد قمه را بردارد سه بار بکوبد فرق سرش از این ماتم عظما…ای هر چه خاک توست تو سر ما که فکر می‌کردیم تو کمونیست بودی غافل از اینکه تمام انبیا و اولیای الهی باید بیایند جلوی تو لنگ بیاندازند.

چاوز مصباح الهدی، چاوز سفینه النجاه

باور کنید نه که نمی‌خواهم، اصلا نمی‌توانم بنویسم، یعنی گریه امان نمی‌دهد، همین طوری گله گله اشک است که می‌ریزد روی کیبورد و آن طرف هم منزل جان نوحه زینب زینب سلیم موذن‌زاده اردبیلی را گذاشته و اصلا یک وضعی..

فقط هم وضعیت ما این طوری نیست… همین الان خانم والده یک شعله زردی درست کرده بود با دارچین اسم مبارک حضرت سید الشهدا چاوز را با یک ظرافتی نوشته بود که آدم می‌خواهد قمه را بردارد سه بار بکوبد فرق سرش از این ماتم عظما..

ای نور به قبرت ببارد! شانس ما هم باید بگذاری همین دم عیدی این طوری ملت را عزادار کنی و آتش بزنی به دل ما…

ای هر چه خاک توست تو سر ما که فکر می‌کردیم تو کمونیست بودی غافل از اینکه تمام انبیا و اولیای الهی باید بیایند جلوی تو لنگ بیاندازند.

هی.. گلچین روزگار عجب خوش سلیقه است درست مثل خودت که چه قدر خوش سلیقه بودی و هم شیطون بلا…

ای هوگو… هوگو… هوگو… این جمله آخر در لحظات آخر که گفتی «من نمی‌خواهم بمیرم، لطفا نگذارید من بمیرم» وای آتیش زدی لامصب… باور کن اگر مموتی وعده نداده بود که به زودی باز می‌گردی همین الان سرم را می‌کوبیدم به کمد دیواری (جهیزیه منزل جان) و پای همه چی‌اش هم می‌ایستادم.

انسانِ مدل رحیم مشایی

بابا صد رحمت به این مموتی خودمان، دست کم از ممه و لولو و مادر عروس و آبریزگاه و این مناطق صحبت می‌کند و ادم هم با این مفاهیم آشناست، اما این یارو رحیم مشایی بابا خیلی با کلاس حرف می‌زند و به نظرم در سطح ما نیست که رییس جمهور ما شود و باید همزمان با فرستادن احمدی‌نژاد به فضا ایشان را هم برای ارائه نظریه‌های انیشتنگی بفرستیم برود ناسا…

هفت-هشت سالی بود که صدای این مهندس را نشنیده بودیم و این هفته توفیقی دست داد تا ویدیویی از سخنرانی عورت احمدی‌نژاد را گوش بدهیم و جان شما ۲ دقیقه گوش دادیم رفتیم سه دور دور حیاط چرخیدیم آب زدیم صورتمان و برگشتیم تا بفهمیم این بابا از چی صحبت می‌کند و الان با کی کار دارد دقیقا!

شما این بخشش را دقت کنید، خدا وکیلی اگر فهمیدید این یارو با کی مشکل دارد به ما هم بگویید.

«شاید در کمتر از ۱۰۰ سال آینده با انسان‌هایی زندگی خواهیم کرد که خودمان آن‌ها را خلق می‌کنیم و می‌سازیم. انسان‌هایی که ظاهرشان نیز پوست است و بسیار شبیه خودمان هستند و حتی اگر دست در دستش بگذاریم همین گرمای ۳۷ درجه را دارد. ما با آن‌‌ها انس می‌گیریم و زندگی می‌کنیم و بسیاری از کارهایی که ما انجام می‌دهیم، آن‌‌ها فردا انجام می‌دهند!»

عنایت فرمودید؟ یعنی رویتان گلاب ما امروز می‌خواهیم برویم مستراح، آن‌ها فردا می‌روند مستراح! ما امشب می‌خواهیم بخوابیم ان‌ها فردا شب می‌خوابند! جل الخالق!

حالا این انسان‌هایی که ساخته خواهند شد چی هستند؟

رحیم مشایی در پاسخ می‌فرماید: «به نظرم ساده‌ترین انسانی که انسان‌‌ها خواهند ساخت «مهندس» است. من خودم هم مهندس هستم، اما آن انسانی که آخر همه ساخته می‌شود هنرمند و شاعر است. این مطلب را عرض کردم تا عرض ادبی کرده باشم به خدمت اهالی ادب، ذوق‌، فن، قریحه‌، استعداد و خلاصه اهل عشق!»

البته بهتر بود می‌گفت: اهل رأی! اما به هر حال ایشان خیلی باید مراقب خودشان باشند، ما هم باید مراقب ایشان باشیم که یک وقت فرار جمجمه‌ها (مغز که ندیدیم) رخ ندهد بیچاره شویم.

