فیلترشده توسط ایرانوایر! | رامین پرهام
تقاطع: رامین پرهام
درخواست نوشتن مطلبی که در زیر تحت عنوان “چرا رأی نمیدهم” آمده، صبح روز سهشنبه (۱۶ مِی-۲۶ اردیبهشت) با من مطرح شد. متقاضی وبسایت “ایرانوایر” بود: “…داریم در مورد انتخابات از صد نفر کارشناس نظرخواهی میکنیم. شما هشتادوسومین نفر هستید… اینکه رأی میدین یا نه و چرا؟ و تو اوضاع آشفته فعلی پیشبینیتون چیه؟ آقای… خیلی سفارش کردن که نظر شما رو حتماً بگیرم. گفتند معمولاً حرفای ناب و تازه واسه گفتن دارین… موافقین نظرتون در این مورد رو برای انتشار امروز ایرانوایر بنویسین؟ تو این طرح از آیتاللههای معروف قم تا تندروها تا دستراستیها و چپیها و موافقین و مخالفین انتخابات و افراد سرشناس بسیاری مشارکت کردن… ممنونم مطلبتون حداقل ۶۰۰ کلمه باشه…. ازتون سپاسگزارم… این ایمیل منه…”
همان غروب مطلب را فرستادم و منتظر ماندم و ماندم و ماندم… تا غروب جمعه (۱۹ می-۲۹ اردیبهشت)، روز انتخابات، و اثری از انتشار آن در تارنمای فخیمه یافت نشد که نشد!! جویای چرایی داستان شدم و بالاخره پس از چند پیغام و پسغام خبر رسید که “سردبیر به دلیل اهانتی که در مطلب به امامحسین شده، انتشار آن را مشروط به حذف برخی جملات کرده“!!!
یادآور میشوم که “ایرانوایر” در خارج از کشور است، پشتیبانِ مالیِ آن خارجی است، و پایهگذار و سردبیر و گردانندگان آن معتقدند که “برای ساختن ایرانی بهتر، حتی کمی بهتر، باید برخی از ذهنیتهای خود را تغییر دهیم و حتی چیزهایی را که همیشه بدیهی فرض کردهایم بازنگری کنیم (ایرانوایر – درباره ما)”!
با سپاس از تارنمای “تقاطع” برای انتشار مطلبی که به جرم توهین به مقدسات از سوی “ایرانوایر” در کانادا فیلتر شد!
چرا رأی نمیدهم!
به راستی چرا رأی نمیدهم؟ به چند دلیل ساده:
رأی نمیدهم چون رأی معنی دارد و رأیِ بیمعنی، همان گونه که از نام آن پیدا ست، بیمعنی است!
رأی در فاشیزم فرقهیِ جعفری بیمعنی است چون هیچ تغییر معنادار سیاسی و اقتصادی و فرهنگی و اجتماعی در قالبِ چنین نظامی از طریقِ رأی دادن ممکن نیست. اگر ممکن میبود، تاکنون و پس از ۳۸ سال و ۳ همهپرسی و ۶ دوره انتخاباتِ خبرگان و ۱۰ دوره انتخاباتِ مجلس و ۱۱ دوره انتخاباتِ ریاست جمهوری، چنین تغییری بوقوع پیوسته بود و “ایران اسلامی” بهشتِ برین شده بود و تشعشعات و ترشحات جعفریِ و هیأتیِ آن از لیبرتی اِستیشن در مدار زمین هم قابل مشاهده میبود!!!!!!
برعکس! در قالبِ چنین نظامی، تغییر مسالمتآمیز و بدورازخشونت و پاسیفیک و کمهزینه و مدنی و گاندیوار و همه این حرفها، تنها از طریق رأی ندادن ممکن میگردد، نه از طریق رأی دادن!
لازم نیست بنشینیم و ۱۷۴ اصل و ۱۴ فصلِ قانونِ بیسروته اساسیِ “جمهوریِ” اسلامی را نه یکبار که صدبار بخوانیم!
من رأی نمیدهم چون نظام اسلامی در ایران جمهوری نیست: چون جمهوری، مثل رأی، واژه و مفهومی تهی نیست و معنی دارد!
جمهوری از ریشه لاتین رِس پوبلیکا (res publica) میآید، یعنی از “چیز عام” و نه از “چیز خاص“!
چون res publica با res privata فرق میکند(!) جمهوری ذاتاً نمیتواند یک “چیز خاص” و مختص خواص باشد، حالا بابصیرت یا بیبصیرت، فرقی نمیکند! هر چیزی یا عام است یا خاص، یا میان عموم مردم مشترک است یا منحصر به خواص است. هر دو معنی و محتوا را نمیشود در یک آش شلهقلمکار مفهومی همکاسه کرد! بنابراین، “جمهوری” یا “چیز عام“، بنا به تعریفِ لغوی و فلسفیِ کلمه، وقتی اسلامی و شیعهیِ جعفری و یا یک “چیز خاص” میشود، محتوای “عام” خود را از دست داده، چیز بیسروتهی از آب درمیآید که نه زرتشتی، نه کلیمی، نه مسیحی، نه سنّی و نه لامذهب، هیچ جایی در آن نمیتواند داشته باشد!
من رأی نمیدهم چون نظام اسلامی در ایران یک نظام فرقهای ست، مبتنی بر رسالهیِ سیاسی – عبادیِ و درسِ خارج فقه یک واعظِ متحجرِ نجفنشین: حکومتِ فقهایِ شیعهیِ جعفریِ دوازده امامی.
