14.11.2016

نبرد موصل؛ روایت خواهری که گریخت، برادری که اسیر داعش ماند

نفیسه کوهنورد بی‌بی‌سی، اربیل

در کافه‌اى در یکى از شهرک‌هاى مدرن اربیل نشسته‌ایم. دور و برمان پر است ازجوانانى که تخته نرد بازى مى‌کنند و قلیان مى‌کشند. گهگاه هم صداى قهقه‌هایشان بالا مى‌رود. اینجا که بنشینید نمى‌توانید باور کنید که کمى دورتر، جایى حدود یک ساعت ازاربیل با ماشین، جنگى تمام عیار جریان دارد. هزاران نفر در حال فرارند و ده‌ها نفر هر روز جانشان را ازدست مى‌دهند. اما کسى که روبروى من نشسته و هر چند دقیقه نگران به تلفنش نگاه مى‌کند تا عمق وجودش جنگ را مى‌فهمد و حس مى‌کند.

هدیل را دو سال پیش همین‌‍جا در هتلى در اربیل شناختم که غالب کارکنانش از مناطق اطراف موصل گریخته بودند. خود او اما از شهر موصل است. آنجا در خانواده‌اى متوسط وتحصیل‌کرده بدنیا آمده، درس خوانده و بزرگ شده است. در دانشگاه موصل که دومین دانشگاه بزرگ عراق به حساب مى‌آمد و حالا بخش بزرگى از آن با بمباران‌ها از بین رفته، در رشته زبان انگلیسى تحصیل کرده و قصد داشته براى رفتن به اروپا یا آمریکا اقدام کند که اتفاقات شهر زندگى‌اش را زیر و رو کرده. هدیل شاهد وقایعى بوده که از زمان سقوط صدام و حضور آمریکایی‌ها تا ظهور داعش در شهرشان رخ داده.

ویدیوى کوتاهى را که در آخرین لحظات فرار از موصل به اربیل با تلفن همراهش گرفته نشانم مى‌دهد و مى‌گوید آن لحظه‌ها را درست مثل دیروز دقیقه به دقیقه به یاد دارد. در جایى از یک طرف داعشی‌ها تعقیب‌شان مى‌کردند و از طرفى در ایست بازرسى خازز نزدیک اربیل پیشمرگان به خیلى از آنها اجازه ورود به منطقه کردستان عراق را نمى‌دادند.

خود من هم آن صحنه‌ها را به یاد دارم. براى پوشش سقوط موصل به دست داعش آنجا بودم. گرماى شدید هوا و گرد و غبار از یک طرف و شوک آنچه در جریان بود از طرف دیگر وضع را سخت‌ترکرده بود و امکان کمترین امدادرسانى‌ها راهم تقریبا ناممکن. آن موقع از یکى از پیشمرگانى که در ایست بازرسى ایستاده بود دلیل این کار را پرسیدم جواب شنیدم که “هنوز نمى‌دانیم کى به کى است و ممکن است امنیت خودمان را به خطر بیاندازند.”

از همان موقع تا به امروز ورود عرب‌هاى عراقى به کردستان عراق محدودتر و محدودتر شده است.

براى هدیل آن لحظه‌ها به گفته خودش مفهوم واقعى تحقیر و از اینجا رانده و ازآنجا مانده شدن بود.

هرچند مى‌گوید که مى‌توانست درک کند چرا کسى با آغوش باز از آنها استقبال نمى‌کرد. “ما از نگاه آنها همدست داعش بودیم. به هر حال این واقعیتى است که داعشی‌ها از مدتها قبل از شروع فرار دسته جمعى مردم از موصل، در شهر بودند.”
Image copyright Getty
Image caption فرار خانواده‌ای از نبرد موصل در عراق