باقالی پلوی هندی با گوشت خر جوان

اگر توزیع برنج هندی همراه با شن و ماسه یک نموره معده را اذیت کرد و چند تا از هموطنان سوسولمان را که نتوانستند شن و ماسه‌ها را به راحتی هضم کنند روانه بیمارستان کرد اما خدا رو شکر مسئولان قضایی استان کرمان اعلام کردند که توزیع گوشت خر در کرمان هیچ مریضی خاصی را در کسانی که مصرف کرده‌اند به وجود نیاورده است.

هفته گذشته در خبر‌ها آمده بود که در کره شمالی مردم به خوردن همدیگر روی آورده‌اند و اظهارت مقامات قضایی کرمان نشان می‌دهد که به حول و قوه الهی ملت شهید پرور ایران هم کم کم آماده خوردن یکدیگر می‌شوند.

بعد این مسئولین هم به جای دستگیری عوامل توزیع گوشت الاغ، بهتر است ضمن تقدیر از این برادران زحمت کش خر پرور، به طور رسمی گوشت خر را وارد سبد غذایی هم میهنان عزیز کنند و حالا که نتوانستیم در گندم خودکفا شویم دست کم در این بازار خر تو خر، یک روز را به عنوان «روز ملی خودکفایی خر» نام گذاری کنیم و در استان‌های مختلف با «برنج هندی ماسه نشان» و گوشت خر، یک «باقالی پلو با خر» حسابی در میان آحاد ملت توزیع کنیم و کیک زرد هم بزنیم تنگش به عنوان دسر!

بهار خانوم دل من یه جای قصه انگار منتظر شما بود…

یعنی این آستین‌های محمود تو حلق من یکی که همیشه قبلا از انتخابات به طور اتوماتیک می‌رود بالا.

حالا الان هم دو سه ماه مانده به انتخابات ریاست جمهوری و بعد از هشت سال که تقریبا هیچ تپه را بی‌صلوات نگذاشته است و به حول و قوه الهی بربری هم جزو اقلام لوکس به حساب می‌آید و پراید کیلویی ۱۹ هزار و ۸۰۰ تومان شده است، ایشان فرمودند که «برای کنترل بازار باید آستین‌ها را بالا بزنیم.»

یعنی سرعت عمل در حد لیونل مسی‌ها…

دیگه ما اینفدر هم راضی نبودیم به زحمت بیفتند،‌‌ همان می‌گذاشتند بعد از زنده شدن «بهار» و این صحبت‌ها عجله برای چه؟

البته گفتیم «بهار» بد نیست اشاره‌ای هم بکنیم به گل واژه حمیدرضا بتو٬ معاون سازمان رفاه شهرداری تهران که گفته علت ممنوعیت واژه «بهار» در تبلیغات شهرداری تهران نه به خاطر گیس و گیس کشی دکتر خلبان شهردار سردار قالیباف با سید دکتر حاجی انسان کامل احمدی‌نژاد است بلکه پای ناموس وسط است و علتش «زنانه» بودن این نام است.

حالا دستور العمل‌های جدید شهرداری برای خورشید و ستاره و مهتاب و باران هم به زودی اعلام خواهد شد.

کار درستی هم هست به نظر من.

الان انتخابات داریم، یک چالش امنیتی۱ چرا حالیتان نیست… آقا گفته که حواس همه جمع باشد بعد دولت دنبال این بی‌ناموس‌گری هاست.

معنی ندارد که… بهار یعنی چی؟ آن هم قبل انتخابات که یک چالش امنیتی زده بیرون این هوا! شما برو ببین تمام بدبختی علما از همین بهار و نوروز و کورش و داریوش و جمشید و این مسائل بوده… جمعش کنید آقا جان…

احساس تکلیف ناشتا

نزدیک بود این هفته بیاید و برود و زبانم لال هیچ کدام از اصولگرایان احساس تکلیف نکنند، اما خوشبختانه حسن ابوترابی فرد نایب رییس مجلس همین طوری ناشتا یک دفعه احساس تکلیفش زد بیرون و اعلام کرد که «اگر احساس تکلیف شود حتما کاندیدای انتخابات ریاست جمهوری می‌شوم»

از آن طرف آقا محسن (گیر ندید خودش دوست داره این طوری صداش بکنیم) در مسیر دیواندره به سنندج در یک استراحتگاه بین راهی که برای فریضه «شام شاش نماز» نگه داشته بودند، یک استخاره‌ای کرد و زرت هم خوب در آمد و اعلام کاندیداتوری کرد.

آقا محسن [رضایی] که در چهار انتخابات مجلس پنجم و ریاست جمهوری هشتم، نهم و دهم روی هم ۶۰۰ هزار رای آورده است هدفش از شرکت در انتخابات ریاست جمهوری یازدهم را رسیدن به حد نصاب ۱ میلیون رای در پنج انتخابات است و گفته که به دنبال برنده شدن و قهرمانی نیست بلکه به قصد سلامتی و تندرستی در انتخابات شرکت می‌کند و تنها دغدغه‌اش هم حفظ ناموس است، چون دفعه قبل گفت که تقلب شده و از ناموسش بگذرد از آرای جابه جا شده نمی‌گذرد، اما همچین که یک تلفن زده شد، خیلی ملو! کلا ناموس را برداشت برد بیت رهبری تقدیم کرد و آمد.

پیام برای این مطلب مسدود شده.

Free Blog Themes and Blog Templates