08.06.2017

اعلام جنگ آیت الله خامنه‌ای به روحانی در میانه ‘ترقه بازی’

بی‌بی‌سی: درست هنگامی که همه نگاه‌ها نه تنها در ایران، بلکه در سراسر جهان به حملات روز چهارشنبه به آرامگاه آیت الله خمینی و مجلس شورای اسلامی بود و موج پیام‌های رهبران بسیاری از کشورها در محکومیت حملات و همدردی با بازماندگان جان باختگان به سوی حسن روحانی سرازیر، آیت الله علی خامنه‌ای در اظهار نظری که به دلیل صراحت، کم سابقه است، به پیروان خود دستور داد هرطور که می‌خواهند و هر زمان که می‌خواهند به دولت حمله کنند.

آیت الله خامنه‌ای، در اظهار نظری کوتاه و نیم دقیقه‌ای، حتی بدون آنکه با مجروحان و خانواده های جان باختگان حملات روز چهارشنبه تهران ابراز همدردی کند، این حملات را ترقه‌بازی خواند و در عوض بدون هیچ پرده‌پوشی، دولت حسن روحانی و شخص او را هدف تندترین حملات خود قرار داد.

آیت الله خامنه‌ای، ابتدا به اظهارات حسن روحانی در باره سند ۲۰۳۰ یونسکو واکنش نشان داد و حرف‌های او را به کلی رد کرد. آقای روحانی با انتقاد از حملاتی که پس از سخنان آیت الله خامنه‌ای در باره این سند متوجه او شده بود، دلیل موضع‌گیری منفی رهبر جمهوری اسلامی را گزارش‌های نادرستی خواند که به او داده می‌شود.

اما آیت الله خامنه‌ای با رد این موضوع تاکید کرد: “آنهایی که خیال می‌کنند ما گزارش درست نگرفته‌ایم؛ نه، گزارش‌های ما گزارش‌های درستی است. حرف من این است که نظام آموزشی کشور نباید بیرون کشور نوشته بشود.”

او در حمله به حسن روحانی، کمتر از یک ماه پس از پیروزی او در انتخابات ریاست جمهوری، به طرفداران خود دلداری داد و گفت آنها نباید ناامید شوند: “اینکه حالا یک جایی ما گفتیم [ولی] نشد، در یک جایی فلان مقصود را داشتیم [ولی] تحقّق پیدا نکرد؛ مطلقاً بایستی اجازه ندهید که یأس و ناامیدی بر شما غالب بشود.”

آیت الله خامنه‌ای سپس با تاکید بر اینکه موانعی بر سر راه رسیدن به اهداف مورد نظر وجود دارد، به طرفداران خود توصیه کرد که به دنبال راه حال باشند: “یک بخش دیگر از واقعیّات این است که شما وقتی آرمان‌گرا هستید و می‌خواهید به سمت این آرمان حرکت بکنید، باید توجّه داشته باشید که این‌جوری نیست که انسان با معجزه خودش را به آرمان بتواند برساند؛ نه، مشکلاتی وجود دارد، موانعی وجود دارد؛ لابه‌لای این موانع باید راه را پیدا کرد.”

با این حال، به نظر می‌رسد که آیت الله خامنه‌ای چندان هم منتظر یافتن این “راه” از سوی مخاطبانش نشد و در توصیه ای که بیشتر به اعلام جنگ علیه دولت شبیه است، گفت:” اینجا فرمانده دستورِ آتش‌به‌اختیار می‌دهد. خب شما افسرهای جنگ نرمید -قرار شد شما افسران جوان جنگ نرم باشید- آنجایی که احساس می‌کنید دستگاه مرکزی اختلالی دارد و نمی تواند درست مدیریّت کند، آنجا آتش‌به‌اختیارید؛ یعنی باید خودتان تصمیم بگیرید، فکر کنید، پیدا کنید، حرکت کنید، اقدام کنید.”

آیت الله خامنه‌ای البته جای تردیدی باقی نگذاشت که منظورش از دستگاه مرکزی که دچار اختلال شده، چیزی جز دولت حسن روحانی نیست و دستور او به عنوان مثال شامل قوه قضاییه، نهادهای تحت نظر رهبر و نهادهای انتصابی نمی‌شود.

او با اشاره‌ای صریح به تلاش‌های حسن روحانی برای پخش دعای ربنای محمدرضا شجریان از تلویزیون گفت: “‌گاهی اوقات انسان احساس می‌کند دستگاه‌های مرکزی فکر و فرهنگ و سیاست و مانند اینها دچار اختلالند، دچار تعطیلند… ناگهان می‌بینید مثلاً فرض کنید اینکه فلان آهنگ قبل از افطار پخش بشود یا نشود، می‌شود مسئله‌ی اصلی؛ نامه‌نگاری می‌کنند! پیدا است که این دستگاه اختلال پیدا کرده که مسئله‌ اصلی را از مسئله‌ فرعی تشخیص نمی‌دهد و یک مسئله‌ اصلاً بی‌اعتبارِ بی‌اهمّیّت فرعی را به‌عنوان یک مسئله‌ اصلی، درشت می‌کنند. وقتی این‌جوری دستگاه‌های مرکزی اختلال دارند، آن‌وقت اینجا جای همان آتش‌به‌اختیاری است که عرض کردم.”

