آیتالله خامنهای و منطق مخالفت با ترویج زبان انگلیسی
بیبیسی: آیتالله خامنهای، رهبر ایران، روز ١٣ اردیبهشت طی سخنانی از “اصرار بر ترویج انحصاری زبان انگلیسی” در ایران انتقاد کرد و گفت: “زبان علم فقط انگلیسی نیست… زبانهای دیگر مثل اسپانیولی، فرانسه، آلمانی و [زبان] کشورهای شرقی هم زبان علمند”. وی افزود: “نمیگویم از فردا آموزش انگلیسی را تعطیل کنیم، اما بدانیم چه میکنیم “.
رهبر ایران در گذشته نیز گفته بود: “ناگهان از گوشهای یک نفر تشخیص داده که باید ما به کودکان دبستانی، از کلاس اول – یا حتی پیشدبستانی – زبان انگلیسی یاد بدهیم؛ چرا؟ وقتی بزرگ شدند، هر کس نیاز دارد میرود زبان انگلیسی را یاد میگیرد. چقدر دولت انگلیس و دولت آمریکا باید پول خرج کنند تا بتوانند این طور آسان زبان خودشان را در میان یک ملت بیگانه ترویج کنند؟”
در این مقاله، این دیدگاه از دو زاویه مورد بررسی قرار میگیرد. نخست اینکه این نظریه تا چه حد به واقعیتهای عینی نزدیک است، و دوم، چرا آقای خامنهای چنین موضعی را نسبت به زبان انگلیسی میگیرد.
مرور تاریخی
زبان انگلیسی در گذشته نه چندان دور، جایگاهی را که امروز در جهان از آن برخوردار است، نداشت. گالیله ایتالیائی، در قرن ١٧ میلادی کتاب مشهور خود Sidereus Nuncius را به زبان لاتین نوشت. حتی در قرن ١٨، ایزاک نیوتون فیزیکدان و ریاضیدان انگلیسی، کتاب اصول ریاضیات خود Principia Mathematica را به لاتین نوشت. آلبرت انشتین نیز اولین مقالات بلند علمی خود را به زبان آلمانی نگاشت. در قرن ١٩، سه زبان انگلیسی، فرانسه و آلمانی زبانهای مسلط در اروپا بودند. اما قرن بیستم شاهد تحولات بسیاری به خصوص دو جنگ بزرگ جهانی بود که تغییرات عمیقی را در جهان ایجاد کرد.
با شکست آلمان و در هم کوبیده شدن اروپا، به خصوص در جریان جنگ دوم جهانی، راه برای ظهور قدرت جدیدی در عرصه بینالمللی به نام ایالات متحده آمریکا باز شد. آمریکا که از صحنه جنگ در اروپا به دور بود و کمترین زیان را متحمل شد، نه تنها پس از جنگ از نظر اقتصادی و نظامی به قدرت مسلط دنیا بدل شد (هر چند از نظر نظامی با شوروی در رقابت قرار گرفت) بلکه با جذب مغزها از سراسر اروپای درهم شکسته، به منبع اصلی تولید علم در دنیا نیز تبدیل شد. تولید و انتشار محصولات فکری در همه زمینهها بهطور انفجاری در آمریکا فزونی گرفت در حالی که اروپا هنوز مشغول بازسازی خرابیهای پس از جنگ بود.
زمان را چندین دهه به جلو میبریم. مطالعهای که در سال ٢٠١٢ بر روی ٢١ هزار معتبرترین مقالههای علمی از ٢٣٩ کشور جهان انجام شد نشان داد که ٨٠ درصد مقالات به زبان انگلیسی بوده است. گزارشهای دیگری این رقم را در حد ٩٨ درصد گزارش کردهاند.
اما شاید عجیبترین بخش این قضیه این باشد که در کشورهای دیگر دنیا، حجم مقالههای تحقیقی که به زبان انگلیسی منتشر میشود چندین برابر مقالههایی است که به زبان ملی خود آنان منتشر میشود. بهطور مثال، نسبت مقالههای تحقیقی منتشر شده به زبان انگلیسی، در خود فرانسه ٨ برابر مقالات فرانسوی است. این نسبت در اسپانیا ٧ برابر، در آلمان ٩ برابر، در روسیه ٢٧ برابر و در هلند ۴٣ برابر است. به عبارت دیگر، به عنوان نمونه، حجم مقالات علمی که به زبان انگلیسی در روسیه منتشر میشوند ٢٧ برابر مقالات به زبان روسی است.
چرا انگلیسی رواج یافته؟
سه دلیل عمده برای توضیح این مسئله وجود دارد.
