سه روزی است که با خود در جدالم تا چیزی ننویسم از تغییر نگاه سعید مرتضوی. وسوسه اش نگذاشت.
مسعود بهنود: اینک نامه ای را این جا می گذارم که به دوستی نوشتم
باز هم پیشدستی کردی ای شیطان. نوشته ای مبادا بنویسید نامه مرتضوی و ابراز پیشیمانیش از شرکت در فاجعه کهریزک گامی است به جلو و خوش خبری است… چرا راه را بر ما خوش خیالان می بندی. خوش خبری نیست؟
درست گفتی پنج ماه به درست و کامل اسیر او بودم، و او به ده زبان پیام می داد – گاه با همین کلمات که – همه چیز دست من است من الان قانونم و مجری. این فرمان آقاست. شاید هم در لحظاتی موفق بود و مرا قانع کرد که همه وجودم در ید با اقتدار اوست. و در این مدت کارها هست که قلم از نقل آن پروا دارد، دروغ ها گفت، شایعه ها ساخت، و همه به یک قصد. همان که هفته اول صریح گفته بود: آقا گفته اند که مطبوعات پایگاه دشمن شده. باید همین را بگویی و طلب عفو کنی. با این فتوای آقا تکلیف من قاضی و تو مجرم تکرارست و هیچ توضیحی هم قابل قبول نیست.
به کسی از دفتر رییس جمهور که رفته بود تا از پرونده من بپرسد و نظر ایشان را بازگوید به دروغ گفته بود از خانه فلانی مشروب هایی پیدا شده که کارشناسان دادگستری تعجب کرده اند. روزهای آخر که زبانم باز شده بود و پیدا بود که دیگر عادت کرده ام به اوین و جا افتاده ام در آن تخت هفتاد سانت در یک متر و هشتاد به او گفتم این بطری چیست که به هر کس می رسد نشان می دهی و ادعا می کنی از خانه من به درآمده تو که می دانی من خبر داشتم از دستور دستگیریم و از سه چهار روز قبل منتظرتان بودم به قاعده اگر خلاف قانون چیزی داشتم پاکسازی می کردم. خندید گفت خب همین را بنویس . بنویس داشتم پاکسازی کرده بودم.
در میان دادگاه که خواستم به کیفرخواست دروغ تشکری دادستان تحت امر مرتضوی اعتراض کنم مرا صدا کرد و آهسته گفت حرفی نزن که باز بمانی. با وکیلت قرار گذاشته و به حاجی خانم قول داده ای که زود با وثیقه آزاد شوی. گفتم این می گوید از خانه من مواد مخدر پیدا شده . شما که می دانی این دروغ است (دوباره تکرار کردم احتمال پاکسازی را) این بار گفت باشد بگذار بگوید من رییس دادگاهم من حکم می دهم . به قرآن برای این ها حکمی نمی دهم.
و البته نداد. در حکم زندانم اشاره ای به مواد مخدر و صور قبیحه و مانند این ها نبود. گرچه نوشته بود سه ماه زندان به جهت نگهداری مشروبات الکلی .
در شب های انفرادی جلساتی می ساخت در راهرو که صدایش به درون می رسید . همراه همان تشکری و اصلانی حقوقدان و مثلا استاد دانشگاه که هر سه با لهجه هایشان شناختنی بودند. در آن جا یک جمله تکرار می شد. این فکر می کنه این جا که هست کسی برایش سروصدا می کنه و قهرمان میشه نمی دانه خبری نیست. تازه باشه هم من در همه روزنامه ها را می بندم. آن کس با لهجه غلیظ اصفهانی می گفت شاید نمی داند که بالاسر شما فقط آقا هست. یک بار هم یکی از همکاران درباره پرونده من از آقای اژه ای پرسیده بود که رییس مجتمع قضایی کارکنان دولت و در نتیجه بالادست دادگاه های آن حوزه بود. مرتضوی به او گفته بود انگار تو نمی دانی من مستقیم از آقا دستور می گیرم. هیچ کس هم نمی تواند مرا از جایم تغییر دهد.
