داعش چگونه در کردستان ایران ظهور و نفوذ کرد؟
ایران وایر: به گفته مختار هوشمند ظهور افکار سلفی جهادی در کردستان ایران به ۲۰ سال پیش برمیگردد، یعنی اواسط دهه ۷۰ شمسی.
آیدا قجر- شاهد علوی
در حمله تروریستی تهران که داعش مسوولیت آن را گرفت؛ چندین کرد وجود داشت. در ویدیویی هم که توسط خبرگزاری این گروه منتشر شد، به کردهایی اشاره میشود که در ایران فعالیت میکنند. آیا وجود تفکرات سلفی در کردستان و مناطق کردنشین ایران به سالها قبل برمیگردد یا آنها در ایران نوپا هستند؟ آیا شکلگیری آنها در ایران با مقاومت جمهوری اسلامی روبهرو بوده است؟ حکومت ایران در مقابل وجود آنها چه اقداماتی انجام داده است؟ این سوالها را با مختار هوشمند، کارشناس گروههای بنیادگرای اسلامی کرد مطرح کردیم تا سابقه این نوع تفکر و دیگر جریانهای سلفی را در مناطق کردنشین ایران بررسی کنیم:
تفکر سلفیت جهادی و تلاش برای تربیت نیروهای جهادی در کردستان ایران از چه زمانی به عنوان یک تفکر مذهبی اهمیت یافت؟
ظهور افکار سلفی جهادی در کردستان ایران به ۲۰ سال پیش برمیگردد، یعنی اواسط دهه ۷۰ شمسی. در این زمان، برای اولین بار تفکر سلفی جهادی در مناطق سنینشین کردستان ایران طرفدارانی پیدا کرد. سه تحول مهم در منطقه در آن سالها تاثیر تعیینکنندهای در تشکیل و ترویج این تفکر در کردستان ایران داشت: تشکیل امارت اسلامی طالبان در افغانستان. تشکیل کمپهای آموزشی القاعده در افغانستان – در این امارت اسلامی که موجب بازگشت دوباره اسامه بنلادن به افغانستان هم میشود- و در نهایت ظهور انصار الاسلام در مجاورت کردستان ایران، در منطقه اورامانات کردستان عراق.
در مقابل سلفیت جهادی که معتقد به پیاده کردن شریعت اسلام از راه جهاد است، سلفیت ارشادی را داریم که به کار تبلیغی مسالمتآمیز معتقد است. وضعیت این طیف در کردستان چطور است؟ آیا میتوان گفت سلفیت ارشادی همچون تفکرات صوفیانه یا عارفانه در کردستان ایران سابقه تاریخی دارند یا ظهور این تفکر در کردستان به ظهور جنبشهای نزدیک به اخوان المسلمین در کردستان، برمیگردد؟
سلفیت ارشادی از رهگذر «جماعت تبلیغ» از پاکستان و دیگر کشورها وارد ایران شد و به خاطر فعالیتهای گسترده در بلوچستان، طرفدارانی میان بلوچها یافت. اما بنا به مستندات و مصادیق عینی، تنها پس از موضوعیت یافتن سلفیت جهادی میان سنیهای کردستان ایران، سلفیت ارشادی طرفدارانی پیدا کرد. جهاد البته ممکن است برای سلفیان مرجه (ارشادی) هم در شرایطی اولویت بیابد اما به ندرت و با ملاحظه حساسیتهای بسیاری تصمیم به جهاد میگیرند. به لحاظ تاریخی سلفیت ارشادی به محمد بن عبدالوهاب در عربستان برمیگردد که به تدریج در این کشور به سلفیت مرجه تبدیل شده است. شیوخ این نوع سلفیت کسانی چون ابن ئوسینین، ابن بنباز و شیخ آلبانی هستند.
سلفیهای ارشادی چه میزان متاثر از تفکرات سیدقطب یا ابوعلا مودودی هستند؟
سلفیهای مرجه کمتر تحت تاثیر سیدقطب هستند. بررسی تاریخ اخوان المسلمین نشان میدهد که شکلگیری و ظهور آنها به حسن بنا برمیگردد که تاکیدشان بر تبلیغ و دعوت بوده است. استراتژیها و مبانی فکری آنها هم نشان میدهد که بیشتر به سلفیت مرجه یا ارشادی نزدیک بودهاند. پس از ظهور سیدقطب، مفاهیم تکفیر و جهاد در اخوان المسلمین مورد اهمیت قرار میگیرد و برای همین سلفیهای جهادی را در جایی که به اخوان بازمیگردد میتوان به سید قطب بازگرداند.
