از هاله نور محمود تا هودج پرنده حسن
بامداد خبر: سعید قاسمی نژاد
داستان هاله نور محمود احمدینژاد را رسوای خاص و عام کرد (واقعا کرد؟) کاریکاتوریستها تصویر او را هاله بر سر میکشیدند و مردم کوچه و خیابان رئیس جمهور محبوب و مردمی را دست میانداختند. داستان تعریف کردن محمود در اتاقی کوچک و به صورت خصوصی نزد حضرت آیت الله جوادی آملی آنجایی کار دست محمود داد که فیلم خالی بندی رئیس جمهور مردمی بیرون آمد. اطرافیان رئیس جمهور ادعا کردند که فیلم تطقیع شده است و رئیس جمهور فقط سخنان فرد ثالثی را نقل میکند. اینکه آیا فیلم تقطیع شده بود یا نه شاید هرگز مشخص نشود. آنچه مشخص است این است که روحانی معزز اقای جوادی آملی که اهل حوزه مایلند درباره وسعت دانشش در همه علوم نقلی و عقلی خالی بندی کنند نسبت به ادعای نوررسانی عرش به فرش از طریق سر مبارک رئیس جمهور مردمی روی خوشی نشان نداد. روحانیون به طور عام مایل به وصل شدن دائمی ارتباط عرش و فرش نیستند چرا که از همین قطع ارتباط است که نان میخورند. گفتار کلی حوزه این است که ۱۴۰۰ سال پیش کابل ارتباطی عرش اعلی و فرش سفلی قطع شد و مومنین برای فهم اینکه آن بالایی چه میگوید باید به آنها مراجعه کنند. از این روست که روحانیون عارف منش را در حوزه چندان تحویل نمیگیرند، اگر کسانی از میان خود روحانیون از این ادعاها دارند بهتر است آن را علنی نکنند.
طرفداران آیت الله خمینی مایلند ذکر کنند که امام امت به دلیل تبحرش در عرفان و فلسفه مطعون بود و ظرف آب فرزندش را نجس میدانستند. به عبارتی حضرت قد سره در حالی فقها را بر جان و مال مردم حاکم کرد که فقها فرزندش را نجس میدانستند. کرامات عرفانی فضلای حوزه معمولا بعد از مرگ روحانی صاحب ادعاست که اجازه نشر مییابد. در موارد خاصی فضلای حوزه البته اجازه میدهند که یکی از میان خودشان نیمچه ارتباطی با عرش اعلی را مدعی شود، معمولا دقت میشود که فاضل متصل کسی باشد که اهل ریاست طلبی بر دیگر فضلا نباشد و به نان و ماست خودش قانع باشد در چنین شرایطی ادعای ارتباط نصفه و نیمه برای ارتقای چهره حوزه در میان عموم مومنین که شیفته داستانهای ماوراء الطبیعی هستند مفید هم هست چرا که عوام اگر چه به زبان بیاورند که قطع ارتباط همیشگی عرش و فرش را قبول دارند اما در خفا دلشان برای لسان الغیبها غنج میرود. پس چه بهتر که یکی از اهالی بیآزار حوزه وظیفه لسان الغیب بودن را بر عهده بگیرد تا صوفیان یا مکلاها.
محمود احمدینژاد از طایفه مکلاهایی بود که در خفا یا در جلا معتقدند برای ارتباط با خدا نیازی به روحانیون نیست. دین منهای روحانیت برای بخش مهمی از کت و شلواریهای ایران بدل به یک وسواس فکری شده است. راه حل محمود احمدینژاد و یارانش در نسخه اسلام منهای روحانیتشان ارتباط مستقیم با امام زمان و وعده نزدیک بودن ظهور و آغاز عصر جدیدی بود که در آن سر نواب عمامه به سر امام بیکلاه میماند. پاسخ نواب امام زمان البته همچون باقی مواردی از این دست در طول تاریخ کوبنده بود. بساط نایب قلابی را جمع کردند.
این اما تنها محمود نبود که مایل به «تاچ شدن» توسط نیروهای غیبی بود حسن روحانی هم در کتاب خاطراتش داستان رویت هودج پرنده را روایت میکند. اگر محمود نور را احساس میکرد حسن روحانی هودج نورانی را به چشم خود دیده است که در آن اولیا و اوصیا به زمینی که او بر آن قدم میزد سفر کردند. اینکه کودکی کله سحر به زور دگنک برای نماز صبح بیدار شود (یا نشود؟) و از قضا سر نماز نرود و به جایش هودج پرنده نورانی با مسافرین روحانی ببیند شاید خیلی جای عیب و ایراد نداشته باشد. کودکان زیادی همبازیهای خیالی دارند، آنچه مسئله را مشکل دار میکند این است که سالها بعد سر پیری و در هنگام ریاست عالی ترین نهادهای امنیتی و تحقیقاتی کشور این داستانها را با پول بیت المال منتشر کند.