این نکته را به هر زبان بازها گفته بود.
وقتی هم برای یک سخنرانی در چند شهر اروپایی به این سامان آمدم و در غیبت دو روزه قاضی دادگاه تجدیدی که پرونده من در آن بود با امضای دو دادیار، حکم ۲۳ زندانش را به تایید رساند و در نتیجه حکم دستگیری و اجرای حکم را به فرودگاه ابلاغ کرد. به وکیلم گفته بود: من گفتم که کسی جرات ندارد نظر مرا تغییر بدهم من چک سفید دارم.
این ها نوشتم که اهلیت حضور در این بحث را یادآور شده باشم و فضای پانزده سال قبل را توضیح داده باشم، حرکات او در دوران همفکر و همشانش، محمود احمدی نژاد دیگر به یادها هست. آن جا که طعم رسیدن به مقام اجرایی و احیانا به ثروت به دامش کشید و از بهشتش بیرون کرد.
اینک او در نامهای به دادگاه رسیدگی به موضوع کشته شدن چند نفر در بازداشتگاه کهریزک در سال ۱۳۸۸، از “وقوع این حادثه هولناک” عذرخواهی و ابراز شرمندگی کرده از رهبر ایران، خانواده جانباختگان و ملت ایران عذرخواهی کرد.
خوش خیالی
برحذرم داشته ای از افتادن به خوشدلی و خوش بینی و استقبال از این تغییر در کسی که چنان در نقش جدال فرورفته بود که انگار تا ابد همان است و مانند سرلشکر حسین آزموده «آیشمن ایرانی» لقب خواهد داشت.
گمانم درست است و نیست.
اول این که به گمان من نامه مرتضوی به دادگاهی که به اتهاماتش رسیدگی می کند حتی اگر تفاهمی با دادگاه باشد به قصد رهایی، باز می تواند مثبت باشد و نشانی از این که به او ثابت شده است که چنین نیست که نظام هزینه های همه اعمال وی را به جهت خدماتی که به خیال خود انجام داده، بر عهده خواهد داشت . یا می تواند نشانه این باشد که وی حالا دیگر دریافته است که خطا می کرده و «آقا» تنها کسی نیست که بالادست اوست.
اما در عین حال نمی توان به نگاهی که به مرتضوی وجود دارد و با هزار دلیل در ذهن ها حک شده امیدوار بود. چرا که حکایت مرتضوی فقط کهریزک نیست.پرونده زهرا کاظمی هم هست. دویست پرونده قضایی دارای بار حقوقی برای دویست نفر که برای برخی به بهای از هم پاشیدن خانواده و نفی بلد آنان شده است همچنان دارد کسانی را به ناحق شکنجه می دهد. قبل عذرخواهی برای فاجعه کهریزک اگر پذیرفته شود یک معنایش این است که فقط به یک دلیل رخ داده و آن هم وجود دکتر روح الامینی است و نزدیکی وی با بالاترین مقام جمهوری اسلامی. و می تواند پیامی دیگر هم داشته باشد که خوش نیست. این که مرتضوی درست پنداشت که فقط «آقا» باید از من رضایت داشته باشد و هیچ قانون و آیینی در کار نیست. این دفعه بد آوردم و کلنگم به سیم برق خورد . وگرنه حتی آن بار که ندانسته برادر عروس حضرت آقا را تهدید کردم و از وی خواستار شهادت غیرحق شدم باز هم با سکوت آقای خوش وقت همه چیز سر جای خود ماند.
پس چنین است که معتقدم تغییر نگاه مرتضوی می تواند مثبت بود اگر همه بدکاری های او را در برگیرد، نه یک نمونه که در آن بد آورده و دکتر روح الامینی پیگیر بوده است.
پیام برای این مطلب مسدود شده.