آقای منتقد ماجراهای عجیبی دارد از “اعدام” تا “زیرآب زنی” “بمب اتم” زیر پای مسعود فراستی!
فرارو: کاری که حمید فرخنژاد با فراستی کرد، بمب اتم با هیروشیما نکرد.” این را یک کاربر توئیتر پس از انتشار نامه سرگشاده حمید فرخ نژاد به مسعود فراستی نوشته است. کاربری دیگر نوشته است “همون کاری که روحانی با قالیباف کرد در مناظره های انتخابات 92، حمید فرخ نژاد با فراستی کرد.” نامه ای بسیار تند و تیز که منتقد جسور و جنجالی سینما را به مزدوری متهم می کند.
به گزارش فرارو، ساعاتی پس از انتشار سخنان یک عضو کمیسیون فرهنگی مجلس و افشای سخنان مسعود فراستی در این کمیسیون علیه برخی فیلم ها جشنواره فجر موجی از انتقاد و حمله به مسعود فراستی فضای مجازی و فضای سینمای ایران را در بر گرفته است.
حجت الاسلام سید صادق طباطبایی نژاد نایب رئیس کمیته فرهنگ، هنر و رسانه کمیسیون فرهنگی از حضور مسعود فراستی منتقد سینما و کارشناس برنامه تلویزیونی هفت در این کمیسیون و سخنان این منتقد علیه جشنواره فجر پرده برداشت.
به گفته طباطبایی نژاد “آقای فراستی در این جلسه انتقادهای جدی به جشنواره از جهات مختلف داشت و این دوره از جشنواره را ضعیفترین دوره در تمام دورههای گذشته دانست، ضمن آنکه انتخاب داوران دو تابعیتی برای چنین جشنوارهای را اشکال اساسی داوری دانست چراکه افراد دو تابعیتی آنقدر که لازم است به ملیت ایرانی پایبند نیستند.”
طباطبایینژاد با بیان اینکه فراستی همچنین تغییر تصمیم هیات داوران به دلیل اعتراضهای وی و آقای افخمی را نیز نشان از عدم تبحر این هیات دانست چراکه در غیر این صورت بر رای خود پافشاری میکردند، افزود: این منتقد سینما با انتقاد جدی به فیلم سینمایی “گشت ارشاد 2″ این فیلم را اثری که نمیتوان با اتفاق خانواده به تماشای آن نشست خواند، لذا قرارشد؛ این فیلم قبل از اکران توسط کمیسیون دیده شود.”
به گفته طباطبایی نژاد فراستی اظهار کرده است “اکنون با وجود اعمال ممیزیها، شاهد تولید فیلمهای بسیاری بدون رعایت شئونات بوده و حتی به تازگی فیلمی که برای زنان کلاه گیس گذاشتهاند، ساخته شده است.” اشاره فراستی به فیلم کاناپه ساخته کیانوش عیاری است.
از نکات جالب توجه نشست کمیسیون فرهنگی این است که فریدون جیرانی و احمدرضا معتمدی به عنوان منتقدان جشنواره امسال به این نشست دعوت شده اند اما این دو چهره سینمایی در جلسه حضور پیدا نکرده اند.
فریدون جیرانی درباره عدم حضورش در جلسه مجلس می گوید: «با همه احترام به اعضای کمیسیون فرهنگی مجلس و درک حسن نیت آنها، معتقدم بهتر بود به مسئله جشنواره فیلم فجر ورود نمیکردند، چراکه اختلافهای پیش آمده در جشنواره جزء موضوعات کلان جامعه محسوب نمیشود بنابراین بهتر است سینماگران دعواهای داخل سینما را خودشان حل کنند.»
او معتقد است حتی اگر در داوری های جشنواره فجر هم چیزی فراتر از اعمال سلیقه تاثیر گذار بوده باشد باز هم نباید مجلس به این موارد ورود پیدا کند “چراکه سیاست نباید در عرصه هنر دخالت کند و هنر بدون دخالت سیاست رشد بیشتری خواهد داشت؛ کما اینکه این مشکلات در داخل صنف (خانه سینما) قابل پیگیری و بررسی است.”
پس از انتشار جزییات جلسه کمیسیون فرهنگی مجلس حمید فرخ نژاد بازیگر فیلم “گشت2” ساخته سعید سهیلی که مسعود فراستی در نشست نمایندگان پنبه آن را زده است به شدت به فراستی تاخت.