موصل از زمان سقوط صدام به یکى ازمراکز فعالیت گروه‌هاى تندرو بدل شد که تنها هربار نامشان تغییر کرد. در نهایت ازاوایل ژوئن ٢٠١٤ هم سر و کله داعشی‌ها در موصل پیدا شد. گروهى که بسیارى از بازماندگان حزب بعث و بخصوص فرماندهان ارتش صدام به آن پیوستند. غالب آنها البته از قبل با گروههای تندرو همکارى مى‌کردند. درست از زمانی که آمریکایی‌ها ارتش عراق را منحل کردند و یک شبه بسیارى از ارتشی‌ها کار و مقام خود را برباد رفته دیدند و بخشی‌شان جذب گروه‌هاى تندرو شدند که بعدها با دولت مرکزى هم بناى جنگ گذاشتند، همین موصل را در چشم بغداد نیز به نوعى به دشمن بدل کرد. به گفته هدیل در اولین روزها از بلندگوها سخنرانی‌های عزت ابراهیم دورى معاون اول سابق صدام و “رهبر کنونى” حزب بعث عراق را پخش مى‌کردند همراه با شعار آزادى و احترام براى ساکنان موصل که از فشار و تبعیض ارتش و دولت مرکزى به تنگ آمده بودند.

هدیل مى‌گوید وضعیت چنان سخت شده بود که خیلى‌ها براى خلاص شدن از تحقیر روزانه حتى راضى به همکارى با شیطان بودند. “از همه چیز محروم شده بودیم. اواخر، روزها در صف بنزین مى‌ماندیم چون بنزین براى موصلی‌ها جیره بندى شده بود. در ایست بازرسی‌ها ارتش با مردم بدرفتارى مى‌کرد و انگار ما شهروند درجه دو بودیم. همین خیلى‌ها را تشویق مى‌کرد که به گروه‌هاى تندرو بپیوندند. شرایطى که باعث شد مردم اول با روى گشاده داعش را بپذیرند.”

اما این، همه دلیل رضایت مردم در اوایل حضور داعش در موصل نبود. هدیل اینطورتعریف مى‌کند “روزى که آنها آمدند رفتارشان با مردم بسیار مهربانانه بود. به هیچ وجه چیزى ممنوع نبود. زندگى عادى در جریان بود. مردم تا دم صبح در کوچه و بازار بودند، سیگار و قلیان ممنوع نشده بود. کافه‌ها ممنوع نشده بود. داعشی‌ها با پخش اعلامیه به مردم پیام مى‌دادند که آنها را از شر ارتش و دولت رها خواهند کرد.”
Image copyright AFP
Image caption داعش حالا در تمام محله‌های موصل نفوذ کرده است

پیامى که ظاهرا در شرایط آن روز موصل بسیار اغوا کننده به نظر مى‌آمد. اما دیرى نگذشت که چهره مهربانانه داعش در موصل تغییر کرد. ممنوعیت‌ها و مجازات‌ها دو هفته بعد از قدرت گرفتن گروه آغاز شد و به تبع آن واهمه بخشى از ساکنان شهر از جمله خود هدیل و خواهرش. او روى نقشه محله‌شان را نشانم مى‌دهد که گویا منطقه امن بوده با ساکنان مسیحى و مسلمان که اوایل هنوز داعشی‌ها چندان در آن محله‌ها خودرا در آن نشان نداده بودند و بیشتر در محله‌هایى مى‌گشتند که هدیل آنها را محلات سمت راست شهرمى‌خواند. محلاتى که به سمت مرز سوریه. اما شب سیزدهم ژوئن ٢٠١٤،کاروان‌هاى داعش شروع به گشت گسترده‌اى در نقاط دیگر شهر کردند و آن نقطه‌اى بود که هدیل و همراه خانواده خواهرش تصمیم به ترک شهر گرفتند. برادرشان اما از میانه راه برگشته بود. “برادرم به اجبار ما با خانواده‌اش ما را همراهى کرد اما با دیدن وضعیت ایست بازرسی‌هاى نزدیک اربیل تصمیمش عوض و گفت ظاهرا همه جا با ما با خفت رفتار مى‌شود. ما برمى‌گردیم.” هدیل اما اضافه مى‌کند که برادرش همچنان خیلى هم باورش نشده بود که وضع موصل بدتر خواهد شد.