اول اینکه اگر مقالهای به زبان انگلیسی نوشته نشود شناسایی جهانی پیدا نمیکند و یا به سختی میتواند پیدا کند. مقاله اسپانیولی را آلمانی و روس نمیفهمند و بالعکس. انگلیسی به زبان مشترکی بین ملتها تبدیل شده و این امر حقیقتی است انکارناپذیر. زمانی که وزرای خارجه ۶ قدرت جهانی با ایران مشغول مذاکره بودند، علیرغم رقابتهای سیاسی بین برخی از آن قدرتها، همه به یک زبان سخن میگفتند: انگلیسی.
دوم اینکه بخش عظیم واژهها و اصطلاحات جدید که ناشی از پیشرفت سریع تکنولوژی است از آمریکا به تمام جهان صادر میشود. بسیاری از ناظران پیشبینی میکنند که زبانهایی که با پیشرفت سریع تکنولوژی نمیتوانند همگام شوند و واژهسازی کنند ظرف یک قرن آینده تنها اسکلتی از آنها به جا خواهد ماند.
تازه همین امروز، شما سوار “ماشین” خود میشوید که به تماشای “دربی” بروید. ماشین را در “پارکینگ پارک” میکنید و به “استادیوم” میروید. روی یک “سانتر” بلند، فلانی “گل” میزند و داور یک “آفساید” و “پنالتی” را هم نادیده میگیرد. در فضای تکنولوژی اطلاعات هم که تعداد واژههای وارد شده از زبان انگلیسی بسیار بیشتر است.
دلیل سوم که بسیاری از کارشناسان بر آن تأکید میکنند سادگی زبان انگلیسی در مقایسه با زبانهای دیگر اروپائی است (صرف افعال سادهتر، افعال بیقاعده کمتر، فقدان اسامی مذکر و مؤنث). زبان انگلیسی همچنین از زبانهای جنوب شرقی آسیا، مثل چینی و کرهای و ژاپنی هم سادهتر است.
نتیجه اینکه، حتی کشورهای پیشرفته اروپایی هم تفوق زبان انگلیسی را تا حدودی پذیرفتهاند و امروز دانستن زبان انگلیسی رفته رفته از حالت یک مزیت لوکس خارج شده و به صورت یک ضرورت برای رشد و پیشرفت فردی از یکسو و ترقی علمی و اقتصادی و صنعتی کل جامعه، از سوی دیگر، در آمده است.
چرا مخالفت؟
اما چرا آیتالله خامنهای، علیرغم اینکه به پیشرفت علمی و صنعتی علاقه زیادی نشان میدهد و آن را برای استقلال کشور از قدرتهای غربی ضروری میداند با گسترش زبان انگلیسی مخالف است؟
جوزف نای، پژوهشگر ٨٠ ساله آمریکایی، کسی که مفهوم “قدرت نرم” را در روابط بین الملل ابداع کرده، معتقد است که قدرت یک کشور تنها در قدرت سخت (تفنگ و پول) خلاصه نمیشود، بلکه موفقیت حکومتها در صحنه بینالمللی موکول به داشتن قدرت نرم است.
بنا بر تعریف او، قدرت نرم شامل قابلیتها و ظرفیتهای یک حکومت است به نحوی که بتواند از طریق برتری فرهنگی و ایدئولوژیک بهطور مستقیم یا غیر مستقیم بر رفتار دیگر کشورها تأثیر بگذارد و منافع خود را بدون نیاز به پول و تفنگ تأمین کند. از جمله مؤلفههای قدرت نرم آمریکا، به عقیده جوزف نای، موقعیت برتر زبان انگلیسی در دنیاست.
دانستن زبان انگلیسی موقعیتی را برای اتباع دیگر کشورها فراهم میآورد که با فرهنگ آمریکائی Pop culture، که نشان داده از جاذبه بالایی برای جوانان اکثر کشورهای جهان برخوردار است، آشنا شوند. در واقع، عمق نگرانی آقای خامنهای از گسترش و ترویج زبان انگلیسی نتایج آن است که میتواند به تغییر فرهنگ جوانان و مآلا تضعیف پایههای ایدئولوژیک نظام تبدیل شود.
در واقع زبان انگلیسی از آنجا که فرآیند جهانی شدنش به مرحله برگشتناپذیری رسیده،به عنوان ابزاری برای رشد و پیشرفت فردی و اجتماعی شناخته میشود. در عین حال این موضوع مورد اجماع پژوهشگران روابط بینالملل است که در مقوله رقابت بین حکومتها، قدرت سخت در درازمدت کارایی مقابله با قدرت نرم را ندارد و برای مبارزه با قدرت نرم باید از همان حربه یعنی “قدرت نرم” استفاده کرد.
پیام برای این مطلب مسدود شده.