فرخ نژاد با انتشار نامه سرگشاده در اینستاگرام خطاب به فراستی نوشت: «داری چيكار ميكنی با خودت مرد؟ كجا داری ميری؟ خدا شاهده دلم گرفت، نوشتن جون كلامو ادا نميكنه، اينی كه ميگم به ولله تحقير توش نيست ولی دلم بحالت سوخت، با خودم گفتم اگه قراره پير شيم و غم نون به آدم فروشی بكشونتمون، بارالها خودت ترتيبمونو بده تا هنوز واسه خاطر نون مجبور نشديم چارپايهكش اعدامی شيم، خودت آقايی كن و خلاصمون كن.»
این نامه بسیار تند تاکنون با استقبال دو بازیگر سرشناس سینما روبه رو شده است. شاید بسیاری دیگر نیز با آن همراه هستند اما تندی محتوای نوشته فرخ نژاد آن ها را به محافظه کاری در اظهار نظر می کشاند.
پرویز پرستویی امروز در پستی فیس بوکی با اشاره به نامه فرخ نژاد، به فراستی و بهروز افخمی مجری برنامه هفت به شدت انتقاد کرده است. پرستویی درباره فراستی نوشته است: «امیدوارم به منتقدین شریف وتاثیر گذار بر نخورد، ولی مسعود فراستی صرف چندتا کتاب خواندن و تدریس و فیلمهای خارجی دیدن، صلاحیت نقدکردن آثار سینمایی را ندارد، آنهم در رسانه ملی.»
او همچنین درباره بهروز افخمی نیز نوشته است: «بهروز افخمی هم که بماند، مغازه دو نبش خوبی برای خود بازکرده. بارها با بودجه بیتالمال به منافع خوبی رسیده، بدون اینکه نقشی در تاثیرگذاری سینما داشته باشد.»
اما محسن تنابنده با اشاره به سخنان فرخ نژاد توضیح داده است که “صحبت های فراستی عليه فيلم گشت ارشاد ٢ انقدر اهالي سينما رو ناراحت نكرده كه كشاندن ماجرا به كميسيون فرهنگي مجلس. مسايل سينما بايد در خانواده سينما حل شود.”
فضای مجازی هم مملو از واکنش به نامه فرخ نژاد، یکی آن را با حمله اتمی به هیروشیما مقایسه کرده است و یکی با مناظره روحانی و قالیباف در انتخابات 92. برخی از نامه فرخ نژاد تجلیل و برخی دیگر آن را بی ادبانه تفسیر کرده اند.
یکی از کاربران نوشته است: «ادبیات فرخنژاد در حد چاله میدون بود، هرچند کار فراستی به شدت کثیف.»
چندی پیش هم اکبر عبدی حمله تندی به فراستی کرد و با یادآوری خاطره ای گفت: «من مطمئن هستم که آقای فراستی گاهی اوقات خیلی از فیلمها را ندیده نقد میکند. در ضمن فراستی 20 سال پیش در منطقه شهرک قدس میخواست خانه بخرد، 100هزار تومان از من گرفت و هنوز پس نداده است، شنیدهام که الان در کرج کافی شاپ هم زده است. حالا که وضع مالی خوبی دارد، صد هزار تومان من را نسبت به پول امروز پس بدهد و هرچه قدر هم که خواست نقشهایی را که ما بازی میکنیم، نقد کند.»
منتقد محبوب تلویزیون، منفور سینماگران
مسعود فراستی سالهاست که در برنامه ای تلویزیونی هفت به عنوان کارشناس حضور دارد او زمانیکه فریدون جیرانی مجری برنامه بود به عنوان کارشناس با هفت همکاری کرد. پس از آن در سری دوم هفت با آمدن گبرلو به هفت فراستی از این برنامه کنار رفت، اما در سری سوم هفت با مجری جنجالی و سرشناس برنامه یعنی بهروز افخمی بازگشت.
فراستی همیشه در برنامه هفت جنجال ساز بوده است. زمانی لفظی عجیبی در توصیف یکی از فیلم های مسعود کیمیایی به کار برد که هر منتقد دیگری آن لفظ را به کار برده بود احتمالا دیگر اجازه ورود به ساختمان جام جم را پیدا نمی کرد اما فراستی بعد چند هفته باز به هفت باز گشت و نقدهای تیزش را به آثار سینمایی را پی گرفت. او یکبار دیگر نیز عده ای فیلمسازان را متهم به “دیاثت فرهنگی” کرد که به شدت مورد انتقاد قرار گرفت.
