راه حل های یک کارشناس اسرائیلی برای حل بحران آب در ایران
ایران وایر: دکتر آندرهآ گرماندی، استاد دانشکده منابع طبیعی و محیط زیست دانشگاه حیفا و از پژوهشگران ارشد در زمینه مدیریت منابع آبی است. حوزه های که مدیریت اسرائیلی ها در آن پرآوازه است. آب، کمبود آن و مدیریتش در دهههای اخیر همواره از دغدغههای اساسی مردم و دولتها در خاورمیانه بوده است. این نگرانی در سالهای اخیر، با خشک شدن شماری از تالابها و دریاچهها و رودخانهها و سپس هشدار برخی کارشناسان که ممکن است نبردهای آینده منطقه بر سر آب باشد، ابعاد تازه ای یافته است. برخی معتقدند کمآبی یکی از کاتالیزورهای جنگ داخلی سوریه بوده است.
در این میان، اسرائیل یکی از کشورهایی بوده که توانسته الگوهای مناسبی برای کاهش مشکلات کم آبی پیدا کند. در آستانه روز جهانی آب (22 ماه مارس / دوم فروردین) با دکتر آندرهآ گرماندی درباره این تجربه ها حرف زدم.
آندرهآ گرماندی ضمن تأیید این نکته که از روز استقلال اسرائیل تا امروز، همواره مسئله کمبود آب یکی از دغدغههای اساسی مردم و مسئولان بوده، این دوره حدودا هفتاد ساله را به سه مرحله تقسیم میکند: مرحله نخست از آغاز تشکیل اسرائیل مدرن تا دهه هفتاد میلادی، مرحله دوم از دهه هفتاد تا آغاز هزاره سوم، و مرحله سوم از حدود سال دو هزار میلادی تاکنون.
در مرحله نخست بیش از هر چیز تأکید بر استفاده از انتقال آب به عنوان راه حل بود. در اسرائیل، عمده باران در شمال کشور میبارد در حالی که تمرکز جمعیت در مرکز کشور است. به همین دلیل هم از دهه پنجاه میلادی و به شکلی سازمانیافتهتر، از سال 1964 میلادی، سازمان ملی انتقال آب اسرائیل به امر جابجایی آب از مناطق پرباران به مناطق کمباران پرداخت. به گفته دکتر گرماندی، در آن دوره حدود 80درصد از آب مصرفی در اسرائیل در بخش کشاورزی و باقی آن در بخش خانگی استفاده میشد.
اما از دهه هفتاد میلادی، مسئولان متوجه شدند انتقال آب دیگر پاسخگوی نیازهای کشور نیست. در این زمان بود که به گفته آندرهآ گرماندی، دومین مرحله در توسعه مدیریت منابع آبی در اسرائیل آغاز شد. بیشترین تمرکز در این مرحله که تا پایان قرن بیستم ادامه یافت بر بازیافت آب بود. از دهه هفتاد به بعد، اسرائیل پروژههایی را برای تصفیه فاضلاب، به ویژه فاضلاب شهری، و رساندن کیفیت آن به میزانی که قابل استفاده در بخش کشاورزی باشد تعریف کرد. امروزه، به گفته این محقق اسرائیلی، این کشور با اختلاف بسیاری در رده اول کشورهایی قرار دارد که از فاضلاب تصفیه شده استفاده میکنند و حدود 80درصد فاضلاب در اسرائیل تصفیه شده و به استفاده مجدد میرسد. در این دوره همچنین استفاده از روشهای آبیاری تحت فشار توسعه یافت.
اما در آغاز نخستین دهه از قرن بیست و یکم، اسرائیل با خشکسالیهای کمسابقه و شدیدی روبرو شد. خشکسالیهایی که در سالهای 2007 تا 2009 به اوج خود رسیدند. در این زمان بود که مسئولان و مردم دریافتند که برای مواجهه با شرایط جدید، باید راهکارهای نوینی را به خدمت بگیرند. به گفته دکتر گرماندی برنامهریزی برای شیرینسازی آب دریا در همان سال 2000 آغاز شد و در سال 2006 نخستین تأسیسات بزرگ نمکزدایی از آب دریای مدیترانه در شهر ساحلی اشکلون افتتاح شد. آندرهآ گرماندی میگوید که برنامه نهایی این است که تا دو – سه سال دیگر نزدیک به 80درصد آب شرب اسرائیل از همین طریق تأمین شود.