این مدعا درست است که ظهور و ترویج سلفیت در کردستان مشخصا به رویکرد نظام سیاسی حاکم برای تضعیف علایق ناسیونالیستی و تفکرات چپ برمیگردد؟
این مساله میتواند به طور کلی از فاکتورهای مهم موثر بر ظهور اسلامی سیاسی در کردستان ایران باشد، به خصوص وقتی بحث به شکلگیری احزاب و گروههایی مثل مکتب قرآن و جماعت دعوت و اصلاح (شاخه ایرانی اخوان المسلمین) برمیگردد یعنی همزمان با پیروزی انقلاب ۵۷ و آغاز فعالیتهای علنی احزاب ناسیونالیست کرد و چپ در کردستان. مکتب قرآن در ماههای اول انقلاب به جمهوری اسلامی نزدیک بود و حتی توافقی میان احمد مفتیزاده و آیتالله خمینی شکل گرفت که طبق این توافق اگر اسلامیستها میتوانستند باعث بیرون راندن جریانها و گروههای چپ و کردی از کردستان شوند، جمهوری اسلامی با نوعی از خودمختاری اسلامی با مدیریت مفتیزاده و مکتب قرآن موافقت میکرد.
ظهور سیستم دفاکتو شبه مستقل در کردستان عراق و همزمان ظهور پکک در ترکیه در اوائل دهه ۷۰ شمسی موجب تقویت حس ناسیونالیستی کردی در میان کردهای ایران میشود، در همین زمان احمد مفتیزاده از زندان آزاد و فضا برای فعالیت مکتب قرآن باز شد. گویی این گشایش تلاشی است برای مقابله با قدرت گیری علایق ناسونالیستی میان کردها. اما تنها دو سال پس از مرگ مفتیزاده، در سال ۱۳۷۳، این فضای باز برای مکتب قرآن بسته شده و موج سنگینی از بازداشت و برکناری امامان مساجد و اخراج معلمان نزدیک به این جریان آغاز شد. چه عواملی باعث تغییر رویکرد حکومت در مقابل مکتب قرآن شد و آیا این مساله هم تاثیری بر بروز سلفیگری در کردستان داشت؟
البته موج نخست سرکوب جماعت مکتب قرآن به اوایل دهه شصت برمیگردد؛ پس از هجرت فعالان وقت مکتب قرآن به کرمانشاه و تشکیل شورای شمس که احمد مفتیزاده در شکلگیری و تعیین اعضای آن خصوصا از میان افراد شاخص سنیمذهب در تهران تاثیرگذار بود، موج اول سرکوب اعمال میشود. اما موج دوم سرکوب که شما اشاره کردید، هنوز هم ادامه دارد. در حالیکه مکتب قرآن جریان بسیار لیبرال اسلامی است و مشخصا پس از زندانی شدن مفتیزاده این جریان از لحاظ ایدئولوژیک تعدیل شده است. به طوریکه مفتیزاده پس از آزاد شدن در یک سخنرانی به صراحت اعلام کرد مکتب قرآن به مسائلی چون تکفیر و وجود کافر در کل جهان قائل نیست. این موضعگیری در داخل این جریان انقلابی عقیدتی بود. این سرکوبها موج جدیدی از ملیگرایی را در کردستان ایران در پی داشت.
