خاتمی، مهره نظام یا مردم؟
ایران وایر: رابطه سید محمد خاتمی، رئیس جمهور اسبق ایران و حکومت جمهوری اسلامی به یک کلاف سردرگم تبدیل شده است، با گمانه زنی های پیچیده تر.
بگذارید اول یک تصویر چهار ساله را بررسی کنیم. دو ماه پیش، محمد خاتمی در یک دفتر کوچک در خیابان یاسر تهران در قامت یک پدرخوانده انتخاباتی به فعالیت مشغول بود. شورای عالی سیاستگذاری اصلاح طلبان که مهم ترین نهاد تصمیم گیرنده انتخاباتی این جریان بود، رئیس خود را خاتمی می دانست و حرف شنوی کامل داشت. در کنار این نهاد، شورای مشورتی رئیس جمهور اسبق ایران هم یک شبه تشکیلات قدرتمند و موثر سال های اخیر اصلاح طلبان بوده است، چیزی شبیه یک اتاق فکر. خاتمی همچنین در راس مجمع روحانیون مبارز تهران به عنوان پیشکسوت تشکل های اصلاح طلب نشسته بود و به خوبی موفق شد نواهای اختلاف برانگیز در جریان اصلاح طلب را کنترل کند. او همچنین حضور احزاب دولتی و برخی نهادهای نوپای اصلاح طلب در شورای عالی سیاستگذاری را تسهیل کرد و مانند یک چتر بالای سر همه قرار گرفت.
در فضای انتخابات دو مجلس نیز مهم ترین پوستر انتخاباتی اصلاح طلبان، تصویری از دست های خاتمی بود. مهم ترین پیام انتخابات دو مجلس هم پیام ویدئویی محمد خاتمی بود و عبارت “تکرار می کنم”، شاه بیت بسیاری از کانال های تلگرامی، پیام های فیس بوکی و توییتری بود. او همچنین در میان استقبال گسترده حامیانش به حسینیه جماران رفت و رای داد. محمد خاتمی پیش از این در انتخابات شورای شهر تهران هم با فراهم آوردن تشکیلاتی با مسئولیت محسن رهامی چنین تجربه ای را تکرار کرده بود، تجربه ای موفق که به پیروزی نسبی اصلاح طلبان منجر شد. او در انتخابات ریاست جمهوری هم با قانع کردن محمدرضا عارف برای انصراف، یکی از کلیدی ترین نقش ها را در جهش آرا و پیروزی حسن روحانی داشت.
در انتخابات مجلس نهم در سال 90 هم علیرغم بسیاری از مخالفت ها و انتقادها رای داد و رایش به یک پیام مهم سیاسی تعبیر شد. 4 سال پیش، در روزهای پیش از انتخابات مجلس نهم، غلامعلی حدادعادل در یک درخواست غیرمعمول از او خواسته بود که جناح اصلاح طلب را هماهنگ کند تا حضوری فعال در انتخابات مجلس داشته باشند. این درخواست از آن جهت غیرمعمول بود که در ادبیات تندروهای اصولگرا، محمد خاتمی همواره به عنوان یک ضلع مثلث فتنه در کنار میرحسین موسوی و مهدی کروبی توصیف شده است.
رصد این تحولات از زمستان 90 تاکنون نشان می دهد حکومت جمهوری اسلامی تقریبا مشکل خاصی با ایفای نقش انتخاباتی محمد خاتمی ندارد. با این حال، قوه قضائیه جمهوری اسلامی ایران او را ممنوع التصویر و ممنوع الخروج کرده، رسانه ها حق ندارند خبری درباره او منتشر کنند و در تازه ترین اقدام از رفتن او به مجلس عروسی دختر میرحسین موسوی جلوگیری شده است.
این اقدام در حالی صورت گرفته که محمد خاتمی در پیامش که پس از برگزاری انتخابات صادر شد، اظهار امیدواری کرده بود نتیجه انتخابات باعث رفع برخی سوءتفاهم ها شود. ممانعت از رفتن او به مجلس عروسی ظاهرا نشان می دهد سوتفاهم ها بیشتر شده است.