فراستی در توصیف و نقد فیلم ها کلید واژه های خاص خودش را دارد. کلید واژه هایی که حتی در فضای مجازی به طنز از آن استفاده می شود. “در نیامده”، “مقوا”، “فیلم پر مدعا”، “فیلم ماقبل نقد”، “فیلم روشنفکرانه”، “فیلم بدلی”، ” ماکت” و… این ها بخش هایی از کلید واژه های خاص مسعود فراستی در توضیف فیلم های مختلف است، فرقی ندارد فیلم یک فیلمساز ایرانی باشد یا فیلمساز درجه یک غربی.
از دید فراستی همه فیلم های بد هستند مگرخلافش ثابت شود اما هیچوقت مشخص نشده است که معیارهای فراستی برای یک فیلم خوب چیست. او یک روز از “اخراجی ها”ی مسعود ده نمکی تمام قد دفاع می کند و روز دیگر به “جدایی نادر از سیمین” حمله می کند.
او حتی فیلم “محمد رسول الله” مجیدی مجیدی را هم از انتقاداتش بی نصیب نمی گذارد. درباره این فیلم می نویسد: “فیلم بد ، مغشوش و مخدوشی است و بسیار گنگ ؛ و در نتیجه بی اثر.”
او درباره فیلم برنده اسکار “عشق” ساخته میشائیل هانکه می نویسد: «عشق هانکه، فیلم کسالتبار روشنفکرانهی دروغینی است نه دربارهی عشق، نه دربارهی پیری؛ شاید دربارهی مرگ یا کشتن.»
فراستی با وجود اینکه به نظر می رسد معتقد است نقد فیلم یعنی “ویران کردن فیلم” اما گاهی از برخی فیلم ها هم تعریف می کند. گاهی از فیلم های هجنس اخراجی ها تجلیل می کند و گاهی هم از فیلمی از جنس”در دنیای تو ساعت چند است؟”
او درباره این فیلم می گوید: «فیلم کوچک آدمیزادی آرام و بیادا است اما با حس. حسی از یک عشق قدیمی و تمیز انسانی. عشق یکطرفه و بیپاسخ اما امکانپذیر و باور.»
نقدهای فراستی اینگونه است خشن و بی محابا. با این وجود او همیشه صاحب تریبون تلویزیون بوده است گویی که صداو سیما هیچ منتقدی دیگر غیر از او را نمی تواند بپذیرد.
او درباره دو دوره حضور در هفت دوره اخیر آن یعنی با حضور بهروز افخمی را بیشتر می پسندد با این حال معتقد است که با حضور او برنامه “هفت گرفت.”
فراستی می گوید: «موضع جیرانی وسط دو صندلی بود. مرا میخواست که شلوغ کند. موضع خودش آن طرف بود و سعی کرد هر جا که این تضاد هست، علیه من تمام شود. رسماً خیلی جاها نمیگذاشت حرف بزنم ولی میدانست برنامهاش با نقد من گرفت. فراستی نباشد نمیگیرد ولی بهروز بازی درنمیآورد. خودش است. خلبازیها، غلطها، ضدنقدها و همه چیزهایش خودش است و میارزد به این طیف آدمها.»
او در حوزه های دیگرنیز ادعا دارد، در سیاست، ادبیات و … درباره جلال آل احمد می گوید: «جلال آلاحمد روشنفکر نیست و به نظر من نویسنده بسیار عقبافتادهای است… غربزدگی اصلا علیه غرب نیست. درک ابتدایی جلال از غربزدگی اتفاقاً اشکال اوست.»
او حتی با صادق زیباکلام استاد علوم سیاسی دانشگاه تهران نیز به مناظره نشسته است.
زندگی فراستی
در وبسایت شخصی فراستی نوشته شده است: «در فروردین 1330 در تهران متولد شدم. در دبستان تشویق و سپس در دبیرستان اندیشه در رشته ریاضی تحصیل کردم.»
وی دانشآموخته فلسفه و نمایش از دانشگاه بولونیا، هنرهای تجسمی از دانشسرای عالی ملی هنرهای زیبای پاریس و جامعهشناسی اقتصاد سیاسی از دانشگاه پاریس فرانسه است.
