امام حسينا! مرا ببخش كه به زيارت ات نمى آيم!؛ ف. م. سخن
گویانیوز: حضور محترم جناب آقاى امام حسين عليه السلام
سلام عليكم. مرا ببخشيد كه اين طور با شما خشك و خشن صحبت مى نمايم. امروز در فيس بوك ديدم كه يك نفر به دنبال قبر آقاى يزيد بن معاويه، مشهور به لعنت الله، مى گشت تا به جاى اين كه بيايد بر سر خاك شما، برود به زيارت قبر اين آقاى يزيد! بِر نخورِد بِهِتان! بنده ى خدا حق دارد! مى گويد اگر امثال مرتضوى ها و طوسى ها براى ديدار با شما به كربلا مى آيند، ايشان ترجيح مى دهد كه به ديدن آقاى يزيد برود. شما هم جاى او بوديد احتمالا به ديدار يزيد مى شتافتيد! از خطرات اين دو نفر همين بس كه بدانيد اولى خانم زهرا كاظمى در زندان اوين را و دومى چند بچه ى معصوم در كلاس قرآن را…
…والله چه عرض كنم؟! فكر مى كنم عرض نكنم بهتر باشد!
مادر خدا بيامرز ما -خدا مادر شما، بانو فاطمه ى زهرا را هم بيامرزد- به ما مى گفت:
اگر مى خواهى كسى را بشناسى، او را از دوستان و دوستدارانش بشناس!
ما در آن زمان حرف مادرمان را نمى فهميديم چون مقدار زيادى خر بوديم ولى الان كه كمتر خر هستيم مى بينيم ايشان درست مى گفت. مثلا، شما…، شما كه نه…، بهتر است بگوييم كسى تا حالا ديده است مثلا در جمع دانشمندان ادب شناس، دار و دسته ى اجامر و اوباش جمع شوند، و با هم به گفت و گو بپردازند؟ يا مثلا در اجتماع جراحان،،، قصابان حضور يابند؟ يا در نزد يك انسان محترم و آبرودار، يك فرد متجاوز به بچه هاى مردم، بيايد بايستد بگويد من چاكر و فرمانبردار و مطيع اوامر ايشان هستم؟!
خب معلوم است كه نه! از قديم گفته اند پرنده با پرنده، چرنده با چرنده، خزنده هم با خزنده! مثلا قو كه نمى رود با تمساح همنشين شود؟ مى شود؟ بابا بزرگِ مادرىِ شما، جناب آقاى محمد صل الله نيز مى گفت با آدم هايى كه هم دين و هم مسلك شما نيستند نشست و برخاست نكنيد و از آنان دورى جوييد!
حالا با عرض معذرت، روم به ديوار، مى بينيم كه شما آقاى حسين آقا، نواده ى جناب آقاى محمد، شده ايد محور جمع شدن هر چى اراذل و اوباش ايرانى ست به دور خودتان! آقا سعيد مرتضوى، همان كه در كهريزك لات هاى گردن كلفت را انداخت به جان جوانان تا به آنان تجاوز كنند مى آيد به پابوس تان، آن يكى سعيد طوسىِ متجاوز، اشك ريزان مى آيد به سوى تان تا بار خود را سبك كند و نصف اش را بيندازد روى دوش شما، محسنى اژه اى كه اگر تعداد ظلم هايش را ليست كنيم، عمر خداوند هم به خواندن آن ها قد نمى دهد در حالى كه چفيه اى به سر انداخته به هر مناسبتى، فرت و فرت مى آيد به حضورتان، حجت الاسلام سابق و آيت الله فعلى آدمكش حاج آقا رييسى جهت لبيك گفتن به شما با دار و دسته راه مى افتد به سمت تان…
خيلى ببخشيدا! اگر مادرم زنده بود، يكى از كسانى كه حتما ديدارشان را نهى مى كرد، همين جناب عالى بوديد! مى گفت: اگر اين خودش هم خوب باشد، اين دور و ورى هاش وحشتناك اند! نزديك اينا نرو پسر جون كه عاقبت بخير نمى شى!
