آیا آخرین ارتشبد به شاه خیانت کرد؟
بیبیسی: ارتشبد قرهباغی همدورهای شاه در دانشکده افسری بود. او تا پایان عمرش اتهام خیانت به شاه و کنار آمدن به آیت الله خمینی را بی اساس دانستیک روز پیش از بازگشت آیتالله خمینی به ایران، واشنگتن خبردار میشود که ارتشبد عباس قرهباغی، آخرین رئیس ستاد بزرگ ارتشتاران شاهنشاهی، در دیداری «بسیار سازنده» در حضور سپهبد ناصر مقدم، رئیس ساواک به نمایندگان آیتالله خمینی (مهدی بازرگان و یدالله سحابی) تضمین داده که ارتش به طور اصولی و مشروط با تغییرات سیاسی در کشور مخالفتی ندارد، حتی اگر تغییر در «قانون اساسی» یا «کابینه» باشد.
منبع خبر ناصر میناچی، از بنیانگذاران حسینیه ارشاد بود که در آن زمان به عنوان رابط مخالفان مذهبی با سفارتخانههای آمریکا و بریتانیا عمل میکرد.
خبر برای سفیر آمریکا که برای مصالحه سران ارتش و انقلاب تلاش میکرد مهم بود. ویلیام سالیوان بلافاصله به واشنگتن گزارش داد که دو طرف بر سر تدابیر امنیتی مراسم استقبال از آیتالله خمینی به توافق رسیدهاند ولی «اینها مسائلی فرعی است».
بنا بر پیام: «مسئله اصلی قول مشخص قرهباغی به بازرگان است که ارتش با تغییر مخالفت نخواهد کرد – تکرار میکنم – مخالفت نخواهد کرد؛ حتی با تغییرات در کابینه به شرط آنکه بر اساس قانون اساسی باشد.»
این دومین بار بود که فرماندهان ارتش و مخالفان دیدار میکردند. نشست اول عصر دوشنبه ۹ بهمن ۱۳۵۷ برگزار شد. ارتشبد قرهباغی در کتاب خود -حقایق درباره بحران ایران- و نیز گفتوگو با رسانهها از جمله بی بیسی فارسی بارها درباره دیدار اول صحبت کرده بود. ولی هرگز درباره نشست عصر سهشنبه ١٠ بهمن ۱۳۵۷ حرفی نزده بود.
گزارش سفیر آمریکا از دیدار دوم را در مجموعه اسنادی پیدا کردهام که در نوامبر سال ۲۰۱۳ میلادی از حالت طبقه بندی خارج شدهاند. این اسناد به وضوح نشان میدهند که سالیوان و ژنرال رابرت هایزر، فرستاده نظامی کارتر به ایران به طور مستمر بلندپایهترین مقامات نظامی و امنیتی حکومت پهلوی را به خویشتنداری و مذاکره با اردوی آیتالله خمینی تشویق کردهاند.
اسناد همچنین حکایت از آن دارد که رئیس ساواک در مقایسه با فرمانده ارتش موضع نرمتری داشته و برای برگزاری دیداری بین ارتشبد قرهباغی با محمد بهشتی و مهدی بازرگان سخت تلاش میکرده است.
«دیدار مثبت»
اعلان بیطرفی ارتش در روز ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ و سقوط دولت بختیار، اتهام خیانت را به ویژه برای ارتشبد قرهباغی به ارمغان آورد که ریاست ستاد مشترک ارتش را برعهده داشت و از طرف شخص بختیار و بعضی از طرفداران سلطنت به زدو بند با هواداران آیتالله خمینی و تسلیم کردن ارتش متهم شد.
ارتشبد قرهباغی همدورهای شاه در دانشکده افسری بود. او تا پایان عمر اتهام را قویا رد میکرد و میگفت تصمیم شورای عالی نیروهای مسلح در صبح ۲۲ بهمن به طور دسته جمعی و در جهت دستور شاه مبنی بر جلوگیری از جنگ داخلی و حفظ انسجام ارتش اتخاذ شد.