به این ترتیب، در تصویری که آیت الله خامنه‌ای تصویری ترسیم می‌کند، عرصه مناسبات رهبر و رئیس جمهوری، آن هم تنها کمتر از یک ماه پس از انتخابات، صحنه جنگی پایان نیافته است و اگر در انتخابات نتیجه دلخواه به وجود نیامده و به گفته او، رابطه با قرارگاه قطع شده، اکنون او به عنوان فرمانده به گردان‌های تحت مسئولیتش دستور آتش به اختیار می‌دهد.

چنین دستوری تنها می‌تواند برآمده از شکافی به ظاهر پرناشدنی باشد که در یک سوی آن، آیت الله خامنه‌ای و نهادهای عمدتا غیرانتخابی تحت نظر او ایستاده‌اند و در سوی دیگرش حسن روحانی و نهادهایی که برآمده از رای و صندوق رای هستند.

با این همه، نباید گمان برد که این اختلاف که اکنون با به کارگیری اصطلاحاتی نظامی مانند افسران آتش به اختیار، بیشتر به دشمنی شبیه است، امری صرفا خصوصی و معطوف به فرد و در اینجا به عنوان مثال حسن روحانی است. بن مایه و دلیل اصلی این اختلاف، ناسازگاری دو نهاد ولایت فقیه و ریاست جمهوری در همه ابعاد حقوقی و حقیقی آن است.

آقای روحانی سال ها از مورد اعتمادترین چهره‌ها نزد آیت الله خامنه‌ای بود و طولانی‌تر از هر فرد دیگری در جمهوری اسلامی نماینده او در شورای عالی امنیت ملی بوده است. او حتی چندی پیش نیز گفت که با نامزدی آقای روحانی در انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۳۷۶ نیز موافق بوده است. اما همین فرد، زمانی که با اتکا به رای شهروندان به قدرت می‌رسد و مبنای مشروعیت قدرتش نه احکام انتصابی ولی فقیه، بلکه آرای شهروندان می‌شود، به شکلی خودکار در مقابل رهبر جمهوری اسلامی قرار می‌گیرد. این سرنوشت مشابه تمامی روسای جمهوری در جمهوری اسلامی بوده است، فارغ از نزدیکی و دوری آنان به رهبر وقت.

آیت الله خامنه‌ای در سخنان روز چهارشنبه خود حتی نیازی نمی‌بیند که پنهان کند “بعضی‌ها، از بچه‌های خوب و انقلابی” تعجب می‌کنند که او چرا مدام می‌گوید در انتخابات شرکت کنید و از رهبر جمهوری اسلامی گله‌مند می‌شوند که چرا مدام مردم را به شرکت در انتخاباتی فرا می‌خواند که در همین نظام و برای همین نظام برگزار می‌شود.

چنین نگاهی به انتخابات و تمایل به حتی مشارکت کمتر در انتخابات در ميان”بچه‌های خوب و انقلابی”، پیامدهای روشنی دارد که نپذیرفتن و یا گردن نگذاشتن به نظر و رای اکثریت تنها جلوه‌ای از آن است.

استفاده از نهادهای تحت کنترل و نیز گروه‌های فشار، که بسته به زاویه دید ناظر اسامی مختلفی داشته و دارند مانند نیروهای حزب الله، ذوب شدگان در ولایت، لباس شخصی‌ها یکی از اصلی‌ترین ابزار آیت الله خامنه‌ای در این مقابله و منازعه حقیقی-حقوقی بوده است.

با وجود چنین پیشینه‌ای، هنوز صدور دستور آتش به اختیار شگفت انگیز می‌نماید.

تصور کنیم که آیت الله خامنه‌ای نه رهبر جمهوری اسلامی، بلکه رهبر اپوزیسیون برانداز و مخالفان دولت بود که هدفی جز سرنگونی قدرت مستقر نداشت. در چنین موقعیت فرضی، آیا او می‌توانست دستوری فراتر از این به نیروهای تحت نظرش بدهد که آتش به اختیار، هر کجا، هر زمان و هر طور که خواستند به حریف یعنی دولتی که هنوز یک ماه از پیروزی‌اش با نزدیک به ۲۴ میلیون رای نمی‌گذرد، آتش بگشایند؟

پیام برای این مطلب مسدود شده.

Free Blog Themes and Blog Templates