چرا در حالیکه خطر چپگرایی و ناسیونالیسم کردی مرتفع نشده بود، مکتب قرآن برای بار دوم سرکوب شد؟ آیا میدان دادن به سلفیها در کردستان ایران از جمله به معنی تلاشی برای جایگزین کردن مکتب قرآن با یک جریان اسلامگرای افراطی در جنگ برای به حاشیه راندن ناسیونالیسم کردی بود؟
بله. بروز سلفیت در کردستان و میدان دادن به آن را نمیتوان بدون در نظر گرفتن مساله به حاشیه راندن ناسیونالیسم کردی تحلیل کرد. اما اگر به طور مشخص به بحث حضور جریانهای سلفی در کردستان بپردازیم باید به مساله حضور نیروهای انصار السلام در کردستان ایران بپردازیم. در سال ۲۰۰۱ در اقلیم کردستان عراق در نزدیکی حلبچه گروهی تندرو به نام انصار الاسلام به رهبری فردی به نام نجمالدین فرج احمد یا ملا کریکاردر منطقه تحت کنترل خودشان، امارت اسلامی بیاره را ایجاد کردند. این گروه در سلیمانیه و اربیل عملیات تروریستی انجام دادند و آدم سر بریدند. اینها تا زمان حمله امریکا در آن منطقه اعمال قدرت میکردند. در سال ۲۰۰۳ باقی مانده اعضای انصارالاسلام، یعی نیروهایی که از حمله امریکا به عراق و پاکسازی امارت اسلامی بیاره در اقلیم کردستان جان سالم به در برده بودند با چراغ سبز و مجوز جمهوری اسلامی وارد کردستان ایران شدند. تنها برخی از سران آنها مورد بازجوییهای کوتاه قرار گرفتند و گروه پرشماری از آنها در شهرهای مختلف کردستان ایران ساکن شدند. از همین مقطع شاهد ظهور جدی و گسترده سلفیت جهادی در کردستان ایران هستیم. همانطور که اشاره کردم تحولات منطقهای مثل حاکمیت طالبان و القاعده در افغانستان و شکلگیری انصار السلام و حاکمیت آنها در بیاره بر ظهور تفکر سلفی در کردستان ایران موثر بود و حضور عملی جهادیستهای انصار السلام در داخل کردستان ایران موجب همبسته شدن حلقههای کوچک سلفی در کردستان ایران شد و سلفیهای جهادی کردستان ایران در اتحاد با باقیمانده انصار السلام چند گروه تشکیل میدهند. این گروهها علنی و آگاهانه نهادهای تبلیغاتی را در شهرهای مختلف کردستان ایران بنا کردند. البته نباید فراموش کنیم که ابوالمعصب زرقاوی هم در سال ۲۰۰۱ از افغانستان و از مرز سیستان و بلوچستان وارد ایران شد. زرقاوی را کردهای سلفی جهادی به کردستان بردند و مدت هشت ماه در کردستان مهمان آنها بود. جمهوری اسلامی یکبار زرقاوی را بازداشت و بازجویی کرد. او چند هفتهُ صبحها در سقز و بوکان به بازجویی میرفت. سپس زرقاوی را از طریق مرز مریوان به منطقهای در بیاره میبرند که تحت سلطه انصارالاسلام بود. زرقاوی به کمک این نیروها به بغداد میرود و اولین گروه سلفی جهادی را در مناطق عربنشین عراق با عنوان جیش محمد پایهگذاری میکند.
در این مقطع هنوز صدام حسین سقوط نکرده بود. یعنی صدام از این تحرکات مطلع بود؟
تمامی تشکیلات و تحرکات مخفی بود. پس از سقوط صدام، زرقاوی گروه بزرگتری را به اسم توحید و جهاد تشکیل میدهد که بعدتر این گروه بزرگتر شده و به شاخه القاعده در عراق تبدیل میشود اما باقی ماندههای انصار الاسلام که وارد ایران شده بودند، در اوایل بهار ۲۰۰۳ به سه دسته تقسیم میشوند. گروهی که به عنوان کتیبه فتح انصار السلام شناخته میشوند از بدنه اصلی انصارالسلام جدا شده و این گروه به فرماندهی هیمن بانیشاری و همراهی عمر بازیانی به مریوان میروند و در شهرک کانیدینار مستقر شده و با عدهای از سلفیهای ایران دور هم جمع میشوند و تصمیم به انشعاب گرفته و گروه سلفی جهادی کردی به اسم کتائب القاعده کردستان را تاسیس میکنند. کتائب بعدا با زرقاوی بیعت کرد و هیمن بانیشاری و عمربازیانی و عدهای دیگر از آنها به عراق رفته و به زرقاوی میپیوندند و مسوولیتهایی برعهده میگیرند. بقیه هم در کردستان ایران باقی ماندند تا تشکیلات را با تبلیغ، وسیعتر کنند.