بنا بر اسناد جدید، ارتشبد قرهباغی تا روز هفتم بهمن ۱۳۵۷ در برابر فشارهای هایزر و رایزنی های سپهد مقدم مقاومت و از دیدار با اعضای شورای انقلاب خودداری کرد ولی در آستانه بازگشت آیتالله خمینی در حضور سپهبد مقدم با بازرگان و سحابی ملاقات کرد.
سالیوان در مورد دیدار دوم می نویسد: «قرهباغی به بازرگان گفته است که حتی تغییرات در قانونی اساسی هم قابل قبول خواهد بود به شرط آن که بر اساس قانون اساسی باشد؛ زیرا ارتش سوگند یاده کرده که از استقلال کشور دفاع کند؛ به قانون اساسی احترام بگذارد و در مسائل سیاسی دخالت نکند».
سفیر آمریکا نتیجه میگیرد که ارتش، بازگشت آیتالله خمینی را قبول کرده و «آماده همکاری با نهضت اسلامی است تا جایی که به ضوابط قانون اساسی احترام گذاشته شود.»
سالیوان میافزاید: «ما مطمئن نیستیم که اغماض آشکار قرهباغی به سوگند ارتش به شاه به خاطر آن است که منبع خبر (ناصر میناچی) آن را ویرایش و حذف کرده است یا این که نشاندهنده تأکید تازه افسران ارشد بر مأموریت ارتش است. ولی در مجموع اثر نهایی آن بر شرایط سیاسی کشور مثبت است».
رایزنی محرمانه آمریکا
هایزر روز ۲۲ بهمن تلفنی به کاخ سفید می گوید: ما همواره ارتش را به کنار آمدن تشویق کردهایم. بنابراین آنها باید مستقیما پیش بازرگان رفته باشندسفیر آمریکا ارتش را به «جانوری زخمی» و غیرقابل پیشبینی تشبیه میکرده که احتمال داشت دست به اقدام تندی بزند. در واقع برای کنترل «جانور زخمی» بود که کارتر ژنرال رابرت هایزر را در آستانه خروج شاه از ایران و پس از آن که گزارشی مبنی بر احتمال کودتا دریافت می کند، فورا به ایران میفرستد.
چهار روز پیش از رفتن شاه (۲۲ دی) هایزر به واشنگتن خبر میدهد که سپهبد امیرحسین ربیعی (فرمانده نیروی هوایی) و ارتشبد حسن طوفانیان میگویند که ارتش باید به محض رفتن شاه دست به کودتا بزند. او مینویسد: «آنها بازگشت خمینی را به کشور فاجعه میدانند؛ فکر میکنند بختیار موفق نخواهد شد و معتقدند که با گذشت زمان ارتش توان کودتا را از دست خواهد داد.»
هایزر میگوید که طوفانیان با اتهام فساد مالی مواجه است و به شدت از تغییر حکومت هراس دارد، اما ربیعی به شدت به شاه وفادار است. او در ادامه میگوید: «من هر دوی آنها را آرام کردم.»
اکثر گزارشهایی که هایزر از تهران به پنتاگون و کاخ سفید فرستاده هنوز از حالت طبقهبندی خارج نشده، اما اسناد جدید به وضوح نشان میدهد که ژنرالی که کارتر برای اطمینان از جلب حمایت ارتش از دولت بختیار به تهران فرستاده بود، در آستانه خروج شاه از ایران در کنار سالیوان به میانجیگر پشتصحنه امرای ارتش و یاران آیتالله خمینی تبدیل شد.
اما رودررو کردن فرمانده افسرانی که به شاه سوگند وفاداری یاد کرده بودند با دشمنان قسمخورده شاه که در پی سرنگون کردن سلطنت بودند کار بسیار دشواری بود. آن طور که سفیر بریتانیا یک بار به لندن گفته بود امرای ارتش که تازه «بسته بختیار» را پذیرفته بودند، هنوز آماده پذیرش بسته جمهوری اسلامی نبودند.
سفیر آمریکا روز ۲۴ دی (دو روز پیش از خروج شاه) به واشنگتن خبر میدهد که گره کار کجاست: ارتشبد قرهباغی و سپهبد ناصر مقدم بر سر محل دیدار با بازرگان و محمد بهشتی اختلاف داشتند.
