«نسیم آنلاین»، گزارش می دهد: صدا و سیما؛ موفقیت خلاقیتهای فردی و شکست برنامهریزیهای سازمانی
نسیم: “پایتخت۴”، “خندوانه” و “نود” سه نمونه از آثار موفق سال ۹۴ رسانه ملی بودند و جالب اینجاست که هر سه عنوان هم چهره هایی را در قامت شخصیت حقیقی به عنوان خلاقان تولید خود دارند.
گروه فرهنگ «نسیم آنلاین»- تلویزیون در سال 94 به لحاظ تولید محصولات نمایشی سال متوسطی را سپری کرد. محدودیت منابع مالی سازمان باعث شده بود که دیگر مثل سالهای قبل دست و دل بازی در تخصیص بودجه برای تولید سریال و تله فیلم وجود نداشت. تولید سریالها محدود شد به مناسبتهای خاص و تله فیلم هم که تقریبا از مدار تولید خارج شد.
در این اوضاع اما موفقیت نه از برنامه ریزی های سازمان برای تولیدات که بیشتر ناشی از خلاقیتهای فردی بود که در سالهای قبل هم خود را نشان داده بود. “پایتخت4” و “خندوانه” و همچنان “نود” سه نمونه از آثار موفق سال 94 رسانه ملی بودند و جالب اینجاست که هر سه عنوان هم چهره هایی را در قامت شخصیت حقیقی به عنوان خلاقان تولید خود دارند.
*سه نمونه از موفقیت خلاقیتهای فردی
“پایتخت4” محصول تیم سه نفره الهام غفوری-محسن تنابنده-سیروس مقدم است که در این میان لیدر اصلی ایده پردازی تنابنده است که سعی می کند با هماهنگی دو عضو دیگر که بازوی اجرایی هستند همچنان “پایتخت” را جذاب و مخاطب پسند پیش ببرد. این تیم رمضان 94 با “پایتخت4” روی آنتن بودند که هرچند به اندازه فصل سوم قوام نداشت اما باز هم در میان محصولات برتر سال قرار داشت.
“خندوانه” محصول موفق شبکه نسیم نیز محصول خلاقیت فردی رامبد جوان و گروه جوانی بود که در کنارش قرار داشتند. جوان با سابقه سالها بازیگری و کارگردانی چه در سینما و چه در تلویزیون وقتی به سمت تولید برنامه شادی آفرین رفت سعی کرد همه چیز را منطبق با تجریبات شخصی اش از برخورد با مخاطبان در آثار قبلی اش پیش ببرد و نه معیارهای سازمانی کلیشه شده و همین هم بود که باعث شد “خندوانه” یکی از موفقترین برنامه های تلویزیون در سال 94 باشد.
لیدر “نود” هم که به مانند همه سالهای قبل عادل فردوسی پور بود که او نیز به مدد بهروز بودنش و تلاش برای پیشرو بودن و در باد موفقیتهای قبلی نخوابیدن، برنامه ای پرچالش و جذاب برای مخاطبان خلق می کند. فردوسی پور هم یک فرد خلاق بود در دل سیستمی که با دوری از خلاقیت برنامه های ورزشی زیادی تولید می کند اما برخی از آنها مانند آن برنامه ای که صبحهای جمعه روی آنتن می رفت به دلیل تکرار مکررات به دارویی خواب آور شبیه شده اند.
*شکست خوردگانی محصول برنامه ریزیهای غلط سازمانی
این خلاقیتهای فردی موفق را که کار بگذاریم و به سراغ تولیداتی برویم که بیشتر از تواناییهای فردی، حمایتهای ارگانی و البته متنفذ بودن تهیه کنندگان آنها اسباب تولیدشان را فراهم کرده بیشتر از موفقیت، شکست است که رخ می نمایاند.
از سریال صدقسمتی “کیمیا”ی جواد افشار شروع می کنیم که نه تنها برخلاف ادعای عواملش نتوانست تصویری دقیق از اتفاقات برهه های مختلف انقلاب نشان دهد که گافهای فراوان در فیلمنامه، شخصیت پردازی، طراحی صحنه و حتی گریم سبب شد این سریال که بودجه خوبی هم صرف تولید آن شده بود از میانه به بعد به اسبابی برای شوخی و تفریح مخاطبان در شبکه های اجتماعی فراهم شود.
وضعیت سریال تاریخی “معمای شاه” محمدرضا ورزی هم بهتر از این نبود. این سریال تاریخی که چند سالی زمان صرف تولید آن شده است و همچنان هم در مسیر فیلمبرداری است با بودجه چند میلیاردی از همان قسمت ابتدایی حاشیه ساز شد.
گافهای تاریخی فراوان موجود در سریال که باعث گلایه صریح کارشناسان تاریخ شد و تصویرسازی تیپیکالی که از چهره های سیاسی در سریال ارائه شده و از آن بدتر محدود کردن بخش عمده سریال به نماهای داخل کاخهای سلطنتی سبب ساز این شد که مخاطبان نتوانند چنان که باید به عنوان یک سریال گیرای تاریخی با آن ارتباط بگیرند.
“در حاشیه” مهران مدیری دیگر سریال شکست خورده سال 94 بود. مهران مدیری که بسیاری نزول او در شبکه خانگی را ناشی از دوری از رسانه ملی می دانستند در بازگشت دوباره به تلویزیون و البته در سایه حمایتهای مدیران این نهاد که اگر نبودند ممکن بود “در حاشیه” در همان مسیر تولید متوقف شد نتوانست حتی به اندازه یک سوم مجموعه هایی چون “باغ مظفر”، “شبهای برره” و “مرد هزارچهره” موفقیت کسب کند و کار به جایی رسید که برخی عوامل کار که دستمزدهای خوبی هم برای همراهی با “در حاشیه” گرفته بودند برای فرار از انتقاد مخاطبان تا توانستند سعی کردند از این مجموعه اعلام برائت کنند.