فرض اول این است که تصمیم گیران امنیتی به این نتیجه رسیده اند اجازه مانور محدود به محمد خاتمی یک اشتباه بزرگ بوده و پتانسیل اجتماعی او به اندازه ای قدرتمند است که یک اشاره اش هم برای به سر دویدن انبوه حامیانش کافی باشد. در واقع آنها قصد دارند به تعبیر احمد جنتی درباره موسوی و کروبی، بال و پر خاتمی را هم قیچی کنند و ارتباط او با پیرامونش را به حداقل برسانند، نوعی حصر خانگی. برای درست بودن چنین تحلیلی باید منتظر ماند و دید که آیا دفتر خاتمی هم تعطیل می شود؟ همچنین باید فکری به حال جلسات مجمع روحانیون مبارز که خاتمی در آن نقش اصلی را دارد، بشود. اگر این دو اتفاق رخ ندهد، در واقع هیچ تغییر مهمی رخ نداده است.
اما فرض دیگر این است که حکومت جمهوری اسلامی با توجه به پتانسیل اجتماعی خاتمی، در صحنه انتخاباتی از او استفاده ابزاری می کند تا مردم را تشویق به حضور در انتخابات کند. علی خامنه ای، رهبر جمهوری اسلامی بارها توضیح داده رقابت سیاسی را معادل افزایش تعداد شرکت کنندگان در انتخابات می داند. او به پدیده انتخابات مانند یک راهپیمایی نگاه می کند، تعداد شرکت کنندگان در انتخابات بیشتر باشد، یعنی رقابت قوی تر است. اما طبیعی است که این همه انتخابات نیست، حضور خاتمی به عنوان یک نماد می تواند پیامدهایی داشته باشد و فرصت هایی می سازد یا می سوزد.
در انتخابات مجلس هشتم در تهران، اصلاح طلبان لیست انتخاباتی دادند و عکس و نام خاتمی هم در راس لیست بود ولی حضورش به شوق و امکان منجر نشد. تبدیل نماد به موج در انتخابات شورای شهر تهران در سال 92 هم به طرز مشهودی رخ نداد. انتخابات به شدت در سایه انتخابات ریاست جمهوری بود و تاثیر انتخابات ریاست جمهوری و انسجام تشکیلاتی اصلاح طلبان هم مهم بودند. همچنین در انتخابات ریاست جمهوری 92 او نقش یک میانجی را بازی کرد. در انتخابات مجلس دهم و مجلس خبرگان، بدنه حامی او از اعضای شورای عالی سیاستگذاری اصلاح طلبان تا نیروهای رسانه ای یا سیاسی خارج از ایران او را در قامت یک رهبر تمام عیار پذیرفتند و با استفاده از فضای آزاد و متنوع تر رسانه ای، او را از یک “نماد” شرکت در انتخابات به یک “موج” قوی تبدیل کردند.
مخالفان تندروی محمد خاتمی و اصلاح طلبان به اعتراف اسماعیل احمدی مقدم در انتخابات 88 هم با این مشکل مواجه بودند. آنها در انتخابات 88 قدرت پیش بینی چنین پدیده ای را نداشتند ولی در انتخابات 92، قدرت مقابله با چنین پدیده ای را نداشتند. آنها کماکان قدرت بازی و خلاقیت در این حوزه را ندارند و سرمایه انسانی و ادبیات متناسب با آن را هم در سال های اخیر تولید نکرده اند و درک دقیقی از تاکتیک های احتمالی رقیب هم ندارند، حتی گاهی هم به آن کمک می کنند، مانند ماجرای فهرست انگلیسی. از همین زاویه آنها در مهار پیامد حضور انتخاباتی محمد خاتمی و مدیریت این رویداد عاجز بودند و به یک باخت تمام عیار در تهران تن دادند.
از این زاویه اگر درباره نسبت خاتمی و حکومت، صرفا روی شخصیت و رفتار سیاسی محمد خاتمی تمرکز نکنیم و درباره فلج بودن رفتار انتخاباتی اصولگرایان به ویژه تندروها و همچنین حرفه ای و قوی تر شدن رفتار انتخاباتی مردمی که خاتمی، سیاستمدار محبوب شان است، بیشتر تمرکز کنیم، احتمالا تنها نتیجه گیری مان این نمی شود که خاتمی مهره نظام است.
پیام برای این مطلب مسدود شده.