سالیوان مینویسد: «بهشتی به خاطر امنیت خودش اصرار دارد که نشست در خانه خودش برگزار شود. ارتش فعلا این درخواست را رد کرده. بازرگان هم خانه بهشتی را ترجیح میدهد ولی آماده است که در خانه یک کارمند سفارت هم دیدار کند. ما فرض را بر این میگذاریم که ارتش هم این را قبول کند».
سالیوان میگوید که ژنرال هایزر و ژنرال فیلیپ گست (رئیس اداره مستشاری آمریکا در ارتش ایران) سعی کردهاند فرماندهان ارتش را متقاعد کنند که «پرستیژ خود را کنار بگذارند» و به دیدار بهشتی بروند یا این که فقط با بازرگان ملاقات کنند. ولی باز هم راه به جایی نمیبرند.
در واقع برای گشودن این گره بود که واشنگتن فردای آن روز -در حالی که شاه هنوز در ایران بود- با آیتالله خمینی محرمانه تماس میگیرد تا از نفوذ رهبر انقلاب برای کشاندن محمد بهشتی به پای میز مذاکره استفاده کند.
بازی موش و گربه
ناصر میناچی (وسط) یکی از رابطان مخالفان مذهبی با سفارتخانه های بریتانیا و آمریکاروز ۲۶ دی ۱۳۵۷ همزمان با خروج شاه از ایران، سالیوان پیشرفت کوچکی را به کاخ سفید گزارش میدهد: رئیس ساواک حاضر است که در خانه بهشتی ملاقات کند، اما فرمانده ارتش رضایت نمیدهد.
بنا بر اسناد، دو روز بعد سپهبد مقدم به منزل بهشتی میرود. دیدار ۲۸ دی در واقع گفتوگو بر سر گفتوگو بوده؛ این که مذاکرات اصلی با فرمانده ارتش چطور برگزار شود. اما گفتوگو نتیجه ملموسی نداشته و اختلاف بر سر محل دیدار برطرف نمیشود.
اسناد حاکیست که سران مخالفان چند روز بعد که شاپور بختیار فرودگاهها را میبندد و برنامه بازگشت آیتالله خمینی را بر هم میزند، قدری نرمش نشان میدهند. آنها اعلام آمادگی میکنند که در هر محلی حتی در خانه قرهباغی با او دیدار کنند ولی ارتشبد باز هم طفره میرود؛ این بار به بهانه آن که چهارشنبه چهارم بهمن «خیلی سرش شلوغ است».
آن روز اما سر ویلیام سالیوان، سفیر آمریکا نباید خیلی شلوغ بوده باشد. صبح پیام دریافت میکند که بهشتی و بازرگان درخواست ملاقات کردهاند. فورا می پذیرد ولی بعد از ظهر که سر قرار حاضر می شود از بهشتی خبری نیست. به جای او با چهرهای ناآشنا به نام عبدالکریم موسوی اردبیلی حدود دو ساعت درباره اوضاع بحرانی کشور گفتوگو میکند.
بنا بر گزارشهای روزانه سالیوان، فرمانده ارتش تا روز هفتم بهمن هم از دیدار با رهبران مخالفان طفره میرود. این موضوع در یک گزارش هارولد براون، وزیر دفاع آمریکا به جیمی کارتر هم آمده است.
بنا بر این سند، بازرگان به دنبال دیدار با ارتشبد بوده، «وقتی قرهباغی از او سوال کرد که درباره چه موضوعی میخواهد صحبت کند، بازرگان گفت که میخواهد بداند آیا ارتش واقعا از بختیار حمایت میکند یا نه. او همچنین میخواست درباره بازگشت خمینی، که حدود یک هفته دیگر است، صحبت کند».
بنا بر گزارش وزیر دفاع آمریکا: «قرهباغی جواب داد که خوشحال خواهد شد چنین نشستی در دفتر بختیار برگزار شود».
همان روز سفیر آمریکا هم به واشنگتن خبر میدهد که «قرهباغی به هایزر گفته است که به دستور بختیار (از دیدار با بازرگان) طفره میرود».