“در حاشیه” هم محصول سیستم مدیریتی جدید تلویزیون بود که بی توجه به بازدهی کارهای مدیری در شبکه خانگی برای آن که کمکی کند به موفقیت مدیریت خویش شرایط حضور دوباره وی در تلویزیون را فراهم کرد و البته که این حضور ناهوشمندانه یکی دیگر از شکستهای کارنامه 94 تلویزیون را رقم زد.
*وقتی سیستم مرعوب نامها می شود و نه فیلمنامه ها
سریالهای روتین دیگری نظیر “تنهایی لیلا”ی محمدحسین لطیفی، “نفس گرم” محمدمهدی عسکرپور، “میکائیل” سیروس مقدم و “پشت بام تهران” بهرنگ توفیقی نیز نتوانستند اثرگذاری حتی کوتاه مدتی را برای مخاطبان داشته باشند.
جالب است که به جز “پشت بام تهران” بقیه سریالها نامهای شناخته شده ای را هم به عنوان کارگردان داشتند؛ نامهایی که به هنگام دریافت بودجه عاملی برای گران شدن پروژه می شوند اما به وقت خروجی گرفتن که می رسیم و بناست مخاطب از تماشای برنامه لذت ببرد این ذهنیت کلیشه زده و کپی برداریهای ناشیانه از آثار پیشین است که جلوه گر می شود.
این سریالها را هم بی بروبرگرد باید محصول همان مدیریت سازمانی دانست که برای توجیه عملکرد خود در تخصیص بودجه به سراغ نامهای بزرگ می رود بدون اینکه تحقیق کند همین نامها در دیگر مدیومها چقدر شکست خورده اند.
فقط کافی بود به گیشه “اسب سفید پادشاه” و “مهمان داریم” آخرین ساخته های سینمایی محمدحسین لطیفی و محمدمهدی عسکرپور دقت شود تا راحتتر از حد تصور قید حضور آنها در قامت کارگردانان چنین پروژه هایی زده شود.
با این حال این دقت گذاریها صورت نمی گیرد و سریال سازی در خدمت چهره هایی قرار می گیرد که همه این سالها تمام هنرشان تولید محصولات زیر حد متوسط برای رسانه ملی و گلایه مدام از عدم پرداخت بموقع معوقات شان از رسانه ملی بوده است.
*آثاری که هم محصول خلاقیت بودند و هم محصول برنامه ریزی
“تعبیر وارونه یک رویا”ی فریدون جیرانی و “آسمان من” محمدرضا آهنج تنها سریالهای تلویزیون بودند که فارغ از رویه روتین تولید ملودرام-کمدی ساخته شده بودند.
در این بین “آسمان من” سریالی محصول سازمان هنری-رسانه ای اوج بود که اول بار از شبکه متبوع این سازمان یعنی شبکه افق روی آنتن رفت و به واسطه تصویرسازی دقیق و جذابی که از گروههای امنیت پرواز ارائه می داد به شدت مورد توجه مخاطبان قرار گرفت.
“تعبیر وارونه یک رویا” هم سریالی امنیتی-جاسوسی بود که تعلق خاطر سازنده اش به آثار مطرح این ژانر در هالیوود به شدت در آن به چشم می آمد اما به هر حال ساختار داستانگوی آن و کاراکترهای ایرانی تسری یافته در بطن کار اسباب جلب توجه را فراهم می کرد.
ریشه تولید این دو سریال را نه می توان خلاقیت فردی دانست و نه برنامه ریزی سازمانی و به عبارت بهتر قرار گرفتن خلاقیت فردی در کنار برنامه ریزی سازمانی چنین محصولاتی را تولید کرد. خلاقیت فردی آهنج و البته برنامه ریزی سازمانی چون اوج برای این کارگردان محصولی به نام “آسمان من” را فراهم کرد.
از آن طرف خلاقیت فردی فریدون جیرانی در داستان پردازی که جزو علایق دیرین اش است در تعامل با وزارتخانه حامی کار سبب ساز شکل گیری مجموعه ای شد که می کوشید در نوع خود دستاوردهای تازه ای را در نمایش نیروهای امنیتی به تماشا بگذارد.
*موفقیتهای نسبی را بیشتر کنید
در یک نگاه کلی به کارنامه تلویزیون در سال 94 متوجه می شویم که آثاری که صرفا محصول خلاقیت فردی بودند برندگان اصلی بودند. در کنار آنها محصولات سازمانی شکست خورده بودند و محصولاتی که در آنها خلاقیت فردی در تعامل با برنامه ریزی سازمانی قرار گرفته بودند موفقیتی نسبی را تجربه کردند!
خلاقیت فردی که همچنان در رسانه ملی وجود خواهد داشت و هرازگاه استعدادهایی در تلویزیون چهره می شوند و راه خود را پی می گیرند و مخاطب هم جلب می کنند. وظیفه رسانه در برابر این چهره ها فقط همراهی با آنهاست و کار دیگری برایشان نمی توان کرد.
رسانه ملی اما وظیفه دارد شرایط تحریم شکست خوردگان سریال سازی در سالهای اخیر را فراهم کند و تولید جدید به آنها نسپارد و از طرف دیگر موفقیتهای نسبی که در سایه همکاری خلاقیتهای فردی و برنامه ریزیهای سازمانی شکل می گیرد را بیشتر و بیشتر کند.
پیام برای این مطلب مسدود شده.