هویت: دو خانه دارم، ایران و افغانستان
بیبیسی: در مراسم بزرگی در کابل در حضور رئیس جمهوری افغانستان و مهمانان خارجی گفت: “آرزوی من این است روزی برسد که افغانستان دیگر نیازمند کمک کشورهای جهان نباشد. نه تنها نیازمند نباشد که در شرایطی قرار بگیرد تا قادر شود به کشورهای دیگر کمک کند.”
نیایش یازده ساله، دانش آموز کلاس پنجم است و در همین سن درآمد دارد.
پس از سقوط گروه طالبان در سال ۲۰۰۱، بیش از صد میلیارد دلار پول در افغانستان سرازیر شد. چیزی حدود ۹ هزار دلار در ازای هر شهروند. میلیونها مهاجر افغان که در جریان جنگها از کشور فرار کرده بودند دوباره به میهنشان برگشتند. این بود که صفحه جدیدی از بازسازی و نوسازی در افغانستان ورق خورد.
پدر نیایش هم با خانوادهاش به افغانستان آمد و زندگی جدیدی را شروع کرد، از صفر.
داوود خطیبی پدر نیایش در جریان نابسامانیهای افغانستان، در ایران بود. پس از چند سال کار و زندگی در رشت با دختری آشنا شد و این آشنایی به ازدواج انجامید. آن دختر حالا مادر دو دختر است به نامهای نیایش و نیوشا.
نیایش در اوج کودکی با خانوادهاش به افغانستان بازگشت. برای کودکی که همه خاطراتش در ایران رقم خورده بود جا افتادن در جامعه و محیط نو دشوار بود.
نیایش میگوید وقتی افغانستان آمد به سختی از اقوامش در ایران دل کند و دوری از دوستان ایرانیاش هم ساده نبود. وقتی خود را در افغانستان یافت، کودکی بود با لهجه غلیظ تهرانی و مواجه با سوالهایی که این و آن از او میپرسیدند.
حرفهایش را درست متوجه نمیشدند، واژههایی که به کار میبرد برای بستگانش غریب بود و طرز بیان و فکرش هم نزدیکی با محیط نداشت. اما ناگهان دید که در میان جمعیتی از خانوادهها قرار گرفته؛ پسران و دختران کاکا/عمو و عمه و بستگان زیاد. این کمک کرد که او دچار انزوا نشود و با محیط جدید زودتر وفق یابد.
او وارد مدرسه شد و با زبان تیز و جرات زیادش زود راه خود را پیدا کرد. نیایش از معدود افغانهایی است که شهروندی دوگانه دارد. هم ایران و هم افغانستان.
او را در کلاس پنجم یکی از مکاتب خصوصی دیدم که با اشتیاق زیاد مشغول مشق انگلیسی بود. علاوه بر این با زبانهای پشتو و فرانسوی هم آشنایی دارد. اما همکلاسیهایش او را با هویت دیگری میشناسند، هویتی که پیشهاش به او داده.
نیایش در خانه دوم، حالا در جستوجوی هویت خود در دنیایی است که مشکلات قومی و هویتی زیاد است. او در تلویزیون خورشید افغانستان کار میکند و گرداننده برنامه کودک است.
شبکه تلویزیونی خورشید به این ستاره کوچکش میبالد. کارکنان و مسئولان این شبکه تلویزیونی میگویند نیایش از موفقترین چهرههای شبکه است.
هفته پیش در این شبکه پیش از این که آماده ضبط برنامه شود با رئیس تلویزیون دیدار کرد و جلوی دوربین ما سوال های مهمی از رئیس پرسید. مثلا این که آیا برنامههایش را میبیند؟ پیشنهادش چیست و چه تغییراتی در برنامه آورده شود؟ رئیس از او خوشحال بود و وعده کرد که مدت برنامه تلویزیونی اش را زیاد کند.
برنامه نیایش در مورد کودکان است اما از زاویه دیگر، بحث های بزرگ را با زبان کودکانه به خورد مخاطبان هم سن و سالش میدهد. او برای برنامهای در مورد بحران مهاجرت آمادگی میگرفت. محتوای برنامه این بود که مردم را به ماندن در افغانستان تشویق کنند.
در شرایطی که نیایش هویتی برای خود میسازد، جنگ و نابسامانی بار دیگر به سراغ خانوادههای افغان آمده است. در سال ۲۰۱۵ بیش از ۲۵۰ هزار افغان در کشورهای توسعهیافته، درخواست پناهندگی کردهاند. بسیاری ها برای زندگی بهتر افغانستان را ترک میکنند، خیلیها برای این که آینده کودکان شان تضمین شود.
بخت همه کودکان مهاجر یا به زبان دیگر اقبال همه نسل مهاجر افغان شبیه بخت و اقبال نیایش نیست. در افغانستان صدها هزار کودک که در جریان مهاجرت ها زاده شدند با سرنوشت نامعلومی زندگی میکنند، چه بسا خیلیهایی که در این سفر طولانی مهاجرت، یا هویت خود را از دست دادند و یا هم دچار بحران هویتی شدند.
نیایش اما نه تنها که خانهاش را از دست نداده که صاحب دو خانه هم شده. در سال ۲۰۱۳ او بار دیگر به ایران سفر کرد و از آن سفر، گردش در بندر انزلی را به یاد میآورد. نیایش میگوید ایران و افغانستان برایش مثل سیبی است که از وسط قاچ شده باشد.
او به راحتی با لهجه رایج در کابل و همچنین لهجه تهران صحبت میکند. اما اگر نیایش در ایران میماند و به افغانستان باز نمیگشت چه؟
داوود خطیبی پدر نیایش دانش آموخته حقوق است و وکالت میکند. برای او مثل اکثر افغانها زندگی در مهاجرت سخت بوده و هرگز فراموش نمیشود.
آقای خطیبی میگوید: “بیشتر اقوام من اینجا بودند، موقعیت اجتماعی من اینجا خیلی بهتر از ایران است، اینجا کار برای من، خانمم و حتی بچههایم بیشتر مساعد است نسبت به ایران.”
نیایش میگوید یکی از آرزوهای بزرگش این است که رئیس جمهوری شود و “آدمهای بد، دزد و فاسد” را از کشور بیرون کند. او میگوید یکی از دلایلی که مشکلات افغانستان هنوز رفع نشده این است که خیلی از افغانها خود را واقعا از این کشور حساب نمیکنند.
حرفهای نیایش تصویری است از زندگی او در دوران کودکی، اما هیچ کسی نمیداند که وقتی نیایش بزرگ شد و به ابعاد زندگی و بحثهای هویت بیشتر پی برد فکری را که امروز دارد خواهد داشت؟
پیام برای این مطلب مسدود شده.