واقعا چشم مان روشن كه هر چه آدمكش و مردم آزار و دزد و شريك دزد و پدر سوخته و جانى ست جمع كرده ايد به دورتان! هر كس جاى شما باشد و اين افراد دور و ور او بپلكند، نه تنها پدر مادر عاق اش مى كنند، بلكه فك و فاميل و دوست و آشنا هم او را طرد مى كنند و بايد برود رفيق مداحان هفت تير كش و ترياكى و زن باز بشود (اسم كه لازم نيست ببرم؟ يواش مى گويم كسى نشنود، آبرويتان برود: آن ها هم هر كدام چند بار به ديدارتان آمده اند!…هيس… بين خودمون مى مونه!)
ما خيلى غلط بكنيم بخواهيم به ديدار شما بياييم. ٢٠ ميليون هم كه به ديدار شما بيايند، ما تنها هم باشيم، و تنها هم بمانيم، باز به ديدارتان نمى آييم. ما كه دنباله روى توده ى مردم نيستيم. آن ها مى آيند از شما حاجت بگيرند و شما گره ى كارشان را باز كنيد. خب اگر مى توانيد باز كنيد! ما نه از شما چيزى مى خواهيم و نه انتظار داريم جناب عالى با اين رفقاى درجه يك و تابلوتان، گره از كار ما بگشاييد! ما اگر بخواهيم گره ى كارمان باز شود يا اصلا در كارمان گره اى نيفتد، چرا لقمه را از پس گردن مان در دهان مان بگذاريم؟ يك راست قربان صدقه ى رفقاى شما مى رويم كه نان مان در روغن هم نيفتد دستكم كسى به كارمان كارى نخواهد داشت.
تا آن جا كه به خاطر دارم، البته اگر واقعيت داشته باشد كه اين روزها خيلى ها مى گويند واقعيت هم ندارد، شما هم با ٧٢ تن از ياران تان دنباله روى اكثريت مردم نبوديد و حاضر به بيعت با آقاى يزيد نمى شديد! آقا يه چيزى مى پرسم راستش را به ما بگو! جدى جدى به خاطر ظالم بودن يزيد بود اين جنگ و دعواى شما، يا دعواى فرقه اى و فاميلى بود ميان شما و آقاى يزيد لعنت الله؟! اين آدم هايى كه دور و بر شما امروز جمع مى شوند و به قول خودشان سگ شما هستند و مثل نوچه ها حرف مى زنند و قربان صدقه ى رييس شان مى روند آدم را به اين فكر مى اندازند كه اصلا موضوع درگيرى شما با يزيد، به نوعى، -زبان ام لال، زبان ام لال- درگيرى دار و دسته محله پاچنار با دار و دسته محله سيروس بوده! بالاخره به قول مادرمان آدم را از دوستان و دوستدارانش مى شود شناخت!
حالا همه ى اين ها را عرض كردم كه بگويم، قربانت گردم! اولا ما جان و بعد هم .آن مان را دوست داريم و ريسك همنشينى با مرتضوى و طوسى را نمى پذيريم. ثانيا آخر عمرى نمى خواهيم آبرويى را كه داريم به خاطر نشست و برخاست با اراذل و اوباش حكومتى از دست بدهيم. ثالثا شما هم بهتر است تجديد نظرى در معاشرت هاى خود بكنى چون اين ها كه به عنوان دوست و رفيق انتخاب كرده اى، مگسانند دور شيرينى، و از اسم و رسم و احترام شما نهايت سوء استفاده را مى كنند، و به اسم شما انواع و اقسام جنايت ها و دزدى ها و ظلم ها را انجام مى دهند، و از آن طرف هم، شما نبودى، رفيق لنين هم جاى شما بود، با او هم همين كارها را مى كردند و بر سر قبر او، توو سر و كله شان مى كوبيدند و به اسم او جنايت مى كردند! بله قربان! اينجورياست! حالا اين شما، اين مرتضوى، اين طوسى، اين اژه اى و بقيه ى دار و دسته آدم كش ها و غارتگر ها! هر وقت توانستى اينها را از خودت دور كنى، ما مخلص شما هم هستيم!
پیام برای این مطلب مسدود شده.