این پیامها نشان میدهد که فرمانده ارتش حداقل تا این مرحله از بحران، پشت سر شاپور بختیار با سران مخالفان تبانی نکرده بوده و درخواستهای هایزر، سالیوان و سپهبد مقدم را نادیده گرفته است.
بنا بر یک سند دیگر، بختیار روز سوم بهمن ۱۳۵۷ به سالیوان گفته بود که از تماسهای سپهبد مقدم (رئیس ساواک) با بهشتی و بازرگان خبر دارد و آن را تایید میکند. روشن نیست که بختیار از محتوا و جزییات گفتوگوها با خبر بوده است یا نه.
در هر صورت، بازی موش و گربه در پی باز شدن فرودگاه مهرآباد که به دستور بختیار و موافقت امرای ارتش انجام شد تمام میشود. سران ارتش و ساواک در روزهای نهم و دهم بهمن با نمایندگان آیتالله خمینی ملاقات و درباره تدابیر امنیتی مراسم استقبال از او صحبت کنند – موضوعی که بنا بر گزارش سالیوان «فرعی» بوده است. نکته اصلی از نظر او این بود که ارتشبد قرهباغی تضمین میدهد که ارتش به طور اصولی و مشروط با تغییرات در «قانون اساسی» و «کابینه» مخالفت نمیکند.
این حرف عالیرتبهترین مقام نظامی حکومت شاه تا حد زیادی با پیام محرمانهای که آمریکا پیشتر در نوفل لوشاتو به آیتالله خمینی داده بود مطابقت دارد- این که در موضع دولت کارتر «انعطاف» وجود دارد به این معنا که نمیگوید قانون اساسی ایران -که سلطنت را مانند مذهب رسمی کشور (شیعه) تا ابد غیرقابل تغییر اعلام کرده بود- نمیتواند تغییر کند.
آمریکا همچنین به رهبر انقلاب گفته بود: «اگر بتوان یکپارچگی ارتش را حفظ کرد ما معتقدیم که چشم انداز آن کاملا وجود خواهد داشت که فرماندهی ارتش از هر نظام سیاسی که در آینده نزدیک انتخاب شود حمایت کند.»
مفاد این پیامها همچنین با مفاد یک گزارش سازمان سیا که یک هفته قبل از پیروزی انقلاب نوشته شده و در ماه فوریه سال ۲۰۱۶ منتشر شد همخوانی دارد. در این سند آمده: «افسران ارشد با تغییر در نوع حکومت مخالف نیستند به شرط آن که تغییر قانونی و تدریجی باشد».
روایت قرهباغی
تیمسار قرهباغی در کتابش نوشته است که فقط یک بار با بازرگان گفتوگو کرده و آن دیدار عصر دوشنبه نهم بهمن در خانه خودش برگزار شده است. اسناد جدید این حرف را تأیید نمیکند.
او همچنین میگوید که هیچگاه بهشتی را ندیده است. اسناد موجود این حرف را تایید میکند زیرا بهشتی در دیدارهای نهم و دهم بهمن حضور نداشت.
سالیوان به واشنگتن میگوید «متاسفانه» محمد بهشتی و هاشمی رفسنجانی در جلسه شرکت نمیکنند. «آنها در توجیه عدم حضور خود پیام دادند که در اعتراض به کشتار ارتش در روز ۲۸ ژانویه در تحصن در دانشگاه تهران شرکت میکنند.»
سالیوان در ادامه میگوید: «این دومین بار است که بهشتی از دیدار مستقیم با فرماندهان ارتش طفره میرود. اما ظاهرا قرهباغی دستور داشت که به توافق برسد».
ارتشبد قرهباغی در کتابش میگوید که دیدار با بازرگان با اطلاع و اجازه قبلی بختیار و کمیته بحران برگزار شد و نتیجه را هم به آنها گزارش داده است.
او مینویسد: «شب دوشنبه وقتی از ستاد به منزل رسیدم، اتوموبیل حامل آقای بازرگان و مامورین ساواک مقابل درب منزل متوقف بود. هم زمان با من، سپهبد مقدم هم رسید. وقتی وارد دفتر شدم آقایان مهدی بازرگان و یدالله سحابی (یکی دیگر از همکاران نزدیک آقای بازرگان) اظهار کردند که چند دقیقه است که رسیدهاند.»