با زبان های انگلیسی، فرانسه و ایتالیایی آشنایی دارد. از کارهای او میتوان به نگارش و تألیف آثار و مقالات هنری و سینمایی، تدریس در دانشکدههای مختلف، تألیف و ترجمهٔ کتابهای گوناگون، مسئول بخش سینما و تلویزیون، عضو تحریریه مجلات سروش و سوره، سردبیری نقد سینما، دبیر هیئت تحریریه نقد سینما دوره تازه، عضو هیئت داوران سینمای دفاع مقدس، عضو هیئت مؤسس و رئیس دوره دوم انجمن منتقدان و سینماگران ایران، عضو هیئت رییسهٔ کانون منتقدان فیلم اشاره کرد. وی همچنین تهیهکنندهٔ برنامههای گفتگو با سینمای دفاع مقدس بود.»
در وبسایتش نوشته شده است: «اولین کتابم (ترجمه) “سینمای کمدی و بیان فردی” (کامینسکی) و سپس ترجمه “فانوس خیال”(اینگمار برگمان) را برای انتشارات سروش درآوردم. کتاب “ده فیلم ده نقد” در سال 70 در مجله سوره درآوردم. و بعد “ده فیلم،ده نقد دیگر”، “هیچکاک همیشه استاد”.
کتابهای دیگرم: نقد چیست، منتقد کیست، اسطوره جان فورد، کارناوال فلینی، افسانه چاپلین، کوروساوا سامورای سینما، جنگ برای صلح (سه جلد)، 25 سال سینمای جنگ و دفاع، سینما قلم، فرهنگ فیلم های جهان، همیشه استاد(هیچکاک)، دیلکتیک نقد، رویا-پناهگاه(برگمان)، لذت نقد(مجموعه نقدهای ایرانی ام) و…»
تا اینجا کار موضوع عجیب، جنجالی و غیر عادی وجود ندارد، اما نمی توان گفت پیشینه مسعود فراستی خالی از این موضوع است. درباره او نوشته شده است: «فراستی سخنگوی حزب رنجبران ایران بود و پس از انقلاب زندانی و به اعدام محکوم شد. او برای لغو اعدامش، تواب شد و به همکاری با نظام جمهوری اسلامی ایران پرداخت.»
در سایت شخصی اش هیچ توضیحی در این باره دیده نمی شود. اما او چند ماه پیش در گفت و گویی مفصل در این باره توضیح داده است. او یک چپ مائوئیست بوده است.
فراستی درباره حکمش و بازگشتش می گوید: “اعدام. برای این که جزو یکی از گروههای چپ بودم.” او توضیح می دهد: « آخر سال ۱۳۶۰ به اوین رفتیم. یک بازجو داشتم که از زیر چشمبند او را میدیدم. لبه کتش پاره بود. دانشجوی فوقلیسانس علوم سیاسی بود. ماه بود. این باید مرا تعزیر میکرد. همان موقع که حکم تعزیر مرا داشت، اشک هم از گوشه چشمش افتاد. این را دیدم. اینها را به یک آدم امروزی بگویی نمیفهمد. با این دعوا دارم؟ مرا تغییر داد بلکه نشستم و مثل خر خواندم. ۴۰۰ جلد کتاب (در زندان) خواندم.»
او ادامه می دهد: «سه سال و نیم زیر حکم اعدام بودم. بازجو مرا میشناخت. یعنی در این مدت آن قدر با من سر و کله زده بود، مرا میشناخت. یک شب به سلولم آمد. پشتم را به دیوار کردم و نشست. گفت: «الاغ! خواستهام دوباره از اول محاکمه شوی. خودت را لوس نکن. میدانم دیگر مارکسیست نیستی. این را هم میدانم که طرفدار انقلاب اسلامی هستی. مسلمان هستی یا نیستی، به من مربوط نیست. از تو سئوال میکنم مثل آدم جواب بده. خودت را لوس نکن. قبول است؟» گفتم: «قبول است.» گفت: «به من مدیونی.» بچه خیلی خوبی بود.»
فراستی این روزها زیر تیغ منتقدان است، منتقدانی از جنس سینما. آن ها می گویند “نقدهای” او و “گزارش هایش” سیاه است. علیه سینماست. او برای سینما نمی نویسد و برای سینما حرف نمی زند.
با این حال فراستی روایت دیگری از خودش دارد، می گوید: «همه دنیا هم علیه من جمع شوند، باز حرف خودم را میزنم چون حرفم درست است و حرف را هم نمیزنم که طرفی از آن ببندم، نانی و آبی برسد. احتیاج به این نان و آب ندارم. نان و آب را جور دیگری درمیآورم. با همین کافه کوچولو یک فنجان چای و یک دانه قهوه درمیآورم. به جایی وابسته نیستم. مال هیچ جناحی نیستم. سینما برایم جدی است. مردم برایم جدیترند.»
پیام برای این مطلب مسدود شده.