او مى‌گوید: “براى خیلى از مردم از جمله برادر من باورکردنى نبود که چیزی بدتر از وضع آن موقع هم مى‌تواند پیش بیاید. چیزى بدتر از ارتش و دولت آن دوره.”

وقتى هم که خشونت داعشی‌ها در شهر شروع شد دیگر براى خروج از موصل دیر شده بود. از آن پس هر کس که مى‌خواست شهر را ترک کند باید سند خانه‌اش را وثیقه مى‌گذاشت و یکى از اعضاى خانواده در داخل را هم به عنوان کفیل یا به عبارتى گروگان معرفى مى‌کرد. بازنگشتن به شهر مساوى بود با مصادره اموال و شکنجه یا حتى مرگ کفیل. با همه اینها برادر هدیل چند بار تلاش کرده که از شهر بیرون بیاید حتى به ازاى پرداخت پول به قاچاقچیانى که خود از اعضاى داعش‌اند اما هربار با در بسته مواجه شده است.

حالا بیش از دو سال است که خواهرها و برادر همدیگر را ندیده‌اند.
اگر خانه همسایه بمباران شود

این روزها دل تو دل هدیل نیست. برادرش با پیامک به او اطلاع داده که مى‌تواند از بالاى پشت بام ارتش را ببیند. تماس تلفنى با داخل شهر تقریبا ناممکن و به حد مرگ خطرناک است. همین باعث شده که برادر به ندرت به خواهرانش خبر دهد که آنجا چه مى‌گذرد. از هدیل مى‌پرسم در این مدت چطور با هم در تماس بوده‌اند: “داشتن تلفن یعنى مرگ. برادرم هر بار براى صحبت با ما کارت تلفن را در داخل گوشى مى‌گذارد و مى‌رود طبقه بالاى خانه که کمى آنتن دارد و با صداى بسیار آهسته‌اى با ما حرف مى‌زند. گاهى ما اصلامتوجه نمى‌شویم چه مى‌گوید. مساله این است که معلوم نیست چه موقع برای ‌گشتن خانه مى‌آیند. براى ما همین که مى‌فهمیم او و خانواده‌اش زنده‌اند غنیمت است.”

ظاهرا هر قدر حلقه محاصره داعشی‌ها درشهر تنگ‌تر مى‌شود آنها دست به رفتارهاى خشن‌تر مى‌زنند. در چند روز گذشته خبرهاى متعددى از افزایش اعدام‌ها درگوشه و کنار شهر به گوش مى‌رسد. غالب آنها جوانانى که به اتهام همکارى با ارتشی‌های نیروهاى ائتلاف اعدام مى‌شوند و البته در مناطقى هم ظاهرا درگیری‌هایى بین قبایل سنى و نیروهاى داعش رخ داده است که ارتش از آنها به عنوان مقاومت داخلى نام مى‌برد. از نگاه هدیل اما داستان فرق دارد. او مى‌گوید خیلی‌ها که اول با داعش همکارى کردند حتى همان اعضاى حزب بعث به مرور دیدند که نه منافع‌شان تامین مى‌شود و نه اینها آنى بودند که انتظارشان را داشتند.

در این‌باره من با تعدادى از فرماندهان ارتش هم صحبت کردم. ژنرال عباس جبورى یکى از فرماندهان ارشد نیروهاى واکنش سریع عراق که حالا بعد از پس گرفتن حمام علیل نیروهایش را به نزدیکى فرودگاه موصل در جنوب شهر منتقل کرده تایید مى‌کند که حتى از مدتها قبل ارتش از تغییر نظر این گروه‌ها مطلع شده بود و با بعضى از آنها ارتباط برقرار کرده بود که زمان حمله شاید بتوانند از داخل کمک کنند هر چند هنوز دیوار بى‌اعتمادى بین آنها مانده است.