قرهباغی مینویسد که بازرگان و سحابی میپرسیدند که اعتصابها و درگیریها تا کی باید ادامه پیدا کند. مردم جمهوری اسلامی میخواهند. ولی او در جوابشان میگوید که ارتش از دولت بختیار حمایت میکند و به قانون اساسی وفادار است.
قرهباغی درباره شاه حرفی نمیزند ولی یادآور میشود که او و تمام پرسنل نیروهای مسلح سوگند وفاداری به قانون اساسی یاد کردهاند و «نسبت به سوگند خود وفادار هستیم و نمیتوانیم برخلاف آن عمل کنیم.»
تزلزل در ارتش
در پی رفتن شاه و گسترش اعتراضها، ارتش روزبهروز ضعیفتر و بیرمقتر می شود؛ به حدی که بنا بر اسناد، در آستانه بازگشت آیتالله خمینی به کشور بسیاری از افسران ارشد روحیه خود را باخته و به فکر فرار یا کنار آمدن با مخالفان بودند.
سالیوان روز هشتم بهمن به واشنگتن میگوید: «فرماندهی ارتش روزبهروز بیشتر پذیرای طرح مصالحهای است که دربرگیرنده شاه نیست. احتمال دارد چند فرمانده دو آتشه رده پایینتر به خصوص در گارد شاهنشاهی علیه این احتمال شورش کنند، اما ژنرالهای ارشد احتمالا آماده همکاری خواهند بود.»
سفیر آمریکا سه روز بعد پیام میدهد: «دیدگاههای فرماندهی ارتش از زمان رفتن شاه متحول شده. آنها برنامههای خود را برای تصرف مراکز حساس، در صورتی که به آنها دستور داده شود، مرور و اصلاح کردهاند، اما در فکر آن نیستند که به تنهایی دست به کودتا بزنند.»
سفیر آمریکا و ژنرال هایزر در پی بازگشت آیتالله خمینی به کشور پیروزی انقلاب را قطعی تلقی و به واشنگتن توصیه میکنند که هرچه زودتر این واقعیت را بپذیرد. آنها همچنین از ضعف شدید ارتش و اختلاف در بین امرای آن به واشنگتن گزارش میدهند.
روز یکشنبه ۱۵ بهمن ۱۳۵۷ سالیوان پیام میدهد: «تیسمار طوفانیان میگوید که اگر مصالحه شکست بخورد و خمینی اعلان جهاد کند، تمام افسران ارشد ارتش سوار یک هواپیما خواهند شد و فرار خواهند کرد. بقیه افسران زمام را در دست خواهند گرفت و با خمینی کنار خواهند آمد».
سالیوان از قول طوفانیان اضافه میکند: «تیمسار قرهباغی حاضر نیست با خمینی مقابله کند. تیمسار آذربرزین در نیروی هوایی پنهانی با خمینی معامله کرده که بعد از ربیعی فرمانده نیروی هوایی شود. افسران ارشد تغییر کردهاند. نمیشود به آنها اعتماد کرد. در ظاهر یک چیز میگویند، پشت سر کار دیگری میکنند.»
البته مقامات آمریکا نگران اقدامی تند از طرف ارتشبد قرهباغی نبودند. سازمان سیا در ارزیابی محرمانهاش به کاخ سفید گفته بود که همکاران قرهباغی او را «افسری سیاسی» میدانند.
سفیر آمریکا نیز چند روز پیش از اعلام بیطرفی ارتش به واشنگتن گزارش داده بود که در بین افسران ارشد، به خصوص ارتشبد قرهباغی به مصالحه با هواداران آیتالله خمینی تمایل دارد.
اعدام یک شاهد مهم
محمد بهشتی هیچ گاه فرصت آن را نیافت که جزییات تلاش های پشت پرده برای مذاکره سران ارتش و مخالفان را بازگو کندآیتالله خمینی پس از بازگشت به ایران و زمانی که ارتش را به تسلیم شدن تشویق میکرد خطاب به امرای ارتش گفت: «خیال نکنید اگر رها کنید ما میآییم شما را دار میزنیم… ما میخواهیم نظام محفوظ باشد.»