این گروهها چه فعالیتهایی در کردستان ایران داشتند؟ آیا فعالیتها علنی بود؟
چندین نوع فعالیت داشتند. مثلا سال ۲۰۰۵ و ۲۰۰۶ شخصی به اسم مروان از اهالی منطقه دربندی خان کردستان عراق که پیشتر در انصار الاسلام مسوولیت نظامی داشت، مدیریت کمپ آموزشی را داخل ایران نزدیک شهر سرپل ذهاب برعهده داشت. تخصص آموزگارهای این کمپ که کارشان آموزش سلفیهای ایران بود، مسایل نظامی و ساخت بمب بود. پس از آمادهسازی این سلفیها از نظر تبلیغی، عقیدتی و نظامی در ایران، اینها از طریق مرزهای ایران وارد اقلیم کردستان عراق خصوصا حلبچه میشدند و عملیات انجام میدادند؛ عملیاتهایشان بیشتر به صورت کمین گذاشتن برای نیروهای پیشمرگ یا مرزبانی کردستان عراق بود. چندین عملیات تروریستی هم در اربیل و سلیمانیه انجام دادند. مثل ترور ملابختیار، از سرکردههای اتحادیه میهنی کردستان ایران در سلیمانیه سال ۲۰۰۵ که البته ترور ناموفقی بود. جالب توجه اینکه، تمام این فعالیتهی تبلیغی، آموزشی و تردهای مرزی در کردستان ایران به شکل آشکارا و علنی انجام میشد. اگر هم مسایل امنیتی را رعایت میکردند از ترس جمهوری اسلامی نبود. نهادهای اطلاعاتی امنیتی جمهوری اسلامی کاملا این تحرکات را تحت نظر داشتند. همزمان با تشکیل کتائب قاعده در کردستان ایران، شاخهای از انصارالاسلام هم در کردستان ایران همچنان فعال بود. اما به دلیل بیعت بیشتر سلفیهای ایران با کتائب القاعده، شاخه ایران انصار الاسلام نتوانست طرفداران چندانی در میان سلفیهای کردستان ایران پیدا کند.
تمرکز فعالیت این شاخه از انصار الاسلام ایران بود یا نیرو به داخل عراق ارسال میکردند؟
باقی مانده انصار السلام عراق در ایران چند دسته شدند. غیر از کتائب القاعده، گروهی دیگر که بیشتر سرکردههای انصار مثل ابوعبدلله شافعی بودند، پس از چند ماه بازجویی توسط وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی، توسط نیروهای امنیتی و سپاه پاسداران به مرز عراق برده شدند و به عراق بازگردانده شدند. آنجا هم پس از سقوط صدام، به طور مشخص در مناطق عربنشین خودشان را با نام جدید انصارالسنه بازسازی کردند و البته پس از چند سال اسم خود را دوباره به انصار السلام بازگرداندند. این شاخه شکلگرفته انصار السلام در ایران، شاخه همان انصار السلام مادر بود که توانسته بود در کردستان عراق خود را بازسازی کند.
کتیبههای کردستان یا به قول شما کتائب قاعده از چه زمانی با جمهوری اسلامی مشکل پیدا کردند؟
دو بار شاهد انشعاب در کتائب القاعده کردستان بودیم. کتائب اولین فعالیتهای نظامی و تروریستی خودش را در کردستان عراق و شهرهای اربیل و سلیمانیه و مناطق مرزی انجام داد که تا سال ۲۰۰۷ ادامه داشت. به باور سلفیها، در نتیجه توافق ایران و اقلیم کردستان خصوصا به واسطه سپاه پاسداران که رابط اصلی آنها با جمهوری اسلامی بودند، به سلفیهای ایران و کتائب قاعده برای خاتمه دادن به فعالیتهایشان در کردستان عراق فشار وارد میشود تا وادارشان کنند فعالیتهایشان را به افغانستان منتقل کنند. این توافق حاصل میشود اما در پی اعتراض بخشی از کتائب به این توافقات و تن دادن رهبری کتائب به خواسته سپاه، اولین انشعاب در کتائب اتفاق میافتد. در نتیجه این انشعاب، عدهای از سلفیهای کردستان ایران و کردستان عراق از کتائب جدا شده و گروهی به اسم جنیش صلاحالدین را تشکیل میدهند. هدف جیش صلاحالدین ادامه روند قبلی کتائب بود و البته توانستند چند عملیات در مناطق مرزی کردستان عراق انجام دهند. مثلا به پایگاه پلیس و پیشمرگ در منطقه گرمک حمله کردند و جمعی را کشتند.