اما یک راه حل دیگر، کاهش سطح زیرکاشت بخش کشاورزی بوده است. در ایران هم در دوره دانشجویی در رشته کشاورزی، چنین پیشنهادهایی را شنیدم که در مجامع علمی مطرح شد.
در اسرائیل حدود 2.5درصد تولید ناخالص ملی از بخش کشاورزی است و در ایران حدود 12درصد. با این حال در ایران، حدود 90درصد آب مصرفی در بخش کشاورزی مصرف می شود و در اسرائیل این رقم نزدیک به 20درصد است
به گفته آندرهآ گرماندی، علیرغم کم شدن سطح زیرکشت در اسرائیل در نزدیک به چهار دهه اخیر – که البته با بهبود عملکرد، با بالا رفتن میزان محصول همراه بوده است – و تمامی تلاشهایی که برای به حداقل رساندن آب مصرفی در بخش کشاورزی انجام شده است، همچنان گروهی از کارشناسان در این کشور نیز خواهان تعطیلی بخش بزرگی از صنعت کشاورزی هستند. این گروه، که البته در اقلیت هستند، گزینهای موسوم به “گزینه سوییسی” را پیشنهاد میدهند که در آن تنها بخش کوچکی از کشاورزان با یارانههای دولتی، آن هم به شکلی نمادین و به منظور ادامه یک سنت، به کار خود ادامه میدهند.
در روزهای اخیر، دکتر ناصر کرمی، اقلیم شناس، از درختکاری بیرویه در بسیاری از نقاط ایران، به دلیل کمبود آب انتقاد کرده بود. این اظهارات همزمان با روز درختکاری در ایران بیان شده بود. در اسرائیل نیز، چند هفته پیش، جشن ایلانوت بود که در دوران مدرن به جشن طبیعت و درختکاری مبدل شده است. دکتر گرماندی، به همین مناسبت، تابلویی بیرون اتاقش نصب کرده بود که روی آن نوشته بود: “ای کاش درختان هم آنتن اینترنت وایفای بودند تا آنها را همه جا میکاشتیم.” نظر او را درباره کاشت درخت پرسیدم.
وی گفت که در کل درختکاری را امری مثبت میداند؛ به ویژه در حاشیه کویر. به گفته او، هرچند که درختان آب مصرف میکنند، اما در مناطق حاشیه کویر که باران به صورت مقطعی میبارد و عمدتا روان شده و هم موجب فرسایش خاک و هم نهایتا تبخیر میشود، وجود درختان مناسب میتواند تا حدی از سرعت جاری شدن آب کاسته و ضمن کاهش فرسایش خاک، امکان جذب آب در سفرههای آب زیرزمینی را فراهم آورد. وی همچنین نقش درختان در کاهش آلودگی هوا و چرخه کربنی و حتی امکان مبدل شدن مناطق درختکاری شده به تفرجگاه را قابل توجه دانست.
اما اگر لازم باشد آب مورد نیاز برای آبیاری درختان کاشته شده از جای دیگری منتقل شود چه؟
آندرهآ گرماندی میگوید که اگر هیچ راهکاری به غیر از انتقال آب وجود نداشته باشد، آنگاه موضوع فرق میکند. وی به راهکار اسرائیل در درختکاریهای انجام شده در حاشیه صحرای نگب اشاره میکند؛ جایی که میزان بارندگی سالانه حدود یکصد میلیمتر است که آن هم در یک دوره کوتاه میبارد. به گفته دکتر گرماندی، در این مناطق کانالها، حوضچهها و تأسیساتی دیگر احداث شده که از آنها برای نگهداری همان میزان کم بارش و استفاده از آن در پروژههای درختکاری و پروژههای مشابه استفاده میشود.