رابط رهبر انقلاب با آمریکا (ابراهیم یزدی) هم پیشتر در نوفل لوشاتو به واشنگتن وعده داده بود که آیتالله خمینی نمیخواهد ارتش را نابود کند.
ولی در پی اعلان بیطرفی ارتش و فروپاشی حکومت، امرای ارتش شاه جزو اولین گروه اعدامی ها بودند. یکی از آن اعدام شدگان سپهبد ناصر مقدم رئیس ساواک بود که با وجود تلاش فراوان برای وساطت، به حکم حاکم شرع دادگاه انقلاب -صادق خلخالی- در بامداد ۲۲ فروردین ۱۳۵۸ به جوخه اعدام سپرده شد.
با اعدام مقدم، یکی از شاهدان عینی مهم تماسهای محرمانه اعضای شورای انقلاب با امرای ارتش و آمریکاییها از صحنه حذف شد. شاهد مهم دیگر محمد بهشتی بود که او هم در روز هفت تیر سال ۱۳۶۰ در بمبگذاری دفتر مرکزی حزب جمهوری اسلامی کشته شد و فرصت بازگو کردن خاطراتش را نیافت.
این تماسها هرچند در پیروزی آیتالله خمینی -که بدون خونریزی گسترده انجام شد- نقش مهمی ایفا کرد؛ بعدها به خصوص گروههای تندرو و چپ آن را سازش با دشمن و خیانت به آرمانهای انقلاب تعبیر میکردند. شاید به همین دلیل باشد که در روایت رسمی تاریخ در جمهوری اسلامی ایران تا حد زیادی ناگفته باقی مانده است.
یک سال بعد از پیروزی انقلاب که خبر به رسانهها درز کرد که بهشتی هم با روسای ارتش و ساواک مذاکرات محرمانه داشته و مدارکش هم در سفارت آمریکا پیدا شده، بهشتی واکنش نشان میدهد. او روز شنبه ۲۱ بهمن ۱۳۵۸ در دانشگاه ملی (شهید بهشتی فعلی) به اختصار روایتی را برای حاضران بیان کرد: «قرهباغی و دیگران تقاضای ملاقات کردند. شخصا گفتم فقط در خانه خودم حاضرم. پیغام دادند که ما امنیت نداریم که از محل ستاد بیرون برویم و محل دیدار را ستاد تعیین کردند. من گفتم بنده که نمیآیم و من نرفتم و من این را به عنوان یک نشانه اعتماد به نفس استفاده میکردم».
مذاکره تا لحظه آخر
رئیس ستاد ارتش در آستانه بازگشت آیتالله خمینی به کشور به مهدی بازرگان گفته بود که با تغییر «قانون اساسی» و «کابینه» مخالفتی ندارد به شرط آن که تغییر بر اساس ضوابط قانون اساسی باشد.
«نخست وزیر» آیتالله خمینی – که از واکنش تند ارتش به خصوص یگانهای گارد شاهنشاهی هراس داشت -دقیقا همان خطمشی کسب تدریجی و قانونی قدرت را دنبال میکرد. بازرگان میخواست از راه استیضاح بختیار در مجلس او را کنار بزند و این موضوع را به آمریکا هم اطلاع داده بود.
بنا بر گزارش سالیوان: «حامیان نهضت آزادی در مجلس روز ششم فوریه خواهان بحث و استیضاح نخست وزیر نشدند زیرا در لحظه آخر متوجه شدند که رأی کافی ندارند (سالیوان: این حرف درست است) هواداران خمینی برنامه دارند که برای تغییرآرای نمایندگان مجلس بهشدت لابی کنند.»
سفیر آمریکا میگوید: «بازرگان میخواهد بسیار آرام پیش برود و روند به کنترل درآوردن مراکز دولتی را یک یا دو هفته طول بدهد تا کار به خشونت نکشد».
اما در آن فضای پرآشوب، خشونت اجتنابناپذیر بود -همافران نیروی هوایی به آیتالله خمینی پیوستند و اعتراضهای خیابانی به قیام مسلحانه و یورش به مراکز پلیس و پادگانها تبدیل شد. ولی حتی در لحظات سرنوشت ساز هم تماسهای پشتپرده هواداران آیتالله خمینی با سفارت آمریکا قطع نمیشد.