جمهوری اسلامی مانع فعالیتهای جیش صلاحالدین در عراق نشد؟
جمهوری اسلامی بعد از انجام چند عملیات، به اینها برای توقف عملیاتهایشان در کردستان هشدار داد. کتائب در توافق با سپاه قبول میکند به جیش صلاحالدین فشار بیاورد و موفق هم میشود. بعد از مدتی آنها به ایران برگردانده شدند و بعد از خلع سلاح شدن، از بین رفتند. انشعاب دوم به سال ۸۸ برمیگردد. در ادامه اختلافات داخلی در کتائب، گروهی از سلفیهای کردستان ایران معتقد بودند که مسوولان کتائب که بیشتر کرد عراقی بودند با نهادهای امنیتی جمهوری اسلامی و سپاه ارتباط زیادی دارند و حتی پول دریافت میکنند. سلفیهای کرد ایرانی میخواستند مسوولیتهای کتائب را به دست گیرند اما با برخورد مسوولان کرد عراقی کتائب تصمیم به انشعاب گرفته و به صورت مخفیانه گروه توحید و جهاد را ایجاد کردند. این گروه از سال ۸۸ و بیشتر در جهت مخالفت با جمهوری اسلامی، شروع به فعالیت کرد. نزدیک به ۹۵ درصد از اعضای گروه توحید و جهاد ساکن و اهل سنندج و قروه و دهگلان و روستاهای اطراف آن بودند. عملیاتهایی هم در این جغرافیا انجام دادند. البته برای تامین منابع مالی در همدان و زنجان به طلافروشیهایی حمله کردند و خوب چند نفری هم در جریان این عملیات کشته شدند. در کردستان هم ملا برهان عالی، امامت جماعت یکی از مساجد سنندج و ملا محمد شیخ السلام عضو مجلس خبرگان رهبری را ترور کردند. این گروه تقریبا تا سال ۱۳۹۱ در سنندج و اطراف آن فعالیت داشتند. در نهایت سه سال طول کشید تا نهادهای اطلاعاتی با همکاری سپاه و نیروی انتظامی به فعالیت این گروه پایان دهند.
در حال حاضر، گروه سلفی جهادی فعال داخل ایران داریم؟
الان فعالیتها بیشتر زیرزمینی شده است، حتی فعالیتهای تبلیغاتی را جمهوری اسلامی توانسته تحت کنترل خود درآورد. جمهوری اسلامی با تمامی این گروهها چه انصار، چه القاعدهای، چه داعشی به یک شکل برخورد حداکثری میکند. البته در برخورد با داعشیها شدیدتر برخورد میکند.
اما گفته میشود هنوز روحانوین سلفی مثل ملا محمد علوی در مساجد فعال هستند و دیدگاههای سلفی را تبلیغ میکنند …
قبلتر شاهد بودیم که پشت سر کسی ملا علوی پیشنماز روستای یک شبه در بوکان نزدیک به ۲-تا ۳ هزار نفر نماز میخواندند و حتی یکبار با او برخوردی نشد. حتی یکبار هم این ملا علوی به دادگاه احضار نشد. البته برخی هم مثلا ملا محمد برایی، ملا عثمان سقز، ملا هادی صالحی سقز، به دادگاه احضار شدند در حالیکه کمتر از ملا محمد علوی و ملا عبدالهادی ارومیه تاثیرگذار بودند که با آنها برخورد نشده است. ملا علوی هنوز هم در سقز مسجد دارد اما مثل قبل تبلیغ نمیکند و خیلی محتاط شده است.