حامیان کلیددار اعتدال در شبکههای اجتماعی مدعیند رویت این گونه هودجهای پرنده امری طبیعی است. بسیاری از آنان شهادت میدهند که خودشان نیز از این معجزات رویت کرده یا میکنند. سخنانی که متاسفانه بیش از هر چیز آمار وزارت بهداشت در دو سال قبل مبنی بر شیوع ۲۱ درصدی بیماریهای روانی در ایران را تایید میکند. بسیاری نیز با ذکر منبع و ماخذ و کتاب و سایت به این و آن تشر میزنند که در ینگه دنیا بسیاری در کار رویت یوفو هستند و این گونه برخوردهای نزدیک از نوع سوم شایع است. کامنت گذاران البته توجه نمیکنند که در ینگه دنیا شکارچیان یوفو یا رئیس جمهور نمیشوند یا اگر هم میشوند لااقل در خاطراتشان داستان برخوردشان با آدم فضاییها را شرح نمیدهند. در مقایسه با رئیس جمهور فعلی و رئیس جمهور سابق، رهبر کنونی و رئیس جمهور اسبق که مدعی بود همچون جیمز باند برای ادای فریضه نماز خود را از قطار در حال حرکت به بیرون پرت کرده آدم عاقل تری به نظر میرسد.
رویت این هالههای نور البته فقط مختص نواب امام زمان در جمهوری اسلامی نیست. پادشاه سابق ایران نیز ید طولایی در مشاهده معصومین داشت. معصومین و ائمه اطهار و اولیای الهی نظر ویژهای نسبت به او به عنوان پادشاه شیعه داشتند و چندین بار برنامه روزانه زندگیشان در حرم امن الهی را به هم زدند تا شاهنشاه آریامهر را از مرگ نجات دهند. دست آخر اما شاهنشاه آریامهر با یکی از خودشان، حضرت امام، در افتاد و بدون حمایت اولیا و مقربین هم تاجش را از دست داد و هم جانش را.
میتوان درباره طالع نحس ایرانیان برای داشتن روسای جمهوری نیمه دیوانه و رهبران خرافاتی، اینکهشان ملت ایران بالاتر از اینها و حق ما بیش از اینهاست بالای منبر رفت و سخنرانی کرد. این گونه جلوههای ویژه اما نمیتواند اصل ماجرا را پنهان کند: اینکه این داستانها در ایران خریدار دارد، اگر خریدار نداشت سیاستمداران حتی نیمه دیوانه نیز پس از رویت هاله نور و هودج پرنده این داستانها را تعریف نمیکردند. از جماعتی که به صورت دسته جمعی عکس امام را در ماه دیده بعید نیست که روسای جمهوری انتخاب کند که هاله نور و هودج پرنده میبینند.
انصاف باید داشت و گفت اینکه چه کسی بر سر کار است در فراگیر شدن یک خلق و خو سخت موثر است. رضا شاه کوشید با زور سرنیزه و حمایت روشنفکران و بوروکراتهای عصر قاجار ملتی نیمه خواب را بر روی ریل تاریخ به صورت جهشی جلو ببرد. تا همین امروز مهمترین جرم رضاخان قزاق، به قول دشمنانش، این است که در کار گسترش دین مبین اخلال ایجاد کرد و بساط روضه و منبر را بیرونق کرد. در مقابل حکومت جمهوری اسلامی در رادیو تلویزیون و رسانههایش صبح تا شب مشغول تعریف کردن داستانهای خوب برای بچههای خوب درباره عجایب الغرائبی از این دست است که رهبر معظم به محض تولد یا علی گفت. احتمال اینکه در این فضای دومی موجودات نیمه دیوانه تکثیر بشوند بیشتر است تا درآن اولی اما دولت مستعجل ایدئولوژی رضاشاهی که استثنایی بر قاعده حکومتداری در ایران بود نشان میدهد که در ایران جماعتی تمایلی انکارناشدنی به حاکمان نیمه دیوانه دارند چرا که دیوانه چو دیوانه بیند خوشش آید. نکته غم انگیز ماجرا این است که برنامه این نیمه دیوانگان و پیروان ولاییشان در ایران این است که چندان به خیل کثیر عقلا فشار بیاورند که آنان نیز به حریم امن جنون هدایت بشوند. اگر کسی در آینده دور بخواهد تاریخ جنون در ایران را بنویسد انفجار نور و پیامدهای بعدیش فصلی مفصل خواهد شد؛ اینکه در کتاب فوق الذکر این دوران نورانی چه مدت از تاریخ ایران را پوشش داده است پرسشی میلیون دلاری است.
سعید قاسمی نژاد
محقق بنیاد دفاع از دموکراسیها در واشینگتن دی سی
دانشجوی دکترای فایننس در سیتی یونیورسیتی نیویورک
https://twitter.com/SaeedGhassemine
پیام برای این مطلب مسدود شده.