در پی درگیر شدن همافران نیروی هوایی و گارد شاهنشاهی در پادگان دوشان تپه تهران، سفیر آمریکا گزارش میدهد: «همه آنها بسیار نگرانند که حادثه دوشان تپه امشب به کودتای ارتش منجر شود».
آن روز سالیوان به واشنگتن گفت که در اوج درگیریهای مسلحانه روز ۲۱ بهمن بین چریکها و گارد شاهنشاهی، شماره تلفن مستقیم دفتر ارتشبد قرهباغی را در اختیار ناصر میناچی، از یاران بازرگان، میگذارد تا مستقیما با یک فرد «با مسئولیت» صحبت کند.
فردای آن روز حدود ساعت ۱۰ و سی دقیقه صبح امرای ارتش بدون اطلاع بختیار دور هم جمع شدند و اعلان بیطرفی کردند.
همزمان در کاخ سفید جلسه فوقالعاده شورای امنیت ملی بدون حضور کارتر – که در کمپ دیوید بود – به ریاست مشاور امنیت ملیاش، زبیگنیو برژینسکی تشکیل میشود.
ارتش فروپاشیده بود و امرای ارتش شاه پا به فرار گذاشته یا در معرض بازداشت و خطر کشته شدن بودند، اما برژینسکی در فکر کودتا بود. بنا بر صورتجلسه نشست، کسی پیشنهادش را جدی نگرفت.
در این میان، وزیر دفاع (هارولد براون) با هایزر که تازه یک هفته قبل از تهران خارج و به ستاد فرماندهیاش در اروپا بازگشته بود تماس میگیرد تا ببیند ژنرال مورد اعتماد کارتر چه نظری دارد.
هایزر تازه پیام گرمی از کارتر دریافت کرده بود که در آن از درایت او در انجام مأموریت خطیر یک ماههاش در تهران و خدمت بزرگاش به منافع استراتژیک آمریکا در ایران تقدیر شده بود.
ژنرال هایزر خبر اعلان بیطرفی ارتش را شنیده بود اما متعجب نبود. متن مکالمه تلفنی هایزر با وزیر دفاع آمریکا – که در سال ۲۰۰۸ از حالت طبقهبندی خارج شده – حاوی یک اعتراف تاریخی درباره کاری است که کارتر و دستیارانش با ارتش شاهنشاهی کردند و هنوز هم از اذعان به آن ابا دارند.
هایزر میگوید: «ما همواره ارتش را به کنار آمدن تشویق کردهایم. بنابراین آنها باید مستقیما پیش بازرگان رفته باشند.»
توضیحات:
فرستاده نظامی کارتر ۱۴ دی ۵۷ وارد ایران شد، او بامداد ۱۴ بهمن کشور را ترک میکند. هایزر فقط یک بار در ظهر پنجشنبه ۲۱ دی به همراه ویلیام سالیوان با شاه دیدار کرد تا پیام کارتر را ابلاغ کنند، پیامی مبنی بر درخواست خروج بدون معطلی شاه از ایران.
در پی سقوط حکومت پهلوی «مأموریت هایزر» به معمایی بزرگ و جنجالی تبدیل شد: هواداران سلطنت هایزر را بزرگترین نماد خیانت کارتر به شاه میدانند. بختیار، میگفت که هایزر به ارتش گفته بود بیطرفی اعلان و پشت او را خالی کند. انقلابیون هایزر را کودتاچی ناموفق میدانند. ژنرال آمریکایی تا پایان عمر بر دوستی با شاه تاکید داشت و اتهام خیانت را بیاساس میدانست.