دیگر بحران مربوط به آبی که ایران و اسرائیل در حال حاضر، به شکلی نسبتا مشابه، با آن روبرو هستند، خشک شدن یک دریاچه آب شور است: در ایران دریاچه ارومیه و در اسرائیل، بحرالمیت یا آنگونه که در عبری آنرا مینامند، دریای نمک.
به گفته آندرهآ گرماندی، در اسرائیل نیز هنوز راه حلی قطعی برای جلوگیری از روند خشک شدن دریای نمک و بازگرداندن آب از دسترفته به آن پیدا نشده؛ اگر چه تحقیقات بسیاری انجام شده و برنامههایی نیز در دست اجرا است.
یکی از این راه حلها انتقال باقیمانده شور آب شیرین شده دریای مدیترانه به دریای نمک است و دیگری انتقال آب شیرین شده به کشاورزان بالادست و جلوگیری از استفاده آنها از آب رود اردن که نهایتا به دریای نمک میریزد؛ راه حلی که دکتر گرماندی آنرا غیر عملی میداند، چرا که میزان آب جاری در رود اردن، امروز به نزدیک 2درصد میزان آن در یکصد سال پیش رسیده است.
اما در این میان، یک راه حل بیشترین توجه را به خود جلب کرده؛ شیرین کردن آب دریای سرخ و انتقال باقیمانده شور آن به دریای نمک. پروژهای که مورد توجه بانک جهانی نیز قرار گرفته است.
بر اساس این پروژه، کانالی 180 کیلومتری از خلیج عقبه در اردن تا دریای نمک کشیده میشود و از آنجا که سطح دریای نمک 420متر پایینتر از سطح آبهای آزاد است، آب خود به خود در آن جریان مییابد، سپس در نزدیکی دریای نمک تأسیساتی برای شیرین کردن این آب ساخته میشود.
بخشی از انرژی مورد نیاز برای این تأسیسات از خود آب جاری تأمین میشود و باقی آن از منابع دیگر. آب شیرین شده به مصرف شهروندان اردن و فلسطینیان ساکن کرانه باختری میرسد و پسماند شور آن وارد دریای نمک میشود.
علیرغم همه اینها اما این کارشناس اسرائیلی میگوید پروژه فوق مخالفانی نیز دارد. مخالفانی که از جمله به اختلاف شوری آب منتقل شده از دریای سرخ به دریای نمک با آب این دریاچه (شوری آب دریای نمک همچنان پنج برابر بیشتر از پسماندِ شورِ آب دریای سرخ خواهد بود) و تغییرات اکولوژیکی که انتقال آب میتواند به همراه داشته باشد اشاره میکنند اما آندرهآ گرماندی میگوید مزایای چنین پروژهای آنچنان فراوان است که به خطرات آن میچربد.
او علاوه بر مزایای زیستمحیطی، به موضوعی سیاسی نیز اشاره میکند؛ اینکه این پروژه، در منطقهای که وحشت از جنگهای بزرگ آینده بر سر آب بسیاری را بلعیده است، موجب شده نمایندگان سه همسایه، اسرائیل، تشکیلات خودگردان فلسطینی و اردن به طور مستمر دور یک میز نشسته و همکاری کنند.
از آندرهآ گرماندی خواستم که از امکانپذیر بودن چنین پروژهای در دریاچه ارومیه (انتقال آب از دریای مازنداران) بگوید. پاسخش این بود که متخصصان و تصمیمگیران ایرانی باید با توجه به مسافت میان ارومیه و دریای مازندران از یک سو، و همچنین پستی و بلندیهای بین دو دریاچه که موجب امکان یا عدم امکان سرازیر شدن خود به خود آب میشود، و همچنین دیگر گزینههای موجود تصمیم بگیرند. به گفته او بهتر است نخست راه حلهای سادهتر، از جمله بهینه کردن آب مصرفی در بخش کشاورزی با روشهای آبیاری تحت فشار، یا استفاده مجدد از فاضلابِ به درستی تصفیه شده در بخش کشاورزی مورد توجه قرار گیرد تا بتوان میزان آب طبیعی ورودی به دریاچه ارومیه را افزایش داد و سپس به اقدامات دیگر اندیشید.
پیام برای این مطلب مسدود شده.