در اطلاعیه اطلاعات درباره حمله به تهران نام افرادی مثل سریاس صادقی آمده است که گویا مشخص بوده عضو داعش هستند، اما برخورد جدی با آنها صورت نگرفته است…
جمهوری اسلامی میخواهد افراد مرتبط با گروههای اسلامگرا و سلفی جهادی ایران را ترک کنند. طی سالهای اخیر بسیاری از سلفیهای کردستان و مناطق سنینشین ایران به افغانستان رفتند. مشخصا از سال ۲۰۰۷ تا این اواخر یعنی تا پیش از شروع بحران سوریه، خیلی از سلفیهای ایران به هلمند افغانستان، در منطقه ریگستان، به شهری به اسم بارانچه رفتند که تحت کنترل مشترک طالبان و القاعده بود. نیروهای کرد از سنندج و استانهای کردنشین بیشتر به آنجا میرفتند. نزدیک به ۶۰ نفر از آنها هم کشته شدند. در خصوص عاملان حمله به تهران هم دو نفر از آنها مدتی عضو داعش بودند، به سوریه رفته و به ایران برگشتند و سه ماه قبل هم از زندان آزاد شدند. یعنی برخوردی جدی با آنها صورت نگرفته است. البته آنچه درباره ابوعایشه در اطلاعیه آمده دروغ است. هیچکس به این اسم داخل ایران وبه دست نیروهای اطلاعاتی امنیتی ایران کشته نشده است. منظور از ابوعایشه در این اطلاعیه ، فردی به اسم فاتح کردستانی یا اسماعیل محمد اهل کردستان عراق است که از مسوولان رده بالای کرد داعش بود. او تابستان ۲۰۱۶ همراه با عدهای از کردهای داعش توانست به منطقه حلبچه نفوذ کنند و چند بار هم وارد کردستان ایران شدند. اما در نهایت ابوعایشه در درگیری با نیروهای حزب اتحادیه میهنی در حلبچه و داخل عراق کشته شد. ایده برنامههای ترورهای شبیه آنچه که در تهران شاهد آن بودیم، توسط ابوعایشه طراحی شده بود. این افراد ادامهدهنده راه و روش او هستند. در سایتهای داعشی هم عملیات تهران را به ابوعایشه تقدیم کردند و از او به عنوان کسی یاد میکنند که آغازگر این حرکت بوده است.
در میان اسامی که منتشر شد کدامها کرد هستند؟
چهار نفر از آنها کرد و اهل پاوه و اطراف این شهر هستند. دو نفرشان یعنی فریدون و قیوم قبلا به داعش پیوسته بودند و سپس خودشان را با اظهار ندامت به جمهوری اسلامی تحویل دادند. البته از سایر مناطق ایران هم به داعش پیوستهاند. مثل بلوچها و از مناطقی چون تالش و ترکمنصحرا. مثلا یکی از سران مهم داعش در امور شرعی، شخصی به اسم سید محمد قریشی اهل روستای شلقون منطقه تالش است که البته به ایران برگشته و در یک سری مصاحبه هم بر ضد داعش موضع گرفته و خیلی علیه آنها صحبت کرده است. من شنیدهام افرادی از شیعیان فارس هم با تغییر مذهب به داعش پیوستهاند.
آیا آماری از کردهای عضو داعش موجود است؟
این آمار نسبت به سالهای قبل کمتر شده است چون عده زیادی از آنها کشته شدهاند. در این مدت حدود ۱۷۰ نفر ازکردهای ایرانی عضو داعش کشته و زخمی شدهاند. سرنوشت نزدیک به ۴۰ نفر دیگر از اینها مشخص نیست. احتمال دارد توسط داعش اعدام شده باشند یا برخی هم ممکن است داعش را ترک کرده و به گروههای دیگر پیوسته باشند. ۵۰ نفر هم از اینها به ایران بازگشتهاند که اکثر آنها آزاد هستند. البته ممکن است پس از حمله تهران این افراد دوباره بازداشت شوند. در کل به برآورد من، پس از ظهور داعش نزدیک به ۴۰۰ نفر از کردهای ایران در این سالها برای پیوستن به داعش، به سوریه و عراق رفتند و به این گروه پیوستند.
پیام برای این مطلب مسدود شده.