بیشتر بخوانید:
- چرا کارتر پیام آیتالله خمینی را بیجواب گذاشت
- پیام محرمانه آیت الله خمینی به دولت کندی
- آمریکا چطور از شاه قطع امید کرد
- نزدیکان آیتالله خمینی تماس او با دولت آمریکا را تکذیب کردند
- رهبر ایران اسناد برقراری ارتباط آیتالله خمینی با آمریکا را جعلی خواند
- تماس مستقیم آمریکا و آیت الله خمینی چطور شروع شد
- کارتر چطور دستش رامقابل آیتالله خمینی رو کرد؟
- وعدههای آیت الله خمینی به آمریکا
- چرا آمریکا بختیار را جدی نگرفت؟
- ماجرای دیدار سفیر آمریکا با موسوی اردبیلی
- توصیههای قرنی به آمریکا در مورد آیتالله خمینی
- توصیههای ‘نمایندگان گاندی’ و ‘خمینی کوچک’ به آمریکا
از منابع دیگر:
ارتشبد فراری
در آخرین روزهای حکومت پهلوی در سال 57 اوضاع ایران روز به روز بحرانی تر می شد. کابینه های گوناگون اما بی ثبات بر سر کار می آیند و چیزی بعد در پی موج اعتراضات و قهر مردمی از صحنه خارج می شوند ارتشبد عباس قره باغی رئیس ستاد ارتش شورایی به نام کمیته ی بحران به منظور ایجاد هماهنگی بین نیروها تشکیل می دهد.درصدر اعضاء این کمیته ارتشبد طوفانیان جانشین وزیر جنگ و رئیس سازمان صنایع نظامی قرار داشت. شاه هنگام خروج از کشور در 23 دی ماه 56 از سران ارتش می خواهد که از بختیار حمایت نمایند. در این هنگام طوفانیان به دلیل عدم انتصاب به وزارت جنگ،مقام نخست وزیری و حتی ریاست ستاد ارتش از محمدرضا پهلوی ناراحت بود و با بهانه بیماری تقاضای بازنشستگی و خروج از کشور را نمود که مورد موافقیت قرار نگرفت. شاه قبل از خروج از کشور توصیه دیگری هم داشت و آن حمایت و اطاعت از ژنرال هایزر معاون فرماندهی کل نیروهای ناتو بود. هایزر در فکر یک کودتای نظامی بود تا بتواند اوضاع کشور را آرام نماید. تلاش های هایزر برای متحد ساختن قوای سه گانه و دو ارتشبد با سابقه قره باغی و طوفانیان به جهت انجام کودتای نظامی به کندی پیش می رفت.
در روز 22 بهمن ماه 57 جلسه ی عالی شورای نیروهای مسلح در ساعت 10:30 دقیقه صبح منعقد شد که طوفانیان به علت حضور وزیر جنگ، ارتشبد شفقت در جلس حاضر نشد. انقلاب پیروز شد و طوفانیان پنهان می شود. بعضی تصور می کنند طوفانیان بیش از انقلاب فرار کرده و برخی هم بر این باورند که وی دستگیر شده و سپس به دست عوامل دولت موقت و آمریکایی ها به لویزان (محل نگهداری اسناد معاملات سلاح) منتقل شده و بس از آن از کشور خارج گردیده است. به گفته ی نویسنده کتاب سراب یک ژنرال در ملاقاتی که با برادر طوفانیان،محمد تقی داشته است این شبهه تاریخی مرتفع می گردد به گفته ی وی طوفانیان که به وخامت اوضاع پی برده بود در جلسه شورای عالی نیروهای مسلح در روز 22 بهمن ماه شرکت نمی کند و از ترس گرفتار آمدن به مخفیگاه مطمئنی پناه می برد و کلیه تماس های خود با خارج از آن مکان را قطع می نماید. شخصی که بنام طوفانیان دستگیر و به زندان قصر منتقل می شود برادر وی هادی بوده است که در اسناد بدست آمده این نکته کاملا مشهود است. به هر روی طوفانیان حداقل 6 ماه در مخفیگاه خود پنهان بوده است و طی این مدت بارها محل اختفای خود را به منظور پیشگیری تغییر داده است تا اینکه بر اثر برنامه ریزی خاصی در هفدهم شهریور 1358 با یک دستگاه سواری بنز و مسلح به هفت تیر و مسلسل، در حالی که ریش دار بوده است از مرزهای غربی کشور به ترکیه و از آنجا به اروپا و سپس آمریکا می گریزد[19].
پیام برای این مطلب مسدود شده.