با این حال اکنون ارتش از طریق افراد محلى تقریبا مى‌داند که در چه مناطقى ممکن است ساکنانش با داعش باشند یا نه و درکدام مناطق با تعداد بیشترى داعشى مواجه خواهند شد. چیزى که خیال هدیل را از بعضى جهات آسوده کرده و وقتى از او مى‌پرسم آیا نگران نیست که برادرش به خاطر ماندن در موصل متهم به همکارى با داعش شود مى‌گوید” نه، مى‌دانیم که کسانى محله به محله در حال تحقیق بودند و اطلاعات زیادى درباره کسانى که باداعش همدستى کرده‌اند دارند. مهم اینکه داعشی‌ها در واقع کسى را مجبور به همکارى نکردند. اجبار براى قوانین‌شان بود اما نه براى پیوستن به آنها. برادر من از وقتى آنها آمدند شغل ادارى‌اش را رها کرد و خانه‌نشین شد.”
Image copyright Reuters

نگرانى غیرنظامیان مانده در شهر اما تنها داعش نیست. با شدت گرفتن نبرد در داخل شهر بمباران‌هاى نیروهاى ائتلاف هم بیشتر و بیشتر مى‌شود. جنگ موصل شبیه هیچ یک از نبردهایى که تاکنون علیه داعش در جریان بوده نیست. در جاهایى مثل سنجار و کوبانى تقریبا همه غیرنظامیانش قبل از آغاز عملیات گریخته بودند وهواپیماها مى‌توانستند روزى ده‌ها بار شهر و مواضع دشمن را بمباران کنند. چیزى که امکان مقاومت را از داعش گرفت و راه را با سرعت بیشترى براى نیروهاى زمینى باز کرد. در فلوجه هم که همین چند ماه پیش پس گرفته شد، با عقب نشینى یکباره و غیر منتظره نیروهاى داعش از ایست بازرسى‌ها راه براى خروج غیرنظامی‌ها هموار شد و گره از کار پیشروى ارتش داخل شهر باز.

داعشی‌ها در موصل اما با علم بر اینکه تا جاى ممکن مناطقى که غیرنظامیان در آن هستند از بمباران محفوظ مى‌مانند، حالا بیشتر وارد محله‌هایى شده‌اند که قبلا نبودند. برادر هدیل در پیامکى نوشته که به تازگى خانه روبه‌رویه‌شان با خاک یکسان شده و چندین داعشى که ظاهرا در آن جلسه داشتند، کشته شده‌اند، اما در ادامه گفته “دیگرنمى‌دانم در راست و چپ خانه‌مان چه کسانى هستند. تا جاى ممکن بیرون نمی‌روم و در خانه آرد و آب ذخیره کردیم. اما نگرانم اگر خانه کنارى داعش باشد و بمباران شود ما هم بمیریم.”

در این لحظه که این مطلب را تمام مى‌کنم، شنبه دوازده نوامبر، از برادر هدیل خبر رسیده که با ورود ارتش به محله قادسیه حالا نیروهاى عراقى تنها چند کوچه با خانه آنها فاصله دارند. هدیل مى‌گوید هم نگران است و هم خیلى خوشحال که بالاخره شهرش دارد از یک کابوس بزرگ رها مى‌شود. با همه اینها وقتى مى‌پرسم آیا به فکر برگشتن به خانه هستى یا نه؟ مى‌گوید: “نه هرگز. براى اینکه این تنها شهر نبود که با داعش و حالا با جنگ ویران شد. اعتماد ما به همدیگر، به هموطن و همشهرى هم از بین رفت. خیلی‌ها که مى‌شناختیم حتى تعدادى از دکترهاى تحصیل کرده شهر با داعش همدست شدند. چطور به شهرى برگردم که دیگر کسى را در آن واقعا نمى‌شناسم.”

پیام برای این مطلب مسدود شده.

Free Blog Themes and Blog Templates