مهدی طباطبایی٬ عضو جامعه روحانیت مبارز: فرد دیگری برای جامعه روحانیت مبارز تصمیم میگیرد
دیگربان: مهدی طباطبایی٬ عضو جامعه روحانیت مبارز میگوید جامعه مدرسین حوزه علمیه قم و جامعه روحانیت مبارز٬ دچار «سرگشتگی» و «استبداد» شدهاند٬ جامعه مدرسین «ابهت سیاسی» گذشته را ندارد و از سال ۸۴ فرد «دیگری» برای جامعه روحانیت مبارز تصمیم میگیرد.
وی اشارهای به نام این فرد نکرده است.
مهمترین محورهای اظهارات وی عبارتند از:
● آن جامعه مدرسین گذشته دیگر وجود ندارد، جامعه مدرسین که آن روز بود دیگر نیست. اعضا، تصمیم گیریها و عظمتش در چشم مردم دیگر مثل گذشته نیست. ، حتی اگر اسم شان هم باشد ولی عملا حضور ندارند. خیلی از مدرسین رده بالا دیگر در این تشکل نیستند.
● وقتی بزرگان نباشند، تصمیمگیری دست کسانی میافتد که دانش سیاسی ندارند ولی قدرت و ابزار دارند.
● جامعه روحانیت مبارز تهران هم همینطور است، شاید چند نفر از اعضای جامعه قدیمی باشند…هیچکدام نه از آن مظاهر انقلاب و نه از آن شرایط انقلاب آگاهی ندارند.
● بنده خودم عضو جامعه روحانیت هستم اما الان میبینم آنچه آن روز میشد بگویم را امروز نمیتوانم بگویم. چون پذیرا نیستند…هم مراجعین به جامعه روحانیت در آن شرایط گذشته نیستند.
● اگر از ۱۰، ۲۰ نفر سوال کنید، میتوانید متوجه شوید که چقدر با روحانیت ارتباط دارند. بنابراین اینطور بگویم که هم آقایان و جامعه مدرسین و جامعه روحانیت مثل گذشته نیستند.
● {یعنی ابهت سیاسی گذشته را ندارد؟} نه، اصلا آدمهایش هم دیگر عضو این تشکلها نیستند. آنهایی هم که هستند ابهت سیاسی ندارند… رفتار سیاسی هم ندارند. وقتی گفتار سیاسی و اطلاع سیاسی هم ندارند چه کسی آنها را قبول می کند؟ این گفتار است که افراد را جذب میکند اما گفتارشان هم آنطور جاذب نیست.
● هم تشخیص آقایان در اینکه چه کسی خواست مردم است، ضعیف بوده، هم روش آنانی که به آقایان روی آوردند ضعیف بوده است. یعنی جامعه روحانیت به یک طرف میرفته و ملت به طرف دیگر. در گذشته روش این بود که مبادا راهی را پی بگیریم که مردم سوی دیگری بروند اما از سال ۸۴ به این طرف روند عوض شد.
● روش جامعه روحانیت همیشه، روش رای گیری بوده، روش صحبت و مذاکره بوده است. البته هرچه جلوتر رفتیم، عملا حالت استبداد غالب بر اجماع شده است. یعنی یک طوری صحبت شده که هرکس مخالفت کند، دین ندارد. اینطور القاء کردند که شدنی نیست. اما آن زمان اینطور نبود. طوری شده که اگر نظرت به بعضی اقایان نزدیک نباشد جزء معاندین نظام خواهی بود.
● از همان سال ۸۴ هم گفته میشد که نقش شیخوخیت کمرنگ شده است….مشکلی که اصولگرایی دارد همین است که شیخوخیت در اصولگرایی کم رنگ شده و همین مشکلات را ایجاد کرده است.
● مطمئنم برای اقای رئیسی فضا را جوری طراحی کردند که ایشان احساس تکلیف کند و راهی جزء آمدن به میدان برایش نباشد. ولی باز هم میگویم ای کاش ایشان دامنه مشورت را بازتر میکرد و کاندیدا نمیشد.
● از این طرف هم باید بگویم عده ای صحنهگردان از سال ۸۴ به این طرف بوجود آمدند که صحنه گردان همیشه پشت پرده سیاست بودهاند. مثلا از کلماتی که برخی سیاسیون امروز مطرح میکنند، هرکسی آگاهی داشته باشد، میفهمد که متعلق به این آقایان نیست. دست دیگر پشت آنها و الهام دیگری در کلام آنهاست.
● سبک تبلیغات برخی کاندیداها مال خودشان نیست و به افراد نمیخورد. مثلا ما الان باید بگوییم اصل انقلاب ما اسلامی است و اصلش هم اسلام است و برای عظمت اسلام است. اما برخی تبلیغات از جنس تبلیغ مارکسیستی است. انفال و بخشش توصیه دین ما اسلام است. اما این شکلی که برخی آقایان صحبت می کنند و از فقر می گویند به ضرر کیست؟ اگر بگوییم مردم اینقدر فقیرهستند به ضرر کیست؟… فقر از کجا آمده؟
●آقایان {در جامعه روحانیت مبارز} به نظرم خودشان صاحب تصمیم نیستند و کسی دیگر برای این دوستان تصمیم میگیرد.
● {درباره جمنا}: اینها جوانهایی هستند که به آنها بها داده شده و در اثر بهایی که به آنها داده شده، به سیاست آشنایی ندارند ولی خود را جزو سیاسیون میدانند. آنهایی هم که میخواهند از وجود ایشان بهره ببرند در پشت پرده اینها را شارژ میکنند.
پیام برای این مطلب مسدود شده.