یا چیزی ملی است یا فرقهای! این دو کیفیت را نمیشود با هم تجمیع کرد و فهمیدن این موضوع نیاز به دکترایِ هاروارد در علم منطق و در علوم سیاسی ندارد! فرقه (از ریشهیِ لاتینِ سِکتآ secta)، دو معنی دارد: منقطع و مُقلد. از همین رو است که در فرقه -حال هر فرقهای باشد- یک “خودی” داریم (که مقلد است)، و یک “غیرخودی” (که مقلد نیست). آن که مقلد است رأی میدهد (حال میخواهد مقلدِ نیمبند باشد یا آکبند یا بیبند یا بیبندوبار، فرقی نمیکند!) آن که مقلد نیست رأی هم نمیدهد! بنابراین و بنا به تعریف لغوی و مفهومی، فرقه یک مجموعهیِ بسته است (و نه باز)، مجموعهای بسته که در درون مقلّد بوده و از بیرون منقطع. به همین دلیل است که فرقه سر سازگاری با دنیا ندارد، ترک دنیا کرده و انقباض و تقلیدِ درونیِ خود را به توسعه و انبساطِ بیرونی (بیرونی که از آن منقطع شده) ترجیح میدهد. همین تقلیدِ در درون و انقطاعِ از بیرون است که خودکشی را به یکی از ویژگیهایِ رفتاریِ برجسته و ثابتِ هر فرقهای در دنیا تبدیل کرده: خودکشیِ حسین و عائله و اهل بیت در کربلا در صدر اسلام (برای “اسلام تکفیری“، یعنی اسلام اکثریت، “اسلام حسینی“، یعنی اسلام اقلیت، یک فرقه محسوب میشود)؛ خودکشیِ فدائیانِ فرقه شیعهیِ هفت امامیِ حسن صباح در قرن یازده میلادی؛ خودکشیِ نزدیک به صدهزار نفر از اعضایِ باقیمانده اِس اِس در آلمانِ نازی، بلافاصله بعد از اعلان خودکشیِ هیتلر از رادیو برلین در ماه میِ ۱۹۴۵ میلادی؛ خودکشیِ فرقه داوودیه، زیرمجموعهیِ فرقه اَدوَنتیستهای روز هفتم، در ویکو در ایالت تگزاس در ۱۹۹۳؛ خودکشیِ فرقه معبدالشمس در فرانسه، سوئیس و کانادا در سالهای ۹۴ تا ۹۷ میلادی… و خودکشی فرقه آخوند در ایران در ربع آخر سده بیست و ربع اوّل سده بیستویکم میلادی!
تضاد میان منافع فرقهای و منافع ملی که به تضاد دیالکتیک در بحران ایران تبدیل شده است را نمیشود با رأی دادن در قالب دِتِرمینیسم یا جَبرِ فرقه حل کرد. برای درک این موضوع، کارل مارکس بودن ضروری نیست! یک جو عقل سلیم کافی ست!
رأی نمیدهم چون “حکومت هر مردمی لیاقت آن مردم است“! برای درک این موضوع، مونتسکیو بودن یا روح القوانین مونتسکیو را خواندن ضروری نیست! همان یک جو عقل سلیم کافی ست…
انقلاب ۵۷، برخلاف آنچه دستگاه عریضوطویل پروپاگاند و عملههایِ انقلاب گفته و میگویند، کار سی میلیون ایرانی آن روزگار نبود: ایران آن روزگار کشوری بود عمدتاً روستانشین که سهچهارم آن دهقان ایرانی بود. انقلاب ۵۷ انقلابِ طبقهیِ متوسط و عمدتاً مرفه تهرانِ سه میلیونی بود (ماشینِ پیکانِ تولیدِ ملی، کولر و یخچال و رختشوییِ اَرج تولیدِ ملی، کفشِ ملی، نفت و گاز و بنزین و برقِ ملی، رادیوی ملی، تلویزیونِ ملی، دانشگاه ملی…) انقلاب ۵۷ انقلابِ روشنفکرانِ فرنگرفته و دانشگاهرفتهیِ طبقهیِ متوسط و مرفه پایتختی بود که پرولتاریایِ کارخانههایِ ملیاش سهام داشت، نه شش ماه حقوق عقبمانده! برگردیم به سخن مونتسکیو و اینکه چرا رأی نمیدهم: آن نسل، یعنی نسل ۵۷، با آن همه رفاه، با آن همه امکانات، با آن همه احترام در داخل و در خارج، با آن همه مدرکِ تحصیلیِ معتبر (و نه جعلی!) از هآروآرد و اِم آی تی و آریامهر، در آن دورانِ واقعاً طلائی که فقط به یک اصلاح نیاز داشت… آن نسل “انقلابِ شکوهمندِ اسلامی” لیاقتاش همین بود که پهلوی و بهترین تکنوکراسیِ آن زمانِ کشورهایِ درحالرشد را بردارد، و بجایاش خمینی و خلخالی و خاتمی و روحانی و رفسنجانی و رئیسی و مؤتلفه اسلامی و فدائی اسلامی و لاتوپوتای قلعه را بنشاند!
من رأی نمیدهم چون ایران لیاقتاش بیش از این است!
رأی نمیدهم چون دهه هفتادیها و هشتادیها لیاقتشان بیش از این است!
رأی نمیدهم چون از دزد بیزارم!
رأی نمیدهم چون از خلاصزن بیزارم!
رأی نمیدهم چون از دروغگو بیزارم!
رأی نمیدهم چون ایرانیام نه اسلامی!
رأی نمیدهم چون ایرانیام نه شاماتی!
رأی نمیدهم چون ایرانیام نه فرقهای!
رأی نمیدهم چون ایرانیام! ایرانی!
پیام برای این مطلب مسدود شده.